موضوع: جهاد ابتدایی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۵/۲۴
شماره جلسه : ۱۵
-
بیان تکملهای مقارنهای در بحث نسخ قرآن، بین مکتب اهل بیت(ع) و اهل سنت
-
بررسی دو نظر متفاوت صاحب کتاب فقه الجهاد پیرامون آیهی «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ...»
-
نظر اوّل: طبق رای علماء، این آیه مربوط به نسخ آیات قرآن نیست
-
نظر دوّم: طبق رای محمد عبده و رشید رضا
-
مناقشه بر نظر صاحب فقه الجهاد، از منظر مختار
-
بررسی نظر علامه طباطبایی(ره) پیرامون آیه ی «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ...» در ضمن شش مطلب
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری: پذیرش صغروی و کبروی بحث امکان نسخ در قرآن
ما بحث از نسخ را نیز هم از نظر کبروی و هم از نظر صغروی تمام کردیم و آن فرمایشی که مرحوم محقق خوئی(ره) در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» داشتند که فرمودند: ما از این مواردی که در آیات قرآن، در میان مفسرین ادعای نسخ شده، حتّی مورد باطلی را از آن، نمیپذیریم، کلام و فرمایش ایشان را بحث نمودیم و مناقشات را بر آن ذکر کردیم.
بیان تکملهای مقارنهای در بحث نسخ قرآن، بین مکتب اهل بیت(ع) و اهل سنت، ضمن بررسی آیهی 106 و 107 بقرة
در این جلسه گرچه قرار بود وارد طائفهی دوم آیات شویم، اما یک تکملهای در بحث نسخ قرآن لازم است، بیان کنیم؛ چون ملاحظه کردیم که این بحث نظریهی انکار نسخ در میان اهل سنت هم وجود دارد و آرام آرام شاید جامعهی علمی اهل سنت به همین سمت و سو میرود. لذا مناسب دیدیم این آیه شریفه 106 و 107 از سوره بقره را که گفتیم یکی از آیاتی است که از ادلهی امکان نسخ و وقوع نسخ در قرآن است یک مرور مجددی داشته باشیم. در این آیه آمده است: (مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(106) أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ).
بررسی نظر صاحب کتاب فقه الجهاد پیرامون آیهی «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ...»
يوسف عبد الله قرضاوی (متولد1347هـق) که از فقهاء و مفتیان بزرگ اهل سنت در زمان معاصر است، کتابی دارد به نام «فقه الجهاد» در دو جلد است که بسیار هم قطور است شاید مجموع دو جلدش به هزار و پانصد صفحه میرسد. آنجا به همین مناسبتی که آیا در آیات جهاد، نسخ واقع شده است یا نه؟ همین بحث کبروی را مطرح کرده و میگوید قائلین به نسخ و مدعیان نسخ، دو آیه در قرآن کریم دارند که یکی از آنها، همین آیه شریفه است. و دیگری آیه (وَ إِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَ اللهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ) 101 نحل؛ اما ایشان در مورد آیه شریفه 106 بقره، دو نظر متهافت میدهد و میگوید:
نظر اوّل: طبق رای علماء، این آیه مربوط به نسخ آیات قرآن نیست، بلکه مربوط به نسخ بین الشرایع است.
این «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ» مربوط به آیات قرآن نیست، ما آیهای را نسخ نمیکنیم، مراد آیات این کتاب موجود قرآن کریم نیست، بلکه مربوط به نسخ بین الشرایع است و میگوید: «هذا فی النسخ ما بین الشرایع بعضها مع بعضٍ». آن وقت میگوید: شرایع سماوی در مسائل اعتقادی همه متّفقاند، همهی شرایع سماوی در توحید متّفقاند، در معاد متفقاند، اما در مسائل فرعی با هم اختلاف دارند به این آیه (لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا) مائدة48 ما در هر شریعتی منهاج خاصی را قرار دادیم، بعد میگوید: در کتاب تورات بعضی از آنچه که برای حضرت آدم حلال بود، در آنجا حرام شد، اینجا اشاره میکند که برای آدم و برای امّت آدم ازدواج برادر با خواهر حرام نبود، اما بعداً در تورات حرام شد؛ یا جزئیات دیگر که بعضی از جزئیات را قرآن ما هم به آن اشاره میکند که ما بعضی از آنچه که حلال بود را برای یهود حرام کردیم به خاطر ظلمی که یهود کردند (فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللهِ كَثِيرًا) 160 نساء.
