درس بعد

نظر مشهور نسب به لاتعاد

درس قبل

نظر مشهور نسب به لاتعاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده لاتعاد


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲


شماره جلسه : ۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • شمولیت لا تعاد نسبت به جاهل

  • نظریات بحث

  • نظریه اول

  • نظریه دوم

  • نظریه سوم

  • نظریه چهارم

  • ادله مشهور

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


شمولیت لا تعاد نسبت به جاهل
يکي از مباحث مهمي که در قاعده لاتعاد هست اين است که آيا اين قاعده شامل جاهل هم مي‌شود يا خير؟ اگر کسي جهلاً سوره را ترک کرد؛ يا از باب جهل در موضوع يا از باب جهل در حکم. مثلاً اگر کسي جاهل به حکم است، نمي‌داند که آيا سوره در نماز واجب است يا واجب نيست و روي اين جهلش هنگام نماز سوره را ترک کرد و بعداً کشف خلاف شد بعداً روشن شد که براي نماز سوره جزئيت دارد، آيا حديث لا تعاد مورد جاهل را هم شامل مي‌شود. بگوييم آن کسي که از روي جهل به حکم سوره را ترک کرده اين ديگر اعاده برايش واجب نيست.

 اين يک بحث بسيار مهمي است که ثمرات مهمي هم در فقه دارد. مثلاً فرض کنيد که اگر يک مجتهدي مدت زيادي فتوا داد بر اينکه سوره جزئيت براي نماز ندارد، بعد برايش کشف خلاف شود و دليل پيدا کند بر اينکه سوره براي نماز جزئيت دارد. اينجا معنايش اين است که مجتهد آن وقتي که فتوا مي‌داده به اينکه سوره براي نماز جزئيت ندارد، جاهل به حکم بوده و حکم وجوب سوره در نماز را نمي‌دانسته است و حال بعد از يک مدت زيادي برايش تبدل رأي شد، اگر بگوييم قاعده لا تعاد جاهل را شامل مي‌شود، تمام اين نماز‌هائي که خودش بدون سوره خوانده يا مقلدينش بدون سوره خواندند اين ديگر نياز به اعاده ندارد، اما اگر گفتيم که لاتعاد جاهل را شامل نمي‌شود تمام اين نمازهائي که بدون سوره خوانده شده اين هم خودش و هم مقلدينش بايد اعاده کنند. بنابراين اين فرع ثمرات مهمي در فقه دارد و اصلاً عمده بحث لا تعاد همين قسمت است که آيا حديث لاتعاد شامل جاهل مي‌شود يا نه؟

حالا ما کاري به جهات ديگر نداريم فعلاّ از حديث مي‌خواهيم ببينيم استفاده مي‌شود يا نه؟ بله جاهل به حکم است مجتهدي که بعداً برايش کشف خلاف مي‌شود آن موقع روشن مي‌شود جاهل بوده لکن جاهل مرکب بوده حالا اقسامش را عرض مي‌کنيم جاهل هم يک وقتي جاهل بسيط است جاهل بسيط يعني به هيچ وجهي علم به خلاف ندارد علم به واقع هم ندارد جاهل است نمي‌داند اصلاً در واقع سوره جزئيت براي نماز دارد اما در جاهل مرکب، که به او مي‌گويند مرکب چون مرکب است از جهل و علم، در جاهل مرکب علم به خلاف دارد يعني يک زماني علم پيدا کرده به اينکه سوره جزئيت براي نماز ندارد اينجا همه اين اقسام محل بحث است اين جاهل، چه جاهل بسيط باشد چه جاهل مرکب باشد و همچنين آيا بين جاهل قاصر و جاهل مقصر فرق وجود دارد يا نه؟ جاهلي که احتمال خلاف نمي‌داده اصلاً و در جهلش قصور دارد اما جاهل مقصر جاهلي است که کوتاهي کرده احتمال خلاف مي داده قدرت بر بررسي و تفحص داشته اما اين کار را انجام نداده. همه اينها بايد محط براي بحث قرار بگيرد.

