موضوع: فقه غربالگری (1)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۹/۲
شماره جلسه : ۷
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
واژه «ظلم» در لغت
-
طائفه سوم از آیات: آیات «ظلم»
-
طائفه پنجم از آیات: آیات إفساد
-
واژه «فساد» در لغت
-
ارزیابی استدلال به آیات افساد
-
طائفه پنجم از آیات: آیات خیانت
-
واژه «خیانت» در لغت
-
جمعبندی استدلال به آیات
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در ادله حرمت سقط جنین از آیات قرآن است. گفته شد یک طوایفی از آیات را میشود مورد بحث قرار داد که به آیات ظلم رسیدیم؛ یعنی اول آیات قتل نفس را مورد بحث قرار دادیم و بعد آیات ضرر را مورد بحث قرار دادیم، در مرحله سوم آیات ظلم را مورد بحث قرار دادیم. گفتیم سقط جنین، هم ظلم به خود این جنین است (هرچند در همان اولین روزهایی که این نطفه منعقد شده) و هم ظلم به اولیای این جنین است و هم ظلم به جامعه است، لذا حرام است. در اینکه از آیات قرآن استفاده میشود حرمت ظلم یک امر واضح و روشنی است تردید نیست، منتهی بعضی در صغری مقداری تردید داشتند که به بررسی بیشتر میپردازیم.واژه «ظلم» در لغت
مفردات راغب میگوید: «الظلم وضع الشیء فی غیر موضعه المختص به»؛ اگر یک چیزی را انسان در غیر مکانی که اختصاص به آن دارد قرار دهد ظلم میشود، «اما بنقصانٍ»؛ از یک چیزی کم کنیم، «أو بزیادةٍ و إما بعدولٍ عن وقته»؛ حتی یک چیزی را باید در یک وقت معینی در یک جایی قرار داد، یک حرفی را باید در یک وقت معینی گفت یا در یک مکان معینی گفت، آدم بگذارد جای دیگری بگوید (مثلاً آدم بخواهد برهان صدیقین را در یک روستایی برای جمع کشاورزها مطرح کند) این ظلم است.
بعد میگوید: «ظلمتُ الارض»؛ درباره زمین هم آمده که انسان ظلم به زمین میکند، «حفرتها و لم تکن موضعاً للحفر»؛ یعنی یک جایی که نباید چاه بکنید اگر چاه بکنید این میشود ظلم به زمین، «و یقال لتلک الارض مظلومةً»؛ به همین زمینی که در آن بیخود حفر کردند مظلوم میگویند، «و التراب الذی یخرج منها ظلیمٌ»؛ این خاکی که از اینجا خارج میشود را ظلیم میگویند.[2]
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات قرآن الکریم بعد از اینکه از چند منبع لغوی معنای ظلم را ذکر میکند میگوید: «اضاعة الحق و عدم تأدیة ما هو الحق»؛ اگر آنچه حق است را انسان ادا نکند، ظلم گویند. نسبت به این نطفهای که الآن تلقیح شده، نمیتوانید بگوئید این از مقسم حق و باطل خارج است! حق این است که بگذارید این نطفه بماند تا به نتیجه برسد، اگر سقط شد ظلم میشود، «سواء کان فی مورد نفسه أو غیره او فی حقوق الله المتعال و بالنسبة إلی ذوی العقلاء أو غیرهم»[3]؛ تردید بعضی از آقایان این بود که این چیزی نیست، فکر میکنند ظلم فقط نسبت به انسانهای حیّ معنا دارد که درک میکنند!
این در حالی است که ظلم نسبت به حیوان هم معنا دارد، لازم نیست ذی شعور عقلانی باشد، نسبت به غیر ذو العقلا هم معنا دارد، در حقوق مادی، معنوی و غیر ذلک، لذا با توجه به معنای لغوی ظلم این سقط جنین مسلم ظلم است و ادله حرمت ظلم شامل او میشود.
طائفه سوم از آیات: آیات «ظلم»
بنابراین با توجه به عنوان ظلم، مخصوصاً تعبیر ظلم به نفس که خیلی از ظلمها ظلم به خود انسان است آیات بسیاری وارد شده مانند: «و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه»[5]، «یا قوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل»[6]، گوساله پرستی موجب ظلم به نفس است. در برخی موارد، متعلق ظلم دیگران هستند؛ یعنی انسان نسبت به دیگری تعدی کرده ولی قرآن میگوید: تو در حقیقت به خودت ظلم کردی، اگر انسان از حقوق خداوند تعدی کند به خودش ظلم کرده است، «و من یتعدّ حدود الله فقد ظلم نفسه»[7]؛ اگر کسی حدود الهی را از بین ببرد به خودش ظلم کرده است.
