موضوع: قاعده لاتعاد
تاریخ جلسه : ۱۳۸۲
شماره جلسه : ۱۵
چکیده درس
-
تفصیل در شمولیت قاعده لاتعاد
-
تحلیل کلام محقق خویی
-
پرسش...
-
پاسخ استاد
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
تفصیل در شمولیت قاعده لاتعاد
بحث به فرمايش مرحوم محقق خوئي (قدس سره الشريف) رسيد. عرض کرديم که ايشان هم از مرحوم شيخ تبعيت کردند و فرمودند که حديث لاتعاد شامل جاهل قاصر هست؛ اما شامل جاهل مقصر نيست. در توضيح اين نظريه فرمودهاند که دو نوع جاهل مقصر داريم؛ يک جاهل مقصر ملتفت داريم؛ يعني کسي که نسبت به واقع جاهل است و قدرت دارد که سوال و تحقيق کند و حکم واقعي را پيدا کند؛ اما تقصير ميکند و اين کار را انجام نميدهد و در حين عمل به جهل خودش التفات دارد.
در حين عمل التفات دارد به اينکه اين جاهل است و التفات به اين دارد که جهلش، جهل تقصیری است. اين کلمه ملتفت را ولو اينکه خود ايشان تفسير نکردند که ملتفت يعني چه؟ ملتفت يعني التفات به جهل دارد، التفات به جهل يعني التفات و توجه به اين دارد که اين عمل ممکن است که خالي از خلل نباشد. توجه دارد که اين عمل ممکن است خالي از نقصان نباشد مع ذلک ميآيد نماز را ميخواند و بعد از نماز متوجه ميشود که اين نماز او نقصاني دارد و درست مطابق با مأمور به واقعي نيست.
فرمودند که لاتعاد جاهل مقصر ملتفت را شامل نميشود. چرا؟ استدلالشان اين است که لاتعاد در موردي جريان دارد که اعاده بخواهد مستند به کشف خلاف باشد. در موردي که اعاده بخواهد مستند به کشف خلاف باشد، لاتعاد در اين مورد جاري است.
به عبارت اخري ميفرمايند لاتعاد در اين مورد جاري هست که کسي نمازش را خوانده بعد از نماز براي او کشف خلاف شده است. بعد از نماز متوجه شده يک جزئي از اجزاء واجبه نماز را نياورده اين جا به حسب قاعده، بعد از کشف خلاف اعاده لازم است.
بايد اعاده کند اما لاتعاد ميگويد اعاده در اينجا واجب نيست. بنابراين ادعا ميفرمايند که حديث لاتعاد ظهور در اين دارد که در موردي که اعاده به حسب کشف خلاف و استناداً الي کشف خلاف واجب است لاتعاد ميآيد اين وجوب اعاده را برميدارد، در حالي که اين جاهل مقصر ملتفت اين بعداً هم بايد نماز را اعاده کند مطلقا، چه براي او کشف خلاف شود و چه کشف خلاف نشود.
کسي که جاهل مقصر است و به اينکه ممکن است اين عمل او ناقص باشد التفات دارد، بر اين شخص اعاده واجب است واقعا، اعم از اينکه کشف خلاف بشود يا کشف خلاف نشود. اين از اول توجه دارد که اين نمازي که دارد ميخواند ممکن است که مطابق با مأمور به واقعي نباشد، حالا که اين احتمال را ميدهد احتمال اين را ميدهد که پس دوباره يک نماز ديگري را بخواند. پس نماز بعدي و اعاده بعدي او مستند به کشف خلاف نيست. در نتيجه جاهل مقصر ملتفت از محل حديث تخصصاً خارج است. از مورد حديث لاتعاد تخصصاً خارج است.
حديث لاتعاد در آن موردي است که اعاده به استناد کشف خلاف واجب ميشود. الان کسي نمازش را خوانده بعد از نماز متوجه شد که در اين نماز يک خللي هست، براي او کشف خلاف شد. کشف خلاف براي او وجوب اعاده ميآورد، لاتعاد ميآيد اين وجوب اعاده را بر ميدارد، اما در جاهل مقصر ملتفت، نمازش هم تمام شد باز عقلاً بايد دوباره نمازش را بخواند. عقل ميگويد که تو بايد دوباره نمازت را اعاده کني اعم از اين که بخواهد کشف خلاف شود يا کشف خلاف نشود. بعد آمدند سراغ جاهل مقصر غير ملتفت.
