درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۳۷۸


شماره جلسه : ۴۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مطالب گذشته

  • دو جواب محقق حائري(ره) از بيان استحاله در کلام آخوند(ره)

  • جواب اول محقق حائري(ره)

  • نقد و بررسي کلام مرحوم حائري(ره)

  • نقد و بررسي اين اشکال مرحوم بروجردي(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مطالب گذشته

بحث قبل از ماه رمضان به اينجا رسيد که، کلام محقق نائيني(اعلي الله مقامه الشريف) را که استدلالي بر استحاله اخذ قصد امر در متعلق امر اقامه فرموده بودند و کلام نسبتا مفصلي هم بود، عنوان کرديم و مورد بحث و مناقشه قرار داديم، مجموعا دو اشکال  مهم بر فرمايش محقق نائيني(ره) وارد بود که، آن دو اشکال ذکر شد.

 همانطوري که ملاحظه فرموديد، مرحوم نائيني(ره) در اين بحث تقريبا اصطلاحاتي را که، مختص به خودشان بود، عنوان فرموده‌اند و اين اصطلاحات قبل از ايشان، به اين نحوي که ايشان فرموده، نبوده است.

از جمله مطالبي که در فرمايش ايشان بود، فرق بين موضوع و متعلق و متعلق المتعلق بود که فرموده‌اند: موضوع چيزي است که، «الامر لا يدعو اليه»، امر داعي بسوي او نيست. اما متعلق چيزي است که، «الامر يدعو اليه»، امر داعي بسوي او هست.

 آن وقت فرموده‌اند: متعلق المتعلق در حکم موضوع است که، از آن استفاده‌ي مهمي در بحث کرده‌اند.

همچنين از مطالبي که داشته‌اند فرموده‌اند: «کل شرط موضوع»، هر چيزي که از شرايط تکليف هست، عنوان موضوع دارد و اين هم از اصطلاحات خودشان هست، يعني علاوه بر آن ادعاي مهمي که فرموده‌اند که: قضاياي شرعيه تمامشان عنوان قضاياي حقيقيه را دارند.

اين کلام مرحوم نائيني(ره) و جواب از ايشان تمام شد. بحث در اين است که، آيا مولا مي‌تواند قصد الامر را بعنوان قيديت يا شرطيت داخل در متعلق قرار دهد يا اين که محال است؟ ادله زيادي را تا بحال بر استحاله بيان کرديم و تمام اين ادله را مورد مناقشه قرار داديم. فکر مي‌کنم با دليل مرحوم نائيني(ره)، مجموعا حدود نه دليل بر استحاله ذکر شد. ولو اينکه در اينجا يک مقدار بحث مفصل شد، اما چون اين بحث، بحث مهمي هست عيبي ندارد که، يک  مقدار بحث را دنبال کنيم.

دو جواب محقق حائري(ره) از بيان استحاله در کلام آخوند(ره)

مرحوم محقق حائري(ره)(در کتاب درر الفوايد) در مقام جواب از مرحوم محقق خراساني(ره)(در کفايه) که فرموده‌اند: اخذ قصد امر در متعلق محال است، دو جواب داده‌اند که، اين دو جواب را مرحوم محقق بروجردي(ره) بنابر آنچه در کتاب نهايه الاصول ذکر شده؛ آورده و هر دو را مورد اشکال قرارداده‌اند که، چون مطالبي که در اين ذيل بيان شده، مطالب نافعي است، اينها را هم اشاره مي‌کنيم.

جواب اول محقق حائري(ره)

مرحوم حائري(ره) در جواب اولي که از مرحوم خراساني(ره)، ابتدائا يک مقدمه ذکر کرده فرموده‌اند: افعالي که در عالم خارج مي‌خواهد تحقق پيدا کند؛ يا در تحققشان نياز به قصد عنوان آن فعل ندارند و يا اين که در تحقق متقومند به اين که، قصد عنوان آن فعل شود.

