موضوع: جهاد ابتدایی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۲/۲۵
شماره جلسه : ۳۹
-
بحث در این است که آیا آیات دالهی بر جهاد ابتدایی که ما آیاتش را مفصل خواندیم و بیان استدلالش را ذکر کردیم، این با آیاتی که در سورهی مبارکه نساء آمده، آیه 90 و 91 از سوره نساء که فرموده: (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً) اگر اینها کنارهگیری کردند و ...
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بررسی احتمال اول از احتمالات اربعه پیرامون تعارض آیات صلح و جهاد؛
بحث در این است که آیا آیات دالهی بر جهاد ابتدایی که ما آیاتش را مفصل خواندیم و بیان استدلالش را ذکر کردیم، این با آیاتی که در سورهی مبارکه نساء آمده، آیه 90 و 91 از سوره نساء که فرموده: (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً) اگر اینها کنارهگیری کردند و مقاتله نکردند و پیشنهاد صلح و سلم را به شما دادند (فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً) آیا این آیه ناسخ آن آیات است؟ یا بالعکس آیات برائت که میگوید در سال نهم هجرت بوده، آن آیه ناسخ برای این آیه است یا خیر؟بررسی مناقشه محقق خویی(ره) بر احتمال اول:
آیات 90 و 91 نساء مربوط به منافقین و مرتدّین ملی است نه مشرکین، تا با آیات جهاد نا سازگاری باشد و مساله نسخ مطرح باشد؛رسیدیم به کلام محقق خوئی(ره) ایشان ادعایشان این است که به قرینهی سیاق این آیهی شریفه، اصلاً مربوط به مشرکین نیست و آن آیات جهاد ابتدایی مربوط به مشرکین و کفار است. این آیات مربوط به منافقین است و مربوط به مرتدّ ملی است. ادعای محقق خوئی(ره) این است. بعد عرض میکنیم دلیلشان بر این مطلب چیست؟
ایشان در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» در صفحهی 138 الی 140 قرینهی سیاق را دلیل قرار دادند و میفرمایند: «إن الآیة نزلت فی شأن المنافقین الذین تولّوا و کفروا بعد اسلامهم فی الظاهر» در شأن منافقین که اینها اسلام ظاهری آوردند و بعد از اسلام برگشتند «و الدلیل علی ذلک، سیاق آیة الکریمة» دلیل، سیاق آیه است؛ ایشان در ادامهاز آیه 88 شروع میکند.
در این آیه خطاب به مسلمانها میفرماید (فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ) چرا در مورد منافقین دو دسته و گروه شدید (وَاللهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا) خدا اینها را نابود کرده به آنچه که اینها انجام دادند، رکس به معنای واژگون کردن و سرنگون کردن است. (أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللهُ وَمَنْ يُضْلِلْ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً) شما میخواهید کسی که خدا او را گمراه کرده، هدایت کنید و کسی که خدا او را گمراه کرده شما راهی برایش پیدا نمیکنید (وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ) اینها دوست دارند شما کافر شوید (كَمَا كَفَرُوا) به این تعابیر دقت کنید؛ یعنی اینها همانطوری که خودشان از اسلام برگشتند و کافر شدند میخواهند شما مسلمانها هم کافر شوید (فَتَكُونُونَ سَوَاءً) یکی شوید (فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ) اینها را ولی خودتان قرار ندهید مگر اینکه در راه خدا مهاجرت کنند (فَإِنْ تَوَلَّوْا) اگر اینها از اسلام برگشتند (فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) اینها را بکشید هر جا پیدایشان کردید.