در جاهل مقصر غير ملتفت فرمودند مانعي نيست از اينکه حديث لاتعاد شامل جاهل مقصر غير ملتفت شود. يعني يک کسي جاهل به اين که قرائت جزء نماز است، قدرت بر اين هم داشته که برود تحقيق کند ببيند آيا قرائت جزء نماز هست يا نه؟ نرفته تحقيق کند، اما در حين عمل به اين جهل خودش التفاتي ندارد.
در حيني که دارد نماز ميخواند و در حين عمل، التفاتي به اين جهل خودش ندارد. ميفرمايند که اطلاق لاتعاد شامل جاهل مقصر غير ملتفت هم ميشود اما به دو دليل بايد اين را هم تخصيص بزنيم و از لاتعاد خارج کنيم. جاهل مقصر غير ملتفت را ميفرمايد تخصيصاً بايد از لاتعاد خارج کنيم.
مخصصش چيست؟ يکي اجماع. اجماع داريم بر اينکه جاهل مقصر مانند عامد است. همانطور که عامد از اين حديث لاتعاد خارج است، جاهل مقصر هم ملحق به عامد است و دليل دوم رواياتي که در همين باب نماز وارد شده مثل اين روايت «من زاد في صلاته فعليه اعاده»، کسي که در نمازش اضافه کند بايد اعاده کند و اين من زاد في صلاته، هم عامد را شامل ميشود و هم جاهل مقصر را شامل ميشود.
بعد در آخر فرمايششان فرمودهاند که در تمام فقه فقط دو مورد هست که جاهل مقصر استثنا شده است. يکي در مسئله قصر و اتمام و دومي در مسئله جهر و اخفات. مشهور ميگويند اين قصر و اتمام و جهر يا اخفات اينها به خاطر وجود نص تخصيص خورده است. يعني روايت داريم اگر کسي جاهل مقصر هم بود و در موضع قصر اتمام کند یا در موضع جهر، اخفات خواند يا در موضع اخفات، جهر خواند، اين نمازش صحيح است و اشکالي ندارد.
اما خود ايشان ميفرمايد اين استدلالي که کردند و گفتند اين دو مورد تعبداً خارج است و به خاطروجود نص است؛ ميفرمايند ما قبول نداريم اين را، بلکه اين دو مورد از مواردي است که علم به عنوان جزء الموضوع در موضوع اينها اخذ شده است؛ يعني ايجاب اخفات در نماز براي کسي که علم به وجوب اخفات دارد. ايجاب جهر در نماز، براي کسي است که علم به وجوب جهر دارد. از باب اينکه قطعي که در اينجا هست قطع موضوعيه آن هم به نحو جزء الموضوع، لذا از اين باب است.
اين تمام فرمايش ايشان در اين مسئله جاهل قاصر و جاهل مقصر است. ايشان در جلد ششم از کتاب صلاة، در مستند العروة الوثقي، عنوان فرمودند.
تحلیل کلام محقق خویی
ببينيم که آيا اين فرمايش ايشان تام است يا اينکه يک مقداري قابل مناقشه است. براي اينکه روشن شود که اين فرمايش تام است يا نه بايد استظهاري که ايشان فرمودند را بررسي کنيم. ايشان استظهار کردند که حديث لاتعاد در موردي هست که اعاده مستند به کشف خلاف شود.
اين استظهار از کجاي حديث ظهور در اين مطلب دارد. حديث ميگويد اگر در غير از اين امور خمسه، خللي در يکي از اجزاء نماز بوجود آمد، اعاده نميخواهد؛ اما اين اعاده مستند به کشف خلاف باشد، ما يک چنين ظهوري را براي حديث نميتوانيم بفهميم.
پس اين استظهار ممنوع است. ثانياً اين جمله که اصلاً در جاهل مقصر ملتفت اعاده واجب است، چه کشف خلاف شود چه کشف خلاف نشود اين يعني چه؟ ايشان براي اينکه بگويند جاهل مقصر ملتفت از حديث لاتعاد تخصصاً خارج است، فرمودند که جاهل مقصر ملتفت، اين بعداً هم بايد اعاده کند مطلقا، چه کشف خلاف شود چه کشف خلاف نشود.
