موضوع: صلاة المسافر (6)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۳/۲۹
شماره جلسه : ۱۳۱
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
مطلب دوم (عدم اختصاص اقامه عشرة ایام به وطن)
-
دیدگاه مرحوم بروجردی
-
بررسی دیدگاه مرحوم بروجردی
-
مطلب سوم (لزوم وجود نیت در اقامه عشرة ایام)
-
ادله مسئله
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
-
جلسه ۱۳۰
-
جلسه ۱۳۱
-
جلسه ۱۳۲
-
جلسه ۱۳۳
-
جلسه ۱۳۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
یکی از شرایطِ استمرارِ تمام خواندن نماز برای مسافر، عدم اقامه عشرة ایام در وطن یا بلد دیگر است. گفتیم علاوه بر دلالت خوبی که روایات بر این مطلب دارند، از عبارت صاحب جواهر هم استفاده میشود که اجماع بلکه نفی الخلاف که اقوی از اجماع و اتفاق است در این مسئله وجود دارد. البته در مورد نفی الخلاف گفتیم بعضی فقها در کتب فقهیشان مثل شیخ انصاری عقیدهای دیگری دارند و میگویند نفی الخلاف از اجماع قویتر نیست.در توضیح مطلب میتوانیم تفصیل بدهیم و بگوئیم نفی الخلاف به دو گونه متصور است: 1- عدهای نظری دارند و عدهای سکوت کرده و مخالفت نکردهاند: این نفی الخلاف پائینتر از اجماع است 2- همه متعرض مسئله شدهاند و هیچ مخالفی هم وجود ندارد: این نفی الخلاف از اجماع و اتفاق اصطلاحی بالاتر است.
مطلب دوم (عدم اختصاص اقامه عشرة ایام به وطن)
قبلا، گفتیم مطلب دوم مسئله لزوم نیت و عدم آن است، ولی به حسب ترتیب بحث، قبل از آن باید فرع دیگری را مطرح کنیم.مطلب این است که آیا اقامه عشرة ایام اختصاص به وطن دارد یا خیر؟! یعنی اگر در اثناء سفر و در بلد دیگر هم اقامه عشرة ایام کرد، آیا این اقامه مخل به سفر است و در نتیجه باید نماز را قصر بخواند یا این اقامه مخل نیست و باید نماز را تمام بخواند؟! مثلاً اگر رانندهای که وطنش قم است به یزد و بعد از آن به مشهد رفت، آیا اقامت ده روزه او در مشهد سبب میشود که بگوئیم سفر اول بعد از اقامه عشرة ایام قصر است، یا اینکه اقامه عشرة ایام اختصاص به وطن دارد و اقامه او در مشهد سبب قصر خواندن نماز نیست.[1]
ظاهر روایات در نگاه بدوی این است که در روایات تعبیر «أیّما مکارٍ أقام فی منزله أو فی البلد الذی یدخله» یا «کان مقامه فی منزله أو فی البلد الذی یدخله» وارد شدهاست؛ در نتیجه روایات تصریح میکنند که بین منزل و بلد دیگر تفاوتی وجود ندارد و اقامه عشرة ایام در هر دو موجب شکسته شدن نماز است.
