درس بعد

مطلق و مشروط

درس قبل

مطلق و مشروط

درس بعد

درس قبل

موضوع: مطلق و مشروط


تاریخ جلسه : ۱۳۸۰/۱۱/۴


شماره جلسه : ۲۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • چکیده بحث گذشته

  • کلام محقق نائینی

  • دلیل اول محقق نائینی بر رجوع قيد به ماده در قرينه متصله

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکیده بحث گذشته

کلام در دليل دوم مرحوم شيخ(قده) بود. عرض کرديم که مرحوم شيخ ظاهر استدلال صاحب هداية المسترشدين را به يک تعبير ديگري تبديل کردند و خلاصه آن تعبير اين بود که اگر قيد به هيئت رجوع کند علاوه بر اينکه اطلاق هيئت از بين مي‌رود، محل اطلاق در ماده ابطال مي‌‌شود، اما اگر قيد به ماده رجوع کند، محل اطلاق در هيئت ابطال نمي‌شود.
مرحوم آخوند، کلام مرحوم شيخ را در قيود منفصله پذيرفتند و فرمودند در قيود متصل، از اول ظهوري در اطلاق منعقد نمي‌شود، و از ابتدا مقدمات حکمت جريان ندارد. از اول اطلاقي وجود ندارد تا بخواهد اين قيد آن اطلاق را ابطال کند و فرمودند کلام مرحوم شيخ در قيود متصله صحيح است.

کلام محقق نائینی

بعد از کلام مرحوم آخوند به کلام مرحوم محقق نائيني(أجود التقريرات1: 239) مي‌‌رسيم. نکته‌اي را در پرانتز عرض مي‌کنم که در نقل کلام بزرگان چندمدل مي‌شود برخورد کرد:

يکي اينکه بصورت خيلي اجمالي به ادعا و دليل آن نظريه اشاره شود. گاهي مقتضي همين است، يعني نبايد تمام مطالب را از صدر تا ذيل ديد و بيان کرد. اما گاهي اوقات در لابلاي اين کلمات و مطالب، نکاتي وجود دارد که در جاي ديگر يا کلام ديگري نيست. لذا آنجا نبايد به يک بيان اجمالي اکتفا کرد، بلکه بايد تمام نکاتي که در آن نظريه آمده ولو به شکل فشرده ذکر شود. حالا اينجا از آن موارد است.

ما بيان مرحوم نائيني را طبق آنچه در کتاب اجود التقريرات آمده بيان مي‌کنيم. با اينکه اجود التقريرات به قلم مرحوم محقق خويي است، اما وقتی به محاضرات مراجعه مي‌کنيم، مي‌بينيم از يک سري از نکات موجود در آن کلام تلخيص انجام شده. بعضي از تلامذه مرحوم آقاي خويي که خواستند نظريه مرحوم نائيني را نقل کنند، آنها ديگر خيلي تلخيص را ملخص‌تر کرده‌اند، بطوري که بسياري از نکاتي که در کلام ايشان است از بين رفته است.

اين را براي اين عرض کردم که در نقل نظريه بزرگان تفاوت است. بعضي موارد بايد يک اجمالي از ادعا و دليل را ذکر کرد اما در بعضي موارد مثل بحث امروز که نکاتي در آن وجود دارد به نظر مي‌رسد که بايد تمام آن بيان شود. معمولا مرحوم محقق نائيني هرگاه مي‌خواهند تحقيقي را ارائه دهند، نکات خوب و بديعي را در تحقيق خود ذکر مي‌کنند که در کلمات ديگران نيست.

مرحوم نائيني با مرحوم شيخ موافق است و مي فرمايد کلام شيخ هم در قيود متصل صحيح است و هم در قيود منفصل. مرحوم نائيني در اينجا فرموده است، اولا اینکه مرحوم شيخ انصاري در دوران امر بين رجوع يک قيد به هيئت و رجوع آن قيد به ماده، ادعا مي‌کند قيد به هيئت برنمي‌گردد و به ماده برمي‌گردد، مرحوم نائيني مي‌گويند محل نزاع و ادعاي مرحوم شيخ انصاري فقط در قيود منفصل است، اما قيود متصل اساسا از محل نزاع خارج است. حتي در آن نزاع اولي که بين شيخ و مشهور مطرح کرديم که مشهور مي‌گويند قيد به هئيت برمي‌گردد اما شيخ مي‌گويد قيد به ماده برمي‌گردد، مرحوم نائيني در آنجا هم فرموده‌اند که محل نزاع و ادعاي شيخ انصاري در قيود منفصله است، اما در قيود متصله نزاعي نيست.

