درس بعد

مشتق

درس قبل

مشتق

درس بعد

درس قبل

موضوع: مشتق


تاریخ جلسه : ۱۳۷۷


شماره جلسه : ۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • جریان مشتق در اسم زمان

  • جواب مرحوم آخوند به اشکال بر اسم زمان

  • مؤیدات مرحوم آخوند

  • سؤال

  • پاسخ استاد...

  • جواب محقق نائینی

  • اشکال به جواب محقق نائینی

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
 

جریان مشتق در اسم زمان
يكي از اموري كه مرحوم آخوند در مقدمات بحث مشتق بيان فرمودند اين است كه بعضي استدلال كردند در اينكه اسم زمان از محل نزاع در باب مشتق خارج است؛ مثلاً كسي كه در يك روز معيني به قتل رسيده و ما آن روز را مي‌گوييم مقتل يا آن روز را مي‌گوييم عاشر محرم، اين داخل در محل نزاع نيست؛ به دليل اينكه گفتيم در محل نزاع در باب مشتق دو ركن معتبر است. يك ركنش اين بود كه مشتق با ذات اتحاد داشته باشد، دوم اين بود كه در آن مشتق يك ذاتي تصور ‌شود كه آن ذات هم تلبس به مبدأ در آن امكان داشته باشد و هم انقضاء از مبدأ. در زمان، تلبس به مبدأ امكان دارد.

 مثلاً در اين زمان معين، اين زمان به مبدأ قتل متلبس مي‌شود و ما مي‌گوييم مقتل؛ اما چون زمان يك ذات ثابتي ندارد يك وجود متقضي و يك وجودي است كه متصرم است. به اين معنا كه از او يك وجودي مي‌آيد و تمام مي‌شود و وجود بعدي و هكذا. يك ذات ثابتي كه بگوییم اين ذات باقي مي‌ماند و مبدأ از او منقضي مي‌شود نداريم. بنابراين ركن دوم در باب مشتق در اسم زمان وجود ندارد.

در مشتق گفتيم ذات بايد بعد از تلبس به مبدأ، يعني بعد از آني كه انقضاء پيدا مي‌كند از مبدأ، ذات باشد. حالا ببينيم اين ذات آن هیئت مشتق را مي‌توانيم در او حقیقتاً استعمال كنيم يا نه؟

 در ضارب ذات همان زيد است اين زيد متلبس مي‌شود به مبدأ و بعد يك زمان ديگر مبدأ از آن منقضي مي‌شود اما خود ذات زيد باقي است. بحث مي‌كنيم كه آيا اين زيد را مي‌شود گفت ضارب يا نه.

اما در اسم زمان ما يك ذاتي كه باقي باشد و مبدأ از او منقضي شده باشد نداريم. زمان بعد كه مي‌آيد يك ذات ديگري است يك حقيقت ديگري است غير از آن حقيقتي است كه متلبس به مبدأ بوده است. پس نزاع مشتق در اسم زمان جريان ندارد.

مرحوم آخوند در كفايه خواسته‌اند از اين بيان جواب بدهند. به‌طور كلي چون اين يك مسئله‌ي مهمي است بزرگاني در مقام جواب برآمده‌اند كه حالا ما جواب اعلام را اينجا یکی‌یکی نقل مي‌كنيم.

يك جواب مرحوم آخوند، يك جواب مرحوم نائيني، يك جواب محقق اصفهاني و یک جواب ديگر هم مرحوم عراقي داده‌اند.

تماماً چهار جواب در اين مسئله بيان شده است و بعضي از بزرگان مثل امام (رضوان الله تعالي عليه) فرمودند كه هيچ كدام يك از اين جواب‌های اربعه مقنع نيست و نپذیرفته‌اند و در نهايت نظر شريفشان اين شده كه اسم زمان از محل نزاع در باب مشتق خارج است. حال بايد جواب‌ها را ببينيم كه كدام يكي از اين جواب‌ها مقنع است و يا اينكه نهايتاً به همان فرمايش امام (رضوان الله تعالي عليه) برسيم.