حدود الهی این است که نکاح با طلاق از بین میرود، بدون طلاق بخواهد نکاح از بین برود، این در آیه «الطلاق مرّتان فامساک بمعروف أو تسریح لإحسان» آخرش میفرماید: تلک حدود الله فلاتعتدوها و من یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون»[8]؛ یعنی از بین بردن جنین ولو دکتر این کار را انجام دهد نه مادر و پدر و صاحب جنین، در حقیقت باز به خودش ظلم میکند. این حقیقت ظلم ظلمِ به خدا، ظلم به بشر، ظلم به حیوانات، تمام اینها حقیقتش به ظلم به خود انسان برمیگردد.
هر گناهی ظلم به خود انسان است هر گناهی که باشد، در حقوق الله باشد، در حقوق الناس باشد، از آیات قرآن استفاده میشود این ظلم به خود انسان است ولی ما کاری به این مطلب تفسیری و قرآنی نداریم، میگوئیم «هذا مصداقٌ للظلم، الظلم حرامٌ فهذا حرام»، این مقدار که استفاده کردیم بقیهاش دخالتی در این مدعا ندارد.
طائفه پنجم از آیات: آیات إفساد
در حالی که بر اساس تتبعی که شده استعمال «لا احب» در روایات در حرمت بیش از دلالت بر کراهت است و به نظر من ائمه(عليهمالسلام) «لا احب» در روایات را از همین قرآن گرفتند «و الله لا یحب الفساد»، معنایش این نیست که فساد نزد خدای تبارک و تعالی یک امر مرجوحی است، بلکه حرام است منتهی از تعبیر به حرام تعبیر به «لا یحبّ» کرده است.
در آیات فساد، هم عنوان فساد داریم و هم عنوان افساد، آیات إفساد مانند: «إن الملوک إذا دخلوا قریةً أفسدوها»[10]، «لتُفسِدنّ فی الأرض مرّتین»[11]، «إذا قیل لهم لا تُفسِدوا فی الأرض»[12]، وقتی متعلق نهی قرار میگیرد، یعنی إفساد حرام است، «أتجعل فیها من یُفسِد فیها»[13] یعنی افساد حرام است، «إذا تولی سعی فی الأرض لیُفسِد فیها»[14]، «إن الله لا یحب المفسدین»[15].
آیات فساد مانند: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس»[16]، «الذین طغوا فی البلاد فأکثروا فیها الفساد»[17]؛ یعنی باز فساد متعلق برای حرمت است، «تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علواً فی الأرض و لا فساداً»[18]، «و أحسن کما احسن الله إلیک و لا تبغ الفساد فی الأرض»[19].
پس در قرآن هم افساد حرام است و هم فساد حرام است؛ یعنی یک کسی در ذهنش نیاید فقط افساد حرام است آن هم افساد فی الأرض و آن هم باید بگوئیم افساد فی الأرض یک قیود و خصوصیاتی دارد، همه موارد را شامل نمیشود. خود «إن الله لا یحب الفساد» و إفساد هر دو متعلق قرار گرفته. حال باید دید «فساد» به چه معناست.
واژه «فساد» در لغت
ارزیابی استدلال به آیات افساد
در اینجا در صدد این هستیم که آیا بر سقط جنین عنوان افساد صدق میکند یا نه؟ آنچه در ذهن شما میآید ممکن است درجه ضعیفهای از افساد باشد، افساد هم مراتب دارد یک افسادش هلاکت حرث است، آنجا دارد «لیهلک الحرث و النسل»[22]، ولی بر سقط جنین با قطع نظر از این آیه شریفه، افساد صدق میکند و اصلاً کار به ظلم هم نداریم، خروج عن الاعتدال است، مسلم یک چیزی را از مسیر خودش خارج کردن که این را میگویند افساد صدق میکند و ادله حرمت افساد شاملش میشود.