افعالي را که در خارج انجام مي‌دهيم، بعضي از اين افعال، اصلا ارتباط و توقفي بر قصد عنوان آن فعل ندارند، مثل اتلاف که، در باب اتلاف اگر کسي مال ديگري را تلف کند، لازم نيست عنوان اتلاف را قصد کند، اگر در حال غفلت هم شيشه کسي را بشکند يا در حال نوم و خواب مال کسي را از بين ببرد، اتلاف تحقق پيدا مي‌کند، بدون اين که انسان قصد اتلاف کرده باشد. اتلاف از عناوين غير قصديه است.

اما در مقابل بعضي از عناوين، تحققشان در عالم خارج امکان ندارد، مگر اينکه انسان آن عنوان را قصد کند، مثل عنوان تعظيم يا اهانت، که در اينجا مي‌گويند: قصد اين عنوان لازم است. مثلا اگر انسان مي‌خواهد کسي را احترام کند  و جلوي پاي او بايستد، بايد بقصد تعظيم و تکريم او باشد.

اما اگر مثلا کسي وارد مي‌شود و انسان بقصد ورزش بلند شود و بنشيند يا بلند شود و کار ديگري انجام دهد، اينجا تعظيم تحقق پيدا نمي‌کند.

اهانت هم همين طور است، گاهي انسان حرفي مي‌زند، بقصد اين که به ديگري اهانت کند، گاهي هم به اين عنوان نيست. البته در مثال مناقشه نيست، بعضي در تعظيم قبول کرده گفته‌اند: تعظيم از عناوين قصديه است، اما اهانت از عناوين قصديه نيست، اگر انسان به کسي فحش دهد و ناسزا بگويد، اما بگويد: قصد اهانت ندارم، يا به يک عالمي در جمعي بگويد: تو بي سواد هستي، اما بگويد: من قصدا اهانت ندارم و مي‌خواهم اخبار کنم، اينها ديگر اهانت است، حالا بعضي در مسئله اهانت گفته‌اند: اهانت متوقف بر قصد نيست و اين محل بحث است.

علي‌اي‌حالٍ مرحوم محقق حائري(ره) فرموده‌اند: دو نوع عناوين داريم؛ يک عناويني که براي تحقق آن، نياز به قصد نداريم و دوم عناويني که، براي تحقق آن نياز به قصد داريم.

بعد فرموده‌اند: افعالي عرف و عقلاء مي‌فهمند که، عنوان تعظيم دارد، براي اين که اين فعل، طريق براي تعظيم باشد، نيازي به بيان نيست و خود عرف و عقلاء مي‌فهمند که، عنوان تعظيم دارد. سجده فعلي است که، عقلاء و عرف مي‌فهمند که، اين عنوان و مصداقي براي تعظيم است، در مقابل کسي که اهليت براي تعظيم دارد.

اما يک سري افعال است که، عرف و عقلاء هم نمي‌فهمند که، وسيله‌اي براي تعظيم است، بلکه نياز به راهنمايي و هدايت شارع مقدس دارد، مثل نماز يا روزه که، اگر بخواهيم خداوند را که اهليت براي تعظيم دارد، بوسيله نماز يا روزه تعظيم کنيم، نمي‌توانيم بفهميم که، نماز با اين هيات ترکيبيه خاصه، طريقي براي تعظيم خداوند است.

تنها راه براي فهم ما اين است که، خداوند بيان کند و مردم را راهنمايي کند که براي تعظيم من، يک راه مهم  نماز است، يک راه مهم صوم است و بيان خدا به اين است که، خداوند امر را به اين نماز متوجه کند. ما هم از راه امر خدا پي مي‌بريم که، صلاه وسيله و طريق تعظيم الهي است.

