موضوع: مرجحات تزاحم
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۸/۲۶
شماره جلسه : ۲۹
-
خلاصه مباحث گذشته
-
فرق برخی مبانی موجود در بحث
-
فرق یا عدم فرق بین مبنای مرحوم شیخ و آخوند
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم محقق نائینی گفتند از كلام شیخ اعظم انصاری (اعلی الله مقامه) در رسائل استفاده میشود كه اولاً روی قول به سببیت، متعارضان از باب متزاحمان هستند یعنی اگر اهم و مهم نباشند تخییر و اگر احدهما اهم باشد، باید اهم را اخذ كرد و ثانیاً اطلاق كلام شیخ، هم سببیتِ تصویبیِ باطل و هم سببیتی كه شیخ به آن قائل است و از آن تعبیر به مصلحت سلوكیه میکند را شامل میشود.در ادامه میفرمایند نهایت بیانی که مرحوم شیخ برای منجر شدن مصلحت سلوکیه به تزاحم می تواند ذکر کند این است که بین ایجاد مصلحت، توسط شارع در سلوكِ دو خبر معارض و بین اینکه دو طریقِ معارض، طریق به واقع نباشند ملازمه نیست. به بیان دیگر هر چند امکان دارد شارع نتواند ما را نسبت به دو طریق متعبد کند ولی دلیلی وجود ندارد که بین مصلحتِ تحصیل شده در سلوکِ این دو طریق، تزاحم پیش بیاید.
ایشان در مقام جواب میفرمایند فساد این مطلب واضح است برای اینكه موضوع در مصلحت سلوكیه طریقیّتِ طریق است در نتیجه وقتی گفتیم جعلِ دو طریقِ متعارض ممكن نیست، باید بگوئیم در سلوكِ این دو طریق هم مصلحت وجود ندارد. به بیان دیگر وقتی طریقیتِ طریق که موضوع مصلحت سلوکیه است منتفی شد، خودِ مصلحت سلوك هم منتفی میشود و در نتیجه تزاحم معنا ندارد.
ما در مقام اشکال به مرحوم نائینی گفتیم اولاً شیخ تصریح میكند كه مراد من از سببیت، همان سببیت منجر به تصویب است و ثانیاً دلیلی كه مرحوم شیخ برای طریقیت آورد روی مصلحت سلوكیه هم جریان دارد. به نظر ما در بیان مرحوم نائینی اضافهای وجود ندارد چون این مطلب در كلمات شیخ موجود است یعنی روی قول به طریقیت شیخ قائل شد كه ما باید در متعارضین قائل به تساقط یا توقف شویم.
در مورد بحث تعیین اصل اولی در تعارض دو اماره، اگر اصل ثانوی و روایات را در خبرین متعارضین پذیرفتیم ثمرهی عملی ندارد اما در غیر خبرین مثلا اگر دو بینه، اجماع یا خبر متواتر با هم تعارض کردند ثمره دارد.
فرق برخی مبانی موجود در بحث
1- فرق مبنای مشهور و مرحوم شیخ: روی قول مشهور، امارات -اخبار و غیر اخبار مانند بینه- فقط طریق هستند و همه چیز مربوط به واقع است یعنی اگر این طریق مطابق با واقع درآمد مصلحت واقع را درك كردیم و اگر مطابق با واقع نشد، مصلحتِ واقع از دست ما فوت میشود و اگر روز قیامت پرسیدند چرا این كار را برخلاف واقع كردید میگویئم این روایت دلالت کرد. در نتیجه ما فقط معذوریم و هیچ چیزی جایگزین مصلحت فوت شده نمیشود.اما شیخ انصاری میفرماید از ادلهی حجیت امارات میفهمیم، در سلوك این طُرُق و امارات مصلحتی وجود دارد یعنی اگر اینها موافق با واقع بودند فبها ولی اگر مخالف شدند مصلحتی در سلوك و تبعیت از این اماره وجود دارد که مصلحت واقع را جبران میكند. به بیان دیگر روی قول مشهور چیزی به نام جبران نداریم اما روی قول شیخ در تبعیت اماره مصلحتی است که جبران مصلحت فوت شدهی واقع را میكند.
