درس بعد

مطلق و مقید

درس قبل

مطلق و مقید

درس بعد

درس قبل

موضوع: مطلق و مقید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۲۶


شماره جلسه : ۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مفرد محلای به الف و لام - راه بدست آوردن معانی

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مفرد محلاي به الف و لام

لفظ سومي را که مرحوم آخوند به عنوان الفاظ مطلق بيان مي‌کنند، مفردي است که داراي الف و لام باشد؛ در اينجا نيز به مشهور اهل ادب نسبت مي دهند که «لام» براي تعريف و تعيين وضع شده است؛ موضوعٌ له اولي «لام» عبارت از تعريف و تعيين است. در کتب ادب مي‌گويند «لام» يا مفيد براي جنس است، يا مفيد براي استغراق است و يا مفيد براي عهد است؛ عهد را نيز به اقسام سه‌گانه تقسيم مي‌کنند. گاه نيز مي‌گويند: مدخول «لام» از دو حال خارج نيست؛ يا تعين خارجي دارد و يا تعين خارجي ندارد؛ در جايي که تعين خارجي ندارد، يا خود ماهيت لحاظ مي شود و يا با افرادش لحاظ مي‌شود؛ افرادش هم يا جميع الافراد است و يا بعض الافراد. برخي از ادبا مي‌گويند: در غير از موردي که تعين خارجي دارد، بقيه موارد، همگي لام جنس است؛ حتي در جايي که مسأله استغراق و مسأله افراد و ... وجود داشته باشد. تعبير مي کنند به لام جنس؛ فقط در يک مورد که افراد معين بوده و بعضي از افراد در نظر باشد، عهد ذهني نام دارد. بنابراين، در ادبيات، گاه لام جنس مي گويند و در مقابلش لام استغراق و لام عهد وجود دارد.


راه بدست آوردن معاني

نکته اي که وجود دارد اين است که هم بين ادبا و هم بين اصوليين اختلاف واقع شده که معاني را از کجا مي فهميم؟اين که «لام» يدلّ علي الجنس يا يدل علي التعريف و يا يدل علي التعيين و... را آيا از خود «لام» مي فهميم يا آن که اين خصوصيات را از قرائن مقاميه و خارجيه استفاده مي کنيم؟. مشهور در بين اهل عربيت نظرشان اين است که لام موضوعةٌ للتعريف والتعيين؛ لام براي تعريف و تعيين وضع شده است. مرحوم آخوند مي فرمايند: مقصود، تعريف و تعيين در عالم خارج نيست؛ بلکه مقصود، تعريف در افق ذهن است. براي اين که جايي که الف و لام بر رجل در مي‌آيد، روشن است که در عالم خارج تعين ندارد. آن وقت همان اشکالي که در باب علم جنس داشتند، همان اشکالات را با يک اضافه اي در اينجا بيان مي کنند. حدود سه اشکال در کلمات مرحوم آخوند مجموعاً ذکر شده است.

اشکال اول که در باب علم جنس هم بيان کرده‌اند، اين است که اگر موضوع‌له‌اي مقيد به يک عنواني شد که آن عنوان موطنش ذهن است، محال است که بر خارج انطباق پيدا کند. اگر گفتيد «الانسان» يعني ماهيتي که تعيّن ذهني دارد، اين ماهيتي که مقيد است به تعين ذهني، امکان انطباق بر افراد خارجي را ندارد؛ مگر آن که تجريد کنيم و بگوييم معناي «الانسان» که فقط در عالم ذهن است، اين تعين و معين بودنش در ذهن را جدا کنيم تا اين که «الانسان» بر افراد خارجي امکان و صلاحيت انطباق را پيدا کند. در حالي که وجداناً وقتي استعمالات متداوله در کلام عرب را مي بينيم، هيچ تجريدي در آن وجود ندارد. وقتي که الف و لام بر سر انسان درمي آيد، نمي گوييم اين «الانسان» يک جزء موضوع‌له‌اش جدا شده و بعد از تجريد از آن جزء، بر افراد خارجي آن را منطبق مي کنيم. پس، مي فرمايند: طبق نظر شما لازم مي آيد که لفط يک معناي ذهني داشته باشد و تا قيد ذهني بودنش را قيچي نکنيم، قابل انطباق بر خارج نيست؛ در حالي که وجداناً و ارتکازاً مي‌بينيم که در استعمالات عرب هيچ تجريدي وجود ندارد.