بعد مرحوم حائري(ره) فرموده که: عبادت حقيقتي غير از تعظيم ندارد، عبادت يعني خضوع، خشوع، تعظيم و تضرع در مقابل کسي که اهليت براي تعظيم دارد، عبادت که ازش تعبير مي‌کنيم به پرستش، يعني کسي را که اهليت براي تعظيم  دارد تعظيم کنيم.

سوال:...؟
پاسخ استاد:
عقل مي‌گويد: کسي که اهليت تعظيم دارد، تعظيم در مقابل او خوب است و بلکه در بعضي موارد لازم است.

اگر شارع نمي‌گفت، آيا مي‌توانستيم بفهميم که، بايد بايستيم، تکبیرة الاحرام بگوييم، بعد هم قرائت داشته باشيم، بعد رکوع و بعد سجده و بعد هم دوباره بايستيم؟ اين هيات ترکيبيه را که به آن مي‌گوييم نماز، اگر شارع بيان نمي‌کرد، آيا فکر مي‌کرديم، راه تعظيم خدا غير سجده، چيز ديگري بنام نماز يا حتي صوم با اين امساک‌هايي که در باب صوم داريم است؟

شارع بايد راه تعظيم را براي ما بيان کند که، يکي از طرقش صوم است و يکي از طرقش صلاه است، منتها چگونه بيان کند؟ نمي‌آيد بصورت اخباري بيان کند، بلکه امر را متوجه صلاه مي‌کند و ما بعنوان عقلاء مي‌فهميم که، راه تعظيم خدا عبارت از خواندن نماز است.

پس مرحوم حائري چند مطلب در اينجا دارند؛ يک مطلب اين است که، تعظيم از عناوين قصديه است، دوم اينکه حقيقت عبادت، غير از تعظيم چيز ديگري نيست. حقيقت عبادت عبارت از همان خشوع و خضوع و تعظيم است و سوم اينکه در بعضي از موارد، عرف و عقلاء تعظيم را نمي‌فهمند، مگر اينکه شارع امر کند.

به اينجا که رسيده به مرحوم آخوند(ره) فرموده‌اند: اگر شارع امر کرد به صلاه و صلاه هم که عبادت است و حقيقتش تعظيم است، تعظيم هم از عناوين قصديه است، اگر صلاه را بقصد تعظيم انجام داديم، چه کمبودي دارد؟

مرحوم حائري(ره) فرموده: براي عباديت غير از اين که تعظيم را قصد کنيم، به هيچ چيز ديگري نياز نداريم. نياز نداريم که قصد امر کنيم تا مرحوم آخوند(ره) بگوييد: اگر قصد الامر باشد، دور لازم مي آيد. ما براي عباديت، طبق اين بياني که گفتيم، هيچ نيازي نداريم، جز اين که صلاه را بقصد تعظيم خداوند انجام دهيم و نياز نداريم صلاه را بقصد امر انجام دهيم، تا اين که اشکال دور و اين مسئله  استحاله مطرح شود.

نقد و بررسي کلام مرحوم حائري(ره)

عرض کرديم که مرحوم بروجردي(ره)(در کتاب نهايه الاصول، صفحه 116) جواب خيلي موجز و کوتاهي از مرحوم حائري(ره) داده فرموده‌اند که: لازمه فرمايش شما اين است که، در هر عبادتي اگر قصد عنوان آن عبادت را داشته باشيم، اين کافي است و اين مطلب «مخالف لضروره الدين و اجماع المسلمين»، اين مطلب با ضروري دين و اجماع مسلمين مخالفت دارد.

فرموده‌اند: از نظر دين و اجماع مسلمين، در هر عبادتي دو چيز معتبر است؛ يکي قصد عنوان و دومي قصد قربت، شما که مي‌خواهيد نماز بخوانيد، اينجا دو عنوان لازم  است، يک عنوان اين است که اين ايستادنتان بقصد صلاتيت است، بقصد احترام به ديگري نيست و عنوان ديگر که لازم است، قصد تقرب است که، صلاه را مي‌خواهيد براي خدا و قربت الي الله انجام دهيد.