بعد فرمودند که ما در اينجا که يک قيدي داريم، امر داير است بين اينکه اين قيد به هيئت برگردد يا به ماده، ما هيچ قدر متيقني نداريم. وقتي قدر متيقن وجود نداشت، نتيجه مي‌گيريم که عنوان اطلاق در هيئت با عنوان اطلاق در ماده تعارض مي‌کند و وقتي که تعارض کرد ديگر اصل لفظي نداريم. پس اصالة الاطلاق در هر کدام از بين مي‌رود و بايد سراغ اصل عملي برائت رفت. براي اينکه اگر قيد به هيئت برگردد، علامت قيود هيئت و قيد وجوب اين است که تحصيل آن واجب نيست، اما اگر قيد به ماده برگردد، علامت قيود ماده اين است که تحصيل آن واجب است. لذا وقتي مشهور مي‌گويند استطاعت قيد براي هيئت است، مي‌گويند تحصيل استطاعت واجب نيست، يا طهارت قيد براي ماده، يعني قيد براي صلاة است، يعني تحصيل طهارت واجب است.

پس حالا که يک قيدي داريم و نمي‌دانيم اين قيد به هيئت برمي‌گردد، تا تحصيل آن واجب نباشد يا به ماده برمي‌گردد تا تحصيل آن واجب باشد، در نتيجه شک مي‌کنيم که تحصيل اين قيد بر ما واجب است يا خیر، اصالة البرائة را جاري مي‌کنيم.

بعدا از اين حرف خودشان برگشتند و مي‌گويند انصاف اين است که دليل صاحب الحاشية(هداية المسترشدين) دليل تامّي است، و لو اينکه در تعبير و بيان، با ايشان مخالف هستيم.

يک مطلب محقق نائيني اين است که مي‌فرمايد اصلا نزاع بين شيخ و مشهور و ادعاي شيخ در اينکه در موارد شک در رجوع قيد به هيئت يا ماده، قید به ماده رجوع کند، تمام اين حرف‌ها در قيود منفصله است و در قيود متصله نزاعي نيست. بين اينکه بگوييم قيود متصله از محل نزاع خارج است و اينکه بگوييم قيود منفصله هم حکم همان قيود متصله را دارد و هر دو يکسان‌اند دو مطلب است. لذا اينجا که مي‌رسند مي‌فرمايند ما مي‌خواهيم اثبات کنيم که هم در قيود متصله حرف شيخ درست است و هم در قيود منفصله حرف شيخ تمام است. اما در قيود متصله اينجا باز يک نکته‌اي را بايد اول به آن توجه کنيم و آن اين است که مرحوم نائيني مي فرمايد ما يا بايد بگوييم قيد به خود ماده بنفسها برمي‌گردد يا بايد بگوييم قيد به ماده‌ي منتسبه بر مي‌گردد.

اينجا ظاهرا ديگر مرادشان از ماده منتسبه همان هيئت است. هيئت يعني آن ماده‌اي که انتساب به نسبت وجوبيه و طلبيه دارد. مي‌فرمايند ما در موارد شک در اينکه قيد به ماده برمي‌گردد يا به هيئت، دو دليل داريم که اين قيد به خصوص ماده برمي‌گردد.

دلیل اول محقق نائینی بر رجوع قيد به ماده در قرينه متصله

دليل اول: رجوع قيد به ماده يقيني است، اما به ماده بعد الانتساب به وجوب، مشکوک است. در حقيقت يک اقل و اکثري را در اينجا براي ما درست مي‌کنند.

می‌‌فرماید رجوع قيد به ماده متيقن است علی کل حال. در «صَلِّ»،‌ يک هيئتي دارد به نام وجوب، و يک ماده به نام صلاة. حالا يک قيدي آمده، مثلا  قيد طهارت يا قيد زوال، «صلِّ بعد الزوال».

مي فرمايد اگر بگوييم اين قيد به هيئت برمي‌گردد، اين عنوان اکثر را دارد. البته در اجود التقريرات، تعبير به اقل و اکثر وجود ندارد، ولي اين بيان به همين برمي‌گردد. اگر بگوييم اين قيد به ماده برمي‌گردد، ماده عنوان اقل را دارد. پس در نتيجه مي‌دانيم و براي ما متيقن است که اين قيد علي کل حال به ماده بر مي‌‌گردد. حال يا فقط به خود ماده يا به ماده بعد الانتساب الي الوجوب برمي‌گردد. پس در نتيجه رجوع قيد به ماده يقيني است.

بياني که ايشان اينجا دارند مي‌گويند وقتي مي‌گوييم ماده متيقن است و ماده بعد الانتساب براي ما مشکوک است، يک نکته‌اي را اضافه مي‌کند که اگر قيد علاوه بر اينکه بخواهد به ماده برگردد به ماده بعد الانتساب هم برگردد اينجا نياز به بيان زائد دارد. يک ماده داريم به نام صلاة، يک ماده منتسبه داريم، که الصلاة الواجبه است. در مثال «اکرام» مي‌گفتيم نائيني مي‌گويد اکرام مي‌شود ماده بما هي هي، «اکرام واجب» مي‌شود ماده منتسبه. البته همان جا هم مرحوم آقاي خويي فرمودند نه، اين ماده منتسبه با هيئت فرقي نمي‌کند و ما فرمايش ايشان را رد کرديم.
مرحوم نائيني مي‌گويند يک صلاة داريم که مي‌شود ماده، يک الصلاة الواجبه داريم، که ماده منتسبه است. الان يک قيدي داريم، نمي‌دانيم اين قيد به صلاة برمي‌گردد، يا به صلاة واجبه برمي‌گردد يعني ماده بعد الانتساب. محقق نائيني ادعا مي‌کند اگر اين قيد بخواهد به صلاة واجبه برگردد يک مئونه و بيان اضافه‌اي را لازم دارد، يعني خود وجود قيد به تنهايي کافي نيست.