پس این یک مطلب و یک نظر که مراد از نسخ در این آیه شریفه، نسخ بین الشرایع است. یعنی شریعت اسلام آمده دستورات و بعضی از فروع در شرایع سابقه را نسخ کرده، شریعت تورات آمده شرایع سابقه را نسخ کرده. بعد در جلد اول از «فقه الجهاد» صفحه 294 میگوید: «فهذا رأیٌ من آراء العلماء و أنا منهم» یعنی من هم همین نظر را دارم «أن المراد بالنسخ، النسخ الواقع بین الشرایع السماویّة بعضها مع بعض و هذا لا ینبغی أن ینکر فهو مقبول حکمةً و عقلاً، ثابتةٌ واقعاً و فعلاً» میگوید: این نوع نسخ هم عقلاً و حکمتاً مقبول است و هم واقع شده. آنچه را که به عنوان مقدمه این نظریه ذکر کرده میگوید در آیات زیادی از این قرآن تبعیّت از او واجب است (اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ) 3 اعراف، ما چطور میآییم میگوییم قرآنی که برای هدایت است، قرآنی که نور است، قرآنی که رحمت است، قرآنی که برای هدایت است، قرآنی که برای وجوب عمل آمده، آیا درست است که ما بگوییم در این قرآن، بعضی از آیاتش وجوب عمل ندارد و منسوخ شده!؟ و در نتیجه بعد این آیه (مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ) را اینطور معنا میکند.
نظر دوّم: طبق رای محمد عبده و رشید رضا، این آیه به دو مویّد، مربوط به آیات تکوینی است، نه تشریعی
آن وقت در ادامه کلامش یک رأی را از محمد عبده استاد رشید رضا، صاحب «تفسیر المنار» نقل میکند و ظاهرش هم این است که آن را میپذیرد، ولی پذیرفتن او نقض حرف اولش است. میگوید «یری الاستاد محمد عبده کما نقل ذلک الشیخ رشید رضا صاحب تفسیر المنار رأیاً آخر فی النسخ فإنّه فسّر کلمة الآیة بالآیة الکونیّة» صاحب تفسیر المنار «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ» را به این آیهای که دارای یک حکم شرعی است تفسیر نکرده، بلکه گفته مراد آیات تکوینیِ خدای تبارک و تعالی است، «مثل الآیات التی أیّد الله تعالی بها رسله قبل محمّدٍ(ص)» آن آیاتی که قبل از رسالت پیامبر اکرم(ص) ما بوده و خداوند متعال رسولانش(علیهم السلام) را با آن آیات تأیید کرده، حالا ظهور در همین معجزات دارد. میگوید مراد این است، مثلاً قبلاً معجزهی حضرت موسی(علیه السلام) عصا بوده و بعداً نسخ شد و دیگر از معجزه بودن افتاد و در پیامبر اسلام(ص) یک معجزهی دیگری آمد، پس مراد آیات کونیه و تکوینیه است. قرضاوی بعد میگوید: مؤیّد این نظریهی من دو نکته است:
مویّد اوّل: این است که آیه در ذیلش دارد (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) و بعد میگوید: «و هذا التذییل یناسب الآیات الکونیّة» این با آیات کونیه مناسبت دارد «و الا لکان الأنسب أن یقال مثلاً ألم تعلم أن الله علی کل شیئ عزیزٌ حکیم أو علیمٌ حکیم» میگوید: ذیل آیه قرینه است بر اینکه مراد از این آیه تکوینی است چون دارد (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) قدرت خدا(سبحانه و تعالی) را مطرح میکند، اگر مراد از این نسخ این بود که یک حکمی در یک آیهای به وسیله آیه دیگر نسخ شود، این نیاز به (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) نداشت، بلکه باید میفرمود «أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ عزیزٌ حکیم» خدا کارهایش روی حکمت است.
