موضوع: فقه غربالگری (1)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱۲/۳
شماره جلسه : ۱۷
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی جواز نگهداشتن فرزند با احتمال مرگ مادر
-
دیدگاه مرحوم طبرسی در مورد «لاتقتلوا انفسکم»
-
بررسی صدق انتحار در ما نحن فیه
-
بررسی عنوان وجوب حفظ نفس در ما نحن فیه
-
ادله وجوب حفظ نفس
-
دیدگاه شیخ طوسی
-
دیدگاه ابن برّاج
-
دیدگاه سایر فقیهان
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
سخن در این است که حکم اولی حرمت سقط جنین است، حتی روزهای اول اگر این نطفه منعقد شده باشد، ما با ادله روشن کردیم که سقط آن حرام است. در موارد استثنا گفتیم اگر در جایی بقای جنین موجب مرگ مادر باشد اینجا سقط جایز است و ادلهاش را هم ذکر کردیم. یکی از ادلهاش ادله لا حرج و لا ضرر بود و گفتیم در لا ضرر و لا حرج چند سؤال اینجا مطرح میشود:1. یکی این است که برای مادر ضرر دارد، اگر بقای جنین برای این مادر ضرر دارد یا حرجی است، به چه ملاکی طبیب میتواند او را سقط کند؟
2. سؤال دیگر آن است که آیا این مادر میتواند بگوید بقاء جنین برای من خطر دارد؟ در اینجا آیا سقط فقط مشروع است یا سقط واجب است؟ چون در سؤال قبلی اثر میگذارد. اگر گفتیم در این فرض فقط سقط برای آن مادر مشروع میشود شاید بگوئیم دکتر وظیفهای هم ندارد، اما اگر گفتیم در اینجا سقط واجب است، مسئله راحتتر میشود؛ زیرا تکلیف دکتر را روشن میکنیم.
بررسی جواز نگهداشتن فرزند با احتمال مرگ مادر
مرحوم سید در عروه لا حرج را از باب رخصت میداند، ولی مشهور محققین و فقها قائل به عزیمت هستند، منتهی در اینجا یکبار مسئله را فقط از باب حرج میخواهیم جلو ببریم، لا حرج میگوید: برای توی مادر سقط این جنین مشروع است، ولی اینکه به این زن بگوئیم اگر این جنین بماند تو کشته میشوی، زن میگوید خیلی خوب من کشته شوم! آیا اینجا صدق حرمت قتل نفس (یعنی خودکشی) کرده و این مادر خودکشی میکند؟ آیا آن ادله اینجا جریان پیدا میکند یا نه؟ بر فرض عدم جریان ادله خودکشی در اینجا، آیا ادله وجوب حفظ نفس در اینجا جریان پیدا میکند؟ به این بیان که برای این مادر حفظ نفسش واجب است. آیا از راه ادله وجوب حفظ نفس میتوانیم بگوئیم سقط این جنین به عنوان وجوب مقدمی واجب است یا نه؟
دیدگاه مرحوم طبرسی در مورد «لاتقتلوا انفسکم»
بنابراین دو احتمال قوی در «لا تقتلوا انفسکم» وجود دارد:
1. یک احتمال این است که انفس جمع نفس است یعنی خودتان، هر کسی خودش را نکشد که این همان خودکشی است که ما از آن حرمت خودکشی را استفاده میکنیم.
2. احتمال دوم این است که خدای تبارک و تعالی همه انسانها را کالنفس الواحده میداند، به قرینهای که «و من قتل نفساً فکأنما قتل الناس جمیعاً»[3]، واقعاً گاهی انسان این برخوردی که دین با بشر دارد، این تعابیری که خداوند راجع به بشر آورده، در مخیله هیچ فیلسوفی چنین چیزی نمیآید. قرآن همه بشر را کالنفس الواحدة میداند، بعد میفرماید: «و لا تقتلوا انفسکم»؛ یعنی خودتان را نکشید، اگر کسی دیگری را کشت تو بدان که خودت را کشتی.
