موضوع: آيات معاد 2
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۲/۱۳
شماره جلسه : ۴۰
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
دلالت آیاتی بر عدم هدایت کفار
-
یأس از رحمت خدا نتیجهای کفر
-
کلام صاحب مجمع البیان در تبیین آیه 87 سوره یوسف
-
بازگشت کلمهی «یأس» در مورد کفار به آیات «طبع»
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در قسمت دوم از آیه 22 از سوره عنكبوت «وَ الَّذِینَ كَفَرُواْ بَِایاتِ اللهِ وَ لِقَائهِ أُوْلَئكَ یئسُواْ مِن رَّحْمَتىِ وَ أُوْلَئكَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» بود که خداوند تبارك و تعالی میفرماید: كسانی كه به «آیات خدا» ( قرآن) و «لقاء خدا» كافر شدند، دو خصوصیت و دو نتیجه دارد 1). یئسوا من رحمتی 2). عذاب ألیم. و بیان شد که در تفاسیر، سه احتمال برای «اولئك یئسوا من رحمتی» مطرح شده است که عبارت است از:الف). «یئسوا»، «أی ییئسون یوم القیامه» یعنی اینها روز قیامت مأیوس از رحمت خداوند تبارك و تعالی میشوند.
ب). «یئسوا» وصف برای حال کفار است، یعنی کفار حالشان این چنین است كه (از باب سالبه به انتفاء موضوع) اصلاً به رحمت خدا امیدی ندارند، برخلاف مؤمنین که خصوصیت و ویژگیشان این است كه به رحمت خدا امیدوارند و با رحمت خدا زندگی میكنند
ج). کفار به آیسین از رحمت خدا تشبیه شده اند و آیسین از رحمت خدا كسانی هستند که بر کفر میمیرند «و هم الذین ماتوا علی الكفر» یعنی آن لحظهی آخر كه «یموتون علی الكفر» اینها از رحمت خدا مأیوس میشوند. پس این كفاری كه در دنیا دارند زندگی میكنند به آیسین از رحمت خدا تشبیه شدند.
و گفتیم که بعید نیست یك احتمال چهارمی در اینجا باشد و آن این است كه مفاد «اولئك یئسوا من رحمتی» همان مفاد آیاتی است كه دلالت بر این دارد كه خداوند تبارك و تعالی، راه را برای نجات و هدایت کفار میبندد، و آیاتی نیز در قرآن کریم دلالت دارد بر اینكه خدا بر قلوب کفار مُهر میزند و اینها، راه نجات ندارند. پس طبق این احتمال مذکور «اولئك یئسوا من رحمتی» یعنی راه نجات برای اینها بسته میشود.
دلالت آیاتی بر عدم هدایت کفار
این بحث قرآنی، خیلی بحث مهمی است كه باید در جای خودش هم مطرح شود، حال چند آیهای مورد بررسی قرار میدهیم که عبارت است از:1). در آیهی شریفه «155» سوره «نساء» خداوند میفرماید: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَ كُفْرِهِم بَِایاتِ اللهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنبِیاءَ بِغَیرِْ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفُ بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَیهَْا بِكُفْرِهِمْ فَلَا یؤمِنُونَ إِلَّا قَلِیلا»، یعنی كفاری كه بر كفرشان اصرار دارند اینها فكر نكنند كه به اختیار خودشان بر كفر اصرار دارند و هیچ اثری بر آن بار نمیشود خدا میفرماید: حالا كه بر كفرتان اصرار دارید «طبع الله علیها بكفرهم»، «طبع الله» یعنی راه بر هدایت اینها بسته میشود و در این دنیا دیگر هدایت نمیشوند.
از قرائن پیداست كه جمله «طبع الله» مربوط به كفاری است كه اصرار بر كفر دارند، آنهایی كه «خداوند متعال» و «پیامبر اکرم» را به استهزاء میگیرند، نه كافری که مثلاً میگوید برای من هنوز ثابت نشده و «خداوند متعال« و «پیامبر اکرم» را به استهزاء نمیگیرد.
