درس بعد

نظر مشهور نسب به لاتعاد

درس قبل

نظر مشهور نسب به لاتعاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده لاتعاد


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲


شماره جلسه : ۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه درس گذشته

  • دلیل دوم محقق حائری

  • اشکال امام خمینی به محقق حائری

  • خلاصه کلام امام خمینی

  • نقد کلام امام خمینی

  • مطلب دوم

  • نتیجه اشکال به کلام امام

  • دلیل چهارم مشهور

  • جواب دلیل چهارم

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه درس گذشته
بحث پيرامون ادله مشهور بود. عرض کرديم که مشهور براي اينکه اثبات کنند که حديث لاتعاد اختصاص به ناسي دارد و شامل جاهل نمي‌شود، به ادله‌اي استدلال کردند. رسيديم به بيان مرحوم محقق حائري (اعلي الله مقام الشريف) در کتاب الصلاه ايشان.

 کتاب صلاة مرحوم حائري بسيار کتاب مهم و قابل استفاده‌اي هست. ايشان در اينجا در حقيقت دو تا مطلب دارند که عرض کرديم ولو اينکه تلامذه ايشان اين دو مطلب را مجموعا‌ به عنوان يک دليل قرار دادند اما حق اين است که اين دو مطلب هر کدام مستقلاً يک دليل است. در نتيجه مي‌شود گفت که در بيان ايشان بر اين مدعاي مشهور دو دليل اقامه شده است. يک دليل و يک بيان در بحث قبلي گذشت و جوابش را عرض کرديم.

دلیل دوم محقق حائری

دليل و بيان ديگري که ايشان دارند بر اينکه قاعده لاتعاد شامل جاهل نمي‌شود. مي‌فرمايند که يا حديث لاتعاد و مورد حديث لاتعاد براي کسي است که از نماز فارغ شده و بعد از فراغ از نماز متوجه مي‌شود که در اين نمازي که خوانده يک خللي موجود بوده است. متوجه مي‌شود که در اين نمازي که خوانده سوره را فراموش کرده، تشهد را فراموش کرده، در مورد چنين شخصي، حديث لاتعاد مي‌گويد وجوب اعاده براي اين شخص نيست و در نتيجه حديث لاتعاد مربوط مي‌شود به آنجائي که شخص جزئي از اجزاء نماز را فراموش کرده است.

 اما آنجائي که انسان جاهل است، قبل از ورود در نماز نمي‌داند که آيا سوره جزئيت براي نماز دارد يا ندارد حالا اعم از اينکه اين جهلش، جهل قصوري باشد يا جاهل مقصر باشد. بالاخره اين کسي که جاهل است قبل از ورود در نماز الان نمي‌داند که آيا سوره جزئيت براي نماز دارد يا نه؟ چنين آدمي که قبل از عمل احتمال وجود خلل را در نماز مي‌دهد، قبل از آني که نماز را شروع کند بخاطر جهلي که دارد، احتمال مي‌دهد که اين نمازش بالاخره يک نقصاني خواهد داشت. مرحوم حائري فرموده‌اند که قاعده لاتعاد و حديث لاتعاد چنين شخصي را شامل نمي‌شود.

حديث لاتعاد سياقش و موردش براي همين است که کسي قبل از نماز هيچ فکري از اين که نمازش داراي خلل هست يا نه ندارد. نمازش را شروع و سپس تمام مي‌کند. بعد از آني که نمازش تمام شد متوجه يک خللي در اين نمازي که واقع شده مي‌شود. لاتعاد الصلاة مي‌گويد توجه نکن و اگر تشهد يا سوره را فراموش کردي، اعاده واجب نيست. اين بياني است که ايشان در کتاب الصلاة فرمودند و بعنوان يک دليل مستقل مي‌شود بر مدعاي مشهور قرار داد.

 سياق و مورد لاتعاد اين است. اصلاً سياق خود سياق قرينيت دارد. سياق لاتعاد براي کسي است که بعد از نماز متوجه وقوع يک خللي در نماز شود. وقتي گفتيم که خود سياق قرينت دارد. مي‌گويد امام باقر (عليه السلام) در مقام بيان حکم يک چنين شخصي هست که بعد از نماز توجه پيدا کرده که يک خللي در نمازش هست و اصلاً مسئله اعاده اصلاً به طور کلي بعد از اين است که انسان عمل را که انجام داد، آنوقت مي‌خواهد بداند اعاده‌اش واجب است يا واجب نيست.