اتفاقاً مرحوم طبرسی این روایت را در ذیل آیه ذکر میکند: «لا تخاطروا بنفوسکم فی القتال»؛ در جنگ جانتان را به خطر نیندازید، جایی که میبینید کشته میشوید جلو نروید، یا کسی که در مقابلتان هست آدم قوی هست و شما ضعیف هستید خودتان را به خطر نیندازید، منتهی اینها بیان مصداق است نه اینکه بخواهد تمام آیه منحصر به این باشد. سال گذشته در بحث ادله انتحار، یکی از این ادله را «لا تقتلوا انفسکم» دانستیم. همچنین «لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه»[4] را دلیل دیگری در اینباره دانستیم.
بررسی صدق انتحار در ما نحن فیه
مثال دیگر آنکه، در جنگهای صدر اسلام و در ایام دفاع مقدس، افرادی که مجروح شدند و نزدیک شهادتشان هست آب اگر بخورد زنده میماند، این آب را به دیگری میدهد که تو بخور، او میخواهد بخورد شهید میشود، کسی هم که نخورده شهید میشود، اینها را نمیتوانیم بگوییم خودکشی کرده است؛ یعنی جایی که ایثار میکند و آب را به دیگری میدهد، یا مادری که خودش خیلی گرسنه است و در حال مرگ است، غذا را به دهان بچه خودش میگذارد و خودش هم بعد میمیرد، اینجا صدق قتل نفس نمیکند.
بررسی عنوان وجوب حفظ نفس در ما نحن فیه
ادله وجوب حفظ نفس
دیدگاه شیخ طوسی
مرحوم شیخ میفرماید: «دلیلنا ما علمناه ضرورةً من وجوب دفع المضارّ عن النفس»؛ دلیل ما بر وجوب حفظ نفس آن ادلهای است که میگوید ضرر را باید از جانمان دور کنیم! ما ادلهای داریم که هر چیزی که بر جان انسان ضرر دارد حتی خوف ضرر وجود داشته باشد نه علم، نه اطمینان، خوف داریم که این غذا ضرری است حق نداریم بخوریم، منتهی مراد ضرر دفعی است نه تدریجی.
در مسئله دخان ضرر وجود دارد البته شاید در هر هزار نفر یک نفر به ریهاش ضرری وارد نشود! اما ضررش ضرر دفعی نیست بلکه تدریجی است، ده بیست سال بعد و اواخر عمرش گرفتار ریه خواهد شد. آن ادلهای که میگوید دفع ضرر از جان انسان واجب است ضرر دفعی را دلالت دارد نه ضرر تدریجی را، شیخ طوسی میفرماید ما آنها را دلیل قرار بدهیم برای وجوب حفظ نفس.
«فإذا کان هذا مباحاً فی هذا الوقت و به یدفع الضرر العظیم عن نفسه وجب علیه تناوله»؛ اگر خوردن یک چیزی مباح است مثل آب، اما اگر این آب را نخورد یک ضرر عظیمی به او وارد میشود و اگر خورد ضرر عظیمی از او دفع میشود، تناولش واجب است.[5]
دیدگاه ابن برّاج
«و اذا تقاتلا»؛ اگر با هم مقاتله کردن و صاحب طعام مضطر را کشت اینجا صاحب طعام باید دیه او را بدهد، «کان علیه ضمانه، لأنه مقتولٌ ظلماً». پس در اضطرار، اگر مضطر صاحب طعام (که غذا یا آب را به این مضطر نمیدهد) را کشت «مقتولٌ عن حقٍّ» است، اما اگر صاحب طعام مضطر را کشت «مقتولٌ ظلماً»[6]، لذا صاحب طعام باید قصاص شود. البته ممکن است بگوئیم در باب مقاتله دارند با هم جنگ میکنند و هر کدام خواسته دیگری را بکشد اینجا باید بگوئیم احکام قتل عمد (یعنی قصاص) را ندارد، فقط مسئله دیه است.
دیدگاه سایر فقیهان
محقق حلی در شرایع میفرماید: «لو اضطر إلی طعام الغیر و لیس له الثمن وجب علی صاحبه البذل»؛ اگر پول نداشت صاحب طعام باید بذل کند، «لأن فی الامتناع اعانةً علی قتل المسلم»[8].
