موضوع: صلاة المسافر (6)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۲/۱۶
شماره جلسه : ۱۰۱
چکیده درس
-
روایتی در رابطه با روزه و ماه مبارک رمضان
-
شرط ششم و هفتم[8]
-
عناوین موجود در مسئله
-
جمعبندی
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
روایتی در رابطه با روزه و ماه مبارک رمضان
قبل از شروع بحث، برای اینکه در ماه مبارک رمضان قرار گرفتهایم و ان شاءالله از برکات این ماه بهرهمند شویم، تیمنّاً روایتی را در این رابطه عرض میکنم و بعد بحث را شروع میکنیم.مرحوم صدوق (علیه الرحمه) در کتاب فضائل الاشهر الثلاثه حدیثی را از امام مجتبی(عليه السلام) نقل میکند که حضرت فرمود «جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ» گروهی از یهود خدمت پیامبر آمدند و اعلم آنها مسائلی را از پیامبر سؤال کرد. «فَكَانَ فِيمَا سَأَلَه» سوالها زیادی مطرح شده و یکی از سؤالات این بودهاست: «لِأَيِّ شَيْءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّوْمَ عَلَى أُمَّتِكَ بِالنَّهَارِ ثَلَاثِينَ يَوْماً وَ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْأُمَمِ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِك» چرا بر امت شما روزه، 30 روز واجب است ولی برای سایر امم مثل یهود، نصاری و گروههای دیگر بیشتر از این مقدار بودهاست؟[1]
«فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِيَ فِي بَطْنِهِ ثَلَاثِينَ يَوْماً» حضرت فرمود وقتی حضرت آدم از شجره منهیه خورد، آن مأکول در بطن حضرت 30 روز باقی ماند و این عدد 30 به این اعتبار است «فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ذُرِّيَّتِهِ ثَلَاثِينَ يَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَش».
حضرت گویا در جواب این سوال که اگر 30 شبانهروز بوده پس باید 30 شبانهروز روزه باشد، میفرماید اگر در شب مجاز هستند به جهت تفضل خداوند است «وَ الَّذِي يَأْكُلُونَهُ بِاللَّيْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ وَ كَذَلِكَ كَانَ عَلَى آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَى أُمَّتِي» سپس پیامبر این آیه شریفه را قرائت کردند «ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ الْآيَةَ- كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ». هر چند آیه دلالتی بر 30 روز روزه گرفتن ندارد ولی استشهاد به آیه به این جهت است که در اصل روزه بین امت پیامبر و سایر امم اتحاد است یعنی همانطور که در سایر امم هم روزه واجب بوده، برای امت پیامبر هم واجب شدهاست.[2]
آن شخص یهودی عرض کرد «صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَهَا؟» اگر کسی این 30 روز را روزه بگیرد چه ارزش و چه جزایی برای اوست؟ «فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سَبْعَ خِصَال» اگر یک مسلمان و مؤمنی ماه رمضان را با اعتقاد و با اخلاص روزه بگیرد خدا هفت صفت و خصلت را برای او لازم میشمارد:
«أَوَّلُهَا يَذُوبُ الْحَرَامُ فِي جَسَدِه» روزه حرام در جسد او از بین میرود. بالأخره دست انسان، چشم انسان، بطن انسان اگر مبتلا به حرامی شد، روزه تطهیر معنوی برای این جسد است.
«وَ الثَّانِيَةُ يَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» روزه انسان را به رحمت خدا نزدیک میکند.
«وَ الثَّالِثَةُ يَكُونُ قَدْ كَفَّرَ خَطِيئَةَ أَبِيهِ آدَم» کفارهی خطای حضرت آدم است.[3]
«وَ الرَّابِعَةُ يَهُونُ عَلَيْهِ سَكَرَاتُ الْمَوْت» روزه موجب آسان شدن سختیها و سکرات موت است و ان شاء الله خداوند موت همه ما را در حال روزه قرار بدهد.
«وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ يَوْمَ الْقِيَامَة» روزه سپر برای جوع و عطش در روز قیامت است.
«وَ السَّادِسَةُ يُعْطِيهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّار» روزه موجب میشود که خدای تبارک و تعالی برائت از جهنم را به انسان بدهد.