2). در آیات «107 و 108» سوره «نحل» خداوند میفرماید: «ذَالِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیوةَ الدُّنْیا عَلىَ الاَْخِرَةِ وَ أَنَّ اللهَ لَا یهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِینَ»[1]، حالا قوم كافرین چه كسانی هستند؟ «أُوْلَئكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلىَ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ»[2] خدا بر «قلب»، «سمع» و«ابصارشان» که سه راه برای هدایت انسان است مهر میزند، زیرا «سمع» وسیله برای شنیدن حق است و «بصر» وسیله برای نگاه کردن به آثار خداوند تبارك و تعالی است، و «قلب» راه برای باور كردن همهی اینها است.
3). و در سوره «اعراف» نیز خداوند میفرماید: «كَذَالِكَ یطْبَعُ اللهُ عَلىَ قُلُوبِ الْكَفِرِینَ»[3] خدا این چنین بر قلوب كافرین مهر میزند.
پس از این قبیل آیاتی که در قرآن وجود دارد میتوان یك قاعدهی كلی از آن استخراج كرد و قاعده کلی این است که: كفاری كه اصرار بر كفر(از قرائن استفاده میشود) دارند، خداوند تبارك و تعالی به سبب كفرشان مهر محکمی بر قلوبشان میزند، قلوب آنها را قفل میكند، لذا دیگر نور هدایت در قلب اینها راه پیدا نمیكند.
بنابراین وقتی که «کفرِ از روی لجاجت» در این آیات، موضوع برای «طبع الله» است و موضوع برای این است که باب هدایت نسبت به اینها كاملاً مسدود است پس خدا هم که در این آیهای شریفه میفرماید: «یئسوا من رحمتی» یعنی«من هدایتی» از هدایت خداوند مأیوس میشوند.
اینکه در بعضی تفاسیر «من رحمتی» را به معنای «جنّت» بیان كرده اند صحیح نیست و از كجا این معنا را آورده اند: «یئسوا من رحمتی یعنی یئسوا من جنّتی»! و قرینهای هم بر این معنا ذکر نکردهاند.
البته وقتی گفته میشود: «یئسوا من رحمتی»، یعنی «من هدایتی» لذا وقتی كه از «هدایت خدا» مأیوس شوند اینها از «جنّت» هم مأیوس میشوند ولی «رحمت» به معنای «جنّت» نیست.
نکته: مراد از کفار در «طبع الله علی قلوبهم بکفرهم» مطلق کفار نیست، زیرا از همان اول پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله» برای هدایت کفار آمد، قرآن برای هدایت کفار نازل شد. خود این قرینه محكمی میشود بر اینكه مراد از اینهایی كه «طبع الله علی قلوبهم بكفرهم»، کفاری است که اصرار بر كفر دارند.
از آنجا که «حالة الیأس» از رحمت، برای كافر حاصل نمیشود پس چطور خدا می فرمائید «یئسوا»؟ پاسخ این است که «یئسوا» عبارة اُخرای «نتیجة الیأس» برای اینهاست، یعنی اگر كسی بر قلبش مهر خورد قهراً مایوس از رحمت خدا است. حتی از اینهایی كه «طبع الله علی قلوبهم» هستند اگر بپرسید شما از رحمت خدا مأیوس هستید؟ میگویند این حرفها چیست كه شما میزنید، چه خدایی، چه رحمتی، چه یأسی؟
پس ادعای ما این است كه خدا میفرماید: «یئسوا من رحمتی» به این معناست كه میخواهد آن معنای لازم یا ملزومش را اراده كند یعنی اینها دیگر مورد عنایت خدا قرار نمیگیرند، مثل اینكه فرزندی میخواهد از پدرش پول بگیرد و پدرش میگوید: تو مأیوس باش از اینكه چیزی از من بگیری، این عبارت «تو مأیوس باش» یعنی من به تو چیزی نخواهم داد. پس «یئسوا من رحمتی» نیز یعنی اینكه باب هدایت و عنایت خدا به روی اینها بسته میشود.
4). آیه «87» سوره «یوسف»[4]، هر چند به حسب ظاهر خیلی معنایش روشن است لکن یكی از آیات مشكله است، خداوند میفرماید: «وَ لَا تَاْیئَسُواْ مِن رَّوْحِ اللهِ إِنَّهُ لَا یاْیئَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» خطاب به مومنین میكند و میفرماید: مؤمنین، شماها از رحمت خدا مأیوس نشوید، یعنی اگر گناهی هم كردید اگر اشتباهی هم كردید، غفلتی از شما صادر شد، ولی باز از رحمت خدا مأیوس نشوید. در «فقه» یأس از رحمت خدا یكی از گناهان كبیره شمرده میشود.