این آیه شریفه که «اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الأرض»[23] یک مصداقش این است که جنگ و خونریزی در زمین نکنید، قتل و غارت نکنید، ولی از جهت فقهی اطلاق دارد؛ یعنی هر چه که بر آن عنوان افساد در ارض میشود، کاری به آیه محاربه نداریم «إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فسادا»[24]، آنجا در اینکه آیا عنوان افساد فی الأرض با عنوان محاربه از آیه استفاده میشود اینها دو تاست، علی سبیل الاستقلال؛ یعنی خود عنوان محاربه یک عنوان مستقل است و عنوان افساد عنوان دوم است یا نه، این متمم عنوان اول است؟
ولی ما توجهی به آن بحث نداریم و میگوئیم قرآن میفرماید: «لا تفسدوا فی الأرض»، یک مصداقش قتل و غارت و کشتن و از بین بردن عِرض و مال مردم و امنیت مردم است، یک مصداقش هم همین است جنین و نطفهای که تلقیح پیدا کرده و میتواند یک انسان کامل بشود که یک کسی که او را از بین ببرد عنوان افساد را دارد. شما در باب اسراف میگوئید اگر یک قاشق غذا که قابلیت استفاده دارد را دور ریختید اسراف است، حالا اگر صد گونی برنج را در دریا ریختید هم اسراف است، عقوبت این کجا و عقوبت آن کجا؟ الآن نمیخواهیم بحث درجات و اختلاف در عقوبت را کنیم، این در جای خودش، ولی عنوان افساد میآید و افساد هم مطلقا حرام است و شامل این مورد هم میشود. این هم یک دسته از روایات که خیلی بیشتر نیاز به بحث دارد.
طائفه پنجم از آیات: آیات خیانت
واژه «خیانت» در لغت
حال باید دید خیانة الامانة چیست؟ مسلّماً امانت اختصاص به مال ندارد، خیانت در مال مثل اینکه کسی یک لباسی پیش شما گذاشت و در این لباس خیانت کردید و به دیگری دادید و یا از بین بردید که این کار خیانت است. بچهای هم که الآن در شکم مادر نطفهای است که تلقیح شده «امانةٌ من الامانات الالهیة»، این هم یک امانت است، اصلاً خود این وجودی که انسان دارد امانت است.
اگر ما به خودمان ضربه بزنیم غیر از قاعده «لاضرر» و مسئله ظلم و عنوان فساد مثلاً که الآن بی جهت انگشت خودمان را ببریم مشمول این «تخونوا اماناتکم» میشود؛ چون خود وجود «امانةٌ من الامانات الالهیة» در اختیار بشر، وجود ما یک امانتی است لذا این هم صدق امانت میکند به این جهت میتوانیم بگوئیم از بین بردن سقط جنین حرام است، پس معتقدیم سقط الجنین به حسب آیات قرآن به عنوان ضرر، بعنوان الحرمة الظلم، به عنوان حرمةالفساد، به عنوان حرمة خیانت در امانات، به این چهار عنوان حرام میشود.
جمعبندی استدلال به آیات
در اینجا چند طایفه از روایات داریم که عمدتاً میخواستم آیات یک مقدار بحث بشود که بحث خوبی شد، روایات را هم مطرح میکنیم و بحث حرمت سقط جنین به حسب حکم اولی که تمام شد وارد بحث فقه غربالگری میشویم چون مقدمهای برای آن بحث است.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج19، ص: 50.
[2] . «وَ الظُّلْمُ عند أهل اللّغة و كثير من العلماء: وضع الشيء في غير موضعه المختصّ به، إمّا بنقصان أو بزيادة، و إمّا بعدول عن وقته أو مكانه، و من هذا يقال: ظَلَمْتُ السِّقَاءَ: إذا تناولته في غير وقته، و يسمّى ذلك اللّبن الظَّلِيمَ. و ظَلَمْتُ الأرضَ: حفرتها و لم تكن موضعا للحفر، و تلك الأرض يقال لها: المَظْلُومَةُ، و التّراب الّذي يخرج منها: ظَلِيمٌ. و الظُّلْمُ يقال في مجاوزة الحقّ الذي يجري مجرى نقطة الدّائرة، و يقال فيما يكثر و فيما يقلّ من التّجاوز.» مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 537.
[3] . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص: 171.
[4] . سوره لقمان، آیه 13.
[5] . سوره بقره، آیه 231.
[6] . سوره بقره، آیه 54.
[7] . سوره طلاق، آیه 1.
[8] . سوره بقره، آیه 229.
[9] . سوره بقره، آیه 205.
[10] . سوره نمل، آیه 34.
[11] . سوره إسراء، آیه 4.
[12] . سوره بقره، آیه 11.
[13] . سوره بقره، آیه 30.
[14] . سوره بقره، آیه 205.
[15] . سوره مائده، آیه 64.
[16] . سوره روم، آیه 41.
[17] . سوره فجر، آیات 11 و 12.
[18] . سوره قصص، آیه 83.
[19] . سوره قصص، آیه 77.
[20] . المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، ج2، ص: 472.
[21] . مفردات ألفاظ القرآن، ص: 636.
[22] . سوره بقره، آیه 205.
[23] . سوره بقره، آیه 11.
[24] . سوره مائده، آیه 33.
[25] . سوره انفال، آیه 27.
[26] . سوره انفال، آیه 58.
[27] . سوره حجّ، آیه 38.
[28] . معجم مقائيس اللغة، ج2، ص: 231.
نظری ثبت نشده است .