آيا اين اعادهاي که ميگويند واجب است اين اعاده شرعي است؟ مرادشان از وجوب، وجوب شرعي هست يا وجوب عقلي؟
روشن است که مرادشان، اعاده وجوب شرعي نيست. يک کسي جاهل مقصر ملتفت هست، ملتفت را معنا کرديم يعني التفات به جهلش دارد، التفات به جهل يعني احتمال ميدهد که اين عمل او ناقصاً دارد انجام ميشود. حالائي که احتمال ميدهد اين دارد ناقصاً انجام ميشود، شما ميفرمائيد بعد از نماز باز اعاده واجب است ولو اينکه براي اين کشف خلاف نشود.
وجوب اعاده عقلي است يا شرعي؟ وجوب شرعي که نميتوانيد بفرماييد باشد. اصلاً امر به اعاده در لسان شرع هم بيايد ارشادي است. طبعاً وجوبش عقلي است. خب عقل ميگويد بايد اعاده کند و دوباره همان نمازي که ناقصاً آورده، همان را بياورد؟ اگر کشف خلاف نشود چگونه اعاده کند.
تعبيري که ايشان در مستند دارند، ميفرمايند اعاده واجب است چه کشف خلاف شود و چه کشف خلاف نشود. اگر کشف خلاف نشود اعاده يعني چه؟ يعني همان عمل ناقص را ناقصاً بياورد؟ خب اين که اعاده نشد.
پس براي اعاده هيچ چيزي معنا ندارد الا کشف خلاف. يعني به تعبير روشن کشف خلاف موضوع اعاده است نه علت براي اعاده.
آنچه که خلط شده در فرمايش ايشان و براي ذهن شريف ايشان اين است که کشف خلاف موضوع اعاده است کجا شما ميآييد يک عملي را اعاده ميکنيد، جائي که متوجه ميشويد در عمل قبلي يک نقصان ويک خللي وجود دارد. براي اينکه بعداً بياييد رفع نقصان کنيد، وقتي کشف خلاف شد اعاده ميکنيد و الا وقتي شما تا آخر عمرتان هم جاهل باشید قرائت جزء نماز است، اصلاً اعاده معنا ندارد.
کشف خلاف، موضوع براي وجوب اعاده است، ظرف براي وجوب اعاده است؛ اما ايشان کشف خلاف را علت قرار دادند. همه حرفها همينجاست، کشف خلاف علت نيست، کشف خلاف يا بايد تعبير کنيم به اينکه ظرف براي وجوب اعاده است يا بايد بگوييم موضوع براي وجوب اعاده است. بنابراين اين استدلالي که ايشان فرمودند که اولاً استظهار کردند که حديث لاتعاد در موردي است که اعاده مستند به اين کشف خلاف باشد، اين استظهار باطل است. ثانيا اين که فرمودند جاهل مقصر ملتفت بايد اعاده کند مطلقا، چه کشف خلاف بشود يا نشود اين هم باطل است. به همين بياني که عرض کرديم که کشف خلاف ظرف و موضوع براي اعاده است، نه اينکه علت باشد براي اعاده، حالا که ظرف يا موضوع شد ديگر فرقي بين جاهل قاصر و مقصر، بين مقصر ملتفت و مقصر غير ملتفت نميکند.
پرسش...
پاسخ استاد
عامد يعني ميداند قرائت جزء نماز است اما با اين که ميداند ترک کند. يک عامد عالم داريم يک عامد جاهل. فرضي که قبلاً گفتيم در عامد عالم هست؛ يک کسي عالم به اين که قرائت جزء نماز است عن علمٍ، عن عمدٍ ميآيد ترک ميکند خب اين را بحثش را کرديم، اما الان اينجا ترک مي کند، منتهي عن جهلٍ ترک ميکند.نه، در حين عمل جاهل بوده بعد که برايش کشف خلاف شد حالا ميخواهيم ببينيم اين اعاده بايد بکند يا نه. اگر گفتيم که لاتعاد همانطوري که جاهل قاصر را ميگيرد جاهل مقصر را هم ميگيرد اينجا عرض ميکنم ديگر فرقي نميکند جاهل مقصر هم همانطوري که جاهل قاصر اعاده برايش واجب نيست جاهل مقصر هم اعاده برايش واجب نيست. اولاً جهل در موضوع حتي آنهايي که جاهل را گفتند از حديث لاتعاد خارج است جهل در موضوع را گفتند مثل ناسي است گفتند داخل در حديث لاتعاد است جهل در موضوع غالباً برميگردد به نسيان فرقي نميکند خيلي با نسيان. فعلاً ما جهل در حکم را روشن کنيم جهل در موضوع مسئلهاش خيلي روشن است.