مویّد دوّم: بعد میگوید در آیه مؤیّد دومش میگوید (أَمْ تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَی مِن قَبْلُ وَ مَن یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ)108 بقرة «و قد سألوه آیات کونیّه» میگوید در آیه بعد دارد (تُرِیدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَکُمْ) شما میخواهید از پیامبر(ص) چیزهایی را بخواهید که قوم حضرت موسی(ع) از ایشان خواستند، قوم موسی چه خواستند؟ آیات کونیه، گفتند: (أَرِنَا اللهِ جَهْرَةً) 153 نساء خدا را به ما نشان بده. لذا صاحب «تفسیر المنار» میگوید: اصلاً در اینجا مراد آیه کونیه و تکوینیه است، به قرینه این ذیلی که دارد.
مناقشه بر نظر صاحب فقه الجهاد، از منظر مختار؛
حالا ببینید بالأخره یک کسی که مدّعی فقاهت است، نباید در یکی دو صفحه، اینطور بین کلماتش تهافت داشته باشد!!! چرا که صاحب کتاب «فقه الجهاد» ابتداء میگوید: مراد نسخ بین الشرایع است و این همه مقدمهچینی کرده و میگوید: «هذا رأیٌ من العلماء و أنا منهم» بعد هم آمده حرف محمد عبده را آورده که این آیه تکوینی است، اینکه ناقض او شد، اگر شما میگویید آن نسخ مراد نسخ بین الشرایع است و نسخی که یک شریعتی میآید فروعات بعضی از شرایع گذشته را نسخ میکند چطور در اینجا میگویید این آیه تکوینی است؟ اگر این را قبول ندارید اصلاً چرا نقل کردید؟ و اگر قبول ندارید چرا رد نکردید؟ و همین طور این عبارت المنار را آورده و رد شده.بررسی نظر علامه طباطبایی(ره) پیرامون آیهی «
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ
...» در ضمن شش مطلبقبل از اینکه ما کلام مرحوم علامه(ره) را بخواهیم بگوییم بالأخره این آیه در اینجا چه دلالتی دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی(ره) یک بحث جامع مفصّل و دقیقی دارند و از کلامشان استفاده میشود، ایشان میفرماید: این «
مِنْ آيَةٍ
» عمومیّت دارد، هم آیات تکوینی را شامل میشود و هم آیات تشریعی را شامل میشود و در ضمن شش مطلب میفرمایند:مطلب اول: مستند فقها در نسخ اصطلاحی آیهی «
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ
...» استآن چه فقهاء به عنوان نسخ در فقه و اصول مطرح میکنند، اینها از این آیه گرفتند که خودش یک نکتهی لطیفی است، یعنی این طور نیست که در فقه ما، فقها بگویند ما خودمان با قطع نظر از کتاب الله، میخواهیم یک چیزی را به نام نسخ مطرح کنیم، بلکه فقها از همین آیه شریفه این نسخ اصطلاحی را قائل شدند.