جواب مرحوم آخوند به اشکال بر اسم زمان
اولين جواب را مرحوم آخوند در كفايه داده است. ایشان مي‌فرمايند كه مانعي ندارد كه ما بگوييم يك لفظي براي يك معناي كلي وضع شده است ولو اينكه این کلی يك فردش ممكن باشد و فرد ديگرش ممتنع باشد.

 در وضع الفاظ لازم نيست كه اگر يك لفظي را براي يك معناي كلي وضع كرديم، همه‌ي افراد او ممكن باشد؛ بلكه نه! ما مي‌توانيم لفظ را براي معناي كلي وضع كنيم؛ اما اين كلي يك فردش ممكن است و يك فردش ممتنع.

در ما نحن فيه چه اشكالي دارد كه ما بگوييم كه «مقتل» كه اسم زمان است، اين وضع شده براي يك معناي اعم، يعني اعم از آن زماني كه تلبس به مبدأ بوده و زماني كه مبدأ از او منقضي شده است، ولو اينكه اين دو يكي ممكن است و ديگري ممتنع است.

 يعني ما يك زماني كه متلبس به مبدأ بشود داريم، زمان، محال است مبدأ از او منقضي شود، چون گفتيم وقتي مبدأ منقضي شد، يك جزء ديگری از زمان است، يك قطعه‌ي ديگري از زمان است. پس بخواهيم بگوييم همان زمان و همان ساعت چهار كه متلبس به مبدأ بود، همان ساعت چهار الآن بااینکه مبدأ تمام شد و منقضي شده الآن همان ساعت چهار را داريم، باقي است و مبدأ از او منقضي است و اين محال است، چون الآن زمان پيش آمده و يك زمان ديگري محقق شده است، اما مي‌فرمايد كه اشكالي ندارد ما بياييم بگوييم به عبارت دیگر در اسم زمان آن كسي كه مي‌گويد اسم زمان براي خصوص متلبس است بحثي ندارد، اما آن كسي كه مي‌گويد اسم زمان وضع شده براي اعم از متلبس و منقضي، اين متلبس و منقضي دو فرد هستند و مانعي ندارد كه يك فردش ممكن باشد كه همان متلبس است و فرد ديگرش كه منقضي است، ممتنع باشد.

مؤیدات مرحوم آخوند
 بعد مرحوم آخوند دو مؤيد آوردند. فرمودند مؤيد اول ما در لفظ جلاله است در لفظ جلاله آنجا بزرگان نزاع دارند كه آیا «الله» علم است يا «الله» اسم جنس است.

آخوند مي‌فرمايد اين نزاع چه زماني معنا دارد؟ زماني معنا دارد كه ما بتوانيم اين طرف كه اسم جنس است، اين قابل تصوير باشد ولو اينكه اگر گفتيم «الله» اسم جنس است، مي‌گوييم «الله» اسم جنس است براي «ذات مستجمع لجميع صفات كماليه»؛ اما يك مصداقش امكان دارد و بقيه‌ي مصاديقش به برهان توحيد امكان ندارد.

اين كه «الله» يك مصداقش امكان دارد بقيه مصادیق به برهان توحيد ممتنع است. اين سبب نمي‌شود كه ما بگوييم «الله» معناي عامي نداشته باشد.

 آن‌هایی كه مي‌گويند «الله» اسم جنس است، مي‌گويند اين لفظ براي معناي عام وضع شده است ولو اينكه اين معناي عام، يك فردش امكان دارد و بقيه‌ي افرادش ممتنع است.

مؤيد دوم كلمه‌ي «واجب است» كه آن هم يك معناي عام دارد؛ اما يك مصداق بيشتر ندارد. آن هم ذات خداوند تبارك و تعالي است. بقيه‌ي مصاديق، ما واجب نداريم. اين هم اين دو مؤيدي كه مرحوم آخوند آوردند.

 اينجا تقریباً آن مقداري كه من ديدم تمام بزرگان كلام مرحوم آخوند را، هم اصل فرمايش آخوند را و هم اين دو تا مؤيدي كه مرحوم آخوند آوردند را مورد خدشه و اشكال قرار دادند.

مرحوم آخوند فرمود كه چه اشكالي دارد كه لفظ براي يك معناي عامي وضع شود، اما اين معناي عام يك مصداق ممكن داشته باشد كه همان متلبس به مبدأ است و يك مصداق ممتنع.

