موضوع: جهاد ابتدایی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۲/۱۸
شماره جلسه : ۳۸
چکیده درس
-
در بحث از آیات مربوط به جهات تا به حال آیاتی که دلالت بر مشروعیت جهاد ابتدایی دارد را خواندیم و تا اینجا روشن شد که ما آیاتی در قرآن کریم داریم که دلالت بر اصل مشروعیت جهاد ابتدایی دارد، یعنی آیاتی که خدا به مسلمانها اجازه میدهد یا واجب میکند...
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بررسی آیات دال بر مشروعیت جهاد ابتدایی؛
در بحث از آیات مربوط به جهات تا به حال آیاتی که دلالت بر مشروعیت جهاد ابتدایی دارد را خواندیم و تا اینجا روشن شد که ما آیاتی در قرآن کریم داریم که دلالت بر اصل مشروعیت جهاد ابتدایی دارد، یعنی آیاتی که خدا به مسلمانها اجازه میدهد یا واجب میکند در شرایطی که ولو کفار هم به قتال ابتداء نکنند اما اینها بروند برای جهاد، فلسفهاش را هم از خود قرآن کریم استفاده کردیم و گفتیم منحصر به اعلاء کلمهی توحید نیست.یکی از نکاتی که در بحثهای گذشته به آن رسیدیم این است که در کلمات بزرگان میگویند جهاد ابتدایی فقط برای اعلاء کلمهی توحید است، ما آیاتی خواندیم که نه، اغراض و اهداف دیگری هم در مورد جهاد ابتدایی مطرح است، ما به این نتیجه رسیدیم که قتل به عنوان یک واجب تخییری در مسئلهی جهاد ابتدایی مطرح است، اما اختیارش با حاکم مسلمین در همان زمان خودش است، به این نتیجه رسیدیم که اگر مشرکی پناه بخواهد تا هر مدتی که مصلحت باشد میشود به او پناه داد و در این زمان قتل او جایز نیست. اینها نکاتی بود که از این آیات تا به حال استفاده شده و نکات دیگری که دیگر نیازی به تکرار ندارد.
بررسی چند طائفه از آیات معارض با آیات دال بر جهاد ابتدایی و تبیین کیفیت جمع آنها؛
اما در قرآن کریم آیات دیگری هم داریم که چه بسا از این آیات استفاده میشود که با این آیاتی که تا به حال خواندیم (قَاتِلُوا الْمُشْرِکینَ) «فاقتلوهم» سازگاری ندارد و باید ببینیم کیفیت جمع بین این آیات و آیاتی که تا به حال خواندیم چیست؟ در بعضی از آیات مسئلهی «القاء سلم» مطرح است و اینکه اگر مشرکین پیشنهاد صلح دادند خدا برای شما مسلمانها علیه آنها سبیلی را قرار نداده.الف. بررسی آیه 90 و91 مبارکه نساء:
سلطنت مسلمین بر مشرکین تنها در مواردی است که ایشان بنای جنگ با مسلمین دارند نه بنای صلح؛در سوره مبارکه نساء آیه 91 خدای تبارک و تعالی میفرماید: (سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا) که ما به مناسبت کلمه (الْفِتْنَةِ) قبلاً همین آیه را شاهد قرار دادیم بر اینکه مراد از (الْفِتْنَةِ)، شرک است، (كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم) آیه میفرماید (فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ)، اگر اینها کنارهگیری نکردند شما را، اگر اینها کنار نگرفتند از شما، یعنی آمدند به جنگ شما، (وَيُلْقُوا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) یعنی «إن لم یلقوا إلیکم السلم»، سلم و صلح را با شما مطرح نکردند و القاء صلح نکردند (وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ) یعنی «لم یکفّوا ایدیهم» (فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم)، یعنی گرفتنِ اینها و کشتن اینها آنجایی است که (لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ)، آنجایی است که «لم یلقوا إلیکم السلم»، آنجایی که «لم یکفّوا ایدیهم»، اگر این کار را کردند (وَأُوْلَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً مُبِيناً) این افرادی که بنای جنگ با شما دارند و بنای صلح ندارند ما بر شما مسلمانها علیه اینها سلطنت قرار میدهیم.