محقق خوئی(ره) میفرماید این (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) دلیل بر این است که مرتد ملی را باید کشت، حالا یک جزوهای را یک وقتی ما منتشر کردیم در پاسخ به برخی از توهمات و شبهاتی که در بحث ارتداد است، یک کسی ادعا کرده که اصلاً در قرآن راجع به حکم مرتد نه راجع به خود مرتد چیزی نیامده، یعنی از نظر اینکه مرتد باید در دنیا چه عذابی کرد، نیامده است بلکه از منظر این شخص، فقط مسئله عذاب اخروی مرت در قرآن آمده است که در آنجا چهار پنج آیه آوردیم. البته در دلالت برخی از آنها مناقشه هست ولی برخی از آیاتش بسیار محکم است ولی این آیهای که اینجا مطرح میکنیم را آنجا نیاوردیم. پس محقق خوئی(ره) میفرمایند این آیه:
مطلب اول:
آیه در مورد مرتد ملی است و به قرینه صدر آیه 94 مراد از القوا اسلام و اظهار شهاادتین است؛در مورد منافقی است که «ارتدّت»، یعنی یک کسی ظاهراً آمده شهادتین را گفته، ظاهراً مسلمان شده، اما از همین ظاهر هم برگشته و مرتد شده. و حالا که مرتد شده خداوند متعال میفرماید: (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا) اینها را ولی و نصیر خودتان قرار ندهید، بعد خدای تبارک و تعالی دو مورد را استثنا میکند:
مورد اول:
(إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ) این یک.مورد دوم:
(أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ) ضمیرش برمیگردد به این منافقین (فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً)پس تعبیر محقق خوئی(ره) این است «الحکم فی الآیة واردٌ فی المرتدّین» مرتدین چه کسانی هستند؟ «الذین کانوا کفّاراً ثم اسلموا» یعنی «ولو اسلموا منافقانه ثم کفروا بعد اسلامهم»، بعد از اسلامشان کافر شدند «والحکم فیه بمقتضی الآیة هو القتل إلا فی موردین» که بیان کردیم.
البته محقق خوئی(ره) بعد از اینکه مورد دوم را ذکر میکنند میفرمایند: تازه مراد از (أَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) «و المراد بإلقاء السلم» تا حالا پیشنهاد صلح معنا کردیم میفرماید نه، مراد به القاء سلم، «اظهار الاسلام» است «و الاقرار بالشهادتین» بعد میفرمایند: شاهد این مطلب این است که در همین سورهی نساء آیه 94 میفرماید (وَلَا تَقُولُوا) اول آیه این است (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمْ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ) ایشان میفرماید شاهد است بر اینکه مراد از سلم، اسلام است.
حالا این مطلب دیگری است که ما بعداً باید به آن بپردازیم که ایا مراد از سلم در اینجا اسلام است یا نه؟ مراد همان صلح است. بعد که این را بیان میکنند میفرمایند «فالآیة»، یعنی همین آیهی 90 سوره نساء «فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ دالةٌ علی قبول المرتدّ الملی إذا اظهر التوبة و الإسلام» که این دلالت دارد بر اینکه توبه مرتد ملی مورد قبول است «و أنّه لا یقتل بعد التوبة» بعد از اینکه مرتد ملی (نه فطری)، چون اینها در اصل کافر بودند مسلمان شدند و دو مرتبه کافر شدند میشوند مرتد ملی، «لا یقتل بعد التوبة و قد استقرّ علی هذا مذهب الإمامیة» مذهب امامیه این است که بین مرتد ملی و فطری فرق است، مرتد ملی را باید توبه داد اگر توبه کردند و اسلام آوردند «لا یقتل»، اما مرتد فطری بدون توبه کشته میشود.
مطلب دوم:
نسخ مشروط به بقاء موضوع است که در ما نحن فیه چنین نیست، لذا آیات دال بر جهاد ناسخ نیستند؛ایشان در ادامه میفرماید: «و لم ترد فی القرآن آیةٌ تدلّ علی وجوب قتل المرتد علی الإطلاق لیکون ناسخةً لذلک» یعنی اگر این آیه بخواهد منسوخ واقع شود باید یک آیهی دیگری در قرآن باشد که دلالت بر این داشته باشد که توبهی مرتد، مطلقا قبول نیست و قتل مرتد مطلقا واجب است تا ناسخ این آیه باشد.