دیدگاه مرحوم بروجردی
در مقابل مرحوم محقق بروجردی[2] (شاید قبل از ایشان هم کسی قائل به این مسئله باشد) و به تبع ایشان مرحوم خوئی و حکیم اعلی الله مقامهم الشریف میفرمایند در این مسئله از یک طرف تا قرن هفتم و زمان محقق همه فقها عشرة ایام را در خصوص منزل و وطن مطرح کردند اما متعرض فی بلد آخر نشدهاند، در حالیکه روایات در منظر فقها بودهاست و لعلّ بگوئیم فقها از این قسمت روایت اعراض کردند. اما از طرف دیگر میتوان گفت عدم تعرض، دلالت بر اعراض ندارد؛ شاهدش این است محقق، علامه و... بر این روایات اعتماد کردند.در ادامه میفرماید شاید وجه عدم تعرض فقها (قبل از مرحوم محقق) نسبت به این مسئله بعید بودن خروج این فرد از عنوان مسافر از لحاظ عرفی باشد؛ یعنی عرفاً بعید است که بگوئیم اگر کسی در جایی غیر از وطن اقامه عشرةایام داشته باشد قاطعیت برای وجوب تمام دارد و بعد از سفر اول باید نماز را قصر بخواند. لذا به حسب ظاهر ایشان قولی را اختیار نمیکنند.[3]
بررسی دیدگاه مرحوم بروجردی
اولین مطلب این است که این مسئله نیاز به تتبع بیشتری دارد و این را به عهده آقایان میگذارم که ببینید آیا تا زمان محقق کسی فی بلد الآخر را گفته یا خیر؟! البته مرحوم ابن ادریس فرموده «و لا يجوز التقصير للمكاري، و الملاح، و الراعي، و البدوي، إذا طلب القطر و النبت، فإن أقام في موضع عشرة أيّام، فهذا يجب عليه التقصير»[4] که از تعبیر «موضع» میتوان وطن و غیر وطن را استفاده کرد.دومین مطلب مؤیدی است که برای عدم اعراض نسبت به بلد آخر وجود دارد. به نظر ما اگر چنین مسئلهای واقعاً مورد اعراض واقع میشد حداقل باید قرینهای در کلمات فقها برای آن وجود داشته باشد. شاید بلد آخر ملحق به منزل بوده و به جهت وضوح و عدم تردید در فرق بین حکم این دو، فقها متعرض آن نشدهاند.
بله اگر در کلمات قبل از محقق قرینهای برای تأمل فی بلدٍ آخر بود میگفتیم بوی اعراض وجود دارد اما وقتی این احتمال وجود دارد که فقها به جهت وضوح آن را ذکر نکرده باشند، وجهی برای اعراض وجود ندارد. ضمن اینکه مرحوم محقق و من تبع ایشان اشارهای به اعراض فقهای قبل نمیکنند و به نظر ما همین وجه صحیح است و به نظر میرسد در عشرة ایام، فرقی بین البلد و غیر البلد نیست.
مطلب سوم (لزوم وجود نیت در اقامه عشرة ایام)
مطلب بعد این است که اقامه عشرة ایام در منزل و بلدٍ آخر باید عن نیةٍ باشد یا اینکه نیاز به نیت ندارد؟! مثلاً شخص باید از ابتدا بگوید من قصد میکنم ده روز در وطن یا مکان دیگر بمانم یا اینکه بگوئیم مجرد اقامه عشرة ایام کفایت میکند. گفتیم در این بحث سه قول وجود دارد:1) هیچکدام نیاز به نیت ندارد: قائلین به این قول تا جایی که من دیدم مرحوم امام، حکیم و سید هستند.
2) هر دو نیاز به نیت دارند.
3) تفصیل بین وطن و غیر وطن: قائلین به این قول مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی، نائینی، خوئی و بروجردی هستند و میفرمایند اقامه در وطن نیاز به نیت ندارد ولی اقامه فی بلدٍ آخر باید با نیت باشد.
ادله مسئله
اولین دلیل روایاتی است که در بحث وجود دارد و در آن تعبیر «مُقام» و «أقام» وارد شدهاست. أقام از باب افعال (أقام یقیم إقامةً) است و باب افعال جایی است که آن ماده از فاعل عن قصدٍ صادر شود. مرحوم اصفهانی در اینباره (یکی از کتابهای خوب و مختصر در این بحث کتاب ایشان است) میفرماید «باب الإفعال ظاهر في صدور المادّة عن الفاعل عن قصد» یعنی جعل نفسه قائماً.[5]این تعبیر در کلام مرحوم آقای خوئی رضوان الله تعالی علیه هم آمدهاست. ایشان میفرماید در جمله «إن کان له مقام» در مفهومِ کلمه مقام، به جهت باب إفعال قصد إشراب شدهاست. ایشان در ادامه میگوید «فمعنى أقام زيد في مكان كذا أنّه اتّخذه محلا و مسكناً له إمّا دائماً أو موقّتاً بوقت محدود.»[6]
مرحوم آقای بروجردی در اینباره میفرماید در این روایات این دو تعبیر در یک سیاق قرار دارد یعنی هر چه راجع به وطن میگوئیم باید در رابطه با بلد آخر هم گفته شود.[7] به بیان دیگر اگر کلمه أقام هم وجود نداشت صرف اینکه این دو تعبیر فی سیاقٍ واحد آمده معلوم میکند که این دو باید یک حکم داشته باشد.
