موضوع: فقه غربالگری (1)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸
شماره جلسه : ۱۳
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
موارد تخصیص قاعده اضطرار
-
مورد اول: خطر از بین رفتن اصل دین (حفظ بیضه الاسلام)
-
نکتهای پیرامون شهادت امام حسین(عليهالسلام)
-
مورد دوم استثنا از قاعده اضطرار
-
جمعبندی بحث
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
در جلسه گذشته روشن شد به حسب عنوان اولی، سقط جنین حتی از لحظات اول انعقاد نطفه جایز نیست و حرام است؛ یعنی هم قبل ولوج الروح هم بعد ولوج الروح سقط حرام است، منتهی موارد استثنایی دارد که در صدد بررسی هستیم. اولین مورد این است که اگر بودن جنین در رحم مادر موجب تلف شدن و از بین رفتن مادر بشود، گفتیم اینجا هم باز در دو مرحله باید بحث کنیم یکی قبل ولوج الروح و دوم بعد ولوج الروح، در قبل ولوج روح گفتیم مشهور قریب به اتفاق از معاصرین بزرگان قائلاند به اینکه سقط جایز است و اشکالی ندارد؛ یعنی اگر قبل ولوج الروح تشخیص داده شود که بودن این جنین موجب شدن و از بین رفتن مادر میشود سقط او جایز است.تا اینجا دو دلیل را بررسی نمودیم، دلیل اول قاعده تزاحم و دلیل دوم قاعده اضطرار است. در جلسه گذشته ادله قاعده اضطرار را از قرآن، روایات، عقل و اجماع ذکر کردیم.
موارد تخصیص قاعده اضطرار
مورد اول: خطر از بین رفتن اصل دین (حفظ بیضه الاسلام)
در بحث شهادت امام حسین(عليهالسلام) تنها بیان و تحلیل فقهیاش همین جهاد ذبّی است. ما گاهی اوقات نهضت امام حسین(عليهالسلام) را روی مسئله امر به معروف و نهی از منکر تحلیل میکنیم و حال آنکه در آنجا شرایط فقهی امر به معروف و نهی از منکر نبوده! گاهی روی مبارزه با حاکم ظالم تحلیل میکنیم «و علی الاسلام السلام إذ قد بلیت الامة براعٍ مثل یزید»، مبارزهی با ظالم هم یک شرایطی دارد که این شرایط در آن زمان نبوده، اینکه امام حسین(عليهالسلام) بچه شیرخواره را در آخرین لحظات به میدان میآورد و میدانست که این بچه شهید میشود، فرزند امام حسن(عليهالسلام) عبدالله به آنجا میآید و میدانست که این هم شهید میشود، شهادت اینها بر چه اساسی است؟
بالأخره یکی از سؤالاتی که وجود دارد این است که چرا امام حسین(عليهالسلام) بچه شیرخواره را به میدان آورد؟ میدانست که اینها شهید میکنند نه اینکه بگوئیم امام حسین(عليهالسلام) نمیدانست و بعد اتفاق افتاد! اینطور نیست، تمام جزئیات شهادت افراد و خصوصیات افراد و حتی اسارت خاندان امام حسین(عليهالسلام) را میدانست، این بر چه اساس فقهی قابل تحلیل است؟ نه بر اساس امر به معروف میشود تحلیل کرد، نه بر اساس مبارزه با ظلم میشود تحلیل کرد و نه بر اساس اینکه یزید حق حکومت ائمه(عليهمالسلام) را غاصبانه غصب کرده بود، اینها نیست! فقط یک بیان دارد و آن اینکه اسلام در حال از بین رفتن بوده، اگر انسان در حال از بین رفتن است انسان باید جان خودش، زن و بچه و مالش را باید بدهد، این منطق دین ماست که وقتی اسلام در خطر است انسان باید این کار را انجام بدهد.