«وَ السَّابِعَةُ يُطْعِمُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَيِّبَاتِ الْجَنَّة» به علت اینکه انسان از طیّبات دنیا احتراز میکند، خدا از طیّبات جنت جبران میکند.[4]
نکتهای در باب روزه وجود دارد که اگر به آن توجه کنیم انجام روزه برای ما خیلی لذتبخش میشود. گاهی اوقات فکر میکنیم روزه توسط خدای تبارک و تعالی به عنوان تکلیف برای ما مقرر شده، در حالی که فوق این عنوان است. روزه یکی از مهمترین اسباب برای سیر و سلوک است. البته نماز هم همینطور است و نمیشود بگوئیم تکلیفی داریم که در سیر و سلوک دخالت نداشته باشد و اساساً سیر و سلوک بدون انجام تکالیف ظاهری محال است. اینکه صوفیه و غیر صوفیه میگویند فقط قلبت پاک باشد، نماز خواندی خواندی و روزه گرفتی هم گرفتی، حقایق این تکالیف را نمیفهمند.
بدون این تکالیف، عرفان محال است و لذا ائمه ما که در رأس عارفین به خدای تبارک و تعالی بودند، بیش از همه این عبادات را انجام میدادند. یکی از خصوصیاتی که در مورد پیامبر و ائمه (علیهم السلام) آمده همینهاست مثلاً هزار رکعت نماز، اکثر ایام روزه باشند، مکرر پیاده رفتن به حج و... کشف از این میکند که خدای تبارک و تعالی در تکالیف اسراری قرار داده و این سبب برای سیر و سلوک انسان است.
در بعضی از روایات دارد که اگر انسان بخواهد با شیطان مقابله کند با جوع میتواند مقابله کند. این روایت منصوب به پیامبر است «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَجْرِي مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فَضَيِّقُوا مَجَارِيَهُ بِالْجُوعِ وَ الْعَطَش» شیطان مثل خون میماند که جاری در رگهای انسان است پس مجاری شیطان با جوع بسته میشود یعنی وقتی انسان گرسنه میشود دست و بال شیطان بسته میشود.[5]
امیرالمؤمنین میفرماید «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى أَسْرِ النَّفْسِ وَ كَسْرِ عَادَتِهَا التَّجَوُّع» بهترین معین بر اینکه انسان نفسش را نسبت به همه لذتهای دنیا از قبیل مقام، شهوتها و... اسیر کند، جوع و تجوع است.[6]
مردم خیلی برای از بین بردن عادات بد سؤال میکنند مثلاً خدایی ناکرده کسی زبانش به بدگوئی عادت دارد یا چشمش خدایی ناکرده نگاههای غیر شرعی دارد یا دستش همینطور یا در زدن به دیگران عادت کردهاست. یکی از راهها برای اینکه انسان عادات رذیله را از بین ببرد و بشکند جوع است. انسان وقتی گرسنه میشود نفسش آرام آرام رذالتها و کثافتها و آلودگیها را کنار میگذارد.
به شرطیکه انسان طعم جوع را بچشد. اگر انسان در ماه رمضان آنچنان سحری بخورد که تا قبل از افطار قدرت خوردن نداشته باشد و باز هم در افطار شروع به خوردن کند، طعم جوع را نمیچشد! کسانیکه موفق به روزه هستند در سحر و افطار بخورند، اما کم، برای اینکه انسان یک مقدار طعم جوع و عطش را بچشد. روایات در این زمینه زیاد داریم. مثلاً «أحيوا قلوبكم بقلّة الضّحك و قلّة الشّبع، و طهّروها بالجوع»[7] قلوب خودتان را با خندیدنِ کم و سیری کم احیا کند و جوع موجب طهارت نفس و قلوب است.
لذا روزه ماه رمضان یکی از منازل مهم برای سیر و سلوک عرفانی است. کسی که میخواهد واقعاً به خدای تبارک و تعالی نزدیک شود از روزه به خوبی میتواند برای این امر استفاده کند. امیدوارم ان شاء الله در این ماه مبارک رمضان که خداوند ما را موفق به درک او کرد، بتوانیم موفق به روزه، تلاوت قرآن، درک محبتهای الهی بشویم. وجودمان را محلی برای فوران عنایات الهی قرار بدهیم ان شاء الله.
شرط ششم و هفتم[8]
مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) در تحریر الوسیله میفرماید «سادسها- أن لا يكون من الذين بيوتهم معهم» شرط ششم برای قصر خواندن نماز این است که مُصَلّی از کسانی که خانه به دوشاند (بیوتهم معهم) نباشد؛ پس اگر مشمول این عنوان بود ولو صد فرسخ هم برود، نباید نمازش را قصر بخواند. «كبعض أهل البوادي الذين يدورون في البراري» بعضی عربها که در بیابانها هستند «و ينزلون في محل الماء و العشب و الكلاء» و اینقدر راه میروند تا آب و سبزهای پیدا کنند «و لم يتخذوا مقرا معينا» و مقرّ معینی ندارند. در ادامه میفرماید «و من هذا القبيل الملّاحون و أصحاب السفن الذين كانت منازلهم فيها معهم» مانند این گروه هستند کشتیرانانی که در همان کشتی زندگی میکنند.[9]«فيجب على أمثال هؤلاء التمام في سيرهم المخصوص» این قبیل افراد باید نمازشان را تمام بخوانند مادامی که بیوتهم معهم است. «نعم لو سافروا لمقصد آخر» بله اگر برای مقصد دیگری رفتند مثلا خواستند به حج یا زیارت بروند «قصروا كغيرهم».
