موضوع: صلاة المسافر (6)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۳/۱۸
شماره جلسه : ۱۲۲
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
دیدگاه مرحوم
-
حکیم
-
در تحقق کثیر السفر
-
دیدگاه مرحوم خوئی
-
نکاتی در رابطه با فرمایشات رهبر انقلاب
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
به نظر ما از ادله و روایات عنوان کثیر السفر، عنوان و قدر جامع برای کسانی که نمازشان در سفر تمام است، میباشد. در مقابل متأخرین میگویند معیار کسی است که شغله السفر باشد و فوارق اینها را هم ذکر کردیم.همچنین این مطلب معروف را بررسی کردیم که آیا من شغله السفر در سفر اول باید نمازش را شکسته بخواند یا طبق آنچه که امام رضوان الله تعالی علیه در تحریر دارند در سفر اول و دوم احتیاط در جمع است و در سفر سوم تمام تعیّن دارد. ما به این نتیجه رسیدیم که چه مبنا من شغله السفر و چه کثیر السفر باشد، از روایات استفاده میشود کسی که نیّت این امر مثلاً رانندگی را دارد از همان سفر اول باید نماز را تمام بخواند؛ چون در روایات سفر اول استثنا نشدهاست.
آقای بروجردی در این بحث فرمود از روایاتی که میگویند مکاری و امثال او در سفر بعد اقامه عشرة ایام باید نماز را شکسته بخوانند به طریق اولی استفاده میشود کسی که شروع در مکاری یا راننده بودن میکند در سفر اول نمازش شکسته است. به نظر ما این اولویت مردود است.
دیدگاه مرحوم حکیم در تحقق کثیر السفر
در ادامه این بحث مطرح شد که به چه کسی کثیر السفر و به چه کسی من شغله السفر میگویند. اگر قرار باشد صدق کثیر السفر در میان باشد کلام مرحوم آقای حکیم مطرح میشود که میگویند با سه و یا چهار سفر، کثیر السفر محقق نمیشود. خصوصاً طبق عنوان قدما (من کان سفره اکثر من حضره که مختار ما هم بود) با هفت یا هشت سفر هم کثیر السفر محقق نمیشود؛ مثلاً اگر کسی بگوید من در طول شش ماه میخواهم 10 یا 20 بار به تهران بروم و بیایم کثیر السفر نیست. مرحوم آقای حکیم هر چند تعبیر متأخرین (من یکون شغله السفر) را پذیرفتند ولی در نهایت به این نتیجه رسیدند که نیتِ سفر کافی است پس به مجرد تلبس، نمازش تمام است.[1]به نظر ما این فرمایش آقای حکیم خیلی متین است؛ یعنی اگر تعبیر متأخرین را هم اختیار میکردیم و میگفتیم من یکون ناویاً علی هذا الامر یعنی لأنه عملهم متضمن این معناست یعنی لأن بناءهم علی ذلک. لذا دیگر نیازی ندارد سفر اول، دوم، سوم و... را که کمتر در کلمات قدما آمده مطرح کنیم. بله در کلمات قدما، علامه فرمود از سفر دوم به بعد و شهید فرمود از سفر سوم به بعد که صاحب جواهر علیه الرحمه تصریح کردند اینها دعاوی بدون دلیل است.
دیدگاه مرحوم خوئی
در این بحث باید فرمایش مرحوم آقای خوئی را هم به دو جهت مطرح کنم: الف- نظر شریف ایشان چیست؟ ب- روش اجتهادی ایشان در این بحث چیست و آیا مورد قبول است یا خیر؟گفتیم مرحوم سید و امام ملاک را «من شغله السفر» قرار دادند اما آقای خوئی «من شغله فی السفر» را هم به این عنوان ملحق کردند؛ اما هر سه میگویند مدار در این عنوان، صدق عرفی است، لذا فرمودند گاهی عرف در سفر اول میگوید شغله السفر محقق است؛ مثلاً در جایی که سفر اول طولانی شود یعنی کسی ماشین گرفته از قم به کاشان، از کاشان به یزد، از یزد به طبس و از طبس به مشهد و از مشهد به افغانستان برود نمازش تمام میشود.[2] اما گاهی اوقات عرف میگوید باید دو و یا سه بار برود و بیاید.