قبلا هم عرض کرديم که شما قبل از اينکه عمل را انجام بدهيد قبل از اينکه تکليف را انجام بدهيد کسي نمي‌آيد بگويد به شما که اعاده نکن. اعاده کردن، اعاده نکردن اينها تعبيراتي است که شما براي بعد از وقوع عمل معنا دارد. عمل که واقع شد حالا مي‌توانيم بگوييم که اين عمل اعاده‌اش واجب است يا بگوييم اين عمل اعاده‌اش واجب نيست.

 ببينيد در اين دليل ايشان مي‌گويد اصلاً لاتعاد جائي جلوه مي‌کند که کسي آن عمل را انجام داده. عمل را انجام داده و بعد از عمل، احتمال وقوع يک خللي را مي‌دهد. به خاطر احتمال وقوع يک خلل اينجا فکر مي‌کند آيا اعاده لازم است يا لازم نيست، لاتعاد مي‌گويد اعاده لازم نيست و ايشان مي‌فرمايد کسي که از اول يعني قبل از آن که نماز را شروع کند، جاهل است. نمي‌داند که آيا سوره جزء نماز است يا جزء نماز نيست. فرقي هم نمي کند، مي‌خواهد جاهل قاصر باشد يا مي‌خواهد جاهل مقصر باشد. چنين آدمي نمي‌تواند بگويد من نمازم را مي‌خوانم من جاهل هستم و بعداً هم لاتعاد را جاري مي‌کنم.

اشکال امام خمینی به محقق حائری
امام به بيان ايشان جوابي داده اند و به دليل اشکالي کرده اند. فرموده‌اند که کساني که مي‌گويند حديث لاتعاد شامل جاهل مي‌شود آنها هم مي‌آيند لاتعاد را بعد از عمل جاري مي‌کنند. کسي ادعا نمي‌کند که قبل از آني که شما مي‌خواهيد نماز را بخوانيد شما که جاهل به وجوب سوره در نمازيد قبل ازعمل بيايید اول لاتعاد را جاري کنيد. کسي چنين ادعائي را ندارد.

لاتعاد جاهل را شامل مي‌شود و جريان لاتعاد بعد از عمل است.

 يعني يک آدمي جاهل بوده به اينکه آيا سوره جزء نماز بوده يا نه، وارد نماز مي‌شود، نمازش تمام مي‌شود و بعد از نماز بگوييم خب اين آدم جاهل بعداً برايش کشف خلاف شده است. معلوم شده که سوره جزئيت براي نماز دارد. چه عيبي دارد که بگوييم لاتعاد براي چنين شخصي هم جاري مي‌شود.

 به بيان ديگر فرمودند که آن کسي که جاهل است نمي‌‌داند سوره جزء نماز است يا نه. قبل از نماز پناه مي‌برد به حديث رفع. رُفِعَ ما لا يعلمون يا قبل از نماز پناه مي‌برد به استصحاب. مي‌گويد من شک مي‌کنم که آيا سوره واجب است يا نه. قبل از اين که شارع اصل نماز را واجب کند سوره که واجب نبود حالا هم شک مي‌کنم که آيا سوره واجب است يا نه؟ عدم وجوب سوره را استصحاب مي‌کنم.

اين انسان جاهل يا با تمسک به حديث رفع،«رفع ما لا يعلمون»، و يا با تمسک به استصحاب، اين خودش را وارد در نماز مي‌کند. نمازش را که تمام کرد، بعد از نماز يک دليلي برايش اقامه مي‌شود که نه، سوره جزء نماز است. حالا بعد از وقوع عمل مي‌آيد لاتعاد را جاري مي‌کند. بعد از اينکه عمل واقع شد مي‌آيد لاتعاد را جاري مي‌کند.

خلاصه کلام امام خمینی
پس خلاصه بيان ايشان اين شد که ايشان در رد دليل مرحوم حائري مي‌فرمايند: اگر ما لاتعاد را بخواهيم قبل از شروع در عمل جاري کنيم اين اشکال شما وارد است و اين بيان شما صحيح است. اصلاً کسي حق ندارد بگويد ما قبل از آن که شروع در عمل کنيم لاتعاد را بخواهيم جاري کنيم. هنوز عملي واقع نشده است که بگوييم اعاده‌اش واجب است يا واجب نيست.