نظریات بحث
در اينجا در اينکه لاتعاد آيا شامل جاهل مي شود يا نه مجموعاً 4 نظريه بين اعلام و بزرگان وجود دارد:

نظریه اول
 نظريه اول نظريه مشهور است مشهور قائلند به اينکه لاتعاد همانطوري که شامل عامد نمي‌شود شامل جاهل نمي‌شود مطلقا. نه جاهل قاصر و نه جاهل مقصر، نه جاهل بسيط نه جاهل مرکب، به هيچ وجهي مشهور قائلند به اين که حديث لاتعاد شامل جاهل نمي‌شود و در نتيجه روي نظريه مشهور حديث لاتعاد از اين سه تا عنوان که يکي عنوان عمد است يکي عنوان جهل است و يکي عنوان نسيان، مشهور قائلند به اين که اين حديث فقط شامل نسيان مي‌‌شود يک کسي نمازش را تمام کرد بعد متوجه شد که يادش رفته سوره‌ را در نماز بخواند. نسيان را اين حديث شامل مي‌شود و آن طوري هم که بعضي ها فرمودند باز نسيان هم دو فرض و دو صورت دارد: 1ـ نسيان الحکم داريم 2ـ يک نسيان الموضوع داريم نسيان الحکم، يعني من قبلاً مي‌دانستم که سوره جزئيت براي نماز دارد اما الان در حين شروع نماز فراموش کردم اين حکم وجوبي را، و عمداً سوره را نياوردم يعني خيال کردم سوره واجب نيست عمداً نياوردم مشهور گفتند باز حديث لاتعاد ناس الحکم را هم نمي‌گيرد آن کسي که حکم را هم فراموش کرده و نسيان کرده اين هم ملحق به عامد و جاهل است و از حديث لا تعاد خارج است.

بنابراين بر طبق نظريه مشهور البته اينکه مي‌گوييم مشهور، مشهور يعني از متقدمين. بر طبق نظريه مشهور حديث لاتعاد عامد را شامل نمي‌شود جاهل به همه اقسامش، چه جاهل قاصر، چه جاهل مقصر، چه مرکب، چه بسيط شامل نمي‌شود ناسي را شامل مي‌شود آن هم فقط کسي که نسيانش نسيان در موضوع بوده در اين صلاة معين خارجي اين بعد که نمازش تمام شد برايش کشف شد که در اين نماز سوره را يادش رفته که بياورد. اين اولين نظريه است. اين نظريه مشهور را مرحوم محقق نائيني پذيرفته، مرحوم محقق عراقي، مرحوم شيخ ضياء الدين عراقي پذيرفته، مرحوم محقق حائري، شيخ عبدالکريم ايشان هم اين نظريه را پذيرفته اين اولين نظريه.

نظریه دوم
نظريه دوم درست در مقابل نظريه مشهور است گفتند که حديث لاتعاد هيچ مشکلي از نظر شمول للجاهل ندارد. جاهل را شامل مي‌شود هم جاهل قاصر را و هم جاهل مقصر‌ را، در نتيجه بر طبق اين نظريه دوم حديث لا تعاد فقط تنها موردي که از آن خارج است آنهم روي انصراف که قبلاً ذکر شد تنها موردي که خارج است مورد عامد است اما جاهل و ناسي داخل در اين حديث هستند از کساني که اين نظريه را دارند امام رضوان الله تعالي عليه هم در مباحث اصولي و هم در مباحث فقهي‌شان هست در مباحث اصولي در کتاب تنقيح الاصول در جلد سوم، اواخر جلد سوم اين نظريه را دارند يک کتاب مستقلي هم ايشان دارند به نام کتاب الخلل بالصلاة. بسيار کتاب پر مغز و پر مطلبي است مباحث خلل در صلاة‌ در يک جلد است به صورت مستقل به قلم خود امام (رض) نوشته شده در آنجا هم در اوائل کتاب همين نظريه را اختيار کردند که حديث لاتعاد هم شامل جاهل قاصر است هم شامل جاهل مقصر، علاوه بر اينکه شامل ناسي هم هست.

