موضوع: آيات معاد 2
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴
شماره جلسه : ۴۱
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
معنای کلمه «یأس» در کلمات لغویین
-
کلام صاحب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم در واژه «یأس»
-
مراد از «یئسوا من الآخرة» در آیه 13 سوره ممتحنه
-
احتمالات موجود در جمله «قد یئسوا من الآخر»
دیگر جلسات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
به مناسبت اینکه آیات پیشین در رابطه با معاد بود، آیه شریفه 23 «وَ الَّذینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتی وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم» نیز مورد بررسی واقع شد و گفتیم کسانی كه به «آیات خدا» و «لقاء خدا» كافر میشوند دو اثر بر آنها مترتب میشود:1). نظر مختار این است که «أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتی» بر اثر «دنیوی» دلالت دارد و اینکه گفته شود «یئسوا أی ییئسون یوم القیامه من رحمة الله» خلاف ظاهر است و هیچ قرینهای بر آن وجود ندارد و ظاهر آیه این است كه یك عذاب دنیوی خدا اینجا مطرح میكند و میفرماید اینها در دنیا از رحمت خدا مأیوساند.
2). «وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم» بر اثر «اخروی» دلالت میکند. و اینكه گاهی اوقات این سؤال مطرح میشود که كفاری که اعتقاد به قیامت ندارند، در ناز و نعمت و تنعم و در زندگی بسیار مرفهانه هستند. در حالی که اینطور نیست، اینها دائماً گرفتار این عذابند كه از رحمت خدا مأیوساند و در شدائد و گرفتاریها، از ناحیه خداوند متعال نظر لطف به آنها نمیشود.
پس به مناسبت آیات معاد، این جهت باید مورد توجه باشد كه یكی از آثار انكار معاد، یأس از رحمت خدا در دنیا است و آیات متعددی نیز بررسی شد که بر این مطلب دلالت میکند.
معنای کلمه «یأس» در کلمات لغویین
راجع به كلمه «یأس» در لغت، این چنین آمده است:1). مصباح میگوید: «یئس من الشیء فهو یائسٌ، ییئسُ من باب تَعِبَ»، سؤال میزند «یقال یئسة المرأة إذا عقمت»، اگر زن عقیم بشود كه این معروف هم است، بعد میگوید «یأتی یأس» به معنای «عَلِمَ فی لغة النخع» گاهی اوقات یأس به معنای علم میآید «افلم ییئس الذین آمنوا یعنی أفلا یعلمون»، منتهی میگوید در لغت «نخع» آمده و یك لغت خاصی است كه بقیه لغویین قبول ندارند.
2). در مقاییس اللغه میگوید: «یأس کلمتان» دو تا معنا دارد:
الف).«احداهما الیأس بمعنی قطع الرّجاء» یعنی قطع امید، بعد میگوید: تنها كلمهای كه «یاء» و بعدش «حمزه» باشد کلمه«یئس» است و در لغت عرب، «یاء» بعد «الحمزه» در جای دیگر وجود ندارد.
ب). به معنای علم میباشد: «أَ فَلَمْ ییأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا، أى أفلم یعلَمْ».[1]
3). اما در مجمع البحرین میگوید: «یأس» به معنای علم به عدم، علم به «أن لا یتحقق» میباشد «یئسوا من رحمتی» یعنی «یعلمون» عدم رحمت خدا را.
4). در مفردات، راغب میگوید: «الیأس انتفاء الطمع» آدم امید خودش را قطع كند، «یئسَ اِستَیأَسَ، عَجِبَ استعجب، سَخِر استسخر» همهی اینها شبیه هم هستند، سپس میگوید: «أفلم ییأس الذین آمنوا قیل معناه: افلم یعلموا، و لم یرید أن الیأس موضوعٌ فی كلامهم للعلم»، در این آیه، «یأس» به معنای علم نیامده «و إنما قصد أن یئس الذین آمنوا یقتضی عن یحصل بعد العلم بانتفاء ذلك» بلکه «یأس» نتیجه علم است، بعد از اینكه علم پیدا میكنند كه خداوند متعال به آنها عنایتی نمیكند «یأس» پیدا میكنند، «فإذا ثبوت یأسهم یقتضی ثبوت حصول علمه»[2]، «یأس» معلول «علم» است.