در مقابل مرحوم اصفهانی ادعای اجماع بر عدم اعتبار قصد نسبت به منزل کردهاست.[8] تنها کسی که با این اجماع مخالفت کرده و گفتهاست در منزل هم نیّت عشرة أیام لازم است، کلامی است از مفتاح الکرامه که از قول نجیبیه[9] نقل شدهاست. صاحب مفتاح الکرامه در ادامه میگوید من موافقی با قول نجیبیه پیدا نکردم.[10] ظاهراً با این اجماع اقامه در روایت را تقیید میزنند و میگویند اقامه در منزل، ولو من غیر نیّةٍ. تا اینجا معلوم شد راجع به وطن بحثی نیست و مسلم بر این مطلب اجماع داریم، فقط یک نفر مخالف است و موافقی هم ندارد و شاید خیلی قابل اعتنا نباشد.
اما بحث عمده در بلدٍ آخر است که دو قرینه برای مقابله با اقام ذکر شده است:
الف- قرینهی مناسبت حکم و موضوع: مقتضای قرینه مناسبت حکم و موضوع این است که باید در بلدٍ آخر نیّت داشته باشد. مرحوم اصفهانی در اینباره میفرماید نفس مرور بر وطن قاطع است؛ ولی قاطعیت در بلد دیگر به این است که نیت اقامه داشته باشد چون شارع فرموده اگر نیت ده روز کردی در حکم وطن است و باید نماز را تمام بخوانی.[11]
این تعبیر در کلمات مرحوم آقای بروجردی هم آمدهاست. ایشان میگوید قاطعیت نیت در غیر بلد روی این حساب است که مسافر با قصد اقامه در حکم حاضر میشود پس نیّت در آن معتبر است.[12]
ب- انصراف: یعنی قاطع بودن حکم سفر در بلد آخر انصراف به جایی دارد که نیت انجام شود ولی نسبت به وطن انصراف به عدم نیت دارد.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ این مسئله برای خطبا خیلی واقع میشود. خدا مرحوم آقای صالحی خوانساری را رحمت کند. ایشان حکم کثیر السفر داشت و ضمن اینکه مقلد مرحوم والد ما هم بود. ایشان این مسئله را مکرر از من میپرسید میگفت من میروم یزد ده روز منبر میروم و ده روز میمانم بعد چکار کنم؟ آیا این ده روز باید حتماً در وطن باشد که سفر اول بعد از آن قصر است؟
مرحوم صالحی خوانساری این قضیه را مکرر برای من نقل میکرد که بعد از ارتحال امام و مراجع بعد از امام و بعد از اینکه مقلد مرحوم والد شما شدم با اینکه اطمینان داشتم، تحقیق کردم و حجت شرعی داشتم اما دلم میخواست محکمتر شود. این مطلب برای چند نفر از مشاهیر پیش آمده که بعضی از آنها زنده هستند و اسم نمیبرم. ایشان گفت من یک شبی مرحوم آقای بروجردی را خواب دیدم، به ایشان عرض کردم وقتی من به سنّ تکلیف رسیدم مقلد شما شدم، بعد از شما مثلاً به امام رجوع کردم، الآن وظیفه من چیست؟ آقای بروجردی در خواب به من فرمود که به آقا محمد رجوع کن. ایشان گفت من فهمیدم که ایشان پدر شما را میگوید ولی باز پرسیدم منظورتان از آقا محمد کیست؟ ایشان گفت آقا محمد فاضل را میگویم به ایشان رجوع کنید. خدا همه اینها را رحمت کند.