نظریه سوم
نظريه سوم تفصيل است مرحوم شيخ انصاري در کتاب رسائل آمده فرموده حديث لاتعاد جاهل قاصر را شامل مي‌شود اگر کسي جاهل است به اينکه سوره جزئيت براي نماز دارد و جهلش هم جهل قصوري است يعني هيچ اختلاف خلافي هم نمي‌داده که برود به دنبال او تحقيق بکند ببيند آيا واقعاً اينطور هست يا نه؟ جهلش جهل بسيط بوده، جاهل قاصر بوده، جاهل قاصر را شيخ انصاري اعلي الله مقامه الشريف فرمودند داخل در حديث است اما جاهل در مقصر، يعني کسي که مي‌توانسته برود حکم واقعي را سؤال بکند اما در سؤال کوتاهي کرده و جهلش التکثيرٍ هست فرموده اين از قاعده لاتعاد خارج است.

از کساني که به تبع مرحوم شيخ انصاري اين نظريه را پذيرفتند مرحوم آقاي خوئي قدس سره الشريف است در کتاب مستند العروه، در مستند العروه در جلد ششم از مباحث صلاة آنجا اين نظريه را ايشان اختيار کردند. اين هم نظريه سوم.

نظریه چهارم
نظريه چهارم اين است که گفتند که حديث لاتعاد شامل جاهل قاصر هست، در جاهل مقصر آمدند يک تفصيلي دادند گفتند اگر جاهل مقصر جهلش جهل بسيط باشد خارج از حديث لاتعاد است اگر جاهل مقصر جهلش جهل مرکب باشد، اين داخل در حديث لاتعاد است به عبارت اخري گفتند ما جاهل مقصر دو نوع داريم يک جاهل مقصر غير معذور، و آن کسي است که جهل بسيط دارد و يک جاهل مقصر معذور، و آن جهل جهل مرکب است يعني اعتقاد بر خلاف پيدا کرده، اين آدم را مي‌گوييم جاهل مقصر معذور. جاهل مقصر معذور که جهلش جهل مرکب است فرمودند اين داخل در حديث لاتعاد هست مانند جاهل قاصر، خب اين اقوال در مسئله.

حالا که اقوال مسئله روشن شد ما اگر نظريه مشهور را و ادله‌اي که مشهور اقامه کردند بررسي بکنيم خود به خود ادله سائر اقوال هم روشن مي‌شود ولذا بحث را مي‌آوريم حول ادله مشهور بر ادعاي خودشان وقتي ادله آنها را بيان کرديم در مقابل اگر جوابي وجود داشت از آن ادله داديم ادله و جواب از آن ادله مجموعاً راه را براي سائر اقوال باز مي‌کند و روشن مي‌کند. بنابراين شروع مي‌کنيم به ادله‌اي که مشهور براي ادعاي خودشان آوردند. مشهور مجموعاً پنج دليل براي ادعاي خودشان ذکر کردند که اين ادله‌شان هم به صورت پراکنده به صورت مختلف در کلمات ذکر شده و گاهي اوقات يک دليل، با بيان‌هاي مختلف هم ذکر شده، يک دليل با مباني مختلف ذکر شده يک مقداري خيلي به صورت روشن و منقّح نيست. حالا ما اينها را همه را روشن و بيان مي‌کنيم تا ببينيم که به چه نتيجه‌اي انشا‌ء‌ الله مي‌رسيم.

ادله مشهور
اولين دليل مشهور يک مطلبي است که ديروز هم في الجمله به آن اشاره کرديم مشهور مي‌‌گويند که حديث لاتعاد در موردي است که امر به اعاده امکان دارد يعني در جائي که کسي عمل اولي را که انجام داده در آن عمل يک نقصاني هست مولا مي‌توانست بعد از آن عمل ناقص به او بفرمايد اعد، اعاده بکن. اما حالا ارفاقاً، تخفيفاً و امتناناً فرمودند که لازم نيست که اعاده کني. پس مورد حديث لاتعاد جائي است که براي شارع امکان امر به اعاده وجود دارد اين مقدمه اول.