منتهی مشكلهای آیه این است که خداوند متعال به جمله «إِنَّهُ لَا یاْیئَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» تعلیل میآورد و در اینجا «روح» همان رحمت است، یأس از رحمت و روح الهی، مربوط به قوم كافرین است. آیه میفرماید: كافر مأیوس از رحمت خدا است، اینجا هم این سؤال پیش میآید، كافری كه خدا را قبول ندارد اصلاً نه رحمت خدا برایش معنا دارد نه عذاب خدا برایش معنا دارد تا یأس معنا داشته باشد.
زیرا اگر كسی خدا را قبول داشته باشد، رحمت خدا برایش معنا دارد، امید به رحمت خدا دارد و مأیوس از رحمت هم ممكن است بشود، بگوید من اینقدر به خداوند تبارك و تعالی بدی کردم كه دیگر قابلیت لطف و عنایت خدا را ندارم، ولی كافری كه «اصل خدا» را قبول ندارد، «بهشت و جهنم» را قبول ندارد، رحمت برایش معنا ندارد، وقتی رحمت معنا ندارد، امید به رحمت و مقابلش «یأس از رحمت» هم معنا ندارد.
یأس از رحمت خدا نتیجهای کفر
این مسئله«یأس از رحمت خدا» شبیه «شرط نتیجه» در فقه است، در فقه گاهی اوقات یك شرطی، در یك عقدی واقع میشود که به آن شرط الفعل گفته میشود مثلا: مؤجر میگوید: من این خانه را به شما اجاره میدهم به شرط اینكه شما ماشینت را به من بفروشی، که این عنوان شرط الفعل پیدا میکند زیرا بیع «فعلٌ من الافعال» است.ولی گاهی اوقات شرط، عنوان «شرط نتیجه» را دارد، مثلاً: مؤجر میگوید: من این خانه را به شما اجاره میدهم به شرطی اینكه ماشینت ملك من باشد كه این را «شرط نتیجه» میگویند و در اینجا فقها اختلاف دارند که آیا «شرط نتیجه» مشمول ادلهی شروط قرار میگیرد یا اینکه ادلهی شروط فقط شرط فعل را شامل میشود؟
در مورد بحث نیز، «نتیجهی كفر» این است كه کفار «یأس از رحمت خدا» میشوند، لکن«یأس» به عنوان فعلی از افعال قلبی كافر شمرده نمیشود تا گفته شود: كافر حالا «ییئسُ»، بلکه به معنای این است که: نور الهی و هدایت الهی به روی کفار بسته میشود.
اصلاً آیه نمیخواهد بگوید اینها مأیوساند و شما مأیوس نباشید، خداوند متعال در آیه «87» سوره یوسف میخواهد بفرماید: باب هدایت و رحمت به سوی مؤمنین باز است به سوی كفار بسته است، یعنی نتیجهی باز بودن راه، این است كه شما مأیوس نباشید، نتیجهی بسته بودن راه یك «یأس» قهری است لذا لزومی ندارد این حالت یأس در اینها به وجود بیاید.
کلام صاحب مجمع البیان در تبیین آیه 87 سوره یوسف
ایشان در معنای آیه شریفه «وَ لَا تَاْیئَسُواْ مِن رَّوْحِ اللهِ إِنَّهُ لَا یاْیسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» چنین میفرماید: «أی لا تقنطوا من رحمته» که ابن عباس و قتاده و ضحاك اینطور معنا كردهاند، نسبت به کلمهای «روح» میگوید: «و قیل من الفرج من قبل الله عن ابن زید و المعنى لا تیأسوا من الروح الذی یأتی به الله» همان نور هدایتی است که بیان کردیم.و در جمله «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» ابن عباس گفته «یرید أن المؤمن من الله على خیر یرجوه فی الشدائد و البلاء و یشكره و یحمده فی الرخاء و الكافر لیس كذلك»[5] البته به صورت مجمل آورده اما قریب به همین نكته اصلی است كه بیان شد.