[2] ـ این روزها مصادف با شصتمین سالگرد این مرجع بزرگ و فقیه کمنظیر است که واقعاً ایشان در فقاهت و در دوران معاصر در قله قرار دارد. صحبتی را در مورد ابتکارات مرحوم بروجردی در اصول، در یکی دو سال گذشته داشتم و در بعضی از کتب مکتوب شد. ایشان یک مبتکر بود که در مباحث علم اصول و فقه ایجاد مبنا میکرد. مرحوم آقای بروجردی نقطه عطف در تاریخ فقاهت بود. اینکه عرض میکنم با دقت تمام میگویم و نمیخواهم خطابی حرف بزنم!
بزرگانی مثل مرحوم امام در مجلس درس ایشان حضور پیدا کردند و خود امام تصریح فرموده بود که من برای استفاده حضور پیدا میکنم نه برای احترام. شاهد بزرگش این است که مرحوم امام تقریرات اصول مرحوم آقای بروجردی را به نام لمحات الاصول نوشتند و چاپ شدهاست. علیرغم اینکه مرحوم امام صاحب ابتکار بودند ولی در عین حال برخی از مبانی اصولی امام متخذ از آقای بروجردی است. حوزه علمیه و مکتب قم فحولی مثل مرحوم بروجردی دارد و واقعاً باید روش فقهی و اصولی ایشان احیا شود.
حق ایشان با این چند کلمه ادا نمیشود و باید وقتی مفصل راجع به مرحوم بروجردی صحبت کرد و خاطراتی که از مرحوم والدمان از ایشان داریم را بیان کنیم. زمانی به مرحوم والدمان عرض کردم ویژگی مهم مرحوم آقای بروجردی چه بود؟ ایشان بلا فاصله فرمود آقای بروجردی قیامت را باور داشت و میدید. هر حرفی که میزد و هر نگاهی که میکرد، هر قدمی که برمیداشت دنبال این بود که آیا خدا راضی است؟ قیامت من چه خواهد شد و این در قیامت من چه تأثیری خواهد داشت؟ گاهی میفرمودند جواب استفتایی را مینوشتند و میفرمودند این کلمهاش مفهوم نیست و تا سه یا چهار بار تصحیح و عوض میکردند. آن زمان نامهها را پستچی به پست میبرد و مثل حالا ایمیل نبود . گاهی اوقات اتفاق میافتاد نامه به پست رفته بود و ایشان صبح میفرمود بگوئید آن نامه را برگردانند و باز باید تصحیح بشود.
اینها قیامت باوری است. اگر ما طلبهها قیامت باوری نداشته باشیم بیخود معطلیم و بیخود وقت خودمان و دیگران را هدر میدهیم. این درسها همه برای این است که قیامت باوری ما زیاد بشود و إلا آدم بخواهد اظهار نظر کند و این را رد کند و او را تقویت کند و دلیل بیاورد و... فایده ندارد. ما دنبال این هستیم که واقعاً مسئله را درست بفهمیم، عمل ما درست باشد که قیامت وقتی که انشاءالله واقع شد ببینیم که راه را درست رفتیم یا نه؟!
گاهی فکر میکنم که مبادا قیامت بشود و بگویند توی طلبه یک نماز درست نخواندی! توی طلبه یک وضوی درست نگرفتی! دنبال چی هستی؟ و این واقعاً جای نگرانی دارد باید ما چنین نگرانیهایی را داشته باشیم. رضوان خدا بر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و همه مراجعی که درگذشتند و مرحوم والد ما که واقعاً شیفته و محو مرحوم آقای بروجردی بود، خداوند درجات همهشان را متعالی کند.
