فشار گرفتاری و مشکلات بر انسان
۰۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۸
حقیقت این است که ديگر از شدت گرفتاریها خسته شدهام و در حد كافر شدن نيز رفتهام. نميدانم چكار كنم. هر كاري ميكنم كه مقداری از بدبختيهايمان كمتر شود، بدتر ميشود. چندبار نيز مزاحم شما شدهام و راههايی نيز برایم گفتهايد، ولي هيچ تأثيري نداشت. ديگر هيچ فكري به ذهنم نرسيد تا اينكه دوباره مزاحم شما شدم و آخرين راه باقي مانده براي من، شما بوديد. من آدم بي ظرفيتي نيستم كه زود از كوره در بروم، ولي ديگر به آخر خط رسيدهام. حالا اگه شما راهي به نظرتان ميرسد به من بگویيد.
کلمات کلیدی :
۴,۴۰۳
علت حکم به قتل مرتد در اسلام
۱۵ فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۵۱
سؤال اول: بنده مقاله حضرتعالي را در خصوص مسأله ارتداد و حکمي که پدر بزرگوارتان حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني در مورد آن نويسنده داده بود، همچنين بيانيه خوشحالي شما از به قتل رسيدن آن مرتد پس از صدور آن حکم را مطالعه کردم. سؤال بنده در خصوص مباحث فقهي موضوع نيست، بلکه ناظر به ارتباط صدور حکم از طرف يک مرجع تقليد (حضرت آيت الله فاضل لنکراني) و اجراي آن توسط يک شخص و وقوع يک قتل است. (هرچند به اعتقاد معتقدين به آن مرجع، مقتول نفس محترمه نبوده و مهدور الدم بوده است و حتي با عنايت به حکم صادره، واجب القتل). در حقوق جزا (و با لحاظ اصولي چون اصل قانوني بودن جرم و مجازات و صلاحيت سرزميني و ساير مباحث حقوق بين الملل)؛ صدور حکم از سوي مراجع ديني، دليلي براي مشروعيت قانوني(نه شرعي) قتل نبوده و رافع مسئوليت کيفري مباشر، مسبب و معاون قتل نميباشد. حضرتعالي بهتر از بنده ميدانيد حتي در ايران اسلامي ما، اگر کسي ديگري را بدليل مهدور الدم بودن بقتل برساند اما نتواند در دادگاه صالحه و در مقام اثبات، آنرا اثبات نمايد(گرچه در عالم ثبوت بواقع، مقتول مهدوربوده باشد)، حکم قصاص قاتل صادر ميشود(تبصره 2 ماده 295قانون مجازات اسلامي). اين معنا در حقوق بين کشورها با شدت بيشتري اعمال ميشود و صدور حکم از جانب مراجع شرعي گرچه رافع مسئوليت شرعي قاتل در برابر ذات باري است، اما قادر به دفع مسئوليت در برابر مرجع قضايي کشورها نيست. با توجه به بيانيه جنابعالي، صدور حکم، همچنين وجود ارتباط ميان قتل و حکم صادره از طرف جنابعالي مورد تاييد قرار گرفته است و اگر اثبات رابطه سببيت ميان آنها مشکل باشد، حداقل رابطه تحريک و ترغيب وجود داشته است و اگر جايزه را هم مد نظر قرار دهيم، تطميع به ارتکاب جرم هم قابل بررسي است. با اين مقدمه سؤال اصليام را با فرض اينکه والد مکرمتان زنده باشد، طرح ميکنم: اگر فردا روزي، جنابعالي بعنوان خلف صالح پدر با کيفر خواستي مواجه گرديد که (با ضم حکم پدر مبني بر قتل نويسنده آذربايجاني و بيانيه خوشحالي شما و اعتراف قاتل مبني بر اينکه بدليل وجود آن حکم دست به قتل زده) مرجع تقليد ما را بدليل معاونت در قتل نويسنده آذربايجاني به دادگاه فرا خواندهاند چه ميکنيد؟ آيا ارتباط ميان آن حکم و قتل را انکار مينماييد؟ آيا معاونت در قتل را ميپذيريد؟ سؤال دوم: بنده بعنوان يک آشناي به حقوق که در مباحث فقهي صلاحيت علمي مداخله و اظهار نظر در مورد صحت نظرات متفاوت را ندارد (زيرا هر کدام از بزرگواران خود را محق دانسته و ديگري را تخطئه علمي ميکنند و البته بر مقلدين آنان است که به نظر مرجع خود عمل کنند تا در برابر خداوند بريء الذمه باشند)، فقط بعنوان ناظر، شاهد آثار اجتماعي مباحث هستم و سؤال دومم هم ناظر به همين آثاراجتماعي است، زيرا هر مقلدي دليل صحت عمل خود را به حکم مرجع خود مستند ميدارد و شما بهتر از بنده ميدانيد که هر مرجع بزرگواري به صحت فتوا و حکم خود اعتقاد يقيني قلبي دارد و ميان خود و خدا داراي حجت است. حال اگر در ايران، مسلماني ايراني يا خارجي، يک مسلمان ايراني ديگر را به استناد حکم مرجع تقليد خود به قتل رساند(مثلاً مستند به فتوای يکي از علماي اهل سنت) آيا به نظر شما استناد قاتل به فتوا و حکم مرجع تقليد خود، رافع مسئوليت حقوقي اوست؟ آيا مرجع قضايي حق رسيدگي به قتل را دارد؟ در صورت قبول صلاحيت دادگاه براي رسيدگي، آيا دادگاه حق دارد مرجع تقليد صادره کننده حکم قتل را براي پاسخگويي به دادگاه فرا خواند؟ [اين پاسخ که مرجع تقليد او اشتباه کرده و يا اساساً مرجع نبوده و حق صدور حکم نداشته، خارج از موضوع است، زيرا قاتل، صاحب حکم را مرجع ميداند و عموم مقلدين در حدّي نيستند که با فهم بحثهاي تخصصي شما بزرگواران به قضاوت برسند او مرجعش را برگزيده و در اين بزنگاه هم که محل اختلاف صلاحيت علمي مرجع تقليد اوست نيز با اعتماد عمل ميکنند، که نتيجه همان قبلي است.] سؤال سوم: آيا به نظر شما ارتداد از حقوق الهي است؟ آيا شما هم همانند برخي از مراجع، صدور حکم غيابي در حق الله را جايز نميدانيد؟ آيا صدور حکم وجوب قتل نويسنده آذربايجاني، غيابي بوده و يا پس از شنيدن دفاعيات نويسنده صورت گرفته است؟
کلمات کلیدی :
۴,۳۹۴
احتلام شخص روزه دار
۰۹ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۰۳
اگر شخص روزه داري در ماه مبارک رمضان بيدار شود و ببيند که محتلم شده، آيا روزهی او باطل است؟ و آیا چنین شخصی باید فورا غسل کند يا ميتواند بعد از نماز مغرب يا افطار، غسل کند؟
کلمات کلیدی :
۴,۳۵۴
اذن پدر در ازدواج موقت
۲۴ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۲۲
آيا ازدواج موقت بدون اذن پدر جايز است؟ شرط اذن پدر در اين حکم به نظر ميرسد غيرممکن باشد، چون در اين شرايط هيچ پدري به دخترش اذن نميدهد و اين امر منجر به گناه ميشود.
کلمات کلیدی :
۴,۳۵۰
قضای نماز آیات
۱۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۰۷
آيا نماز آيات قضا هم دارد؟
کلمات کلیدی :
۴,۲۹۶
نماز خواندن بیماران کلستومی
۰۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۳
همسر بنده بيمار کلستومي(به صورت موقت) هستند. ايشان مردي 30 ساله ميباشند. در کلستومي، روده بيمار توسط جراحي بر روي شکم قرار ميگيرد، و عمل دفع مدفوع از روي شکم توسط کيسهاي متصل انجام ميشود. اين کيسه توسط پايهاي ثابت به شکم متصل است(کيسه قابل تعويض است). تکليف وضو، نماز و زيارت رفتن ايشان چيست؟ قابل ذکر است که کيسه اصلاً به بيرون نشتي ندارد.
کلمات کلیدی :
۴,۴۱۶