در ادامه میفرماید «و لو سار أحدهم لاختيار منزل مخصوص أو لطلب محل الماء و العشب مثلا» اگر یکی از این افرادی که بیوتهم معهم است گفت من خسته شدم و میخواهم بروم جایی و منزل خاصی پیدا کنم و همیشه آنجا بمانم، یا محل وجود آب و سبزی که معین است را اختیار کند «و کان یبلغ مسافةً» مثلاً از بیابانی که الان هست تا جایی که میخواهد در این شهر برود و منزل معینی اختیار کند به اندازه حد مسافت هست «ففي وجوب القصر أو التمام عليه إشكال، فلا يترك الاحتياط بالجمع» احتیاط این است که جمع کند.
شرط ششم و هفتم در کلمات قدما در ضمن یک شرط آمده، و بعداً بحث میکنیم، آیا اینکه امام به تبع مرحوم سید، و سید هم به تبع جماعتی این را دو شرط قرار دادند، حق با کدام است؟ لذا ما شرط هفتم را هم میخوانیم. شرط ششم این بود که بیوتشان با آنها نباشد (این عنوانی است که در بعضی از روایات هم آمدهاست). شرط هفتم این است که «أن لا يتخذ السفر عملا له» سفر، شغل برای او نباشد. بعداً بحث میکنیم آیا بین این عنوان و عنوان قبلی تغایر وجود دارد یا خیر؟
در ادامه مثال میزنند «كالمكاري و الساعي و أصحاب السيارات و نحوهم» مُکاری کسی است که دابه و حیوانی دارد و آنرا کرایه میدهد. استردار، چاروهدار، خرکچی، جمّال و... هم عنوان مکاری دارد. ساعی هم پیک و پستچی است. «و منهم أصحاب السفن و الملّاح إذا كان منزلهم خارج السفينة و اتخذوا الملاحة صنعة، و أما إذا كان منزلهم معهم فهم من الصنف السابق» یعنی من الشرط السادس.
عناوین موجود در مسئله
برای این بحث در بین کلمات چند عنوان ذکر شده است. مرحوم آقای بروجردی هم در مورد عنوان این فرع میفرماید، عبارات و عناوین مختلف است.[10]عنوان اول: قدما این دو شرط (أن لا یکون بیوتهم معهم و أن لا یتخذ السفر عملاً له) را تحت عنوان یک شرط (من کان سفره اکثر من حضره) ذکر کردند. مثلاً شیخ مفید در مقنعه،[11] سید مرتضی در انتصار،[12] سلار در مراسم،[13] شیخ طوسی در نهایه[14] و مبسوط،[15] ابن ادریس در سرائر،[16] محقق در شرایع[17] و مختصر النافع،[18] علامه در بسیاری از کتبش مثل تذکره،[19] ارشاد،[20] قواعد،[21] تحریر،[22] شهید اول در دروس.[23] البته برخی از متأخرین هم از این عنوان تبعیت کردند.
عنوان دوم: مرحوم محقق در معتبر عبارت را عوض کرده و میگوید «أن لا يكون ممن يلزمه الإتمام سفرا» کسی که در سفر ملزم به اتمام است نباشد یا به تعبیر دیگر کسی که در سفر حکمش اتمام است نباشد. در ادامه میگوید «و قال بعضهم: أن لا يكون سفره أكثر من حضره، و هذه عبارة غير صالحة، و قد اعتمدها المفيد (ره) و أتباعه» این ملاک صحیح نیست چون لازمهاش این است، در مورد کسی که ده روز در وطنش بماند و بیست روز سفر برود بگوئیم باید نمازش را تمام بخواند چون عرفاً سفرش از حضرش بیشتر است در حالیکه کسی به این مطلب قائل نیست.[24]
مرحوم آقای بروجردی (قدس سره) در مقام اشکال به عنوان منتخب مرحوم محقق میگوید این عنوان سه اشکال دارد:
اولاً این عنوان شامل سفر معصیت هم میشود چون کسی که سفرش سفر معصیت است ممن یلزمه الاتمام فی السفر و باید نمازش را تمام بخواند، در حالیکه شما شرط دیگری را میخواهید بگوئید.