بازگشت کلمهی «یأس» در مورد کفار به آیات «طبع»
پس «لا تایئسوا من روح الله» یعنی باب هدایت الهی و لطف الهی بر مؤمنین باز است اما بر كافر بسته است و مسلم است که این حالت یأس كه یك انفعالی در قلب و روح انسان است نسبت به كافر موضوع پیدا نمیکند.و اینکه کفار، خداوند متعال را به عنوان خالق قبول دارند «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللهُ»،[6] ولی به عنوان رب قبول ندارند، به عنوان معاد قبول ندارند، کسی که منکر ربوبیت خداوند متعال و معاد است چگونه به رحمت خداوند متعال امیدوار باشد.
از آنجا که آیه شریفه«أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي» تقریباً متشابه است زیرا «یأس» در مورد کافر معنا ندارد، کافر رحمت خداوند را قبول ندارد تا یأس از او داشته باشد، لذا به معنای محکم برگردانده میشود و از محكمات قرآن آیات«طبع» است «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» که مربوط به قوم كافرین است و یا آیات «ختم» که میفرماید: «خَتَمَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ»[7].
و از جمله آیاتی که باید به آیات«طبع» برگردد آیه «13» از سوره «ممتحنه» است که خداوند میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُور» كفار را دوست نداشته باشید، بعد میفرماید «قد یئسوا من الآخرة» در اینجا به جای اینكه بگوید «قد یئسوا من رحمتی» میگوید: «من الآخرة»، اینها از آخرت مأیوساند بعد میفرماید« كما یئس الكفار من اصحاب القبور».
اولاً خود این آیه به چه معنا است؟ اینکه خدا میفرماید «غضب الله علیهم» همان كفار هستند، اینها «یئسوا من الآخرة».
پس هر جا در قرآن «یئس» مربوط به كفار آمده از جمله آیه «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» تمام اینها باید به «طَبَعَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» برگردد، یعنی اینها افرادی هستند كه هدایت الهی و لطف الهی در این دنیا، شامل حالشان نمیشود، «یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ» یعنی «طَبَعَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»، خدا میفرماید: ای كسانی كه ایمان آوردید اینهایی كه هدایت الهی شامل حالشان نمیشود را دوست نداشته باشید.
با قطع نظر از قرینه مناسبت حکم و موضوع اگر بخواهیم معنای ظاهری آیه را بگوئیم این چنین است: خدا میفرماید ای كسانی كه ایمان آوردید، دوست نداشته باشید قومی كه خدا بر آنها غضب كرده، اینها مأیوس از آخرت هستند، این چه تناسبی دارد به اینكه مؤمنین اینها را دوست نداشته باشند؟ اما اگر قرینه مناسبت حکم و موضوع لحاظ شود معنای آیه این است: خدا میگوید اینها كسانی هستند كه من بر قلوبشان مهر زدم، اینها مشمول لطف من نیستند، شما با كسانی كه هیچگاه مشمول لطف من قرار نمیگیرند دوستی نداشته باشید، در این صورت تناسب خوبی پیدا میكند.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ نحل: 107.
[2] ـ «أُوْلَئكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلىَ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَفِلُونَ»، نحل، 108.
[3] ـ «تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَیكَ مِنْ أَنبَائهَا وَ لَقَدْ جَاءَتهُْمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَمَا كَانُواْ لِیؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَالِكَ یطْبَعُ اللهُ عَلىَ قُلُوبِ الْكَفِرِینَ»، اعراف، 101.
[4] ـ «یبَنىَِّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَاْیئَسُواْ مِن رَّوْحِ اللهِ إِنَّهُ لَا یاْیئَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون».
[5] ـ «وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ» أی لا تقنطوا من رحمته عن ابن عباس و قتادة و الضحاك و قیل من الفرج من قبل الله عن ابن زید و المعنى لا تیأسوا من الروح الذی یأتی به الله «إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» قال ابن عباس یرید أن المؤمن من الله على خیر یرجوه فی الشدائد و البلاء و یشكره و یحمده فی الرخاء و الكافر لیس كذلك و فی هذا دلالة على أن الفاسق الملی لا یأس علیه من رحمة الله بخلاف ما یقوله أهل الوعید. مجمع البیان فى تفسیر القرآن ج5، 395.
[6] ـ «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یعْلَمُون»، لقمان: 25.
[7] ـ «خَتَمَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم»، بقره: 7.
نظری ثبت نشده است .