2- فرق میان معتزله و اشاعره: معتزلیها میگویند دلیل حجیت اماره در مؤدّا و متعلق حكمِ اماره ایجاد مصلحت میكند یعنی ولو نماز جمعه در عالم واقع واجب نباشد اما اگر روایت گفت نماز جمعه واجب است، این دلیل، در نماز جمعه ایجاد مصلحت میكند. به بیان دیگر اینها میگویند هر چند ما حکمی ثابت در واقع داریم ولی با آمدن دلیلی که با واقع مخالف است، واقع از بین رفته و حکمی که در دلیل آمده جای آن مینشیند.
اما اشعریها میگویند ما واقع نداریم و این دلیل خودش واقع است و به بیان دیگر میگویند واقع آن چیزی است که مجتهد به آن میرسد.
3- فرق بین تساقط و توقف: تساقط دو نوع است: الف- تساقط من رأسه کأن لم یکونا اولاً: طبق این فرض موضوع نفی ثالث منتفی است. فرق میان قول به تساقط من رأسه و توقف روشن است. توقف یعنی التوقف عن الأخذ بمدلول كلٍ منهما اما به مدلول التزامی و مشترکشان اخذ میکنیم و مرحوم شیخ هم به آن تصریح دارد.
ب- تساقط فی الجمله: طبق این فرض هر چند مدلول مطابقی دو دلیل تساقط میکند اما مدلول التزامی آنها که نفی ثالث است باقی میماند در نتیجه بین تساقط فی الجمله و توقف فرقی وجود ندارد.
البته گفتیم شیخ در اول تساقط من رأسه را مطرح میکند ولی بعد میگوید یتجه الحكم بالتوقف که این توقف را به تساقط فی الجمله تفسیر میکند. برای همین است که گاهی اوقات در بعضی كتب اصولی میگویند شیخ قائل به تساقط است.
فرق یا عدم فرق بین مبنای مرحوم شیخ و آخوند
ما عبارت مرحوم شیخ و آخوند را تبیین کردیم و گفتیم مرحوم آخوند فرمود چون علم اجمالی به كذب احدهما داریم نمیتوانیم بگوئیم هر دو تساقط میكنند بلکه احدهما تساقط میكند منتهی چون احدهما برای ما روشن نیست، نفی ثالث با احدهما واقع میشود. اما مرحوم شیخ میگوید هر كدام نسبت به خصوص مؤدایش تساقط میكند و در نتیجه نفی ثالث با هر دو واقع میشود. آیا اساساً فرق مهمی بین نظر مرحوم شیخ و آخوند وجود دارد؟احتمال دارد برخی بگویند بین کلام مرحوم شیخ و آخوند اختلاف وجود دارد یعنی شیخ قائل به توقف است ولی آخوند چنین نظری را قبول ندارد. در مقابل عدهای دیگر مانند مرحوم صاحب منتقی میگویند بین دو کلام فرقی وجود ندارد یعنی هر دو توقفی یا تساقطیاند ولی در راه با هم اختلاف دارند.
کسانی که قائل به فرق هستند میگویند هر چند از عبارت شیخ توقف استفاده میشود ولی آخوند توقف را قبول ندارد چون شیخ میگوید هر كدام در مؤدای مخصوص به خودش برای ما اعتبار ندارد که نتیجهی آن هم تساقط فی الجمله و هم توقف است اما آخوند میگوید یكی از این دو به حسب واقع برای ما معتبر است چون علم اجمالی به كذب احدهما داریم در نتیجه هر چند یكی از اینها برای ما حجیت فعلیه دارد ولی نمیدانیم كدام است. به بیان دیگر این گروه میگویند روی مبنای شیخ هیچ كدام حجیت فعلیه ندارند و تساقطهما مطرح است اما آخوند تساقط احدهما را مطرح میكند.
نظری ثبت نشده است .