 در مقدمه دوم مي‌گوييم که امر به اعاده فقط در مورد ناسي معقول است، در مورد غير ناسي، امر به اعاده يا غير معقول است و يا لغو است خوب به اين بيان دقت بفرماييد در اين دليل اول ما دو تا مقدمه بايد بچينيم تا به نتيجه برسيم يک مقدمه اين است که مورد حديث لاتعاد جائي است که مولا مي‌توانست امر به اعاده بکند اما ارفاقاً فرموده اعاده واجب نيست. مقدمه دوم مي‌گوييم امر به اعاده در مورد کسي که جاهل به حکم هست يا عقلاً امکان ندارد يا لغو است و در نتيجه امکان امر به اعاده فقط مربوط به ناسي است. آنجائي که يک کسي آمده يک موضوعي را فراموش کرده آنجا امر به اعاده نسبت به او امکان دارد اما نسبت به جاهل اينچنين نيست چرا؟ جاهل کسي که نسبت از اينجا شروع بکنيم کسي که نسبت به اصل وجوب صلاة جاهل است اصلاً نمي‌داند که خداوند يک حکمي به نام اقيموالصلاة براي او جهل کرده خب اين يک روز دو روز ده روز، صد روز نماز نمي‌خواند آيا اين کسي که نسبت به اصل وجوب صلاة جاهل است آن امر اول و آن تکليف اول از او ساقط مي‌شود؟ خير.

امر اول و تکليف اول به قوت خودش باقي است خب وقتي که امر اول به قوت خودش باقي است الان ديگر نمي‌شود بياييم بگوييم اعاده کن نمازت را. اگر بخواهيم بگوييم که امر به اعاده امکان دارد اين لازمه‌اش اين است که بگوييم ما آن تکليف اول به خاطر جهالتي که اين شخص داشته ساقط شده بايد بگوييم تکليف به وجوب نماز مقيد است به صورت علم و در جاي خودش ثابت شده که احکام شرعيه مقيد به علم نيستند شارع وقتي مي‌‌فرمايد اقيموا الصلاة در جاي خودش اثبات شده که احکام شرعيه مقيد به علم نيست ولذا مي‌گوييم اجماع داريم که احکام شرعيه و تکاليف مشترکة بين العالم والجاهل.

بنابراين و همچنين در اصول گفتند اگر مقيد به علم باشيد مستلزم به چيست؟ در ذهنتان است؟ گفتند اگر بگوييم احکام مقيد به علم به آن احکام است چي لازم مي‌آيد دور لازم مي‌آيد. پس ما مي‌گوييم اين آدم جاهل آن تکليف اولي هنوز باقي است اگر تکليف اولي باقي است امر به اعاده نسبت به او يا محال است طبق همين بياني که عرض کرديم اگر بخواهد امر به اعاده بکند معنايش اين است که آن امر اول ساقط شده. اگر بخواهد امر اول ساقط بشود معنايش اين است که آن امر اول مقيد به چي بوده، علم بوده. يا امر به اعاده که اين تعبير دوم در کلمات مرحوم محقق عراقي من ديدم امر به اعاده لغو است چه نيازي به اين امر به اعاده است؟ خب وقتي هنوز امر اول و تکليف اول باقي است ديگر معنا ندارد که بيايد مولا بگويد که اعد، امر به اعاده لغو است پس جاهل اين خصوصيت را دارد که امر به اعاده در مورد جاهل يا غير معقول است و يا لغو است اما ناسي چطور؟ نه. ناسي کسي که در حيني که عمل را انجام مي‌داده در حين عمل يادش رفت سوره را انجام بدهد تکليف به ناسي در حين عمل، غير معقول است. الان يادش نيست. تکليف آنجائي است که امکان انبعاث باشد کسي که يادش رفته و نسيان کرده امکان انبعاث وجود ندارد. پس تکليف به ناسي در حين عمل اين نيست پس در حين عمل اين تکليف به سوره ساقط مي‌شود. اما بعد از عمل مولا مي‌تواند بيايد بفرمايد اعاده واجب است بخاطر اينکه سوره واجب است.