این شروط جهاد ابتدایی را ندارد و حتی شروط جهاد دفاعی را هم ندارد. من در رسالهای که درباره جهاد ذبی نوشتم، اگر هر مسلمانی هر کاری بتواند برای محو اسرائیل انجام بدهد واجب است، بر چه اساسی؟ خیلیها میگویند مگر اینها هممرز ما هستند یا بالفعل به ما حمله کردند، به ما چه ربطی دارد که وقتی اسرائیل فلسطین را گرفته ما دخالت کنیم! یکی از آرمانهای انقلاب ما همین است، بر همین اساس اسرائیل به صدد هدم اسلام است و روشن است. اگر یک کسی بگوید اینها حرفهایی است که شما میزنید، معنایش این است که چشمش را بسته و نمیفهمد که اسرائیل چه میکند؟ چه مطالعات فراوانی دارد، شما در اسرائیل که بروید در بین کارشناسهایشان فقیه درجه یک و اصولی پیدا میکنید.[1]
بنابراین در اینجا قاعده اضطرار نمیآید، بگوئیم من اضطرار دارم به اینکه جان خودم را حفظ کنم و هلاکت نفس حرام است و من باید جان خودم را حفظ کنم، قاعده اضطرار میگوید تو جان خودت را نگه دار و به اسلام چکار داری؟! چون اساس اسلام در خطر است اینجا مجالی برای قاعده اضطرار نیست. اگر کسی جایی اضطرار پیدا کرد به اینکه جان خودش را بدهد، بگوئیم اینجا اضطرار میگوید نه، شما باید در اینجا جان خودت را حفظ کنی! البته اینجا عنوان اهم و مهم را میشود آورد، یکی از جاهایی که اضطرار جریان ندارد جایی است که عنوان اهمی در کار باشد، حفظ بیضة الاسلام اهم است از حفظ نفس انسان، لذا اگر متوقف بر این باشد که انسان جانش را بدهد باید بدهد ولو قاعده اضطرار اینجا کنار برود.
نکتهای پیرامون شهادت امام حسین(عليهالسلام)
در دهه اخیر یکی از جفاهای بسیار بزرگی که به حرکت امام حسین(عليهالسلام) شد همین است که میگویند امام حسین(عليهالسلام) برای قیام حرکت نکرد، امام حسین(عليهالسلام) دست زن و[1] بچهاش را گرفت از مدینه فرار کرد و به مکه رفت برای حفظ جا خودش و اهلبیتش، در مکه به او خبر دادند که میخواهند تو را بکشند، از آنجا سمت عراق آمد و به همین حرفها هم استشهاد میکنند که به حر بن زیاد فرمود بگذارید من یک راهی بروم که نجات پیدا کنم، گفت نه، دستور آمده است!! این در حالی است که امام حسین(عليهالسلام) از آن لحظهای که حاکم مدینه برای بیعت با یزید دعوت کرد فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» یا «من رعی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله فلم یغیّر بقول و لا فعلٍ»[2]؛ یک عقوبت بسیار بدی دارد.
آن کسی که میگوید امام حسین(عليهالسلام) قیام نکرد و همین آیه «فخرج منها خائفاً یترقب»[3] که حضرت موسی به عنوان ترسی که داشت از شهر خودش خارج شد را به میدان میآورد و میگوید: امام حسین(عليهالسلام) هم وقتی میخواست از مدینه خارج شود این را خواند! این در حالی است که در قضیه امام حسین(عليهالسلام) یک محکماتی وجود دارد از جمله محکماتش آن اولین حرفی است که وقتی به حاکم مدینه پیغام دادند که از حسین(عليهالسلام) بیعت بگیر یا او را بکش، فرمود: «علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید»[4]. این جملاتی که حضرت بعداً خوانده: «إنی لم أخرج أشِراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدی»[5]، آن جملهای که فرمود که «أن السنة قد امیتت و أن البدعة قد احییت»[6]، اصلاً همه چیز از بین رفته و قدم به قدم بحث قیام است.
بعضی میگویند سند این جمله معتبر نیست، ولی قدم به قدم این چنین است که بحث قیام و جهاد بوده، یعنی چه میگوید امام حسین(عليهالسلام) برای حفظ جان خودش بوده! امام حسین(عليهالسلام) در یک جملهای به اصحابش میفرماید: شما بروید اینها با من کار دارند، بعد میفرماید: اگر من را در یک سوراخی از کوهها هم پیدا کنند من را به قتل میرسانند؛ یعنی یمن میرفت همینطور میرود، هر جا میرفت همینطور میشد. چند سال است که وقتی محرم میشود این حرفها را در فضای مجازی پخش میکنند و دنبال این هستند که عظمت عاشورا و امام حسین(عليهالسلام) و این حرکت را پائین بیاورند و این خیلی عجیب است.
نکته قابل توجه آن است که ما سه نوع جهاد داریم: جهاد دفاعی، جهاد ابتدائی و جهاد ذبی، البته همهاش لغةً تحت عنوان دفاع میآید، اما جهاد دفاعی دفاع از خود مسلمین و ثغور مسلمین است. جهاد ابتدائی برای مقابله با کفر و شرک است و جهاد ذبی برای ذبّ عن اصل الاسلام است؛ یعنی جایی که اسلام میبیند اسلام در خطر است باید جان خودش، زن و فرزند و اموالش را بدهد، این در فقه ما تصریح شده نه اینکه من این اصطلاح را درآورده باشم. شما کتاب فقهی قدما را ببینید مسئله جهاد ذبی یک عنوان معروفی در کتب فقهی فقهاست. جایی که اصل اسلام در خطر است، این سؤال را شما چطور جواب میدهید؟ امام حسین(عليهالسلام) وقتی آمد علی اصغر را گرفت که آب بدهد، نمیدانست که علی اصغر شهید میشود؟ یا قاسم سیزده ساله، اینها چه وجهی داشت که امام حسین(عليهالسلام) به اینها اجازه میدان بدهد؟!