البته در آیه 90 تصریح دارد میفرماید: (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) یعنی مفهوم این آیهی 91 به صورت منطوقی در آیهی 90 ذکر شده میفرماید (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ) اگر از شما مسلمانها کنارهگیری کردند، عزلت اختیار کردند یعنی جنگ نکردند، کناره گرفتند و با شما جنگ نکردند (وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) ، پیشنهاد سلم و سلامتی و صلح و سازش دادند: (فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً) اصلاً تصریح میکند که (فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً) مای نافیه است خدا به نفع شما بر ضرر اینها دیگر سبیلی را قرار نداده، یعنی آن آیه بعد که ما به صورت مفهومی از آن میفهمیم این آیه هم به صورت منطوقی، میگوید اگر مشرکین پیشنهاد صلح دادند و دیگر جنگ نکردند شما بر آنها سبیلی ندارید.
تبیین موضوع آیات 90 و 91 نساء:
موضوع این آیات در مواردی است که مشرکین اعلام صلح نمایند؛
ما باشیم و ظاهر آیه باید بگوئیم این آیات در جایی است که (وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) یعنی مشرکین صریحاً پیشنهاد صلح را دادند، گفتند ما کاری به کار شما مسلمانها نداریم ما با شما جنگ نمیکنیم یعنی موضوع این آیات در جایی است که اعلام میکنند صلح را و اعلام میکنند عدم قتال را و در نتیجه باز با آن آیاتی که مشرکین چیزی نمیگویند، القاء سلم نکردند و جنگ هم نمیکنند، یک مقداری موضوعاً با آن تفاوت پیدا میکند.
بررسی یک سؤال:
آیا آیات 90 و 91 نساء، بر طریقیت القاء سلم دلالت دارد؟
حال آیا ما بگوئیم این مقدار تفاوت هست یا از این آیات بگوئیم القاء سلم طریقیّت دارد آنچه که هست این است که بالفعل جنگ نکنند، آیا میشود از این آیات بگوئیم که این القاء سلم خصوصیّتی ندارد و بالفعل اینها با شما جنگ نکنند.
جواب این است که این خلاف ظاهر است، ظاهرش این است که این موضوعیّت دارد و لذا در دو تا آیه هم تکرار شده،
ب. بررسی آیه 61 انفال: در صورت القاء سلم توسط مشرکین، دیگر مسلمین سلطنتی بر مشرکین ندارند؛
حالا ما هنوز با این آیات کار داریم. باز راجع به سلم در آیهی 61 سوره مبارکه انفال آمده (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) اگر مشرکین تمایل برای صلح پیدا کردند (فَاجْنَحْ لَهَا) یعنی اگر دیدی در اینها تمایل سلم است، که البته بین (جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) و (وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) فرق وجود دارد، زیرا (جَنَحُوا) یک مرتبهی ضعیفتر از آن است یعنی شما احساس کردید که اینها میخواهند با شما صلح و سازش داشته باشند (فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) در اینجا میگوید (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا)، در آن آیه میگوید (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً)، یعنی اگر میگوید القاء سلم کردند دیگر مسلمانها سلطنت و سبیلی بر کفار ندارند در این فرض و مفهوم آیهی 91 نساء را هم مطرح کردیم.
تبیین جواب از منظر مختار:
تکرار منطوق و مفهوم القاء سلم، مفهم موضوعیت داشتن القاء سلم در این آیات است؛جواب این است که این خلاف ظاهر است، ظاهرش این است که این موضوعیّت دارد و لذا در دو تا آیه هم تکرار شده،
ب. بررسی آیه 61 انفال: در صورت القاء سلم توسط مشرکین، دیگر مسلمین سلطنتی بر مشرکین ندارند؛
حالا ما هنوز با این آیات کار داریم. باز راجع به سلم در آیهی 61 سوره مبارکه انفال آمده (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) اگر مشرکین تمایل برای صلح پیدا کردند (فَاجْنَحْ لَهَا) یعنی اگر دیدی در اینها تمایل سلم است، که البته بین (جَنَحُوا لِلسَّلْمِ) و (وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ) فرق وجود دارد، زیرا (جَنَحُوا) یک مرتبهی ضعیفتر از آن است یعنی شما احساس کردید که اینها میخواهند با شما صلح و سازش داشته باشند (فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) در اینجا میگوید (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا)، در آن آیه میگوید (فَإِنْ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً)، یعنی اگر میگوید القاء سلم کردند دیگر مسلمانها سلطنت و سبیلی بر کفار ندارند در این فرض و مفهوم آیهی 91 نساء را هم مطرح کردیم.