به عبارتٍ اخري مشهور دنبال اين هستند که بيايند بين جاهل و ناسي فرق بگذارند بگويند در ناسي امکان امر به اعاده هست اما در جاهل امکان امر به اعاده نيست. در جاهل امر به اعاده يا غير معقول است يا لغو. چرا؟ براي اينکه جاهل در حيني هم که جاهل است حين جهله، تکليف متوجه به او هست. اين آدمي که الان جاهل است و نمي‌داند که نماز بر او واجب است يا نه در حين جهلش هم تکليف متوجه به او هست اما ناسي در حين نسيان تکليف از او ساقط است. جاهل در حين جهل تکليف به او متوجه است ساقط نيست همان تکليف براي بعد هم اقتضا دارد که مکلف بر طبق او انجام وظيفه بکند ديگر نيازي نيست که مولا بيايد به جاهل بگويد که اعاده بکن. اما ناسي در حين نسيان تکليف از او ساقط است. خب وقتي که تکليف از او ساقط شد امر به اعاده نسبت به او امکان دارد اين خلاصه دليل اول مشهور و عرض کردم عمده دليل مشهور هم همين است مشهور عمده دليلشان بر اينکه حديث لاتعاد شامل جاهل نمي‌شود و مختص به ناسي است عمده دليلشان همين است که عرض کرديم.

در مقام جواب از اين دليل جواب‌هاي متعددي از اين دليل ذکر شده. يک جواب باز در کلمات خود مرحوم محقق عراقي است مرحوم محقق عراقي با اينکه اصل نظريه مشهور را قبول دارد اما اين دليل را ساقط از اعتبار مي‌داند و مي‌فرمايد دليليت ندارد. مرحوم محقق عراقي يک جوابي دادند که مرحوم بجنوردي هم در کتاب القواعد الفقهيه از ايشان تبعيت کردند خلاصه جواب عراقي اين است که آقا در صدق اراده بين جاهل و ناسي فرقي وجود ندارد. چرا؟ فرموده ما دو جور اعاده داريم يک اعاده حقيقي داريم و يک اعاده سوري داريم اعاده حقيقي اين است که عمل اولي که انسان انجام داده اين عمل داراي مرتبه‌اي از ملاک و مرتبه‌اي از مسلک باشد بعد مولا بفرمايد همين عمل که صحيحاً هم واقع شده مرتبه‌اي از ملاک را هم دارد مجدداً انجام بده تا مرتبه‌ي کامله‌ي از غرض استيفا بشود اين را به آن مي‌گويند اعاده حقيقيه. اما اعاده سوري يعني آن عمل اولي که انسان انجام داده اصلاً ملاک در آن هيچي وجود ندارد يک عملي است که صورت عمل را دارد مولا مي‌بيند که آن عمل اول به جهت آن نقصاني که دارد فاقد سوره است فاقد ملاک است مي‌فرمايد آن را ولش کن اعاده بکن. اين را مي‌گويند اعاده سوري. مرحوم عراقي فرموده شما مرادتان در اعاده چيه؟ بيشتر در جواب آمدند بردند روي مقدمه‌ي اوليٰ. از اين دو مقدمه‌اي که مشهور گفتند. مشهور در مقدمه اولا گفتند امکان اعاده، فقط در مورد ناسيه، خب ايشان مي‌گويد نه اگر شما اعاده حقيقي مرادتان هست لا فرق بين الجاهل والناسي. اگر اعاده سوري مرادتان هست باز هم لا فرق بين الجاهل والناسي. حالا چرا لا فرقَ؟ مي‌فرمايد اعاده در اصطلاح متشرعه و فقها اعاده يعني وجود دوم. اگر يک عملي وجود اول پيدا کرد حالا چه کاملاً چه ناقصاً، وجود دوم را ما اسمش را مي‌گذاريم اعاده. شما وقتي آمديد وجود دوم را ايجاد کرديد اين مي‌شود اعاده. حالا وجود اول ناقص است نقصش بخاطر جهالت بوده يا نقصش بخاطر نسيان بوده اگر اعاده حقيقي بگوييم بين جاهل و ناسي هيچ فرقي نيست اعاده سوري بگوييم بين جاهل و ناسي هيچ فرقي وجود ندارد اگر گفتيم آقا عمل اولي که جاهل يا ناسي انجام داده يک خورده مصلحت دارد مولا براي اينکه مصلحت کامله انجام بشود فرموده عمل دوم را هم انجام بده. خب اين مي‌شود اعاده حقيقي. فرقي نمي‌کند آن نقصان عمل اول بخاطر جهل باشد يا نسيان باشد. اگر عمل اول به طور کلي فاقد ملاک باشد عمل دوم مي‌شود اعاده، اعاده سوري. حالا آني که فاقد ملاک است مي‌خواهد من جهت الجهل باشد يا من جهت النسيان باشد.