نکتهای که قابل توجه است اینکه گاهی اوقات لغویین میگویند: وقتی که یک لفظ در چند تا معنا استعمال شود و بنا بر اینكه استعمال، علامت حقیقت باشد، این معنا، از معنای حقیقی میباشد. یا اینكه میگویند: وقتی که قرینهی باشد بر اینکه همهی این معانی، معنای حقیقتشان است و این لفظ، مشترك لفظی میباشد در این صورت این معنا، از معنای حقیقی میباشد. در مورد کلمه «یأس»، لغویین چنین بیانی ندارند و نمیگویند که کلمه «یأس» مشترك لفظی است یك معنایش «علم» و معنای دیگر آن، «انتفاء الرجاء»، یا «انقطاع الرجاء» است، برای اینكه آنجایی هم كه «علم» میگوید، «فی لغة نخع» است یعنی همه لغویین این را نگفتهاند.
پس معلوم میشود، معلول را گفتهاند و علت را اراده كردهاند و این مانعی ندارد، زیرا لازمهی علم به انتفاء رحمت، یأس است، به خاطر اینکه انسان تا مادامی كه یقین ندارد یك امیدی پیدا میكند اما وقتی که یقین پیدا میكند در بسته است «یأس» حاصل میشود.
بنابراین نمیتوان گفت: «علم» یكی از معانی «یأس» است تا گفته شود كفار هم هر چند جهلشان جهل مركب است و علم به نبود قیامت دارند، اما چون علم به نبود قیامت دارند پس یأس از رحمت خدا دارند، اینجا نمیشود این کلام را گفت.
بلکه اینها میگویند: اصلاً چنین چیزی نیست، لذا نمیتوان گفت: یك حالت یأس برایشان حاصل میشود، در عرف خودمان وقتی علم به بسته بودن راه پیدا میشود «حصل لنا الیأس»، ولی اینجا نمیتوان گفت: چون كفار علم به نبود قیامت دارند ولو به جهل مركب، پس مأیوس از رحمت خدا هستند، اصلاً اشكالی كه ما از اول مطرح كردیم این است كه این حالت یأس برای اینها اصلاً به وجود نمیآید.
بله در جایی كه قابلیت امكانش هست، وقتی یقین دارد که یك بابی باز میشود امید پیدا میکند اما وقتی كه یقین پیدا میکند که این باب بسته است در این هنگام حالت یأس حاصل میشود، ولی این یأس دائمی نیست.
و كفار اصلاً چنین چیزی را در ذهن باطل خودشان، مسخره میكنند و باطل و لغو میدانند، میگوئیم حالا با اینكه لغو میدانید ولی از رحمت خدا مأیوس هستید، همین را هم قبول ندارند، در نتیجه باید گفت: ظاهر این آیات، مراد خداوند تبارك و تعالی نیست و خداوند متعال معنای ظاهری «یأس» را اراده نکرده.
کلام صاحب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم در واژه «یأس»
ایشان میفرمایند: «أنّ الأصل الواحد فى المادّة: هو ما یقابل الطمع» میگوید: «یأس» یك معنا دارد دو تا معنا ندارد، اینكه در مقاییس «كلمتان» گفته غلط است و حق با ایشان است دو تا معنا ندارد، یكی به معنای انقطاع الرحمه و انتفاء الرجاء باشد و دیگری به معنای علم به عدم باشد.بعد در فرق بین «یأس» و «قنوط»، «لا تقنطوا من رحمة الله» میگوید: قنوت یأس شدید است، شاهدش این است كه در آیه شریفه «وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیؤُسٌ قَنُوط» واژه «قَنوط» بعد از «یؤسٌ» آمده.
در ادامه میفرماید: «فإن یأس انقطاع التوقع و الانتظار عن امرٍ»، توقع و انتظار از یك امری قطع شود «كما أن الرجاء و الطمع» که محقق انتظار حصول یك چیزی است «وَ اللائِی یئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِكُمْ»[3] در زنهایی كه به این مرحله میرسند، یعنی اینها هیچ وقت دیگر امیدی به اینكه حیض ببینند برایشان واقع نمیشود در غیر اینصورت اگر یك زنی به یك سنی برسد گاهی میبیند و گاهی نمیبیند، این باز عنوان یأس و یائسه بر او صدق نمیكند.
باز مثال میزند: «أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی»، «وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ»[4] أى انقطعوا عن الانتظار و التوقّع لحصول الرحمة و الروح» كفار از انتظار و توقع حصول رحمت، انقطاع پیدا میكنند.