قبل از شروع در عمل، جاهل به حديث رفع تمسک مي‌کند. «رفع ما لايعلمون» مي‌گويد تو نمي‌داني سوره واجب است يا نه، رُفِعَ، از تو برداشته شد. استصحاب مي‌گويد تو الان نمي‌داني سوره واجب است يا نه، قبلاً که واجب نبوده حالا هم عدم وجوب را استصحاب کن، با اين دو تا مدرک وارد در نماز مي‌شود.

 شروع مي‌کند نماز را مي‌خواند سوره را نمي‌آورد و نماز را تمام مي‌کند. نماز که تمام شد، بعداً يک دليلي پيدا کرده که سوره واجب است. بعداً عالم شد به اين که سوره واجب است. حالا اينجا مي‌گويد من که عالم شدم اين نمازي که از روي جهل، من سوره اش را نياوردم، اعاده‌اش واجب است يا واجب نيست؟ آنجا لاتعاد را جاري مي‌کند و اينجا نوبت مي‌رسد به اين که حديث و قاعده‌ي لاتعاد را اجرا کند. اين بياني مشهوري است که امام (رضوان الله تعالي عليه) دارد.

نقد کلام امام خمینی
 نسبت به فرمايش امام (رضوان الله تعالي عليه) دو مطلب به ذهن مي‌رسد. يک مطلب اين است که مرحوم حائري درست است که به حسب ظاهر عبارت مي‌خواهند بفرمايند لاتعاد بعد از عمل جاري مي‌شود و قبل از عمل معنا ندارد که جاري شود؛ اما به حسب واقع با قرائني که در کلماتشان هست ايشان يک ادعاي ديگري دارند.

 ايشان مي‌فرمايند لاتعاد براي آنجائي است که اصلاً کسي قبل از عمل شک نداشته باشد. اگر يک کسي قبل از عمل شک داشت مي خواهند بگويند ديگر حتي بعد از عملش هم لاتعاد جاري نمي‌شود. شما اگر قبل از عمل شک داشته باشيد که آيا سوره جزء نماز است يا نه جاهل هستيد به اينکه سوره جزء نماز است يا نه، چنين آدمي اگر نمازش را هم خواند بعد از نماز هم نمي‌تواند لاتعاد را جاري کند.

 به عبارت دیگر مرحوم حائري مي‌فرمايد لاتعاد آنجائي جاري مي‌شود که کسي قبل از عمل هيچ مشکلی در عمل ندارد. هيچ شک و شبهه‌اي، جهلي، هيچ چیز نيست. خيلي به راحتي وارد عمل مي‌شود. عملش که تمام شد متوجه يک خللي در اين عمل مي‌شود. لاتعاد فقط در اينجا جاري مي‌شود که اين صورت غير از انطباق بر نسيان هيچ فرض ديگري ندارد.

 من با توجه و با قصد و نيت وارد نماز شدم خواستم تمام اجزاء و ارکان و شرائط را هم بياورم اما نمازم که تمام شد متوجه شدم که عجب من يادم رفت که سوره را هم بياورم، اينجا لاتعاد جاري است.

مرحوم حائري ادعايشان اين است که اصلاً کسي که قبل از صلاة يک شکي دارد اين شخص حتي بعد از نماز هم نمي‌تواند لاتعاد را جاري کند. بحث اين نيست و مدعاي مرحوم حائري اين نيست که لاتعاد را از اول بخواهد جاري کند، قبل از ورود به عمل. اين يک مطلب است که به ذهن مي‌رسد.

مطلب دوم
يک مطلب مهم‌تر و مطلب دوم که شايد به ذهن آقايان هم آمده باشد از نظر اصولي اگر ما بخواهيم اين را بحث کنيم؛ شما مي‌فرماييد قبل از عمل اين کسي که جاهل است و نمي‌داند سوره جزء نماز است يا نه، يا به حديث رفع تمسک مي‌کند يا به استصحاب تمسک مي‌کند. عدم وجوب سوره را استصحاب مي‌کند و نمازش را شروع مي‌کند. نماز که تمام شد بعد از نماز برايش کشف خلاف مي‌شود، علم پيدا مي‌کند که عجب! سوره جزء نماز بوده است، اينجا از نظر اصولي ديگر کاري به لاتعاد نداريم اينجا در بحث اجزاء واقع می شود.