مرحوم آقای خوئی در ادامه میگویند در این بحث سه طایفه روایات داریم:
1) روایاتی که روی عناوین خاصه متمرکز میشود و میگوید مثلاً مکاری، جمّال، راعی و اشتقان یتمّون الصلاة و در آنها تعلیل ذکر نشدهاست. ایشان میگویند ما باشیم و این روایات صرف اینکه این عناوین محقق شد ولو سفر شغل نباشد باید حکم به تمام کنیم «كمن كانت له سيارة يستعملها في حوائجه الشخصية فصادف أن شاهد في سفره كثرة الزوار مثلًا و غلاء الأُجرة فكارى سيارته في تلك السفرة، فإنّه يطلق عليه المكاري في هذه الحالة و إن لم يكن ذلك عملًا له».
2) روایاتی که در آن تعلیل «لأنه عملهم» وارد شدهاست. این طایفه، طایفه اول را تخصیص میزند یعنی زمانی نماز مکاری تمام است که إکری یا سفر شغل او باشد پس ملاک لأنه عملهم است. در نتیجه گاهی در یک سفر خصوصاً اگر طولانی باشد این عنوان محقق میشود؛ و گاهی در ابتدای یک سفر طولانی لأنه عملهم صدق نمیکند اما در اثناء سفر این عنوان محقق میشود مثلا اگر از قم به کاشان، از کاشان به یزد رفت و در یزد پول حسابی گیرش آمد و توانست چند ماشین بخرد و شروع به مسافرکشی کند که از اینجا به بعد لأنه عملهم صدق میکند؛ و گاهی هم برای تحقق این عنوان لازم است سفرهای متعدد محقق شود چون تحقق عنوان بستگی به صدق عرفی دارد.
3) روایاتی که در آن عنوان «یختلف» و «یتردد» وارد شدهاست. این عناوین به این معناست که شخص باید برود و برگردد. منطوق روایات میگوید المکاری و الجمال الذی یختلف نمازش تمام است و مفهوم میگوید المکاری الذی لا یختلف نمازش شکسته است؛ در نتیجه اگر بر کسی عنوان طایفه اول (مکاری باشد) و طایفه دوم (شغلش سفر باشد) صدق کرد ولی رفت و آمد نداشت نمازش شکسته است؛ مثلاً شغلش مکاری است و سفر پنج سالهای هم دارد ولی بعد از پنج سال به شهر خودش برمیگردد، مفهوم این روایات میگوید نمازش شکسته است.[3]
نکاتی در رابطه با فرمایشات رهبر انقلاب
رهبری معظم انقلاب دام ظله در سالگرد رحلت امام رضوان الله تعالی علیه در حرم امام مطالب بسیار مهمی را فرمودند. من فکر میکنم که اگر فرمایشات رهبری راجع به امام خصوصاً مطالبی که ایشان در سالگرد رحلت امام مطرح میکنند جمعآوری شود در بردارنده نکات مهمی است. البته اگر سخنان ایشان به مناسبتهای مخلتف هم در کنار اینها جمعآوری شود مثلا گاهی اوقات نکات خیلی اساسی را از وصیتنامه، مطالب، نوشتهجات و روشهای امام نقل میکنند گنجینهای در شناخت امام رضوان الله تعالی علیه میشود.انصاف همین است که دقیقترین شناخت را نسبت به امام، رهبری دارد و این امر یکی از مؤیدات به حق و صحیح بودن این جانشینی است، چون کسی که میخواهد جانشین دیگری بشود باید به نظرات او واقف باشد چون جانشینی، جانشینیِ در منصب ظاهری نیست بلکه جانشینی در فکر، رهبری، هدایت امت اسلامی و... است یعنی همان کاری که امام در رهبری انقلاب و در این منصب و مسند داشت؛ جانشینی معنای خیلی عمیق دارد.