اشکال دوم: مي فرمايند: چنين وضعي لغو است؛ حکيم بخواهد يک لفظي را براي معنايي وضع کند که مي داند در تمام موارد استعمال يا در غالب موارد استعمال، محتاج به تجريد است و استعمال کننده بايد قيدي را جدا کند، عنوان لغويت دارد. اشکال سوم اين است که بر فرض بگوييد «لام» بر اين خصوصيات دلالت دارد؛ اما براي ما روشن است که براي اين خصوصيات يعني جنس، عهد و استغراق از قرائن ديگر هم استفاده مي کنيم؛ لازمه اش اين است که در يک کلمه و يا در يک جمله، دو مطلب عين هم با دو دال دلالت کند. بگوييم خود «لام» دلالت بر جنس دارد، قرائن ديگر نيز دلالت بر جنس دارد؛ و درست نيست که با وجود اين که مي‌گوييم اين خصوصيات از قرائن مقاميه استفاده مي شود، خود «لام» بخواهد بر اين خصوصيات دلالت داشته باشد.

جواب از اشکالات مرحوم آخوند:
همان جوابي که در بحث ديروز در باب علم جنس داده شد، در اينجا نيز مطرح مي‌شود. اشکال مرحوم آخوند زماني وارد است که تعين ذهني، عنوان جزئيت يا قيديت داشته باشد؛ اگر بگوييم جزء موضوع‌له و يا قيد موضوع‌له است و اگر بگوييم هم قيد و تقيد داخل است يا فقط تقيد داخل است، اين اشکال وارد است؛ اما اگر گفتيم جزء موضوع له نيست و بلکه اين معنا از اين طريق منطبق بر افراد خارج مي شود ــ يا به تعبير ديگر تعين ذهني مرآة است براي حکايت از افراد خارج ــ ديگر اين اشکال در اينجا وارد نمي‌شود. البته در بحث ديروز اين نکته را عرض نکرديم که امام رضوان الله عليه اين جواب را قبول ندارند و مي‌فرمايند: بالاخره اگر يک قيد ذهني را جزء موضوع‌له قرار داديد، ديگر معنا ندارد که بگوييد اين را طريق براي عالم خارج قرار مي‌دهيم. ديگر انطباقش بر عالم خارج امکان ندارد.


نظر نهائي مرحوم آخوند

ايشان مي فرمايد: لام براي تعريف و تعيين و اينها نيست و بلکه تمام اينها عنوان تزيين را دارد؛ هر جا الف و لام بر سر کلمه اي بيايد، نه تعريف است، نه تعيين است و نه اشاره؛ خودش به هيچ چيز دلالت ندارد؛ اما اين خصوصيات، مثل جنس و استغراق و عهد و... را از قرائن ديگر استفاده مي‌کنيم؛ شبيه آن چه که ادبا در باب علم اشخاص مي گويند که اگر الف و لام بر سر حسن درآمد(الحسن)، اين الف و لام، الف و لام تعريف نيست؛ چون علم شخص خودش معرفه است. الف و لام استغراق و عهد و اينها هم که نيست؛ بلکه الف و لام تزيين است، يعني بود و نبودش يکي است. طبق تعريفي که در کلمات بعضي از اصوليين آمده است، الف و لام تزيين در موردي است که وجودش و عدمش مساوي با يکديگرند.لذا،نظر مرحوم آخوند اين است که به طور کل بگوييم الف و لام، لف و لام تزيين است.


اشکالات نظر آخوند

 اين فرمايش مرحوم آخوند که بگوييم الف و لام براي تزيين است،چند اشکال دارد: اولاً : اين امر في نفسه بعيد است؛ يعني وقتي به ذهن خودمان و استعمالات مراجعه مي کنيم، هيچ اديبي نمي‌گويد الف و لام «الحسن» با الف و لام «الانسان» هر دو براي تزيين است و هيچ فرقي بين آنها نيست. آن چه مرتکز ذهن ما از استعمالات است، بر خلاف اين نظريه مرحوم آخوند است؛ ثانياً : الف و لام تزيين اين‌طور نيست که وجود و عدمش يکسان باشد و همچنين اين‌طور نيست که در هر علم شخصي، عرب الف و لام تزيين بياورد؛ بلکه در ادبيات، الف و لام تزيين را در بعضي از موارد مي آورند و آن در موردي است که بخواهند اشاره کنند اين مدخول از وصفيت به علميت نقل داده شده است. بنابراين اين فرمايش مرحوم آخوند فرمايش درستي نيست.


بيان مرحوم آقاي خويي

 مرحوم آقاي خوئي قدس سره در کتاب «محاضرات» فرمايش آخوند را پذيرفته‌اند، بعد از اين که آن اشکالي که به مشهور کرده‌اند را رد مي‌کنند، مي فرمايند: فرمايش مرحوم آخوند را فقط در جايي که لام در خصوص عهد ذهني باشد، مي پذيريم؛ و از مرحوم محقق رضي نقل مي کنند که ايشان قائل است به اين که لام در خصوص عهد ذهني براي تزيين است. يعني مرحوم آقاي خوئي نظر آخوند را فقط در خصوص عهد ذهني پذيرفته‌اند. غير از ايشان در کلمات اصوليين شخص ديگري را نديده‌ام که نظر مرحوم آخوند را پذيرفته باشد؛ امام رضوان الله عليه همان نظريه مشهور را دارند که مي فرمايند لام براي تعريف و تعيين وضع شده است.