یک عبارتی در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» هست که میفرمایند: «أما إذا أراد القائل بالنسخ» اهل سنت و کسانی که میگویند این آیه منسوخ واقع شده «أن یتمسّک القائل فی نسخ الآیة بما دلّ علی قتال المشرک و الکافر» بگوید آیهای که میگوید (قَاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَآفَّة)، (جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ) بخواهد آن آیه را ناسخ این آیه قرار بدهد، میفرماید «فمن الواضح أنّ ذلک مشروطٌ ببقاء موضوعه» واضح است که این مشروط به این است که موضوعش باقی باشد، «علی ما هی القاعدة المتبعة فی کل قضیةٍ حقیقیة فی الاحکام الشرعیه و غیرها». یعنی اگر این کافر و مشرک، این مرتد، با موضوعش که همان مرتد است، این اگر باقی بود بگوئیم آیهی دیگر میگوید (جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ)، این هم «من الکفار و المنافقین» است، در حالیکه در این آیه موضوع عوض شده، موضوع چیست؟
(فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ) که ایشان سلم را به اسلام معنا میکند، پس موضوع در اینها عوض شده، وقتی اینطور شده ما نمیتوانیم بگوئیم آیهی (فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ) ناسخ این آیه است، آیه (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ) ناسخ این آیه است، برای اینکه این آیه «بعد التوبة و الإسلام» است، میگوید «بعد التوبة و الإسلام ما جعل الله لکم علیهم سبیلاً» لیکن اهل سنتی که معتقد به نسخ هستند میگویند: آیهی قاتل المشرکین ناسخ این آیهی نود است؛ چون در این آیه آمده (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ)، جوابی که ایشان میدهند این است که اینها که دیگر بعد از القاء اسلام، موضوعش عوض شده، وقتی موضوع عوض شده دیگر این آیه نمیتواند منسوخ به آن آیه واقع شود.
و اساساً هدف اساسی محقق خوئی(ره) ابطال نسخ است؛ چون اهل سنت در قرآن زیاد ادعای نسخ میکنند و من عرض کنم درست است اصل نسخ را خود قرآن بر آن دلالت دارد، کسی در اصلش تردید ندارد ولی این ادعاهای فراوانی که اینها بر نسخ کردند ضربهی عجیبی بر قرآن کریم زدند. که در همان کتاب «البیان» محقق خوئی(ره) سی و چند مورد را از قول اینها نقل میکند و همه را مورد مناقشه قرار میدهد.
خلاصه اینکه محقق خوئی(ره) در اینجا دو مطلب دارند که عبارتند از:
مطلب اول:
این است که این آیه اصلاً ربطی به مشرکین ندارد، بلکه مربوط به منافقینی است که مرتد واقع شدند.مطلب دوم:
حالا چون منافقینی که مرتد شدند موضوع عوض شده، آن آیاتی که میفرماید: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ) یا (قَاتِلُوا الْمُشْرِکینَ)، دیگر نمیتواند ناسخ برای این باشد چون اینها نه مشرکند و نه منافق و نه مرتد. موضوع در آن عوض شده.به دیگر سخن، اهل سنت میگویند آن آیهای که مربوط به قتال مشرکین اtilted
جا کاری به اهل کتاب نداریم. اما ما الآن میخواهیم ببینیم اینجا باید چکار کنیم؟ گفتیم یک قول این است که این (قَاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَآفَّة) یا (قَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ)، ناسخ این آیه است و این میشود منسوخ؛ در اینجا محقق خوئی(ره) میفرماید: این آیه ربطی به مشرکین و کفار ندارد، بلکه مربوط به منافقین و مرتدین است.
البته محقق خوئی(ره) اینجا یک اشاراتی دارند نسبت به اینکه مرتد را مطلقا باید کشت و در کلامشان میفرمایند: «نعم ورد الأمر بقتل المرتد علی الإطلاق فی بعض روایات أهل السنة» که ما کاری به آن نداریم و او را خود آقایان مراجعه بفرمایید. پس محقق خوئی(ره) اصرار دارند بر اینکه این آیه منسوخ نیست.
