درس بعد

نسبت لا تعاد با اضطرار

درس قبل

نسبت لا تعاد با اضطرار

درس بعد

درس قبل

موضوع: قاعده لاتعاد


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲


شماره جلسه : ۱۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • شمول قاعده لاتعاد نسبت به صورت اضطرار

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ

 
شمول قاعده لاتعاد نسبت به صورت اضطرار
يکي از مباحثي که در حديث لاتعاد مطرح هست اين است که آيا لاتعاد صورت اضطرار را شامل مي‌شود يا خير؟ اگر کسي از روي اضطرار يک جزئي يا يک شرطي غير از آن امور خمسه را در نماز ترک کند آيا لاتعاد اين خللي که در نماز واقع مي‌شود و از روي اضطرار هم واقع مي‌شود آيا شامل مي‌شود يا خير؟

مثلاً اگر کسي در نماز اضطرار پيدا کرد به نشستن، نمازش را نشسته خواند بعد که نماز تمام شد، اين قدرت پيدا کرد و اين اضطرارش برطرف شد، آيا حديث لاتعاد اين مورد را هم شامل مي‌شود.

 بگوييم «لاتعاد الصلاة الا من خمسه» و اينجا آن خمسه که طهارت و وقت و قبله و رکوع و سجود هست، او انجام شده و خللي در اين امور خمسه نبوده، اما به صورت نشسته نماز را خوانده است. يا اگر کسي اضطرار پيدا کرد و يک جزء ديگري از اجزاء نماز را ترک کرد، آيا اينجا حديث لاتعاد شامل او مي‌شود يا نه؟

مخصوصاً اين بحث نسبت به نمازهائي که از روي تقيه خوانده مي‌شود خيلي ثمره دارد. مثلاً در مکه و مدينه گاهي اوقات انسان اضطرار پيدا مي‌کند در جماعت آنها باشد در حالي که اتصال وجود ندارد. اضطرار پيدا مي‌کند در جماعت آنها باشد در حالي که امام جماعت عادل نيست و فاسق است. اگر يک نمازي را از روي تقيه انجام داديم که تقيه خودش يکي از مصاديق اضطرار است. در ادله تقيه به يکي از ادله‌اي که استدلال مي‌کنند همين ادله اضطرار است. بنابراين آنجا هم اين مسئله خيلي ثمره دارد.

 يک نمازي را انسان با اهل سنت بخواند و مثلا يک شرطي را، يک جزئي را اضطراراً و تقيّتاً نياورد، يا مثلاً يک مانعي را بياورد، خب مثلاً شما ديديد که در نماز اهل سنت اگر برسند به اين سور عزائم، آيه سجده را مي‌خوانند و در همان نماز سجده واجب را انجام مي‌دهند و دوباره مي‌ايستند و دنباله نماز را مي‌خوانند که اين روي فقه ما درست نيست. حالا اين مانع را اگر ايجاد کرد در نماز، آيا حديث لاتعاد مورد اضطرار را شامل مي‌شود يا نه؟

 از عبارتي که مرحوم شيخ محمد تقي آملي در آن رساله لاتعاد دارد. -مرحوم آملي بحث صلاة مرحوم نائيني را در سه جلد نوشته و در جلد دوم در ضمن ملحقات جلد دوم اين رساله لاتعاد را آورده است- ايشان آنجا مي‌فرمايند بله، اضطرار همان حکم نسيان را دارد.

 مي فرمايد فرقي وجود ندارد، اينها در علت با يکديگر مشترکند. همانطوري که تکليف به ناسي قبيح است، تکليف به مضطر هم قبيح است. همانطوري که کسي در حالي که ناسي جزء است تکليفش کنند، بگويند تو بايد اين جزء منسي را اتيان کني و به عبارتٍ‌ اخري کسي که ناسي است اگر بخواهند عمل کامل و مرکب تام را از او بخواهند، اين قبيح است. خب مضطر هم همينطور است. مضطر يعني کسي که به خاطر اضطرار نمي‌تواند اين جزء را اتيان کند و بياورد.