بنابراين اين فرمايش ايشان فرمايش تامي نيست بله بياييم بگوييم که اگر اجماع را قبول کرديم که ما قبلاً گفتيم اجماعش هم اشکال دارد عدهاي از بزرگان ديگر هم فرمودند اگر کسي آمد گفت اجماع داريم جاهل مقصر مانند عامد است آنوقت بايد بگوييم جاهل مقصر از روايت تخصيصاً خارج ميشود آن هم چه جاهل مقصر ملتفت چه جاهل مقصر غير ملتفت. بنابراين روشن شد که اين فرمايش ايشان هم يک فرمايش تامي نيست. بعضيها آمدند گفتند حديث لاتعاد شامل آن کسي ميشود که وقتي دارد عمل را انجام ميدهد و در اين عملش يک خللي وجود دارد اين خلل عن عذرٍ باشد. حديث لاتعاد را گفتند براي يک هم چنين موردي. گفتند آنجائي که کسي نمازش را ميخواند در نمازش يک خلل و نقصاني وجود دارد ولکن اين خلل و نقصانش عن عذرٍ است يعني عرف ميگويد اين در حيني که داشت نماز را ميخواند اگر اين جزء واجب را نياورده اين عن عذرٍ نياورده. خب آنوقت لاتعاد براي اين موارد است براي اين است که حالا در وقتي عن عذرٍ نياورده اعاده لازم نيست. وقتي که اينطور معنا کنيم حديث لاتعاد شامل ناسي ميشود شامل جاهل قاصر هم ميشود شامل جاهل مقصري که جهلش جهل مرکب باشد ميشود کسي که جهل مرکب دارد يعني جهل دارد به اينکه قرائت جزء نماز است قرائت واجب است جاهل. در واقع قرائت واجب است اين جاهل موضوع، مقصر هم هست ميتوانسته برود تحقيق بکند نرفته، اما اين جهلش جهل چيه؟ مرکب است يعني علم دارد به اينکه قرائت جزء نماز نيست علم کاذب دارد. گفتند اين جاهل مقصري که جهلش جهل مرکب است اين هم از مصاديق معذور است خب کسي که علم به خلاف دارد اين هم معذور است اما جاهل مقصري که جهلش جهل بسيط است او معذور نيست اين را بعضي از بزرگان فرمودند البته مرحوم آقاي خوئي هم در آخر فرمايششان يک عبارتي دارند که باز اين نظريه را تأييد ميکند ولو اينکه بين اين نظريه و نظريه قبلي فرق وجود دارد در نظريه قبلي ميگفتيم جاهل مقصر، بين جاهل مقصر ملتفت و جاهل مقصر غير ملتفت فرق وجود دارد اما در اين نظريه جاهل مقصري که جهلش بسيط است و جاهل مقصري که جهلش جهل مرکب است و بالجمله در اين نظريه فرمودند که آن کسي که در حيني که دارد عمل را انجام ميدهد اين بخاطر آن قصوري که در عملش هست و آن خللي که در عملش است اين معذور است خلل در نمازش عن عذرٍ واقع شده نه عن غير عذرٍ. چنين شخصي مشمول براي لاتعاد هست. آنوقت اين شخص ميشود ناسي هست يک مصداقش، جاهل قاصر هم مصداق دوم است جاهل مقصري که جهلش جهل مرکب است اين مصداق سوم است. فقط عامد و جاهل مقصري که جهلش جهل بسيط است اين از تحت روايت خارج است.