در نظام اسلامی ما جانشینی رهبری برای امام مثل جانشینی ریاست جمهوری نسبت به رئیس جمهور قبلی، یا یک وزیر نسبت به وزیر قبلی و سایر مسئولیتهای دیگر نیست. جانشینی رهبری معنای واقعاً دقیق و عمیقی غیر از صلاحیتهای شخصی (از علم، فقاهت، تقوا، شجاعت و...) که باید داشته باشد را داراست. من به نظرم یکی از شرطهای بسیار مهم این است که چه مقدار امام را شناخته و چه مقدار به افکار امام رسیدهاست که همان مسیر بعد از امام امتداد پیدا کند و بحمدالله امتداد پیدا کردهاست.
آنچه میخواهم عرض کنم راجع به مسئله مقاومت است که ایشان مطرح کرد و فرمود در سیره امام هم قبل از پیروزی انقلاب در مقابل طاغوت مسئله مقاومت مطرح بودهاست. واقعاً بزرگان ما، اساتید ما، شاگردان امام، میگفتند قبل از پیروزی انقلاب کسی فکر نمیکرد حرکت امام به نتیجه برسد. فقط و فقط خود امام خودش بود و در مقابل طاغوت و برای خدا قیام و مقاومت کرد کرد و بحمدالله به نتیجه رسید. بعد از پیروزی انقلاب هم خطّ مقاومت ادامه پیدا کرد.
در قضیه جنگ تحمیلی در مقابله با آمریکا که آن تعبیر مهم را که واقعاً ما طلبهها روی این تعابیر خیلی باید دقت کنیم، این یک بشارتی به امت اسلامی بود، بشارتی به انقلابیون دنیا بود نه فقط مردم ایران، این یک بشارت بود که امروز جبهه مقاومت بعد از 40 سال منسجمترین جبهه در منطقه و در فرامنطقه است، این خیلی حرف عجیبی است. یک کسی شهادت به این مطلب میدهد که 40 سال در لحظه به لحظه و قدم به قدم این خط مقاومت در انقلاب بوده. این بشارتی است نه فقط به مردم ایران بلکه به امت اسلامی و خانواده معظم شهدا که بدانند دایرهی خون شهدای عزیزشان چقدر وسیع و گسترده شدهاست. در مقابل تهدید بسیار جدی هم برای دشمنان است. در خود این فرمایشات هم انسان مقاومت را میبیند.
امام وقتی صحبت میکرد صحبتهایشان دو بُعد داشت؛ یکی اینکه دوستان را امیدوار، محکم و مستحکم میکرد. بُعد دیگرش این بود که دشمنان را ناامید و مأیوس میکرد. این خودش یکی از وجوه مقاومت است. این را باید مسئولین هم یاد بگیرند؛ اگر کسی در نظام اسلامی به خاطر قضیه یا مشکل اقتصادی یا سیاسی بخواهد یأس و ناامیدی را در بطن جامعه پراکنده کند معلوم میشود که انقلاب را نفهمیده و اهل مقاومت نیست. این جنگ واقعاً در فرمایشات ایشان هم به خوبی برای ما نمودار است. هم واقعاً علاقمندان به انقلاب، خانوادههای شهدا، اینها را خیلی امیدوار و قاطعتر کرد در این مسیر و هم دشمنان را مأیوستر کرد که آثار این به نظرم بعداً بیشتر ظاهر بشود. اینهایی که گفتم هر چند مقدمه بود ولی خودش خیلی حرف دارد و واقعاً باید در حوزهها راجع به این مباحث بحث بشود.