[3] ـ «و كيف كان فكون إقامة العشرة إجمالا قاطعة لحكم الكثرة مما لا إشكال فيه و يدلّ عليه الروايات و أفتى به الأصحاب، فيجب الإفتاء به.نعم، يبقى الإشكال في أنه هل يقتصر في ذلك على الإقامة في المنزل أو يحكم بما تضمنته الروايات من عدم الفرق بين كونها في المنزل أو في البلد الذي يذهب اليه؟ و وجه الاقتصار أن المذكور في كلمات الأصحاب إلى زمان المحقق هو قاطعية الإقامة في المنزل فقط و لم يتعرضوا لقاطعية غيرها، فلعلّهم أعرضوا عن هذه القسمة من مفاد الروايات، فيقتصر في تخصيص أدلة الإتمام للمكاري على المتيقن.و وجه التعميم منع ثبوت الإعراض، إذ صرف عدم التعرض لا يدلّ عليه. و يؤيد ذلك اعتماد مثل المحقق و العلامة على الروايات حتى بالنسبة إلى هذه القسمة من مفادها. و لعل وجه عدم تعرض الأصحاب لذلك استبعادهم لهذا الحكم، إذ الإقامة في الوطن لما كانت مقابلة للسفر حقيقة أمكن أن يقال بقاطعيتها لكون السفر عملا، و أمّا الإقامة في بلد آخر فلا يخرج بها الشخص عرفا من كونه مسافرا و لو كانت مع القصد، خصوصا إذا كانت لتهيئة أسباب السفر الذي يكون عملا له، فهو مع كونه مقيما يكون عرفا في سفر هو شغله و يكون بصدد تهيئة أسباب إدامة السفر، فلا وجه للحكم بقصره حيث لم يخرج عن كونه مسافرا و متلبسا بالسفر الذي هو شغل له، فتدبّر.» البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، ص: 184 و 185.
[4] ـ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج1، ص: 336.
[5] ـ صلاة المسافر (للسيد الأصفهاني)، ص: 167.
[6] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج20، ص: 182.
[7] ـ «أن كلتا الإقامتين ذكرتا في الحديث بمساق واحد، فإمّا أن يعتبر في كلتيهما القصد و إمّا أن لا يعتبر في واحدة منهما...» البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، ص: 186.
[8] ـ «ثمّ إنّ كفاية إقامة عشرة أيّام في بلده و لو من دون نيّة هو الاتّفاق عليها...» صلاة المسافر (للسيد الأصفهاني)، ص: 168.
[9] ـ نجیبیه نام کتابی متعلق به شیخ نجم الدین مکنّی معروف به ابن نما است. شیخ در مکاسب از آن نقل میکند و ایشان از اساتید مرحوم محقق است.
[10] ـ مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط - الحديثة)، ج10، ص: 520.
[11] ـ «ثمّ إنّ كفاية إقامة عشرة أيّام في بلده و لو من دون نيّة هو الاتّفاق عليها، مع أنّ مناسبة الحكم و الموضوع يستفاد أن المدار في القاطعيّة المنويّة في غير البلد هو كون نيّة الإقامة قاطعة للسفر فيرتفع بها الكثرة، غاية الأمر مشروطة ببقائها عشرة أيّام، و لا شبهة، أنّ المرور على الوطن بنفسه موجب لانقطاع السفر، فلا يتوقّف انقطاعه ببقائه فيه عن نيّة، فإذا تحقّق موجب التمام و مضى عليه عشرة أيّام فينقطع به الكثرة.» صلاة المسافر (للسيد الأصفهاني)، ص: 168.
[12] ـ «الحاضر تعبدا أوجبت حكمه بزوال حكم الكثرة عنه، فيعتبر في قاطعيتها حكما أن تكون مع النية. و بالجملة بمناسبة الحكم و الموضوع يعلم أن مناط الحكم بالقاطعية في غير البلد هو صيرورة المسافر بسبب الإقامة بحكم الحاضر...» البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، ص: 186.
نظری ثبت نشده است .