اين تقريباً ديگر آخرين نظريهاي است که تا بحال فقها در اين حديث لاتعاد دارند. ببينيم آيا اين نظر درست است يا نه؟ يک نکتهاي را قبلاً راجع به لاتعاد عرض کرديم و آن نکته اين بود گفتيم حديث لاتعاد يک حديث امتناني است ارفاقاً للمکلفين وللمؤمنين از طرف شارع صادر شده شارع ميخواهد يک ارفاقي بکند اين ارفاق و امتنان آيا دائرهاش توسعه ندارد حتي در آن موردي که کسي معذور هم نيست آنجا را هم شامل بشود اگر يک کسي در عملش معذور بوده معذور است، اين وقتي داشته نماز ميخوانده نسبت به وجوب قرائت جاهل بوده و جهل مرکب هم داشته معذور است خب اين کسي که در حين عمل معذور بوده اين آدم اصلاً وجوب اعادهاش نياز به دليل دارد نفي اراده معلوم نيست که بياييم بگوييم اينجا حتماً در نفي اعاده براي چنين شخصي که در حين عمل معذور بوده امتنان باشد.
به نظر ميرسد که دائره امتنان و اين که اين حديث حديث امتناني هست دائرهاش حتي جاهل مقصري که جهل مرکب هم دارد شامل ميشود امتنان اصلاً معنايش همين است امتنان معنايش اين است که تو خودت بدون عذر اين اشتباه را کردي بايد اعاده کني حالا ما يک منتي سر شما ميگذاريم ميگوييم در غير از اين امور خمسه نيازي به اعاده نيست عرض من اين است که اگر به اين نکته امتنان عنايت بفرماييد روشن مي شود که حديث لاتعاد يک اطلاق خيلي محکمي دارد اصلاً شارع آمده يک منتي يک امتناني را دارد براي مکلف ميگذارد ميفرمايد ايها المکلف، اگر نمازت را خواندي بعد از نماز متوجه شدي در اين نمازت خللي بوده اگر از روي نسيان باشد از روي جهل باشد به تمام اقسام جهل، چه جهل قاصر چه جاهل مقصر، چه جهل بسيط چه جهل مرکب چه تو در حين عمل معذور عرفاً معذور بوده باشي معذور نبوده باشي، در غير از اين خمسه من ديگر از تو اعاده نميخواهم. اين با امتنان خيلي سازگاري دارد اما آنجائي که بگوييم فقط منحصر به عذر بکنيم بگوييم آنجائي که معذور بوده خيلي امتنان در آن معنا ندارد و چه بسا معذوريتش سبب بشود بگوييم اعاده برايش واجب نيست معذور بوده حين عمل. اين نکته را اگر توجه بفرماييد اين نظريه که ولو بر خلاف نظريه مشهور است مشهور گفتند حديث لاتعاد فقط و فقط ناسي را شامل ميشود ولو بر خلاف نظريه شيخ انصاري است که بين جاهل قاصر و جاهل مقصر مرحوم شيخ تفصيل داده اما به حسب قواعد و ضوابط اين نظر نظر درستي ميشود که ما بگوييم حديث لاتعاد اطلاق دارد لاتعاد ميگويد اگر کسي نمازش را خواند قرائت را مثلاً در نماز نياورد نسياناً يا جهلاً، جهلش هم به تمام اقسام جهل باشد چون حديث لاتعاد يک حديث امتناني هست ميفرمايد در غير اين امور خمسه نيازي به اعاده نيست در امور خمسه چي؟ در امور خمسه چه نسياناً چه جهلاً چه عمداً، هر جوري باشد بايد نماز را چه کنيد؟ اعاده کنيد. يعني خود اين قضيه که ما بياييم طرف مستثني را ببينيم طرف مستثني روشن است که در طرف مستثني اطلاق وجود دارد در طرف مستثني اگر در رکوع، سجود، طهارت، وقت، قبله، نسياناً، جهلاً، عمداً، علماً، به هر جوري خلل وارد بشود مگر نميگويد اعاده لازم است خب اگر يک همچنين اطلاقي آن طرف وجود دارد ما يک همچنين اطلاقي را هم در اين طرف درست بکنيم؛ و در نتيجه آنچه که امام رضوان الله تعالي عليه حضرت امام قدس سره الشريف نظر شريفشان هست که حديث لاتعاد همه اينها را شامل ميشود آن به نظر قطع نزديک ميرسد و تقويت ميشود اين خلاصه، خلاصه که نشد بحث مفصلي شد بحمد لله در اينکه آيا لاتعاد اطلاق دارد از اين جهت يا اطلاق ندارد که بحث روشن شد حالا دنباله بحث ان شاء الله فردا.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۳۰
سلام کاش به صورت متنی تهیه می شد زیرا گوش دادن صوت وقت گیر است
پاسخ :
سلام علیکم به زودی متن این قسمت آماده خواهد شد.