شما گفته‌ايد که: عنوان قصد عبادت کافي است، اما قصد عبادت که همان قصد الامر ازش تعبير مي‌کنيم، لازم نيست، اين مخالفت با ضرورت دين و اجماع مسلمين است.

سوال:...؟
پاسخ استاد:
اگر کسي نماز ريايي خواند، مي‌گويند: نماز نياورد، يا مي‌گويند: نماز ريايي آورد؟ البته مي‌گويند: نماز ريايي آورد.

نقد و بررسي اين اشکال مرحوم بروجردي(ره)

والد بزرگوار ما(حفظه الله) در بحث اصولشان از اين فرمايش استادشان مرحوم بروجردي(ره) جواب داده و در حقيققت، دفاعي از مرحوم حائري کرده‌اند.

ايشان فرموده‌اند: مطلبي را مرحوم بروجردي(ره) در بحث صلاه داشته‌اند -تقريرات بحث صلاه مرحوم  بروجردي(قدس سره) را والد بزرگوار ما(حفظه الله) نوشته‌اند، در زمان مرحوم بروجردي(ره) هم چاپ شد و در اين اواخر هم تجديد چاپ شده است، در سنين خيلي کم، در بين سن نوزده تا بيست وچهار سالگي نوشته اند- اين است که، در مسئله قصد قربت فرموده‌اند: آيه يا روايتي که دليل باشد بر اين که، يکي از شرايط صلاه، قصد قربت است نداريم. داريم که «لا صلاه الا بطهور لا صلاه الا  بفاتحه الکتاب» القراما «لا صلاه الا بقصد به» نداريم.

از يک طرف همه علماء و فقهاء مي‌گويند: يکي از شرايط نماز قصد قربت است. از طرف ديگر ايشان هم فرموده‌اند: آنچه داريم اين است که، اگر کسي نماز را ريائا انجام دهد، اين باطل است، حتي اگر يک جزء مستحبي نماز باشد. آنچه وجود دارد اين است که، بايد شخص براي نماز، هيچ داعي، غير از داعي نماز نداشته باشد.

بعد از بيان اين مطلب فرموده‌اند که: به نظر ما بين اين دو عنوان، يعني بين قصد عنوان صلاه و قصد قربت ملازمه است، براي اينکه براي تحقق ريا، قصد صلاتيت لازم نيست، اگر کسي ظاهر نماز را شروع کند و اصلا قصد صلاتيت هم نکرده باشد، اين ريا محقق مي‌شود. در تحقق ريا همين که ظاهر صلاه را انجام دهد کافي است و لازم نيست که حقيقت  صلاه را قصد کند و بعد حقيقت صلاه را بخواهد ريائا  انجام دهد.

پس نتيجه مي‌گيريم که، بين اين دو، يعني بين قصد حقيقت صلاه و قصد قربت ملازمه هست، نمي‌شود کسي حقيقت نماز را قصد کند، اما عنوان ريا داشته باشد، چون گفتيم: در حقيقت ريا نيازي به قصد حقيقت صلاه نيست و همين که صورت نماز را هم بياورد کافي است.

اين هم جوابي است که ايشان داده‌اند، حال روي اين مطالب دقت فرماييد، اينجا روي آن حرف داريم تا به جواب دوم مرحوم حائري(ره) از مرحوم آخوند(ره) برسيم.

حتما هم درر، صفحه 96 و هم نهايه الاصول، صفحه 116 رال ببينيد، تا تکميل بحث را فردا ان شاء الله عرض کنيم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اوامر تعبدي و توصلي قصد امر مرحوم فاضل لنکرانی اخذ قصد امر در متعلق امر استحاله اخذ قصد امر در متعلق امر محقق حائری حقیقت عبادت

نظری ثبت نشده است .