مطلب دوّم: نسخ زوال حکم موجود در آیه است، نه زوال نفس آیه
در حقیقت نسخ، زوال نفس آیه نیست، بلکه زوال اثر یا حکم موجود در آیه است و با این بیان خیلی از شبهاتی که بعضیها دارند یا بعضی از یهود مطرح کردند جواب داده میشود، نمیخواهیم بگوییم این آیه اصلاً از صفحهی وجود، باید محو شود، در باب نسخ ما نمیگوییم ناسخ میآید منسوخ را از «صفحة الوجود قرآن» محو و امحاء میکند، خیر! آیه باقی است، تلاوت هم میشود، اما آن حکم در آن، دیگر لزوم عمل ندارد، یعنی فصاحت و بلاغت و اعجاز آیه باقی است و این خیلی نکتهی مهمی است که ما بگوییم نسخ معنایش رفع آیه و عین الآیه من صفحة الوجود نیست، بلکه نسخ، رفع اثری است که در این آیه بوده، حکمی است که در این آیه بوده، اما اصلش باقی است.
ببینید فاصلهی بین فقهاء و مفسرین شیعه و عامه از کجا تا کجاست؟ واقعاً فاصله اینقدر زیاد است که آدم گاهی اوقات خجالت میکشد کلمات آنها را نقل کند! همین امروز یک پیامکی آمده بود که یکی از علمای وهابی (علیهم اللعن و العذاب الالیم) گفته که: «اشتباه ما این است که ما پانصد سال به جای شیعه تقیه کردهایم و اگر ما تقیه نکرده بودیم امروز همهی ایران اهل سنت بودند»!!!؟ من وقتی این جملهی سخیف را دیدم، با خود گفتم: «راست میگویید اشتباه بزرگ شیعه این است که ما هزار و چهار صد سال تقیه کردیم، اگر شما گذاشته بودید واقعیّات مکتب اهلبیت(ع) به گوش دنیای اسلام میرسید امروز ما سنّی نداشتیم. واقعش نیز همین است اصلاً ما تقیهای که به امر ائمه (ع) انجام دادیم به خاطر مصالحیست، اگر واقعاً حقایق مکتب اهلبیت(ع) بیان شده بود و میگذاشتند (چه میشد!)، من در یکی از شبهای احیا گفتم اگر میگذاشتند همین نهج البلاغة، درست به گوش دنیای اسلام برسد ما دیگر برای حقّانیت ولایت امیر المؤمنین(ع)، نیازی به استدلال به هیچ آیهای از آیات قرآن نداشتیم، یعنی نیاز نداشتیم که بیاییم این آیات را مطرح کنیم!
مطلب سوم: آیه به اختلاف حیثیات مختلف است، لذا گاهی جهت واحده وجود دارد و گاهی جهات متعدده
علامه(ره) میفرماید: آیه مختلف است «باختلاف الاشیاء و الحیثیات و الجهات». چهار نوع را ذکر میکند، میفرماید این آیات قرآن کریم را چرا آیه میگوییم؟ وجه تسمیهاش چیست؟
نوع اول: به اعتبار «عجز البشر عن اتیان مثله»
نوع دوم: تکالیف الهیه هم آیه است، چون موجب تقوا و قرب الی الله میشود.
نوع سوم: تمام موجودات عالم آیه هستند، چرا که کاشف از وجود خداست.
نوع چهارم: میفرماید خود انبیاء الهی و اولیاء الهی(ع) آیات و کلمات خدا(سبحانه و تعالی) هستند، برای اینکه اینها عملاً و لفظاً دعوت به خدا(سبحانه و تعالی) میکنند.
علامه(ره) فرموده است گاهی اوقات در یک آیهای یک جهت واحده وجود دارد، اما گاهی اوقات در آیهای جهات متعدده وجود دارد، همین جاست که بیان میکنند، مثلاً در آیه تکوینیه لفظ وجودش فقط عنوان آیه بودن دارد، اما در این آیات قرآن هم اعجاز این آیه، هم اینکه متضمّن یک حکم شرعی است و اگر نسخ آمد یک جهتش را از بین برد آن جهت دیگرش که آن اعجازیّتش باقی میماند، به عبارت دیگر قرآن در آیات تحدّی که میفرماید یک آیه مثل این کتاب بیاورید این یک آیه همین طور شامل آیات منسوخ هم میشود، یعنی آیه منسوخ هنوز تحدّیاش و اعجازش به قوت خودش بقای مانده.