و از جمله آیاتی که در آن كلمه «یأس» آمده و ایشان به آن اشاره کرده آیه شریفه: «لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»[5] است که میگوید: «فالغضب یقابل الرحمة و الروح، و إذا خرج العبد عن محیط الرحمة و لم یكن مشمولا لرحمة الحقّ و لطفه و توجّهه الخاصّ: فیكون مغضوبا علیه قهرا» در ادامه تقریباً هر چند هم اشاره نكرده اما معنایی كه میخواهد بیان کند، همان معنای «طبع الله علی قلوبهم» است.
و نسبت به آیه معروف «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ» میفرماید: متعلق «الیوم» «من دینكم» است، كفار از دین شما مأیوس میشوند، یعنی تا قبل از قضیهی مسئلهی امامت، كفار امید داشتند كه این دین را به یك نحوی از بین ببرند اما دیدند این دین یكی از اركان مهمش مسئلهی امامت است و گفتند نمیشود این دین را از بین برد و لذا «یأس» معنا دارد، «یئس الذین كفروا من دینكم» معنا دارد.[6]
اما «یئسوا من رحمتی» یعنی چه؟ «یئسوا من الآخرة» یعنی چه؟ باید به همان «طبع الله علی قلوبهم یا علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه» برگردانده شود.
پس «والذین كفروا بآیات الله و لقائه اولئك یئسوا» اگر «كفروا» در دنیا باشد پس «یئسوا» هم ظهور در دنیا دارد یعنی «یئسوا» در همین دنیا از رحمت خودش، خدا میفرماید این كفار مشمول رحمت من در این دنیا نمیشوند، اینکه بعضی از مفسرین بزرگ میگویند: «أی ییئسون یوم القیامه من رحمتی» هیچ قرینه و شاهدی بر این وجود ندارد.
و این مطلبی هم كه گاهی اوقات گفته میشود: كفار متنعم به نعمتهای فراوان هستند، آن رحمت اصلی خدا شامل حال اینها نمیشود بلکه یك نعمتهای ظاهری است كه برای حیوانات هم خدا قرار داده، چه بسا حیوانات این نعمتها را بهتر، مصفاتر، اصیلتر از انسان به دست بیاورند و استفاده كنند.
در ضمن وقتی به قرآن مراجعه میشود كفاری ممنوع از رحمت خدا هستند كه اصرار بر كفر دارند و دنبال این هستند كه كفر خودشان را نگه دارند، نمیخواهند هدایت شوند، خدا میفرماید اینها در همین دنیا مأیوس از رحمت من هستند یعنی لطف و عنایتی از طرف من، شامل اینها نمیشود.
در نتیجه وقتی که «اولئك یئسوا من رحمتی»، در همین دنیا باشد، و این «یئسوا من رحمتی یعنی چه؟ به حدی میرسد خدا «طبع الله علی قلوبهم» ممنوع از لطف و رحمت خدا میشوند.
مراد از «یئسوا من الآخرة» در آیه 13 سوره ممتحنه
آیه شریفه «قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» مقداری نیاز به دقت و تأمّل دارد، ترجمه تحت اللفظی «كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» این است كه كفار روی زمین، از اصحاب القبور مأیوساند، یعنی همان طوری كه این اصحاب القبور نفعی برای این كفار ندارد، كفارهم و مغضوب علیهم در قیامت، از رحمت خدا مأیوس میشوند.علامه طباطبائی میفرمایند: «المراد بالآخرة ثوابها»[7] یعنی كفار در قیامت، از ثواب در قیامت و آخرت مأیوس میشوند، یعنی خدا در آخرت به همه ثواب میدهد ولی اینها مأیوس از ثواب آخرت هستند، «كما یئس الكفار من اصحاب القبور».
احتمالات موجود در جمله «قد یئسوا من الآخر»
در جمله «قد یئسوا من الآخره» سه احتمال وجود دارد:1). علامه طباطبایی: مراد یأس از ثواب در آخرت است.
2). مراد یأس از نجات در آخرت است.
3). یعنی «تیقنوا عدم الآخره» در همین دنیا.
طبق احتمال اول و دوم، ظرف «یأس» در قیامت است یعنی «یئسوا فی یوم القیامه من ثواب الاخرة» و «من النجاة فی الآخرة» اما اگر «یأس» را طبق همان معنایی كه در لغت «نخع» وجود دارد معنا شود «قد یئسوا یعنی علموا بعدم الآخرة» که صاحب تفسیر «كنزالدقائق» چنین معنا کرده «قد یئسوا من الآخرة لكفرهم بها»[8] در همین دنیا مأیوس از آخرت هستند، «أو لعلمهم بأن لا حظ لهم فیها» علم دارند كه حظّی برای اینها نیست.