اشکال نظر مشهور

نکته اي که وجود دارد اين است که مشهور که مي گويند الف و لام براي تعريف و تعيين است، اگر بخواهند آن را اراده کنند، اشکال مرحوم آخوند پيش مي آيد که مفهوم تعريف و تعيين امرٌ ذهنيٌ و لايمکن انطباقه بر عالم خارج؛ اما اگر بخواهند تعريف و تعيين به حمل شايع را اراده کنند، نه مفهوم تعريف و تعيين را ــ به عبارت ديگر واقع و حقيقت تعيين و تعريف را اراده کنند ــ ديگر اين اشکال مرحوم آخوند وارد نمي شود. برخي از بزرگان مثل مرحوم محقق عراقي گفته‌اند که الف و لام موضوعة للاشاره و مرحوم آقاي خوئي هم در کتاب «محاضرات» از ايشان تبعيت کرده و فرموده‌اند: همان طور که اسم اشاره و ضمائر دلالت بر اشاره دارند، الف و لام نيز همين طور است و تعبيرشان اين است که دلالت لام بر اشاره غير قابل انکار بوده و مطابق با ارتکاز و وجدان است.

در اينجا نيز اگر اشاره همان مفهوم اشاره باشد، باز همان اشکالات مطرح مي شود و اگر اشاره، واقع اشاره و اشاره به حمل شايع صناعي باشد، ديگر مشکلي ندارد. بنابراين نتيجه اي که مي گيريم اين است که خود لام براي تعريف و تعيين وضع شده است، همان طور که مشهور ادبا مي گويند؛ اما نه براي مفهوم تعريف و تعيين، بلکه براي واقع تعريف و تعيين وضع شده است. در اين صورت، ديگر هيچ اشکالي وارد نيست و نظريه تزيين مرحوم آخوند نيز حرف درستي نيست.


بيان مرحوم محقق اصفهاني

يک بياني هم مرحوم محقق اصفهاني دارد که قريب به همين مطلب است؛ ايشان در «نهاية الدرايه» در بحث الف و لام مي فرمايند: الالتزام بکونها موضوعةً للدلاله علي أنّ مدخولها واقعٌ موقع المعروفية والتعيين، الف و لام دلالت دارد که مدخولش متعين است؛ يعني واقعيت تعيين را دارد؛ فهي تدل علي تحقق النسبة بين التعيين والمتعين منتهي فقط اضافه‌اي که ذکر مي کنند اين است که اين لام، مثل ساير حروف يک معناي حرفي دارد؛ همان‌گونه که «مِن» يک معناي حرفي غير مستقل دارد و براي نسبت بين مبتداء و مبتداءٌ منه مي‌باشد، «لام» هم دلالت بر نسبت دارد؛ نسبت بين تعين و متعين، بين مفهوم کلي تعين و شيء متعين در عالم واقع و خارج.


اشکال بيان مرحوم محقق اصفهاني

اشکالي که بر فرمايش ايشان وارد است، اين است که در باب معاني حرفيه، حرف نسبت بين المفهومين است و اينجا لام يک طرفش متعين واقعي و تعين مصداقي و تعين خارجي است؛ وقتي مي گوييد «زيدٌ في الدار» ، «في» بين مفهوم زيد و دار ارتباط برقرار مي کند؛ اما «لام» در اينجا دلالت بر تعين واقعي دارد، نمي آيد بين تعين ذهني و يک طرف ديگر و يک مفهوم ذهني ديگر ارتباط برقرار کند. اما اين اشکال اشکال مهمي نيست و خيلي ضرري وارد نمي کند. پس، نتيجه حرف‌ها اين شد که اولاً: لام براي تعريف است؛ منتهي نه مفهوم تعريف، بلکه منظور واقع تعريف و تعيين است؛ و ثانياً: چون «لام» بايد يک معناي حرفي داشته باشد و معناي حرفي يک معنايي است که نسبت بين الطرفين است، در لام نيز بايد طرفين درست کنيم هرچند که اين طرفين، هر دو عنوان مفهومي نداشته باشند؛ اين خيلي مخل به مطلب نيست و اشکالي ندارد. اين هم تمام کلام در موضوع له لام، تا دنباله مطلب. والسلام.

برچسب ها :

مرحوم آخوند مطلق و مقید مفرد محلای به الف و لام وضع لام برای تعریف و تبیین معنای لام ماهیت مقید به تعین ذهنی استفاده خصوصیات لام از قرائن خارجیه وضع الف و لام برای اشاره وضع الف و لام برای تزیین دلالت الف و لام بر تعین مدخولش

نظری ثبت نشده است .