پس تکليف به مضطردر حالت اضطرار هم قبيح است. پس مضطر در حال اضطرار امر به مرکب تام متوجه او نبوده است حالا بعد از اينکه اضطرار برطرف مي‌شود شک مي کند که آيا نماز تام الاجزاء والشرائط را بايد اتيان کند يا نه؟

 اينجا لاتعاد مي‌گويد که نيازي به اتيان ندارد. اين که عرض کردم در کلمات مرحوم آملي در صفحه 414 طبق اين کتابي که ما داريم در صفحه 414 و 415 اين مطلب را آوردند.

 اصلاً مرحوم آملي در آنجا اضطرار را در رديف نسيان آورده است. نسيان و اضطرار را عطف به يکديگر کرده است. مرحوم بجنوردي هم در قواعد الفقهيه در جلد اول در صفحه 90، ايشان هم آنجا همين نظريه را دارند که حديث لاتعاد شامل صورت اضطرار هم مي‌شود؛ و همين طور شامل اکراه مي‌شود يا نه؟ اگر کسي مکره شد به ترک يک جزئي از اجزاء نماز، گفته‌اند آنهائي که گفتند شامل صورت اضطرار مي‌شود.

 گفتند شامل صورت اکراه هم مي‌شود و همچنين يک موردي داريم به‌ نام مورد تزاحم.

اگر کسي امرش دائر است بين اينکه نماز يوميه خودش را کاملاً انجام بدهد با همه شرائط لکن اگر بخواهد نماز يوميه خودش را کاملاً انجام بدهد نماز آيات رأساً از او فوت مي‌شود ديگر نمي‌تواند نماز آيات را در آن وقت مقرر خودش بخواند و اگر بخواهد نماز آيات را بخواند بايد مثلاً يکي از شرائط يوميه را مخالفت بکند بايد مثلاً موالات را به هم بزند يا مثلاً‌ يکي از شرائط ديگر را. خب اينجا تزاحم واقع مي‌شود تزاحم يعني جائي که مکلف قدرت بر امتثال دوتا تکليف را به نحو کامل ندارد يا بايد اين تکليف را انجام بدهد يا آن تکليف را. اينجا اگر بخواهد نماز يوميه را کاملاً و با شرائط بخواند بايد نماز آيات را رأساً ترک بکند و اگر بخواهد نماز آيات را هم بخواند بايد لااقل يکي از شرائط نماز يوميه را او را کنار بگذارد و صرف نظر بکند از او مثل موالات يا يک شرط ديگر. اينجا تزاحم واقع مي‌شود خب آيا مي‌توانيم بگوييم که در صورت تزاحم هم اگر کسي آمد نماز يوميه را بدون يکي از اين شرائط خواند اين هم قاعده لاتعاد شاملش بشود که اصلاً مورد تزاحم هم باز يکي از مصاديق اضطرار است اين براي اينکه نماز آيات را مي‌خواهد بخواند اضطرار دارد به اينکه يک جزئي يا يک شرطي از شرائط نماز يوميه را ترک بکند بالاخره آيا ما مثل مرحوم آملي و مثل مرحوم بجنوردي بياييم بگوييم که قاعده لاتعاد مضطر را هم مي‌گيرد مکره را هم مي‌گيرد موارد تزاحم را هم مي‌گيرد يا اينکه نه بگوييم قاعده لاتعاد انصراف دارد از اضطرار.