 اشكالش اين است كه وضع براي تفهيم و تفهم است. تفهيم و تفهم نسبت به اموري كه مورد احتياج انسان نيست، يا بالاتر، اموري كه ممتنع است احتياجي براي تفهيم آن‌ها وجود ندارد. بنابراين اصلاً چنين وضعي لغو است. وضع براي معناي عام كه يك مصداق ممكن و يك مصداق ممتنع دارد چنين وضعي لغو است.

سؤال

پاسخ استاد...

اگر ضرورتي باشد عيبي ندارد ولي فرض كنيد در خصوص ما نحن فيه از اول اگر بگوييم كه اسم زمان وضع شده براي همان موقعي كه متلبس به مبدأ است وقتي مبدأ منقضي شد اسم زمان استعمالش در غير او غلط مي‌شود مثل اينكه زيد ضارب است زيد متلبس به مبدأ و ضرب است ما به عمر مي‌گوييم ضارب، خوب عمر يك وجود ديگري است.

 ما به عمر نمي‌توانيم بگوييم ضارب، استعمال ضارب در او قطعاً مجاز است اگر غلط نباشد.

 اينجا اگر يك نيازي باشد بحثي نيست اما انسان ملاحظه مي‌كند كه چه احتياجي وجود دارد اسم زمان براي همان مقطع خاص وضع شده باشد و استعمالش هم در غير آن مقطع خاص هم بلااشكال مجاز باشد در نتيجه از محل نزاع در باب مشتق خارج مي‌شود.

 همان‌طوری كه استعمال مشتق نسبت به من يتلبس بالمبدأ فی الاستقبال، كسي كه دو ماه ديگر مي‌خواهد لباس ضرب بپوشد استعمال مشتق مجاز است. اينجا هم استعمال مشتق قطعاً مجاز باشد بنابراين اشكال مهم به مرحوم آخوند اين است كه اين حرف شما با حكمت وضع سازگاري ندارد.

 اما آن دو تا مؤيدي كه بيان فرمودند، اولاً نسبت به «الله» تبارک‌وتعالی، محققين مي‌گويند كه اين اسم جنس نيست و اين عنوان كلي را ندارد و لذا در كلمه‌ي توحيد وقتي مي‌گوييم «لااله‌الاالله» اين «الله» كه مستثنی واقع شده اين نمی‌تواند يك معناي كلي داشته باشد. اگر بخواهد يك معناي كلي داشته باشد، توحيد با او درست نمي‌شود.

 «لا اله الا الله» معنا و مدلول او منحصر است به اينكه «الله» علم شخص باشد نه اينكه الله اسم جنس باشد و به‌طور كلي شايد بتوانيم بگوييم كه مرحوم آخوند بين كلمه «اله» و «الله» خلط كرده است، آن كه يك عده‌اي در آن اختلاف دارند اين است كه آيا «اله» اسم جنس است يا نه.

وقتي كه انسان به حكمت مي‌رسد، وقتي ما باشيم و اين كلمه‌ي «لا اله الا الله» كسي مي‌آيد در اين كلمه بگويد «الله» ممكن است اسم جنس باشد؟ خوب اگر اسم جنس باشد كه توحيد با اين درست نمي‌شود حتماً عنوان علم را دارد.

در اعلام شخصی زيد را براي فرد معين خارجي گذاشته‌اند. هیچ‌وقت كسي نمي‌آيد بگويد كه اين زيد را براي كلي آن فردي كه در اين زمان متولد شد گذاشتيد؟ نه اعلام شخصيه همه‌اش موضوع له مشخص و معين است.

 اما وقتي ما به «الله» و «اله» مي‌رسيم، آنجا اين نزاع را مطرح كردند، در معاني بيان همين است كه ايشان هم اشاره فرمودند. آن جا تصريح دارند، شايد سيوطي هم اشاره كرده باشد كه در «الله» اختلاف است كه آيا علم است يا اسم جنس است؛

 اما وقتي انسان كلمه توحيد را مشاهده مي‌كند در «الله» نمي‌شود كه اختلاف باشد. بنابراين اين شاهد اولي كه مرحوم آخوند آوردند كه اين جا «الله» براي يك معناي كلي وضع شده است؛ اما يك فردش ممكن است به برهان توحيد ممکن و بقيه‌ي افرادش به برهان توحيد ممتنع است، اين شاهد، شاهد صحيحي نيست. حق اين است كه «الله» عنوان علم را دارد و عنوان اسم جنس را ندارد.