ثانیاً شما در مقام ارائه ضابطه هستید در حالیکه تعبیرتان مجمل است یعنی مراد از ممن یلزمه الاتمام معلوم نیست.
ثالثاً (روح این اشکال به اشکال دوم بازگشت میکند) اینجا شرط و مشروط یکی شد به این بیان که میگوئیم بر چه کسانی قصر لازم است؟ شما میگوئید بر کسانی که اتمام واجب نیست.
لذا مرحوم بروجردی میفرماید محصل ملاکی که مرحوم محقق ارائه داده این است که «يشترط في إيجاب السفر للقصر كونه موجبا له، فيتحد الشرط و المشروط» وقتی میگوئید لا یکون ممن یلزمه الاتمام یعنی یکون ممن یجب علیه القصر. بعد میگوئیم من شرایط القصر این است که یجب علیه القصر که این اتحاد شرط و مشروط است.
عنوان سوم: «عدم کون السفر عملاً و شغلاً له» سفر عمل برای او نباشد و یا به تعبیر (مختار) صاحب جواهر «عدم اتخاذ السفر عملاً» یعنی سفر شغل او نباشد.[25] یعنی کسی که میخواهد هشت فرسخ برود و برگرد یا هشت فرسخ برود، اگر بخواهد نمازش را قصر بخواند باید سفر شغل برای او نباشد پس اگر سفر شغل برای او بود نمازش تمام است.
عنوان چهارم: صاحب مفتاح الکرامه از استادش بحر العلوم نقل میکند «أن لا يكون السفر عمله و من كان منزله و بيته معه» ایشان هر دو عنوانی که در عروه و تحریر آمده را نقل کردهاست.[26]
عنوان پنجم: برخی فقها فقط موارد استثنا شده در روایات را آوردند ولی عنوان و ضابطهای را ارائه نداده و گفتهاند هر کسی این عناوین بر او صدق کرد باید نمازش را تمام بخواند. ایشان گفتهاند سفر (رفتن هشت فرسخ) موجب قصر نماز است الا برای ده گروه: 1- مُکاری 2- ساعی 3- راعی 4- مَلّاح 5- کَری 6- اشتقان 7- الذی یدور فی جبایته 8- الذی یدور فی إمارته 9- البَدَوی اذا طلب القطر و النّبت 10 جمّال.
جمعبندی
این تعابیری است که در عبارات فقها ذکر شدهاست و برخی از عبارات فقها را هم ان شاءالله در ادامه ذکر میکنیم. در ادامه باید روایات را بررسی کرده و ببینیم حق با مرحوم سید و مفتاح الکرامه و حضرت امام (رضوان الله تعالی علیهم) است که اینجا باید دو عنوان و شرط ذکر شود، یا حق با قدما است که اینجا یک عنوان بیشتر نداریم.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ شاید دو ماه یا بیشتر که در محل خودش ذکر کردند.
[2] ـ البته جای این اشکال وجود دارد که سلمنا آیه دلالت بر اصل صیام دارد ولی جواب پیامبر در این روایت مناسبت با سؤال ندارد چون سائل سؤال میکند چرا بر امت شما 30 روز اما بر سایر امم گذشته بیشتر از این بوده، و حضرت میفرماید چون مأکول منهی 30 روز در بطن حضرت آدم بود. اگر این تعلیل مطرح باشد برای سایر امم هم باید 30 روز باشد. با قطع نظر از این نکات معلوم میشود بین روزه و ترک اولای حضرت آدم ارتباطی وجود دارد.
[3] ـ البته داریم که «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ولی بالأخره آدم به عنوان جدّ اولی بشر، بر بشر حق دارد؛ نه اینکه بگوئیم وزر آن گناه شامل اولاد آدم بشود. ورز آن گناه شامل اینها نیست ولی میتوانند کفارهای بر خطای او درست کنند. مثل پدر و مادری که از دنیا رفتند و فرزند او زیارتی میکند یا دعایی میخواند و نفعی برای پدر و مادر دارد.
[4] ـ «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ لِأَيِّ شَيْءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّوْمَ عَلَى أُمَّتِكَ بِالنَّهَارِ ثَلَاثِينَ يَوْماً وَ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْأُمَمِ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِيَ فِي بَطْنِهِ ثَلَاثِينَ يَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ذُرِّيَّتِهِ ثَلَاثِينَ يَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِي يَأْكُلُونَهُ بِاللَّيْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ وَ كَذَلِكَ كَانَ عَلَى آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَى أُمَّتِي ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ الْآيَةَ- كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَهَا فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا يَذُوبُ الْحَرَامُ فِي جَسَدِهِ وَ الثَّانِيَةُ يَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّالِثَةُ يَكُونُ قَدْ كَفَّرَ خَطِيئَةَ أَبِيهِ آدَمَ وَ الرَّابِعَةُ يَهُونُ عَلَيْهِ سَكَرَاتُ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّادِسَةُ يُعْطِيهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَةُ يُطْعِمُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَيِّبَاتِ الْجَنَّةِ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ.» فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 101 و 102.