در اینها یک تكلفاتی وجود دارد زیرا اگر علم بگیریم و بگوئیم «قد یئسوا یعنی علموا یا یعلموا عدم الآخرة»، چون یأس اگر به معنای علم بیاید با آن حرف نفی باید بیاید، علم به عدم، یأس از آخرت یعنی «علم به عدم الآخرة»، خدا میفرماید: این قومی كه خدا بر آنها غضب كرده و به خیال باطل خودشان علم به عدم آخرت دارند «كما یئس الكفار من اصحاب القبور» پس طبق این احتمال سوم «علموا عدم الآخرة» ظرف «یأس» دنیا است.
حالا طبق آن احتمالی كه ما دادیم چه اشكالی دارد در «یئسوا من الآخرة» هم گفته شود اینها چون «طبع الله علی قلوبهم» لذا راه نجات و هدایتی برای اینها وجود ندارد و سراغ معنای لغوی «یأس» كه یك حالت نفسانی برای اینها به وجود میآید نرویم، بلکه از باب «طبع الله علی قلوبهم»، «قد یئسوا من الآخرة» خدا میفرماید قومی كه «غضب الله علیهم» بر قلوبشان مهر زدند، اینها را دوست خودتان قرار ندهید.
به قرینه مناسبت حكم و موضوع، «یئسوا» نمیتواند مربوط به قیامت باشد خدا میفرماید: اینها این خصوصیت را دارند، «علیهم یئسوا من الآخرة الآن» لذا مؤمنین، اینها را مورد مودت خودتان قرار ندهید، اینها را طرف دوستی خودتان قرار ندهید. این احتمال، با صدر آیه تناسب پیدا میکند.
وجهش این است كه وقتی خدا بر قلب كسی مهر میزند، فی الواقع آیس از رحمت خدا است هر چند خودش هم نداند، یعنی خدا آن اثر بزرگش را نقل میكند. اگر سؤال شود «طبع الله علی قلوبهم» نتیجهاش چه میشود؟ نتیجهاش این است كه رحمت خدا شامل حالشان نمیشود، اینها هدایت بشو نیستند.
این تعبیر در كلمات صاحب «التحقیق فی كلمات القرآن» آمده كه «یئسوا أی إنقطعوا من رحمة الله»، انقطعوا چرا؟ «لأنهم طبع علی قلوبهم» این احتمال به نظر من سازگارتر است.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ «كلمتان: إحداهما الیأس: قَطْعُ الرَّجاء. و یقال إنَّه لیست یاءٌ فى صَدرِ كلمةٍ بعدها همزة إلّا هذه. یقال منه: یئِس ییأَس و ییئِس، على یفْعَل و یفْعِل.
و الكلمة الأخرى: ألم تَیأَس، أى ألم تَعْلَم. و قالوا فى قوله تعالى: أَ فَلَمْ ییأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا، أى أفلم یعلَمْ». ج6،ص: 153.
[2] ـ الْیأْسُ: انتفاءُ الطّمعِ، یقال: یئِسَ و اسْتَیأَسَ مثل: عجب و استعجب، و سخر و استسخر. قال تعالى: فَلَمَّا اسْتَیأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیا [یوسف/ 80]، حَتَّى إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ [یوسف/ 110]، قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ [الممتحنة/ 13]، إِنَّهُ لَیؤُسٌ كَفُورٌ [هود/ 9] و قوله: أَ فَلَمْ ییأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا [الرعد/ 31] قیل: معناه: أ فلم یعلموا، و لم یرد أنّ الیأْسَ موضوع فی كلامهم للعلم، و إنما قصد أنَّ یأْسَ الذین آمنوا من ذلك یقتضی أن یحصل بعد العلم بانتفاء ذلك، فإذا ثبوت یأْسِهِمْ یقتضی ثبوت حصول علمهم».مفردات ألفاظ القرآن ،892 یأس ..... ص : 892.
[3] ـ «وَ اللاَّئی یئِسْنَ مِنَ الْمَحیضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئی لَمْ یحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یتَّقِ اللهَ یجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یسْرا» الطلاق، 4.
[4] ـ «یا بَنِی اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون»، یوسف، 87.