 شما بايد اين را ببريد جزء مصاديق و فروع بحث اجزاء. مي‌گوييم اگر کسي بر طبق اصلي به نام استصحاب عمل کرده و با استصحاب عدم وجوب، گفته سوره واجب نيست، نماز را خوانده و بعد کشف خلاف شد، در اصول عمليه غالب فقها و غالب اصوليين در اصول عمليه قائل به اجزائ هستند.

 در اصول عمليه مي‌گويند که اگر کسي آمد به اصل عملي تمسک کرد و آمد يک عملي را بر طبق اصل عملي انجام داد قاعده، اجزاء را اقتضا مي‌کند؛ اما در امارات مي‌گويد که اماره روي مبناي مشهور که طريقيت دارد، اگر شما به يک اماره‌اي عمل کرديد بعداً کشف خلاف شد و معلوم ‌شد که آن اماره طريقيت نداشت به عدم اجزاء قائل مي‌شود.

علي اي حالٍ بحثش مي‌رود در وادي بحث اجزاء که در بحث اجزاء نسبت به اين که اگر ما آمديم يک مأمورٌ به ظاهري را انجام داديم. عمل به اصل عملي و عمل به اماره هر دويش از مصاديق عمل به مأمور به ظاهري است. حالا اگر ما آمديم يک مأمور به ظاهري انجام داديم و بعداً براي ما روشن شد که اين حکم ظاهري بر خلاف حکم واقعي بود و حکم واقعي چيز ديگري هست. مي‌آييم بحث مي‌کنيم که آيا عمل بر طبق مأمور به ظاهري مجزي از مأمور به واقعي هست يا نه؟

 اين بحث اجزاء در اصول عمليه مي‌گويند قاعده اقتضاي اجزا دارد در امارات مي‌گويند قاعده اقتضاي عدم اجزا را دارد. علي اي حالٍ اينجا هم مي‌رود در بحث اجزاء. يعني شما مي‌فرماييد يک کسي قبل از عمل شک مي‌کند سوره واجب است يا نه مي‌آيد به حديث رفع تمسک مي‌کند. يا مي‌آيد به استصحاب تمسک مي‌کند. خيلي خوب. وارد نماز مي‌شود سوره را هم نمي‌خواند بعد از نماز که برايش کشف خلاف شد اينجا ديگر بحث قاعده لاتعاد و اين‌ها نيست بحث اين است که آيا اينجا اجزاء هست يا اجزاء نيست. مي‌رسيم به باب اجزاء.

نتیجه اشکال به کلام امام
علي اي حال اين بيان امام نمي‌تواند جواب از مرحوم محقق حائري (اعلي الله مقامه الشريف) باشد. نهايتش اين است که ما بياييم در اين سياق ترديد کنيم. بگوييم اين که مي‌گوييد سياق لاتعاد مال آنجائي است که کسي قبل از عمل جهلي نداشته باشد، شکي نداشته باشد. اين خودش اول دعواست.

به عبارت دیگر اين بيان مرحوم حائري مثل همان بياني که مرحوم بروجردي در مسئله عامد ذکر مي‌کردند، آنجا عرض کرديم -با اينکه خيلي‌ها آن بيان را قبول کردند- آن بيان مرحوم بروجردي اشکالش اين است که اين مصادره به مطلوب است و اين اول دعواست.

 اين بيان ايشان هم در اينجا همينطور است. اصلاً کساني که مي‌‌گويند لاتعاد شامل جاهل هم مي‌شود، مي‌گويند نه، مورد لاتعاد اين که شما مي‌گوييد نيست، لاتعاد براي اين است که کسي عملی را انجام داده بعد از عمل متوجه شد يک خللي در عملش هست حالا منشأ خلل مي‌خواهد نسيان باشد، منشأ خلل مي‌خواهد جهل باشد، جاهل بوده سوره جزء نماز است يا نه بخاطر جهلش سوره را نياورده و بعداً معلوم شده که سوره واجب بوده است.

 بنابراين اين بيان شريف ايشان هم اين اشکال به آن متوجه است که اين اول دعواست. اين هم عين نزاع است اين هم مصادره به مطلوب است. تا اينکه نيازي به اين بيان امام در رد فرمايش حائري نباشد.

تا اينجا مجموعاً ما سه دليل براي مشهور ذکر کرديم که عرض کرديم اين دليل دوم و سوم در کلمات مرحوم حائري را بعضي‌ها مجموعاً يک دليل قرار دادند؛ اما با بياني که در آن بحث گذشته و اين بحث داشتيم روشن شد که اين‌ها دوتا بيان است و دو تا دليل.

