موضوع: بررسی روايات تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱
شماره جلسه : ۶۸
-
ادامه بیان دیدگاه مرحوم امام
-
جمعبندی بحث
-
دیدگاه مرحوم عراقی در نقد کلام مرحوم شیخ انصاری
-
ادامه بیان دیدگاه مرحوم شیخ انصاری
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بیان دیدگاه مرحوم امام
بحث از روایت حسن جهم که از ادله تخییر استمراری بود گذشت. دومین روایتی که در فرمایش امام (رضوان الله تعالی علیه) بر مسئله تخییر استمراری به آن استدلال شدهاست روایت حارث بن مغیره عن ابی عبدالله (علیه السلام) است. در این روایت حضرت فرمود «إذا سمعت من اصحابک الحدیث و کلهم ثقه فموسعٌ علیک حتّی تری الامام علیه السلام» یا آن لقب متخذ از قیام.ایشان میفرماید ولو ما این روایت را از ادله تخییر قرار ندادیم و در آن مناقشه کردیم و گفتیم اشاره به اصل صدور حدیث دارد اما بزرگانی مثل مرحوم شیخ انصاری از این روایت برای تخییر استفاده کردهاند. در ادامه میگویند البته دلالت این روایت بر تخییر استمراری واضحتر از روایت حسن جهم است چون در این روایت غایت برای توسعه، رویت الامام و ردّ إلی الامام قرار داده شدهاست پس تداوم توسعه عبارة أخری از تخییر استمراری است.[1]
تا اینجا در اینکه موضوع اخبار تخییر چیست پنج نظریه و قول پیدا کردیم که اینها بعداً برای مسئله استصحاب هم مفید خواهد بود. احتمال اول همان است که مرحوم شیخ انصاری قائل شد که موضوع در اخبار تخییر التحیّر قبل الاخذ باحدهما است.
احتمال دوم عنوان من لم یأخذ بالحجة است که مرحوم آخوند در حاشیه رسائل اختیار فرمودند.
احتمال سوم موضوع اخبار کسی که خبران متعارضان به او رسیدهاست یا بگوئیم موضوع متحیر من حیث إنه متحیرٌ است یعنی تحیر مطلق چه قبل الاخذ باحدهما و چه تحیر بعد الاخذ باحدهما است. بزرگانی مثل مرحوم محقق عراقی و جمع دیگری تصریح به این مطلب کردند.
احتمال چهارم این است که بگوئیم موضوع التحیر فی الوظیفة الظاهریة است یعنی مراد از لا نعلم أیهما الحق این است که نمیدانیم کدام یک بر ما ظاهراً حجت است.
احتمال پنجم که تقریباً از فرمایشات استاد ما (دام ظله) استفاده میشود این است که موضوع فقط خبران متعارضان نیست بلکه خبران متعارضانی است که تحیر در وظیفه ایجاد میکند.
مختار ما قول سوم بود که موضوع در اخبار تخییر من جاء عنده الخبران المتعارضان است، هیچ قید دیگری ندارد و این موضوع قبل و بعد الاخذ بأحدهما وجود دارد در نتیجه تخییر استمراری را استفاده میکنیم.
دیدگاه مرحوم عراقی در نقد کلام مرحوم شیخ انصاری
مرحوم آقا ضیاء عراقی بر حسب آنچه در کتاب المغنی آمدهاست چند اشکال به مرحوم شیخ دارد؛ اشکال اول این است که شما متحیر را مقید به متحیر فی ابتداء الامر کردید در حالیکه دلیلی برای این مطلب وجود ندارد.اشکال دوم این است که موضوع، متحیر نیست تا بگوئید متحیر إما قبل الاخذ بأحدهما أو بعد الاخذ است، بلکه موضوع من جاء عنده الخبران المتعارضان است. به نظر ما هم ظهور روایات در این است که موضوع تخییر، الخبران المتعارضان است. مسلماً بعد از أخذ به أحدهما تعارض از بین نمیرود و هنوز تعارض وجود دارد، وقتی موضوع موجود بود حکم هم وجود دارد.
ادامه بیان دیدگاه مرحوم شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری (اعلی الله مقامه) بعد از اینکه دلیل بر تخییر بدوی را سیاق روایات قرار میدهد و میفرماید موضوع روایات المتحیر قبل الاخذ به أحدهما است در ادامه میفرماید اما در مرحله بعد اگر عقل در این روایات حاکم قرار دهیم، هر چند عقل میگوید سقوط هر دو خبر جایز نیست ولی نسبت به بدوی یا استمراری بودن تخییر ساکت است.ظاهراً در بحث تعادل و تراجیح اینجا اولین جایی است که مرحوم شیخ مسئله عقل را مطرح کردهاست. در باب خبران متعارضان وقتی میگوئیم قاعده اولیه مراد قاعده اولیهی عقلائیه است. مشهور گفتند قاعده اولیه عقلائیه تساقط ولی ما قائل به تخییر شدیم. در آنجا مرحوم شیخ صحبت از عقل نکرد اما اینجا تعبیر به عقل کرده و میگوید الحاکم به عدم جواز طرح کلیهما عقل است. آیا شیخ میخواهد بین عقل و عقلاء فرق بگذارد و بگوید قاعده اولیه نزد عقلاء در خبران متعارضان تساقط است اما عقل قاعده را تساقط نمیداند بلکه عقل میگوید طرح هر دو جایز نیست که ظاهر عبارت شیخ همین است.
[1] ـ «و هذه الرواية و إن كان ربّما يناقش في دلالتها على التخيير في المتعارضين، لعدم التعرّض لهما في الموضوع، بل موضوع الحكم بالتوسعة مطلق الحديث، إلّا أنّ التمسّك بها لمكان كونها من أدلّة التخيير عند الشيخ قدس سره القائل بهذه المقالة، و هي قصور أدلّة التخيير عن الدلالة لحال المتحيّر بعد الالتزام بأحدهما، هذا. مضافاً إلى أنّه يمكن أن يستفاد من التعبير بالتوسعة المستعملة في سائر روايات التخيير كون الموضوع هو المتعارضين، و إلى أنّ إطلاقه لهما يكفي لنا، كما لا يخفى.» معتمد الأصول، ج2، ص: 397.
نظری ثبت نشده است .