امروز در آن طرف دنیا وقتی میگویید: ما یک امامی داشتیم برای حفظ اسلام بچه شیرخوارهی خودش را هم داده، این عظمت دین است، شما ببینید در تزاحم بین حفظ اسلام و بین جان امام، یک وقتی یک جملهای از امام خمینی رضوان الله علیه مطرح شده بود که امام زمان(عليهالسلام) هم باید جانش را برای اسلام بدهد، در تزاحم بین حفظ الاسلام و جان امام، باز حفظ الاسلام مقدم است. در تزاحم بین حفظ الاسلام و جان پیامبر(صلياللهعليهوآله)، اسلام مقدم است، این روشن است و چیزی بالاتر از اصل اسلام نیست، جان پیامبر، جان امام معصوم و دیگران، این عنوان جهاد ذبی را دارد (حتماً جزوه جهاد ذبی را مراجعه کنید بحث بسیار مهمی است و یک تحلیل جدیدی هم نسبت به نهضت امام حسین(عليهالسلام) است).
مورد دوم استثنا از قاعده اضطرار
زیرا ادله اضطرار از این مورد انصراف دارد، اگر انسان اضطرار به اکل میتهای پیدا کرد، به خوردن خون، گوشت سگ، گوشت خوک، قبلاً عرض کردیم مسلّماً از این موارد هم میشود تعدی کرد، اضطرار به خوردن خمر پیدا کرد، مانعی ندارد ولی انصراف دارد از آنجایی که باید خون بریزد برای اینکه جان و مالش یا عِرضش را نجات بدهد اضطرار پیدا کند به اینکه خون دیگری را بریزد، ادله انصراف از این مورد دارد. لذا «و لیس شیءٌ مما حرّم الله إلا و قد احلّه لمن اضطر إلیه»، این از مسئله دم انصراف دارد.
جمعبندی بحث
حال آیا قاعده اضطرار اینجا جریان دارد یا نه؟ بعضی از مراجع معاصر فقط روی مسئله اضطرار گفتهاند مادر اگر اضطرار پیدا کرد؛ یعنی در جایی که جانش در خطر است به از بین بردن این جنین قبل ولوج الروح، این مادر میتواند این جنین را سقط کند، روی مسئله اضطرار میآورند. اینجا درست است اگر نفس هم بگوئیم باز عنوان دَم ندارد، آنکه میگوئیم «اذا بلغت الدم فلا تقیة علی اضطراره»، باز خودش در آن دم انسان حیّ است که یک موجودی را باید از بین ببرد، اما شامل این جنین ولو صدق نفس هم بشود نمیشود، ظاهر این است که خیلیها میگویند صدق نفس نمیکنند، اگر صدق نفس هم کرد این از آن موردی نیست که بگوئیم «اذا بلغت الدم»، عرف اینجا عنوان دم را بر این جنین تطبیق نمیکند.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1] . یک شخصی یک وقتی میگفت: در یکی از دانشگاههای یکی از کشورهای اروپائی یک خانمی ده سال است راجع به فوارق بین مکتب اصولی مرحوم خوئی و مکتب اصولی امام درس میخواند و در میان محقق خوئی1 یکی از شاگردان زبده ایشان حضرت آقای وحید را اختیار کرده و تمام اصول ایشان را کار کرده، در میان شاگردان امام، والد شما را انتخاب کرده و تمام اصولش را دیده و نشسته کار کرده، ببینید چقدر کار میکنند! وگرنه کسانی که یک مقدار ضعف علمی دارند میگویند در حوزه ما این زائد بر واقع است و باید خیلی مختصرش کرد! آنها دارند کار میکنند و اینطور اصول و فقه و اعتقادات ما را کار میکنند. دانشکدههای شیعهشناسی به صورت متعدد در اسرائیل وجود دارد که روی تک تک علمای ما و ائمه ما، کتاب و روایات ما کار میکنند. این روشن است که آنها در صدد هدم اسلام هستند و مبارزه با آنها برای همین به عنوان جهاد ذبی است، دفاع از بیضة الاسلام است.
[2] . «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدَ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه.» بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 382 – 381.
[3] . سوره قصص، آیه 21.
[4] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 326.
[5] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 329.
[6] . وقعة الطف، ص: 108.
نظری ثبت نشده است .