مناقشه بر نظریهی محقق خویی(ره) ضمن دو مطلب و یک شاهد؛
اینجا در برخی از کتبی که در موضوع جهاد و دفاع نوشته شده است، در تبیین اشکال بر محقق خوئی(ره) گفتهاند که فرمایش محقق خوئی(ره) با شأن نزول آیه سازگاری ندارد.این عده گفتهاند چون آیات قبل، مربوط به کفار و مشرکین و مربوط به قتال با مشرکین است، لذا این آیه هم باید همینطور باشد، ما قبلاً اینها را خواندیم، آیهی 74 (فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا)
مطلب اول:
چون آیات قبل مربوط به مشرکین و کفار است پس این آیه نیز مربوط به آنان است، نه مربوط به منافقین مرتد؛اینکه ما بگوئیم آیات قبل متعرّض است، چون در این نوشته آمده است که آیات قبل، متعرض قتال با طایفهای از مشرکین است و بعد مشرکین را هم معنا میکند که «هم الذین أظهر الایمان ثم عادوا إلی مقرّهم و شارک المشرکین فی شرکهم فهم بمنزلة الجواسیس فوقع الریب فی قتالهم و اختلفت أنظار المسلمین فی أمرهم» و ایشان اصرار دارند بگویند اصلاً این آیه ربطی به حکم منافق مرتد ندارد «فلم تتکلم الآیات علی حکم المرتد، بل عرّفتهم بأنهم کانوا کافرین فی الواقع» گفتهاند أوّلاً چون آیات قبل مربوط به کفار و مشرکین است؛ پس این آیه هم مربوط به همینها باشد، این یک.
مطلب دوم:
این آیه در بیان مشرکی است که برای جاسوسی آمده است؛این آیه قسم خاصّی از مشرکین را میگوید، میگوئیم کدام مشرک؟ مشرکی که میآمده برای جاسوسی به حسب ظاهر اسلام میآورده و دوباره پیش کفار و مشرکین برمیگشته و اخبار مسلمین را به نزد کفار میبرده است.
شاهدی بر مناقشه بر محقق خویی(ره): شان نزول نقل شده در مجمع البیان در مورد آیه 90 شاهدی بر این مدعاست؛
بعد این دو مطلب را که آورده میگوید شاهد بر مدعای ما شأن نزولی است که در کتاب «مجمع البیان» آمده،؛ زیرا در کتاب «مجمع البیان» اینطور آمده است که: «فقیل نزلت (آیه 90) فی قومٍ قدموا المدینة من مکة فأظهروا للمسلمین الإسلام ثم رجعوا الی مکة لأنهم استوخموا المدینة فأظهروا الشرک» که «استیخام المکان» یعنی مکانی که با آدم ناسازگار است، یا آب و هوایش ناسازگار است یا مردمش ناسازگار است، عرب جایی که انسان میرود و میگویند چرا برگشتی؟ میگوید «استوخم المکان»، استیخام یعنی جایی که با آدم ناسازگار است، اینها اسلام را اظهار میکردند، «ثم رجعوا إلی مکة»، چرا؟ میگفتند این مکان با ما ناسازگار است، برمیگشتند به مکه.
«فأظهر الشرک ثم سافروا ببضایع المشرکین الی الیمامة»، بعد همراه با اجناس مشرکین به یمامه میرفتند، «فأراد المسلمون أن یغزوهم، فاختلفوا»، مسلمین میگفتند باید با اینها جنگ کنیم و اینها کافرند، بینشان اختلاف افتاد «فقال بعضهم لا نفعل فإنهم مؤمنون» اینها اسلام آوردند «وقال آخرون إنهم مشرکون، فأنزل الله فیهم الآیة و هو المروی عن أبی جعفر(ع)» از امام باقر(ع) هم این روایت نقل شده است.
پس:
اولاً:
اینکه بگوئیم آیات قبل مربوط به مشرکین است باید همینطور باشد این خلاف صریح آیه است، آیه میفرماید (فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ)، تصریح به این معنا دارد، این اولاً.ثانیاً:
همان قرائنی که من عرض کردم ولو محقق خوئی(ره) هم خودشان اینقدر تکیه نکردند.پذیرش نظریه محقق خویی(ره) از منظر مختار: مضاف بر شان نزول، آیه صریح در ارتداد بوده و یا حداقل ظهور در آن دارد؛
پس از خود آیه پیداست که مسئلهی ارتداد را دلالت دارد، شأن نزول هم مسئلهی ارتداد است، شأن نزول هم میگوید اینها «اظهروا للمسلمین الاسلام ثم رجعوا إلی مکه فاظهر الشرک»، شأن نزول هم مسئلهی ارتداد است و اساساً آنچه در آن کتاب آمده به نظر ما مطلب صحیحی نیست و حق با محقق خوئی قدس سره الشریف و حشره الله مع اجداده است که اصلاً این آیه مربوط به منافق مرتد است و ربطی به مشرکین ندارد.
نظری ثبت نشده است .