دلیل چهارم مشهور
مشهور گفته اند حديث لاتعاد فقط در مقام بيان آن خمسه است. مي‌گويند لاتعاد الصلاة الاّ من خمسة، نماز اعاده نمي‌شود مگر به پنج جهت، الطهور و الوقت والقبله، والرکوع و السجود. اگر اين پنچ‌تا اخلالي پيدا کرد اينجا اعاده واجب است. در اين دليل مشهور مي‌گويند که لاتعاد مي‌خواهد بگويد در اين پنج‌تا مطلقا اعاده واجب است. يعني اگر کسي رکوع را نسياناً، جهلاً، عمداً، به هر نحوي ترک کرد، طهور را، وقت را، قبله را، سجود را، در مقام بيان اينهاست. لذا در اين ها اطلاق وجود دارد؛ اما آيا غير از اين خمسه، در مقام بيان غير خمسه نيست و شما مي‌دانيد يکي از شرائط اطلاق اين است که متکلم در مقام بيان باشد. در مقام بيان اين نيست که غير از اين خمسه مطلقا اعاده ندارد. نه، لذا در غير خمسه ما بايد متيقنش را بگيريم وقتي اطلاقي در کار نبود. متيقنش همين صورت نسيان است. حالا در غير خمسه اگر يادش رفت، آنجا هم اعاده واجب نيست. اين هم دليل چهارم مشهور است.

جواب دلیل چهارم

 جواب اين دليل هم روشن است. جواب اول از اين دليل اين است که نه، حديث در مقام بيان هر دو جهت است. هم نسبت به مقام مستثني منه در مقام بيان است هم نسبت به مستثني. وقتي مي‌گويد لاتعاد صلاة الا من خمسه، اين حديث هم در مقام بيان است نسبت به مستثني منه، و اگر در مقام بيان نسبت به مستثني منه بود مي‌‌توانيم در مستثني منه هم اطلاق را جاري کنيم و هم در مقام بيان نسبت به مستثني است.

 و ثانياً اگر کسي بيايد بگويد که آقا بالاخره هر دوجهت نمي‌شود اصلاً در جمله استثنائيه ظهور اولي کلام در مستثني‌منه است. يعني متکلمي که مي‌آيد از ادات استثناء استفاده مي‌کند، مثلاً مي‌آيند مي‌گويند جائنی القوم الاّ زيد، اينجا در مقام بيان چه هستند؟ مي‌خواهم بگويم همه آمدند پيش من اما زيد هم نيامده است. ظهور اولي کلامي که داراي ادوات استثناست ظهور اولي‌اش در مقام بيان مستثني منه است.

 مي‌‌خواهم به مخاطب بفهمانم که من کسي هستم که همه قوم آمدند پيش من، حالا در کنار اين مي‌گويم زيد هم نيامده. به عبارتٍ اخري، اين دليل چهارم مشهور در صورتي تام است که ما در جمله استثنائيه بگوييم ظهور اولي در مستثني است. يعني من بخواهم مثلاً در جائنی القوم الاّ زيد اصلاً فقط بخواهم بگويم که زيد با من دشمني دارد او نيامده است. ما در جواب اول عرض کرديم نه در مقام بيان هر دو جهت. حالا اگر کسي پافشاري کند و بگويد نه يا مستثني منه يا مستثني، ظهور اولي جمله استثنائيه در مقام مستثني منه است.

به عبارت دیگر در جمله استثنائيه دوتا مقصود وجود دارد. يک مقصود استقلالي وجود دارد و يک مقصود تبعي.

مقصود استقلالي در جمله استثنائيه مستثني‌منه است. يعني آن چیزی که متکلم استقلالاً بخواهد او را بيان کند، مستثني منه است. بله مستثني عنوان مقصود «لاتعاد الصلاة‌ الا»، الا بايد يک تقديري گرفت ديگر، وقتي مي‌گويد الاّ من خمسه، يعني لاتعاد الصلاة من حيث الاجزاء والشرائط الا من خمسه، يعني در بقيه اجزاء و شرائط نياز به اعاده نيست. پس اين هم جواب از دليل چهارم که مشهور آوردند.

 
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

دلالت لا تعاد قاعده لاتعاد حدیث لاتعاد شمولیت لاتعاد مورد لا تعاد شمولیت نسبت به جاهل در لاتعاد محقق حائری و حدیث لاتعاد امام خمینی و حدیث لاتعاد

نظری ثبت نشده است .