اما باید دید در بحث مقاومت که یکی از شاخصههای اصلی امام و رهبری و یکی از مسائل بنیادین انقلاب ما است، حوزهها چه وظیفهای دارند؟ ما باید بشنویم که ایشان مسئله مقاومت را مطرح کنند؟ آیه «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[4] را بخوانیم و وظیفه ما تمام میشود ؟ یا نه، وظیفه ما به یک معنا آغاز میشود. ما باید جایگاه مقاومت به صورت کلان را در دین بررسی کنیم. ایشان فرمودند آیات فراوانی از قرآن است و همینطور است. من دو سال پیش در ارتحال امام به مناسبتی میخواستم صحبت کنم، در یکی از دفترهایم اتفاقاً در همین بحث مقاومت آیاتی از قرآن به عنوان شاهد بر کار امام آوردم، گفتم امام برای عمل کردن به این آیات و عمل کرد به این آیات.
دوم، در دایره محدودتر و در فقه، اصلاً فقه مقاومت چیست؟ البته فقه مقاومت را باید فهمید، چون من دیدم کسی راجع به فقه مقاومت صحبت کرد و در رسانه ملی هم پخش شد، اما یک نکته علمی و فقهی و اجتهادی راجع به فقه مقاومت نتوانست ارائه بدهد و فقط میگفت فقه مقاومت.
ما تا حالا فکر میکردیم جهاد جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی است. من سال گذشته به دعوتی که تولیت محترم حرم امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام از من کردند در ماه شعبان سخنرانی با نام «جهاد ذبی» عربی داشتم که هم به عربی و هم به فارسی منتشر شدهاست. در این سخنرانی بیان شد ما جهاد سومی داریم که نه دفاعی و نه ابتدایی است. جهاد دفاعی دفاع از مال و جان و ناموس و... خود آدم است اما جهاد ذبی یک بعدش دفاع است اما دفاع از اسلام و بحث خود آدم مطرح نیست! عجیب این است که در کتاب فقها که وقتی مراجعه میکنیم چقدر شواهد خوبی داریم. من حرکت ملت عراق و فتوایی که مرجعیت عراق در مقابله با داعش دادند را بر اساس جهاد ذبی تحلیل کردم. یعنی نه جهاد دفاعی و نه جهاد ابتدایی بود. بعد فوارق بین جهاد ذبی و ابتدایی را شاید بیش از 10 فرق را ذکر کردم.
بحث دیگر وجوب مقاومت است که آیا بر همه واجب است؟ مثلاً در بحث جهاد ذبی بیشتر اوایل انقلاب و الآن هم ممکن است برخی بگویند که اسرائیل به ما چه ربطی دارد؟ اسرائیل فلسطین را گرفته و مردم فلسطین خودشان باید با اسرائیل مقابله کنند. در حالی که اگر ما برای اینها خوب توضیح بدهیم که اسرائیل برای مقابله با اسلام به میدان آمده و میخواهد اسلام را از بین ببرد، پای جهاد ذبی به میان میآید و میگوید مسلمانی که آن طرف کره زمین است در مقابل اسرائیل مسئولیت دارد و نمیگوید افرادی که فقط در خاورمیانه هستند. این بحث جزوهای شده و مرکز فقهی هم چاپ کرده و حتی من نهضت با عظمت امام حسین علیه السلام را روی جهاد ذبی تحلیل کردم. روی جهاد ابتدایی و دفاعی به چه ملاکی امام بچه شش ماهه را به میدان آورد؟ امام معصوم است و میداند که این بچه کشته میشود! اما وقتی پای جهاد ضبی میآید، انسان خودش، خانوادهاش، بچهاش، اموالش، همه را باید فدای اسلام کند.
بحث نظریه صاحب جواهر و بعضی که گفتهاند حرکت امام حسین تکلیف شخصی بوده و تمام شد هر چند آن قضیه و آن امام و آن اصحاب دیگر تاریخ نه دیده و نه خواهد دید ولی وجوب جهاد ذبی به قوت خودش باقی است.