مطلب چهارم: آیه اختصاص به آیات تکوینیه ندارد
علامه(ره) میفرمایند: «و هذا الذی استظهرناه من عموم معنی النسخ هو الذي يفيده عموم التعليل المستفاد» عام است و اختصاص به این آیات قرآن ندارد و اختصاص به آیات تکوینیه هم ندارد، خدای تبارک و تعالی میفرماید: همهی اینها (مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
مطلب پنجم: ذیل آیه دو فراز «أَلَمْ تَعْلَمْ» و «وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ الله» پاسخ دو اشکال مهم یهودیان است
که اینجا این مطلب را دیگر توضیح نمیدهم بلکه فقط به آن اشاره میکنم؛ ایشان در مطلب پنجم میفرماید: در این آیه 106 یک ذیلی دارد (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) این یک توبیخی است، مثل اینکه چرا شما نمیدانید؟ این یک توبیخ است و توبیخ دوم هم آیهی بعد از آن است (أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ) دوتا «أَلَمْ تَعْلَمْ» و فراز (وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ) میفرماید دو تا اشکال مهمی که یهودیها در مورد نسخ داشتند را جواب میدهد، این را خودتان مراجعه کنید. «و ذلك إن الانكار المتوهم في المقام أو الانكار الواقع من اليهود على ما نقل في شأن نزول الآية بالنسبة إلى معنى النسخ يتعلق به من وجهين»:
«أحدهما: من جهة أن الآية إذا كانت من عند الله تعالى كانت حافظة لمصلحة من المصالح الحقيقية لا تحفظها شیئ دونها، فلو زالت الآية فاتت المصلحة و لن تقوم مقامها شیئ تحفظ به تلك المصلحة، و يستدرك به ما فات منها من فائدة الخلقة و مصلحة العباد، و ليس شأنه تعالى كشأن عباده...»
و ثانيهما: أن القدرة و إن كانت مطلقة إلا أن تحقق الايجاد و فعلية الوجود يستحيل معه التغير، فان الشیئ لا يتغير عما وقع عليه بالضرورة و هذا مثل الانسان في فعله الاختياري...»
مطلب ششم: نتیجهی بحث در ضمن پنج نکته
در نهایت در مطلب ششم مرحوم علامه(ره) نتیجهگیری میکند و میفرماید: «فقد ظهر مما مر» پنج نکته را نتیجه گرفتهاند که عبارتند از:
نکته اول: «النسخ لا یختص بالاحکام الشرعیة» بلکه در تکوینیات هم میآید؛
نکته پنجم: هم دارد که علامه(ره) میفرماید: نسبتی که بین ناسخ و منسوخ است با نسبتی که بین عام و خاص است فرق وجود دارد که باز این را هم در توضیحش خودتان مراجعه کنید. «و خامساً: أن النسبة التي بين الناسخ و المنسوخ غير النسبة التي بين العام و الخاص و بين المطلق و المقيد و بين المجمل و المبين، فان الرافع للتنافي بين الناسخ و المنسوخ بعد استقراره بينهما بحسب الظهور اللفظي هو الحكمة و المصلحة الموجودة بينهما، بخلاف الرافع للتنافي بين العام و الخاص و المطلق و المقيد و المجمل و المبين».
بررسی قول مختار: جلسه آتی
حال این آیه شریفه را کدام قول بگوییم؟ ما ننسخ را فقط همین نسخ آیات قرآن بیاوریم کما هو المشهور؟ بگوییم فقط نسخ آیات تکوینی است که صاحب تفسیر المنار و دیگران از اهل سنت ... قائل شدند؟ یا بگوییم عمومیّت دارد هم آیات تشریعی را دلالت دارد و هم آیات تکوینی را؟
نظری ثبت نشده است .