قاعده لاتعاد براي آنجائي است که کسي عملش تمام بشود بعد از عمل متوجه بشود که يک خللي در اين عمل وجود دارد اما مضطر در حين عمل متوجه خلل است کسي که مضطر است به اين که سوره را ترک بکند کسي که مضطر هست به اينکه يکي از شرائط نماز را ترک بکند اين در حين عمل و بلکه قبل از عمل توجه به وقوع خلل در نماز دارد بگوييم قاعده لاتعاد شامل مضطر شامل مکره يا شامل مورد تزاحم نمي‌شود براي اينکه انصراف از اين موارد دارد به چه بيان به همين بياني که عرض کردم منشأ انصراف اين است که قاعده لاتعاد شامل آن موردي است که کسي نمازش تمام بشود بعد از اينکه نمازش تمام شد توجه پيدا بکند به وقوع يک خلل در نماز. آنهائي که انصراف را پذيرفتند خب طبيعي است که مي‌آيند مي‌گويند قاعده لاتعاد اضطرار را نمي‌گيرد اما ما قبلاً‌ عرض کرديم اين بيان مخدوش است يعني ايني که بياييم بگوييم قاعده لاتعاد براي کسي است که در حين عمل هيچ توجهي به وقوع خلل نداشته باشد حتي احتمال خلل را هم ندهد و بعد از عمل متوجه وقوع خلل در نماز بشود گفتيم اين وجهي ندارد يعني چي؟ لاتعاد مي‌گويد اگر يک خللي در نماز هست اين نماز اگر خللش از غير اين امور خمسه هست نيازي به اعاده ندارد اما اينکه حتماً التفات به خلل بايد بعد از وقوع عمل باشد و قبل از آن معنا ندارد در حين عمل معنا ندارد اين از کجاي حديث لاتعاد استفاده مي‌شود.

بنابراين اين بيان و اين وجه براي اينکه ما بگوييم مضطر مشمول حديث لاتعاد نيست اين بيان اشکالش هميني بود که عرض کرديم يک بيان دوم و وجه دومي هم ذکر شده براي اينکه بگوييم مضطر مشمول حديث لاتعاد نيست؛ و آن بيان اين است که ما براي مضطر نياز به حديث لاتعاد نداريم بلکه رجوع مي‌کنيم به اين حديث لاتترک الصلآة بحالٍ، يا الصلاة لا تترک بحالٍ، به اين مراجعه مي‌کنيم مي‌گوييم آقا وقتي انسان اضطرار پيدا کرد اين حديث مي‌گويد نماز در هيچ حالي نبايد ترک بشود مضطر به ترک يک جزئي يا يک شرطي هستي عيبي ندارد باز هم نمازت را بخوان. مضطر تکليفش را اين روايت لاتترک الصلاة بحالٍ روشن مي‌کند يا مکره، مکره هم باز اين اکراه شده مکره شده بر اينکه سوره را نياورد يا بسم الله را در نماز نگويد خب لاتترک الصلاة بحالٍ شاملش مي‌شود آيا اين بيان درست است يا نه؟ با اين بيان خواستند بگويند که پس حديث لاتعاد شامل صورت مضطر بشود اين بيان چند اشکال دارد اشکال اولش اين است که خب چه منافاتي دارد ما براي مضطر دو دليل داشته باشيم اگر کسي آمد گفت تکليف مضطر را لاتترک الصلاة بحالٍ معين مي‌کند آيا اين سبب مي‌شود که ما بگوييم حديث لاتعاد شامل مضطر نمي‌شود خب اگر آمديم گفتيم لاتترک الصلاة بحالٍ شامل مضطر است شما چطور مي‌گوييد رفع عن امتي مضطروا اليه. اين هم شامل براي مضطر است چه منافاتي وجود دارد که ما براي مضطر چند تا دليل داشته باشيم يکي‌اش لاتعاد باشد يکي‌اش لاتترک الصلاة بحالٍ باشد.

پس اشکال اول اين شد که مجرد اينکه لاتترک الصلاة بحالٍ مي‌آيد تکليف مضطر را روشن مي‌کند اين دليل بر اين نمي‌شود که پس لاتعاد اطلاقش شامل مضطر نمي‌شود هذا اولاً و ثانياً حالا اين را من در ذهنم هست اما نمي‌توانم بصورت جزمي عرض بکنم. اصلاً لاتترک الصلاة بحالٍ روايت نيست اين يک تعبيري است که در کلمات فقها وجود دارد حالا عرض کردم اين را بايد باز يک مراجعه‌اي بشود و من نرسيدم باز مراجعه کنم از قديم يادم هست که يک همچنين چيزي راجع به اين حديث هست که لاتترک الصلاة بحالٍ اين ممکن است که در اصطلاح و در تعابير فقها باشد خب اگر اينطور باشد قابل استدلال نيست استدلال زماني صحيح است که اين تعبير به عنوان يک حديث براي ما مطرح باشد حديث براي ما حجيت دارد نه قول فقها.
جواب