من به نظرم یک فقیه در بحث مقاومت عناوینی مثل جهاد ذبی، جهاد ابتدایی، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و حتی لزوم تشکیل حکومت اسلامی را باید تحت یک مجموعه بحث کند. مقاومت چقدر وجوب دارد؟ بر همه واجب است یا بر یک عده خاصی واجب است، به نحو کفایی است یا غیر کفایی؟ یکی از چیزهایی که همین روزها در فرمایشات امام دیدم این بود که ایشان ابتدا میفرماید حفظ نظام اسلامی بر هر کسی از اوجب واجبات است و بعد هم میگویند واجب عینی است. این خیلی عجیب است و مسئله را مهم میکند.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ «الظاهر تحقق الصدق العرفي بمجرد التلبس بالسفر بانياً على أنه عمله، و لا يتوقف على طول السفر، و لا على تكرره، كما عن المقدس البغدادي استظهاره، و في الجواهر: «لا يخلو من وجه».» مستمسك العروة الوثقى، ج8، ص: 73.
[2] ـ البته مرحوم آقای بروجردی این مطلب را قبول ندارد و میگوید بین سفر طولانی و غیر طولانی فرق نیست که بعداً دلیلش را بیان میکنیم.
[3] ـ «و تفصيل الكلام: أنّ الروايات الواردة في المقام على طوائف ثلاث:الاولى: ما علّق الحكم فيها على المكاري و الجمال و الملاح و نحو ذلك من العناوين الخاصّة.الثانية: ما دلّت على ذلك بعناية كون السفر عملًا لهم.الثالثة: ما دلّت على عنوان الاختلاف، المقتضي لتكرار السفر على نحو يصدق معه الاختلاف و الذهاب و الإياب، فلا تكفي الواحدة، و هي صحيحة هشام عن أبي عبد اللّه (عليه السلام) «قال: المكاري و الجمال الذي يختلف و ليس له مقام يتم الصلاة و يصوم شهر رمضان». و حينئذ نقول: لو كنّا نحن و الطائفة الاولى لحكمنا بالتمام متى تحقّقت ذوات العناوين و إن لم يتصف المتلبّس بها بكونها عملًا له، كمن كانت له سيارة يستعملها في حوائجه الشخصية فصادف أن شاهد في سفره كثرة الزوار مثلًا و غلاء الأُجرة فكارى سيارته في تلك السفرة، فإنّه يطلق عليه المكاري في هذه الحالة و إن لم يكن ذلك عملًا له، و هكذا الحال في سائر العناوين من الملاح و الجمال و نحوهما.إلّا أنّ الطائفة الثانية خصّت هذه العناوين بمن كان السفر شغلًا و عملًا له. إذن فيدور الحكم مدار صدق هذا العنوان الذي ربما يتّفق بسفرة واحدة خصوصاً إذا كانت طويلة، بل قد يتّفق في أثناء السفر الواحد لا من الأوّل، كما لو سافر و صادف أنّه اشترى دوابا فكارى بها و بنى على الاشتغال بالمكاراة.و ربما لا يصدق إلّا لدى تعدّد السفرات كما هو الحال في سائر العناوين من الحرف و الصناعات، كما لو كانت له سيارة فكراها لا بقصد المزاولة للعمل بل لأجل غرض آخر، ثمّ اتّفق بعد أيام كذلك، ثمّ بعد أيام أُخرى كذلك، فتكرّر منه العمل على حدٍّ صدق عليه المكاري عرفاً.و على الجملة: يدور الحكم بعد لحاظ التقييد المزبور على الصدق العرفي الذي قد يتوقّف على التكرّر، و قد لا يتوقّف حسبما عرفت.إلّا أنّ الطائفة الثالثة اعتبرت عنوان الاختلاف، المتقوّم بالتكرّر مع البناء على الاستمرار على ذلك كما لا يخفى، و من ثمّ قد يتوهّم المعارضة بينها و بين الطائفة المتقدّمة.» موسوعة الإمام الخوئي، ج20، ص: 163 و 164.
[4] ـ فصلت، 30.
نظری ثبت نشده است .