[5] ـ «وَ فِي خَبَرٍ مُرْسَلٍ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَجْرِي مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فَضَيِّقُوا مَجَارِيَهُ بِالْجُوعِ وَ الْعَطَش» مجموعة ورام، ج1، ص: 101.
[6] ـ «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى أَسْرِ النَّفْسِ وَ كَسْرِ عَادَتِهَا التَّجَوُّعُ.« عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 494.
[7] ـ منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج9، ص: 397.
[8] ـ این ماه رمضان، ششمین ماه رمضانی است که موفق به بحث نماز مسافر هستیم. امسال یکی از بحثها و شرایط بسیار مهم در بحث قصر نماز را داریم که در ضمن شرط ششم و هفتم از آن بحث میشود.
[9] ـ در شرط هفتم میگویند اگر منزل کشتیران در خود کشتی باشد تحت عنوان شرط ششم است و اگر منزلش بیرون از کشتی باشد تحت عنوان شرط هفتم است.
[10] ـ «الشرط الثالث: أن لا يكون كثير السفر و من شروط القصر: أن لا يكون كثير السفر. كما عبّر بذلك في بعض عبائر المتأخرين. و قد اختلفت عبارات الأصحاب في التعبير عن هذا الشرط، فالمشهور بين القدماء التعبير عنه بعدم كون سفره أكثر من حضره، أو بعدم زيادة سفره على حضره. و وافقهم في هذا التعبير بعض المتأخرين. و قد وقع هذا النحو من التعبير في كلام المفيد، و السيّدين، و سلّار، و الشيخ في النهاية و المبسوط، و الحلّي في السرائر، و المحقق في شرائعه و نافعة، و العلّامة في أكثر كتبه كالتذكرة و الإرشاد و القواعد و التحرير، و الشهيد الأوّل في الدروس، إلى غير ذلك من المتأخرين. و عبّر عنه في المعتبر بأن لا يكون ممن يلزمه الإتمام سفرا، ثم قال: «و قال بعضهم أن لا يكون سفره أكثر من حضره. و هذه عبارة غير صالحة، و قد اعتمدها المفيد و أتباعه. و يلزم على قولهم لو أقام في بلده عشرة و سفر عشرين أن يلزم الإتمام في السفر، و هذا لم يقله أحد.» أقول: و أنت ترى أن العنوان الذي ذكره مع شموله لسائر ما يوجب الإتمام، كسفر المعصية مثلا، عنوان مجمل. و محصله: أنه يشترط في إيجاب السفر للقصر كونه موجبا له، فيتحد الشرط و المشروط.و عبّر عن هذا الشرط بعض المتأخرين بعدم كون السفر عملا و شغلا له، و آخرون بعدم كونه كثير السفر. و في مفتاح الكرامة عن أستاذه بحر العلوم أنّ الأولى التعبير عنه بأن لا يكون السفر عمله و من كان منزله و بيته معه. و اقتصر بعضهم على ذكر خصوص بعض العناوين الخاصة الواردة في الروايات من دون أن يذكروا لها عنوانا جامعا.» البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، ص: 158 و 159.
[11] ـ المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 349.
[12] ـ (الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 164.
[13] ـ المراسم العلوية و الأحكام النبوية، ص: 74.
[14] ـ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 122.
[15] ـ المبسوط في فقه الإمامية، ج1، ص: 141.
[16] ـ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج1، ص: 338.
[17] ـ شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج1، ص: 124.
[18] ـ المختصر النافع في فقه الإمامية، ج1، ص: 51.
[19] ـ تذكرة الفقهاء (ط - الحديثة)، ج6، ص: 106.
[20] ـ إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان، ج1، ص: 275.
[21] ـ قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج1، ص: 325.
[22] ـ تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - الحديثة)، ج1، ص: 337.
[23] ـ الدروس الشرعية في فقه الإمامية، ج1، ص: 211.
[24] ـ المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص: 472.
[25] ـ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج14، ص: 277.
[26] ـ مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط - الحديثة)، ج10، ص: 516.
نظری ثبت نشده است .