بعبارة اخري؛ متکلم نمي‌تواند براي رجوع اين قيد به ماده منتسبه به صرف اين قيد اکتفاء کند، بلکه بايد يک بيان اضافي بياورد. يعني قيد عند الزوال را که مي‌آورد، بايد يک بيان و قرينه اضافه‌اي بياورد تا اين عند الزوال به آن اکثر که ماده منتسبه است برگردد، و چون الان بيان اضافه‌اي وجود ندارد‌، تعبير ايشان اين است که خود اطلاق در ماده منتسبه مي‌گويد بيان زائدي در کار نيست و در نتيجه اين قيد فقط به ماده برمي گردد نه به ماده منتسبه.

نکته: فرموده‌اند ما نحن فيه از قبيل احتفاف کلام بما يصلح للقرينية نيست، با اينکه فرض ما در فرض متصل است. طبق نظر ديگران، حتي از عبارات آخوند در کفايه استفاده مي‌شود اين جمله «صلِّ عند الزوال»، آيا قيد هيئت است يا قيد براي ماده؟ اين را ديگران، يعني آخوند و حتي مرحوم شيخ انصاري، بزرگان و اصوليين مي‌گويند اين از قبيل احتفاف کلام بما يصلح للقرينية است يعني متکلم يک کلامي دارد، در اين کلام يک چيزي وجود دارد که يصلح للقرينية است و اگر يصلح للقرينية، کلام مي‌شود مجمل. ما نمي‌دانيم بالاخره آيا متکلم اراده کرده رجوع قيد به هيئت را يا رجوع قيد به ماده را، کلام محفوف به چيزي است که يصلح للقرينية است. بعد دو مورد هم براي آن نمونه آورده‌اند:

1ـ آنجايي که يک قيدي اجمال مفهومي دارد، مانند «اکرم العلماء الا الفساق»،‌ اگر ندانيم معناي فساق چيست، آنجايي که کلام، اجمال مفهومي دارد، کلام محفوف بما يصلح للقرينة است و از حجيت ساقط مي‌شود و ظهوري ندارد.

2ـ آنجايي که استثناء عقيب جمل متعدده است، شما نمي‌دانيد اين استثناء آيا رجوع به جمله اخيره دارد يا رجوع به جميع جمل دارد؟ و بيان کرده‌اند که صلاحيت براي هر دو را دارد، هم صلاحيت براي رجوع به اخير و هم رجوع به جميع جمل. مي‌گويند ظهور در هيچ کدام ندارد، بايد يک قرينه خارجي پيدا کنيم. فرموده ما نحن فيه اينچنين نيست. چون در ما نحن فيه يک قدر متيقن وجود دارد و آن رجوع قيد به ماده است. حالا که قدر متيقن وجود دارد، مولا و متکلم اگر بخواهد زائد بر اين قدر متيقن را اراده کند و قيد را به ماده منتسبه برگرداند،‌ نمي‌تواند به صرف بيان اين قيد اکتفاء کند بلکه بايد بيان زائدي را بياورد.

در نتيجه اين خلاصه دليل اول محقق نائيني در دفاع از شيخ در قرينه متصله است، مي‌فرمايد در قرينه متصله رجوع قيد به ماده متيقن است و رجوع قيد به ماده منتسبه مشکوک است و چون آن نياز به بيان زائد دارد و ما بياني نداريم، پس قيد رجوع به ماده مي‌کند.
پس ما از کلام صاحب حاشيه شروع کرديم. صاحب هداية‌ المسترشدين مي‌گويد اگر قيد به ماده رجوع کرد يک تقييد لازم مي‌آيد و اگر به هيئت رجوع کرد دو تقييد لازم مي‌آيد. يعني مي‌گويد رجوع قيد به هيئت ملازم با رجوع قيد به ماده هم است. ما مي‌خواهيم ببينيم اين ادعا درست است يا نه؟ مرحوم نائینی هم با اين بيان تقويت مي‌کنند ولو اينکه ايشان مي‌گويد تعبير هداية تعبير درستي نيست، اما اساس مطلب ايشان مطلب تامي است.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

مطلق و مشروط رجوع قید به ماده رجوع قید به هیئت قرينه منفصله قرينه متصله ماده‌ي منتسبه ماده بعد الانتساب

نظری ثبت نشده است .