اما مؤيد دوم راجع به كلمه‌ي «واجب». اينجا عبارت مرحوم آخوند گويا نيست كه آيا ايشان واجب را مي‌خواهد بگويد، لفظ واجب را بگوید، كه اين يك مفهوم كلي دارد، واجب يعني ثابت و ضروري. واجب‌الوجود را مي‌خواهد بگويد كه مربوط به خداوند است كه اين يك وضع واحد ندارد هر لفظش داراي يك وضع مستقل است لذا اين هم نمي‌تواند شاهد باشد.

اينجا در فرمايشان امام (رضوان الله تعالي عليه) در آخر فرمايششان يك عبارت دقيقي دارند. مي‌فرمايند كه اصلاً قياس ما نحن فيه به اين الله و واجب يك قياس مع الفارغ است. چرا؟ براي اينكه در ما نحن فيه ذات زمان اباي از بقاء دارد.

 زمانی الآن مي‌آيد که قتل در آن واقع شد و بعد زمان مي‌رود و زمان بعدي مي‌آيد. ذات زمان چون متصرم الوجود است آبي است، يعني ابا دارد از قابليت بقا كه باقي باشد و مبدأ از او منقضي بشود.

 اما اين الفاظي كه آمديم گفتيم این‌ها مفهومشان اباي از صدق بر كثيرين ندارد. از اول واضح مي‌توانست بيايد «الله» را براي معناي كلي قرار دهد و همین‌طور «واجب» را. اين مفاهيم يك مفاهيمي نيستند كه «بما هي هي»، اباي از صدق بر كثيرين داشته باشند. بنابراين این‌ها نمي‌توانند شاهد بر ما نحن فيه باشند و قياس ما نحن فيه به «واجب» و به «الله» يك قياس غير صحيحي است، پس روشن شد فرمايش و جواب مرحوم آخوند يك جواب صحيحي نيست.

جواب محقق نائینی
جواب دوم را مرحوم محقق نائيني (اعلي الله مقامه الشريف) در جلد اول «فوائد الأصول» صفحه 89 دادند. ايشان فرموده است كه اين اسم زمان وضع نشده براي يك زمان خاص و معين بلكه براي يك معناي كلي وضع شده است كه اين معناي كلي داراي مصاديقي است و مصاديقش در وجود اجتماع ندارد.

 انسان يك معناي كلي دارد؛ حيوان ناطق. اين معناي كلي يك مصاديقي دارد كه این‌ها مجتمع الوجود است. مصاديق متعددي از انسان قابلیت اجتماع در وجود در يك زمان واحد را دارند؛ اما اسم زمان وضع شده براي يك معناي كلي، اين معناي كلي مصاديقي دارد كه مصاديقش مجتمع الوجود نيست؛ مثلاً عاشر محرم که وضع شده براي دهم محرم كلي، يك مصداقش دهم محرم سال 61 بوده مصداق دومش دهم محرم سال 62 بوده و مصداق سومش دهم محرم سال 63 و همین‌طور تا 13 و خُرده‌اي مصداق پيدا كرده است و مرحوم نائيني قياس كرده و فرموده كه چطور شما در كلمه‌ي شنبه و يك شنبه و در كلمه‌ي ماه، شهر، در كلمه‌ي سنه آنجا شما چه مي‌گوييد؟

آنجا وقتي شما مي‌گوييد كلمه‌ي سبت وضع شده براي شنبه اين مراد يك شنبه‌ي معين نيست اين براي شنبه است و شنبه هم مصاديقي دارد، شنبه‌ي اين هفته‌، یك مصداقش هست و شنبه‌ي هفته‌ی آينده، مصداق دومش است و هكذا که اين قياس را هم مرحوم نائيني فرموده‌اند.