اگر هم مضطري لاتترک الصلاة بحالٍ مي‌گويد باز هم اين نماز را بياور و اين کافي است لاتعاد هم مي‌گويد بله آن نمازي که در صورت اضطرار آوردي کافي است اعاده نمي‌خواهد مضمونش يکي مي‌شود حالا در اين اشکال سوم يک نکته‌ي ديگري مي‌خواهم عرض بکنم.

اشکال سوم اين است که حديث لاتترک الصلاة بحالٍ اين براي حين العمل است يعني بالاخره الان اگر کسي اضطرار پيدا کرد به ترک يک جزء حديث مي‌گويد تو حق نداري بقيه اجزاء را ترک بکني نماز را بياور ولو نماز در ضمن نُه جزء باشد حالا که تو اضطرار پيدا کردي به جزء دهم يعني ترک جزء دهم اين اضطرار مسوّق ترک اصل نماز نيست. تو حق نداري حالا اصل نماز را ترک بکني. بگويي من نه جزء ديگر را هم نمي‌آورم دست روي دست مي‌گذارم براي اين که نسبت به ترک يک جزء من اضطرار دارم لاتترک الصلاة بحالٍ دو جهت درش ملحوظ است هنوز شما نماز نخواندي اين لاتترک شما را تحريک مي‌کند مي‌گويد نماز در هيچ حالي نبايد ترک بشود پاشو نمازت را بخوان. ثانياً نظر نسبت به آن جزئي که دارد ترک مي‌شود ندارد نظرش به اين است که حالا که تو مضطر هستي به ترک يک جزء ترک يک جزء سبب نمي‌شود که تو بقيه اجزاء را ترک بکني؛ اما لاتعاد نظرش نسبت به همان جزء خللي است و ثانياً‌ بعد از عمل هم هست لاتعاد حالا عرض بکنم مثلاً لاتترک الصلاة بحالٍ مي‌گويد حالا که شما مضطر به ترک قرائت شدي، قرائت را نياوردي الله اکبر را گفتي و بعد هم رفتي رکوع خب حالا عملت تمام شد حالا اضطرار برطرف بعد از اينکه اضطرار برطرف شد کي بايد به شما بگويد که اين نمازت نياز به اعاده ندارد لاتعاد بايد بگويد لاتترک مي‌گويد الان حق نداري دست روي دست بگذاري ولو بدون قرائت حالا مضطر به ترک قرائت شدي اما پاشو نمازت را بخوان اما بعد از آني که نماز تمام شد و بعد از آني که اضطرار برطرف شد آنچه که مي‌گويد اعاده اين نماز ناقص واجب نيست حديث لاتعاد است بنابراين در اشکال سوم اصلاً مي‌گوييم لا تترک الصلاة ربطي به مورد لاتعاد ندارد. لاتترک الصلاة آن دو جهت درش مورد نظر است لاتعاد الصلاة دو جهت ديگر درش مورد نظر است.