بنابراين مرحوم محقق عراقي تلاش کردند که در صدق اعاده فرقي ميان جاهل و ناسي نباشد اين يک قسمت از جواب مرحوم عراقي. قسمت دوم ايشان فرمودند که اين فرقي که شما آمديد گذاشتيد و گفتيد جاهل در حين جهل تکليف متوجه او هست ناسي در حين نسيان تکليف متوجه او نيست. فرمودند اين فرق فارق در مقام نمي‌تواند باشد ما الان دنبال اين هستيم که ببينيم کسي که جاهلاً سوره را ترک کرده بر عملش صدق صلاة مي‌کند يا نه؟ کسي که ناسياً سوره را ترک کرده صدق صلاة مي‌کند يا نه؟ مولا به ما فرموده اقيموا الصلاة. خيلي خب. حالا آمديم يک نمازي خوانديم جاهل به وجوب سوره بوديم مي‌خواهيم ببينيم اين صدق صلاة بر اين مأتي به ما مي‌شود يا نمي‌شود؟ يادمان رفت سوره را بخوانيم مي‌خواهيم ببينيم صدق صلاة بر اين مي‌شود يا نه؟ فرموده مرحوم محقق عراقي، بحث ما در اين است دعواي ما در اين است اگر به اين عمل اول ما صدق صلاة بکند عمل دوم ديگر اعاده حقيقي است چون ما صلاة را آورديم اگر مولا گفت دوباره اعاده کن مي‌شود اعاده حقيقي. اگر بر عمل اول ما اصلاً صدق صلاة نکند عمل دوم ما اعاده سوري است. بحث در اين است اما اينکه بياييم دعوا کنيم که آقا ناسي در حين نسيان تکليف به او ساقط است تکليف از او ساقط است تکليف متوجه او نيست اما جاهل در موقع جهل تکليف متوجه او هست اين فرق اگر هم در جاي خودش ثابت باشد به درد ما نحن فيه نمي‌خورد. پس مرحوم محقق عراقي جوابي که از دليل مشهور دادند اين جواب دو قسمت داشت يک قسمت اينکه در صدق اعاده لا فرق بين الاجاهل والناسي چه اعاده حقيقي چه اعاده سوري، اين يک. دو. اين فرقي که بين جاهل و ناسي ذکر شد که جاهل در حين جعل تکليف متوجه او هست اما ناسي در حين نسيان تکليف متوجه او نيست فرمودند اين فارق در مقام نيست اين نمي‌تواند فارق باشد چون دعواي ما سر اين است که آن عمل اولي که انجام داديم حالا چه الجهالتٍ، النسيانٍ، اسم نماز را رويش مي‌شود گذاشت يا نه؟ اگر بشود بر عمل اول اسم نماز گذاشت عمل دوم ما مي‌شود اعاده حقيقيه. چون گفتيم اعاده حقيقيه آنجائي است که عمل اول يک مقداري از ملاک را دارد عمل دوم ملاک را تکميل مي‌کند.

اگر عمل اول ما اسم صلاة را نشود برايش گذاشت عمل دوم ما مي‌شود اعاده سوري، بنابراين فرقي بين جهل و نسيان از اين نظري که شما مشهور در اين دليل اول آمديد بيان کرديد نيست. امام رضوان الله تعالي عليه به جواب مرحوم محقق عراقي اشکالي دارد اين اشکال را در کتاب الخلل همان صفحات 11 يا 12 مراجعه بفرمائيد تا فردا ان شاءالله عرض بکنيم.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

دلالت لا تعاد قاعده لاتعاد حدیث لاتعاد شمولیت لاتعاد مورد لا تعاد شمولیت لاتعاد نسبت به جاهل انظار در لا تعاد ادله مشهور در لاتعاد

نظری ثبت نشده است .