حال ببینيم كه حرف ايشان چطور جواب از اشكال اساسي مي‌شود. ايشان مي‌فرمايند زمان وقتي كه براي يك معناي كلي و مفهوم كلي وضع شد ما انقضاء از مبدأ را نسبت به همان معناي كلي مي‌سنجيم. مي‌گوييم امروز كه روز دهم محرم است و مي‌گوييم عاشر محرم، اين يك معناي كلي است، امروز متلبس بوده بعداً آن معناي كلي موجود است و بعد از اينكه آن معناي كلي منقضي شد، فردا و پس فردا مي‌شود. زماني كه مبدأ از آن منقضي شده، نسبت به آن مفهوم كلي و معناي كلي انقضاء از مبدأ معنا دارد، اين فرمايش را در كتاب «اجود التقريرات» از مرحوم نائيني بيان كرده‌اند.

اشکال به جواب محقق نائینی
اين فرمايش مرحوم محقق نائيني يك اشكال خيلي روشني دارد. اشكالش اين است كه اصلاً اين جواب ارتباطي به محل بحث ما ندارد. بحث ما اين است كه در يك زماني كه آن زمان ظرف است براي يك هدف خاص، آنجا اسم زمان را استعمال مي‌كنيم، مي‌گوييم امروز كه روز دهم است «مقتل» است حالا مي‌خواهيم ببينيم كه اگر آن مبدأ منقضي شد به‌روز يازدهم هم مي‌شود «مقتل» گفت، به دوازدهم چطور؟

به عبارت دیگر فرمايش مرحوم نائيني در صورتي تمام است كه ما بگوييم اسم زمان وضع شده براي زمان به نحو مطلق، در حالي كه ما اسم زماني را مي‌خواهيم محل بحث قرار دهيم كه براي يك هدف خاص ظرف است. از اين جهت روشن مي‌شود اين قياسي كه ايشان فرمودند يك قياس غیرتامی است.

 مي‌گوييم مراد از كلمه‌ي سبت، سبت معين است يا مفهوم كلي سبت است؟ اگر مراد سبت معين است كه آن اسم زماني كه دلالت بر شنبه دارد معنايش سبت معين است و زماني است كه يك عنوان خاصي دارد. ما به اين قطعه‌ي امروز مي‌گوييم شنبه و اين قطعه اگر تمام شد اين سبت از بين مي‌رود. ذات اين قطعه ديگر از بين رفته است

 بنابراين هم اصل فرمايش مرحوم نائيني جواب از آن اشكال نيست؛ چون آن اشكال روي اين فرض است كه ما مرادمان از اسم زمان آن زماني كه ظرف است و براي يك هدف خاص است.

 شما اصلاً كاري به هدف نداريد مي‌گوييد كه عاشر يك عنوان كلي است، سبت يك عنوان كلي است، يك مصداق امروز دارد و يك مصداق هفته‌ي آينده، عاشر يك مصداق امسال دارد و يك مصداق سال آينده، محرم هم همین‌طور اين محل بحث ما نيست. اين كه شما مي‌گوييد، اصلاً با قطع نظر از زمان است. آن زماني كه محل بحث است زماني است كه ظرف است براي يك حدث خاص كه بعد از آن كه آن حدث از بين مي‌رود، مي‌خواهيم ببينيم آيا اسم زمان باز حقیقتاً استعمال مي‌شود يا خیر.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

مشتق جریان مشتق مشتق و اسم زمان جریان مشتق در اسم زمان استدلال جریان مشتق در اسم زمان عدم جریان مشتق در اسم زمان ماهیت اسم زمان

جلسه 8 : مشتق

۰۵ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۶

سلام محضر بزرگواران پرتلاش ايام باسعادت نوروز را تبريك عرض ميكنم ميخواستم ببينم متن دروس رو نداريد؟ واگر داريد چطور ميتونم آنها را بدست بياورم. ايام بكام تشكر

پاسخ :

با سلام و تبریک متقابل سال جدید . عملیات تایپ مجموعه دروس بدون متن در حال انجام است و در آینده نزدیک متن دروس روی سایت قرار خواهد گرفت. تا فرا رسیدن آن زمان می توانید با دانلود صوت دروس از مباحث استفاده کنید.