[5] ـ الممتحنه، 13.
[6] ـ «أنّ الأصل الواحد فى المادّة: هو ما یقابل الطمع. و قلنا فى القنط: إنّ القُنُوط هو الیأس الشدید، و یدلّ على الشدّة: كون حرفى القاف و الطاء من حروف الجهر و الشدّة و الضغط و الاستعلاء، بخلاف السین و الیاء فى الیأس. و یدل على هذا ذكر القنوط بعد الیأس، كما فى: وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیؤُسٌ قَنُوطٌ- 41/ 49. و فى الیأْس: انقطاع التوقّع و الانتظار عن أمر. كما أنّ الرجاء و الطمع: توقّع و انتظار لحصول مقصود.
وَ اللائِی یئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِكُمْ- 65/ 4. أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی- 29/ 23.وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ- 12/ 87.
أى انقطعوا عن الانتظار و التوقّع لحصول الرحمة و الروح، كما أنّ القواعد من النساء ینقطعن عن انتظار المحیض- راجع الروح.
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیؤُسٌ كَفُورٌ- 9/ 11. لا یسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیؤُسٌ قَنُوطٌ- 41/ 49. وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ یؤُساً- 17/ 83.
فالانسان باقتضاء جریان حیاته الجسمانیة و برنامج اموره المادّیة: لا یطلب إلّا لذائذ ملائمة لها، و لا یتمایل إلّا الى مشتهیات نفسانیة، فهو فى محیط الرحمة و النعمة و السعة: یتوغّل فى الهوى و تمایلاته الدنیویة، و یدیم مسیره فى العیش و الشهوات الحیوانیة، غافلا عن الحیاة الروحانیة و الالتذاذات المعنویة. و إذا وقع فى محیط مضیقة و ابتلاء: كان قنوطا عن مسیره و آیسا عن حیاته الحیوانىّ المادّىّ و كفورا بالحقّ و السعادة الروحانیة، فانّه لا یرید إلّا هذه الحیاة الدنیا. لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ- 60/ 13.
إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ- 12/ 87. فالغضب یقابل الرحمة و الروح، و إذا خرج العبد عن محیط الرحمة و لم یكن مشمولا لرحمة الحقّ و لطفه و توجّهه الخاصّ: فیكون مغضوبا علیه قهرا، فانّ انقطاع الرحمة و الروح هو المغضوبیة و المضیقة. و الیأس نتیجة التوغّل فى الحیاة المادّیة و الانقطاع عن محیط الرحمة و الروحانیة، فانّ الانسان حینئذ لا یتوقّع و لا یحصل له انتظار الوصول الى مقصد ممّا وراء عالم المادّة و التمایلات الدنیویة.
الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی- 5/ 3. أى قد یئسوا من النفوذ و التصرّف و الحكومة فى دینكم، حیث إنّهم شاهدوا سعة حكومتكم و قوّة اقتداركم و نفوذ أمركم، و قد أكمل الله عزّ و جلّ دینكم و هو الخضوع تحت برنامج روحانىّ إلهىّ، و أتمم جمیع الوسائل و الشرائط اللازمة، فلا تخشوهم بعد.
فظهر أنّ الأصل فى المادّة: هو انقطاع التوقّع و الانتظار عن شىء، و أمّا العلم فهو من آثار الأصل، فانّ الانقطاع عن شىء: یلازم حصول تصمیم قاطع فى طریق برنامجه المقصود له» التحقیق، فی کلمات القرآن الکریم، ج14،ص: 8، 9.
[7] ـ «و قوله: «یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما یئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» المراد بالآخرة ثوابها، و المراد بالكفار الكافرون بالله المنكرون للبعث، و قیل: المراد مشركو مكة و اللام للعهد، و «مِنَ» فی «مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» لابتداء الغایة.
و الجملة بیان لشقائهم الخالد و هلاكهم المؤبد لیحذر المؤمنون من موالاتهم و موادتهم و الاختلاط بهم و المعنى: قد یئس الیهود من ثواب الآخرة كما یئس منكرو البعث من الموتى المدفونین فی القبور» المیزان فى تفسیر القرآن ج19 243.
[8] ـ «قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ: لكفرهم بها، أو لعلمهم بأن لا حظّ لهم فیها لعنادهم الرّسول المنعوت فی التّوراة المؤید بالآیات».تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب ج13 216.
نظری ثبت نشده است .