شهید اول نیز در دروس این مطلب را دارد. صاحب جواهر میگوید: «و هل یجب التناول للحفظ»؛ بحث درباره شراب یا محرم دیگری است که خوردنش حرام است، میفرماید در جایی که حفظ نفس متوقف بر خوردن هست آیا واجب است یا نه؟ «قیل نعم بل قد یظهر من بعض الاجماع علیه»؛ یعنی اجماع بر وجوب دارد، «لوجوب دفع الضرر و حفظ النفس»، دو عنوان است: یکی وجوب دفع ضرر از نفس است و دیگری وجوب حفظ نفس است.
ایشان میفرماید: «و للمرسل السابق المنجبر بالعمل خلافاً لأحد وجهی الشافعی من جوازه له»؛ شافعی گفته جایز است و واجب نیست، «لکونه ضرباً من الورع فیکون الصبر علیه کالصبر علی القتل لمن یراد منه اظهار کلمة الکفر»[9]؛ حالا به کسی میگویند یا کافر شو یا تو را میکشیم، میگوید من حاضرم کشته شوم اما کلمة الکفر را نگویم مانعی ندارد. صاحب جواهر میفرماید: بین این مطلب که یک کسی را اکراه بر کفر کنند ( و میگویند اگر نگوئی تو را میکشیم) و بین ما نحن فیه فرق وجود دارد، تقیه درست است «الا من اکره و قبله مطمئنٌ بالایمان»[10].
امام خمینی در کتاب اطعمه و اشربه تحریر الوسیله میفرماید: «تباح جمیع المحرمات المزبوره حال الضروره اما لتوقف حفظ نفسه و سد رمقه علی تناوله»؛ حفظ نفسش بر آن متوقف است، سد جوعش بر او متوقف است، «او لعروض المرض الشدید الذی لا یتحمل عادته بترکه»؛ اگر ترک کند یک مرض شدید گرفتار میشود، یا احتمالات دیگر. بعد میفرماید: «و المدار فی الکل هو الخوف الحاصل من العلم أو الظن بالترتب بل الاحتمال الذی یکون له منشأ العقلائی لا مجرد الوهم و الاحتمال».[11]
این اجمالی از عبارات فقهاست. در عبارات فقها مخصوصاً در اطعمه و اشربه که میگویند محرمات را عند الاضطرار جایز است استفاده کنید، فتوا همین است؛ یعنی مسئله وجوب حفظ نفس را امر مسلمی گرفتند که ادلهاش را اجمالاً در جلسه بعد اشاره میکنیم.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1] . سوره نساء، آیه 29.
[2] . مجمع البیان، ج 3، ص 58.
[3] . سوره مائده، آیه 32.
[4] . سوره بقره، آیه 195.
[5] . «إذا اضطر إلى أكل الميتة، يجب عليه أكلها، و لا يجوز له الامتناع منه. و للشافعي فيه وجهان: أحدهما: مثل ما قلناه. و قال أبو إسحاق: لا يجب عليه، لأنه يجوز أن يكون له غرض في الامتناع منه، و هو أن لا يباشر نجاسة. دليلنا: ما علمناه ضرورة من وجوب دفع المضار عن النفس، فإذا كان هذا مباحا في هذا الوقت، و به يدفع الضرر العظيم عن نفسه، وجب عليه تناوله.» الخلاف؛ ج6، ص: 94 – 95، مسئله 23.
[6] . «سألة: المسألة فإن قاتل المضطر صاحب الطعام فقتله المضطر ، ما حكمه في ذلك؟ الجواب: إذا قتل المضطر صاحب الطعام، لم يلزم المضطر شيء، و كان دمه هدرا، لأنه قتله بحق. 728- مسألة: المسألة، تقاتلا و قتل صاحب الطعام المضطر، ما حكمه في ذلك؟ الجواب: إذا قتل صاحب الطعام المضطر، كان عليه ضمانه، لأنه مقتول ظلما.» جواهر الفقه - العقائد الجعفرية؛ ص: 208 – 209، مسئله 727 و 728.
[7] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج3، ص: 125.
[8] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج3، ص: 182.
[9] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج36، ص: 432.
[10] . سوره نحل، آیه 106.
[11] . تحرير الوسيلة، ج2، ص: 169، مسئله 30.
نظری ثبت نشده است .