بررسی نسبت آیات دال بر القاء سلم با آیات دال بر جهاد، ضمن چهار احتمال؛
اینجا یک طایفهی از آیات است که باید این را مورد بحث قرار بدهیم؛ آیاتی که دلالت دارد اگر مشرکین القاء سلم کردند و جنگ نکردند مسلمانها حقّ جنگ کردن با اینها را ندارند، این آیات چه نسبتی با آیات سوره توبه، آیات سورههای دیگری که ما از آن مسئلهی جهاد ابتدایی را استفاده کردیم (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ)، (وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ)، (قَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً)، چه نسبتی با این آیات پیدا میکند. اینجا مجموعاً در کلمات سه احتمال آمده استکه ما باید ببینیم این چهار احتمال آیا درست است یا خیر؟احتمال اول:
نسخ آیات سلم به آیات جهاد؛
مسئلهی نسخ است، یعنی این آیاتی که امروز خواندیم آیات سلم منسوخ به آیات برائت است.
احتمال دوم:
مساله تدریجیت در نزول آیات؛
همان مطلبی که ما مکرر گفتیم آیات جهاد تدریجاً مشروع شد لذا تنافی بین اینها وجود ندارد. این آیات سلم مال زمانهای ابتدایی است اما بعد که مسئلهی فتح مکه مطرح شد آنجا دارد(فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ) ما بیائیم مسئلهی تدریجیّت را مطرح کنیم.
احتمال سوم:
آیات سلم مطلق و آیات جهاد مقید؛
اینکه بیائیم اینجا قاعدهی اطلاق و تقیید را مطرح کنیم.
احتمال چهارم:
وجود اختلاف موضوعی بین آیات سلم و جهاد به دو کیفیت.
این است که بگوئیم بین این آیات و آیات جهاد ابتدایی اختلاف موضوعی وجود دارد، منتهی این اختلاف موضوعی ممکن است دو کیفیت برایش ذکر شود، باید ببینیم کدام یک از این دو کیفیت درست است.
بررسی احتمالات چهارگانه پیرامون تعارض آیات صلح و جهاد؛
پس ما آیات جهاد را خواندیم این آیاتی که مربوط به سلم است به حسب ظاهر این آیات میگوید اگر مشرکین القا و پیشنهاد صلح دادند و جنگ نکردند شما هم حق ندارید با ایشان جنگ کنید.بررسی احتمال اول از منظر عامه و خاصه؛
حالا روی احتمال اول مسئله نسخ را مطرح میکنیم؛ در این زمینه دو نظریع قابل توجه است که عبارتند از:الف. تبیین نظریه اکثر اهل سنت:
آیات سلم، منسوخ به آیات جهاد است؛
اینجا کثیری از مفسرین عامه مثل ابن عباس، قتاده، ابن مسعود، اینها گفتهاند که اینجا مسئلهی نسخ در کار است، یعنی آیات سورهی برائت در سال نهم هجرت نازل شده، در قضیهی فتح مکه نازل شده، این آیهی 61 انفال که خواندیم سورهی انفال مربوط به قضیهی جنگ بدر است، در اوایل اسلام است، بگوئیم این آیات سورهی برائت نسبت به این آیات انفال و نساء ناسخه است. ابن عباس میگوید «إن آیة النساء منسوخةٌ بآیة البرائة» آیهی نساء همین آیهی 90 و 91 است. ابن عباس در دنبالهی کلامش می گوید «و آیة الانفال منسوخة بآیة السیف»، آیهی سیف آیهی 29 سوره مبارکه توبه است (قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنْ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) آیه مربوط به اهل کتاب است ما هم آیات کتاب را فعلاً مربوط به مشرکین خواندیم، ابن عباس میگوید آیه 61 سوره انفال منسوخ به این آیهی سیف است.