بنابراين اين بيان و راه دوم بر اينکه حديث لاتعاد شامل مضطر نشود اين را هم ملاحظه فرموديد که با اين سه اشکال مواجه است و بالنتيجه ما بايد قائل بشويم به اينکه حديث لاتعاد اطلاق دارد اطلاقش مي گويد اگر کسي براي او اضطراري بوجود آمد حالا يا اضطرار قبل از عمل باشد يا وقتي نمازش را شروع کرد برايش اضطراري حاصل شد. اضطرار پيدا کرد براي ترک يک جزئي از اجزاء نماز، لاتعاد مي‌گويد چنين شخصي اعاده برايش واجب نيست. صورت اکراه را هم مي‌گيرد صورت تزاحم هم را که عرض کرديم تزاحم هم يکي از مصاديق خود اضطرار است يک چيز جداگانه‌اي نيست پس حق در اين مسئله با مرحوم آملي و با مرحوم بجنوردي هست که اضطرار هم مشمول حديث لاتعاد است. مثلاً ببينيد در مسجد الاحرام عرض کردم اين در باب تقيه بدرد يک فقيهي مي‌خورد در مسجد الحرام فرض بفرماييد بعضي از بزرگان نظرشان اين است که حتي در آنجا هم رعايت تقديم و تأخر بين زن و مرد بشود اگر يک مردي پشت سر يک زني که دارد نماز طواف را مي‌خواند مرد پشت سر او بايستد و نماز طواف بخواند اختياراً مي‌گويند اين نمازش باطل است حالا مشهور آمدند مسجدالحرام را استثنا کردند گفتند مسجد الحرام يک حساب خاص ديگري دارد مشهور که در سائر مساجد گفتند که تقديم و تأخير بين زن و مرد بايد رعايت بشود اگر زن مساوي باشد يا جلوتر باشد نماز اشکال پيدا مي‌کند آمدند گفتند اين مسئله در مسجد الحرام مستثني است يک روايتي هم البته دارد خب حالا اگر يک فقيهي آن روايت را درش خدشه کرد گفت در مسجد الحرام هم اختياراً بايد اين رعايت بشود خب حالا يک مردي هست هر چه صبر مي‌کند مي‌بيند که جلويش زن ايستاده نماز هم مي‌خواند چاره ندارد بايد نماز طوافش را بخواند اضطراراً مي‌ايستد و نماز طوافش را مي‌خواند خب اينجا اضطرار پيدا کرد به ايجاد يک مانع، مانع همين خواندن نماز زن هست اما حديث لاتعاد مي‌گويد اين نمازش ديگر اعاده‌اش واجب نيست. خب با اين مسئله آن مشکله مهم در آنجا را مي‌شود براحتي حل کرد حديث لاتعاد مي‌گويد اين اضطرار پيدا کرده وقتي اضطرار پيدا کرد ديگر اعاده‌اش واجب نيست.
جواب

 مشهور الان آنهائي که ادله تقيه را قبول دارند مخصوصاً‌ تقيه مداراتي را مي‌گويند اعاده واجب نيست همان نمازي که خوانده عرض بشود که مسجدالحرام رفتيد امام جماعت ايستاده دارد نماز مي‌خواند مي‌گويند همان نمازي که به آنها اقتدا کرديد مي‌گويند اعادش ديگر لازم نيست حالا بعضي‌ها مي‌گويند که قرائت را بايد بصورت آهسته خودش بخواند صورت جماعت را بايد با آنها داشته باشد که اين مورد قبول خيلي از بزرگان نيست.

علي اي حالٍ با اين لاتعاد ما خوب مي‌توانيم بياييم اينجا بگوييم اين مواردي که اضطرار وجود دارد اين اضطرار به اين بيان و به اين نحو حل بشود. اين بحث تمام است بحث ديگر که عنوان مي‌کنم و رويش فکر بفرماييد براي فردا اين است که آيا لاتعاد همانطوري که خلل ناشي از نقصان را شامل مي‌شود خلل ناشي از زياده را هم شامل مي‌شود يا خير؟ آيا لاتعاد اختصاص به نقيصه دارد کسي نمازش را خوانده يک جزئي را يادش رفته بياورد نقصاني در نمازش بوجود آمده يا اينکه لاتعاد شامل زياده هم مي‌شود که اين بحثش را فردا عرض مي‌کنيم.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

دلالت لا تعاد قاعده لاتعاد حدیث لاتعاد شمولیت لاتعاد مورد لا تعاد شمول لاتعاد نسبت به مضطر شمول لاتعاد نسبت به ناسی

جلسه 17 : نسبت لا تعاد با اضطرار

۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۳

با سلام و تشکر از مطالب ارزشمندتان می خواستم درخواست کنم که فایل متنی دروس نیز در سایت قرار دهید تا بتوانیم مقالاتمان را مستند سازی کنیم با تشکر

پاسخ :

سلام علیکم. با تشکر از شما. متاسفانه صوت این دروس از نوار پیاده نشده است. موفق باشید