ب. تبیین نظریه برخی از امامیه:
آیات سلم، منسوخ به آیات جهاد است؛
مسئلهی نسخ اختصاص به اهل سنت ندارد و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی(قده) نیز این مطلب آمده است، آنجا ایشان میگوید: «کانت سیرة رسول الله(ص) قبل نزول سورة البرائة أن لا یقاتل إلا من قاتله»، اصلاً جزء سیرهی پیامبر(ص) نقل میکند که رسول خدا(ص) روششان بر این بود که اگر کسی با ایشان جنگ میکرد با او میجنگید «و لا یحارب إلا من حاربه و أراده و قد کان نزل علیه فی ذلک من الله عزوجل فإن اعتزلوهم» این آیه 91 نساء در این مورد است. «فکان رسول الله(ص) لا یقاتل أحداً قد تنهی عنه واعتزله»، کسی که از پیامبر(ص) کنارهگیری کرده بود و کاری به پیامبر(ص) نداشت، پیامبر(ص) هم کاری به او نداشت «حتّی نزلت علیه سورة البرائة و امر الله بقتل المشرکین من إعتزله و من لم یعتزله، إلا الذین قد کان عاهدهم رسول الله یوم فتح مکه إلی مدةٍ» که در روز فتح مکه پیامبر(ص) تا یک مدتی با یک عدهای عهد بست، یکیش «منهم صفوان بن امیّه، سهیل بن عمر». لذا در تفاسیر خودمان هم این مطلب آمده که وقتی ایشان اینطور میگوید به این معناست که آیهی برائت ناسخ این آیه سورهی نساء و آیهی سورهی انفال است.
حال آیا مسئلهی نسخ در ما نحن فیه درست است یا نه؟ ما قبلاً یک فرمایشی را از مرحوم آقای خوئی(قده) نقل کردیم، ایشان معتقدند اکثر مواردی که اهل سنت در تفاسیرشان گفتند نسخ وجود دارد، ایشان معتقدند حرف باطلی است. ایشان از تمام موارد، یک یا دو مورد مسئلهی نسخ را قبول میکنند و الا در تمام موارد میآورند 35 یا 36 مورد در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» میآورند و میفرمایند: اینجا مسئلهی نسخ وارد نشده است مثلاً در مورد همین آیاتی که الآن خواندیم از سورهی نساء یعنی آیات90 و 91 نساء مرحوم محقق خوئی(قده) میفرمایند: ما اگر آیات قبل را ملاحظه کنیم این آیات مربوط به مشرکین نیست، بلکه مربوط به منافقین و مرتدین است، یعنی این (وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا) در انفال یا (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ) («فَإِن لَّمْ یَعْتزِلُوکمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکمُ السلَمَ) ایشان میفرماید آیات قبل را ببینید، آیات قبل مربوط به مشرکین نیست و بحث جهاد ابتدایی در مورد مشرکین است. آیات قبل از آیه 88 شروع میکنم (فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللهُ) آیه مربوط به منافقین است؛ چه اینکه خدای تبارک و تعالی به مسلمانها و رسول خدا(ص) میفرماید: شما میخواهید اینها را هدایت کنید، کسانی را میخواهید هدایت کنید که خدا اینها را گمراه کرده (وَمَنْ يُضْلِلْ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً، وَدُّوا) این منافقین (لَوْ تَكْفُرُونَ) همانطور که خودشان کافر شدند دنبال این هستند که شما را هم کافر کنند (كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ) اگر اینها اسلام را رها کردند، اگر از این منافقین دست از اسلام برداشتند(حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلَا نَصِيرا) بعد دو تا استثنا میکند (إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ) مگر آن منافقین یا مرتدّینی که بروند در یک قبیله و قومی که بین این قبیله و شما اهل و پیمانی هست (بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ) این یک استثناء (أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ) یا آمدند پیش شما گفتند نه، ما نمیخواهیم با شما جنگ کنیم بعد میفرماید (وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ) شاهد این است (الَّذِينَ يَصِلُونَ) چه کسانی هستند؟ همین مرتدین از منافقین هستند، جاءوکم مرتدین از منافقین است. پس از کلام محقق خوئی(قده) استفاده میشود که این آیه به خوبی دلالت دارد بر لزوم قتل مرتد، وقتی میفرماید «فَإِنْ تَوَلَّوْا) اگر این منافقین انکار کردند بالأخره اسلام را قبول نکردند (فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ)، این ضمیرها همه به اینها برمیگردد، بعد هم (وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ) بعد دارد (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ) یعنی همین مرتدین از منافقین، دیگر به مشرکین نمیخورد، یعنی منافقین. بعد در آنجا دارد«(أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ) این مربوط به منافقین است.
پس این آیات 90 و 91 سوره نساء که مربوط به القاء سلم است مربوط به مشرکین نیست تا با آیات جهاد ابتدایی سازگاری نداشته باشد و مسئلهی نسخ بخواهد مطرح باشد، این مربوط به منافقین و مربوط به مرتدّین است. این مطالب را در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» صفحه 340 ببینید.
بررسی مناقشه محقق خویی(قده) بر احتمال اول:
آیات 90 و 91 نساء مربوط به منافقین و مرتدّین است نه مشرکین، تا با آیات جهاد نا سازگاری باشد و مساله نسخ مطرح باشد؛حال آیا مسئلهی نسخ در ما نحن فیه درست است یا نه؟ ما قبلاً یک فرمایشی را از مرحوم آقای خوئی(قده) نقل کردیم، ایشان معتقدند اکثر مواردی که اهل سنت در تفاسیرشان گفتند نسخ وجود دارد، ایشان معتقدند حرف باطلی است. ایشان از تمام موارد، یک یا دو مورد مسئلهی نسخ را قبول میکنند و الا در تمام موارد میآورند 35 یا 36 مورد در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» میآورند و میفرمایند: اینجا مسئلهی نسخ وارد نشده است مثلاً در مورد همین آیاتی که الآن خواندیم از سورهی نساء یعنی آیات90 و 91 نساء مرحوم محقق خوئی(قده) میفرمایند: ما اگر آیات قبل را ملاحظه کنیم این آیات مربوط به مشرکین نیست، بلکه مربوط به منافقین و مرتدین است، یعنی این (وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا) در انفال یا (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ) («فَإِن لَّمْ یَعْتزِلُوکمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکمُ السلَمَ) ایشان میفرماید آیات قبل را ببینید، آیات قبل مربوط به مشرکین نیست و بحث جهاد ابتدایی در مورد مشرکین است. آیات قبل از آیه 88 شروع میکنم (فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللهُ) آیه مربوط به منافقین است؛ چه اینکه خدای تبارک و تعالی به مسلمانها و رسول خدا(ص) میفرماید: شما میخواهید اینها را هدایت کنید، کسانی را میخواهید هدایت کنید که خدا اینها را گمراه کرده (وَمَنْ يُضْلِلْ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً، وَدُّوا) این منافقین (لَوْ تَكْفُرُونَ) همانطور که خودشان کافر شدند دنبال این هستند که شما را هم کافر کنند (كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ) اگر اینها اسلام را رها کردند، اگر از این منافقین دست از اسلام برداشتند(حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلَا نَصِيرا) بعد دو تا استثنا میکند (إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ) مگر آن منافقین یا مرتدّینی که بروند در یک قبیله و قومی که بین این قبیله و شما اهل و پیمانی هست (بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ) این یک استثناء (أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ) یا آمدند پیش شما گفتند نه، ما نمیخواهیم با شما جنگ کنیم بعد میفرماید (وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ) شاهد این است (الَّذِينَ يَصِلُونَ) چه کسانی هستند؟ همین مرتدین از منافقین هستند، جاءوکم مرتدین از منافقین است. پس از کلام محقق خوئی(قده) استفاده میشود که این آیه به خوبی دلالت دارد بر لزوم قتل مرتد، وقتی میفرماید «فَإِنْ تَوَلَّوْا) اگر این منافقین انکار کردند بالأخره اسلام را قبول نکردند (فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ)، این ضمیرها همه به اینها برمیگردد، بعد هم (وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ) بعد دارد (فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ) یعنی همین مرتدین از منافقین، دیگر به مشرکین نمیخورد، یعنی منافقین. بعد در آنجا دارد«(أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ) این مربوط به منافقین است.
پس این آیات 90 و 91 سوره نساء که مربوط به القاء سلم است مربوط به مشرکین نیست تا با آیات جهاد ابتدایی سازگاری نداشته باشد و مسئلهی نسخ بخواهد مطرح باشد، این مربوط به منافقین و مربوط به مرتدّین است. این مطالب را در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» صفحه 340 ببینید.
جلسه آتی: بررسی صحت نظریه محقق خویی(قده)؛
البته برای اینکه بیبنیم فرمایش محقق خویی(قده) درست است یا نه؟ باید شأن نزول این آیات سورهی نساء را ببینید، آیا با توجه به شأن نزول آیات و مراجعه به کتاب «التبیان فی تفسیر القرآن» شیخ طوسی(قده) و کتاب «مجمع البیان» شیخ طبرسی(قده) این موضوع قابل تصدیق است یا خیر؟وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .