موضوع: فقه غربالگری (1)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۹/۲۳
شماره جلسه : ۹
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
طائفه دوم
-
جمعبندی
-
طائفه سوم
-
روایت اول
-
روایت دوم
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در استفاده از روایات برای حرمت سقط جنین است. عرض کردیم در اینجا طوایفی از روایات وجود دارد که در جلسه گذشته طایفه اولی مورد بحث قرار گرفت. نکته مهم و قابل توجه در این طائفه، آن تعبیری بود که امام علیه السلام فرمود: «إنّ اول ما یخلق نطفة»[1]، که ما استظهار کردیم که امام(عليهالسلام) میفرماید چون اولین مرحله خلق است، «یطلق علیه النفس» وگرنه آن راوی که میداند «اول ما یخلق نطفة» است، چه نیازی بود که امام(عليهالسلام) بخواهد این را بیان کند.پس سرّ اینکه امام(عليهالسلام) این را بیان کردند آن است که این «اول ما یخلق» عنوان نفس را دارد؛ یعنی ولو لغتاً یا از حیث قرآن بر اینها نفس اطلاق نشود، اما معصوم(عليهالسلام) میتواند در مفهوم توسعه داده و بفرماید که این هم عنوان نفس را دارد.
طائفه دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) أَشْتَرِي الْجَارِيَةَ فَرُبَّمَا احْتَبَسَ طَمْثُهَا مِنْ فَسَادِ دَمٍ أَوْ رِيحٍ فِي رَحِمٍ فَتُسْقَى دَوَاءً لِذَلِكَ فَتَطْمَثُ مِنْ يَوْمِهَا أَ فَيَجُوزُ لِي ذَلِكَ وَ أَنَا لَا أَدْرِي مِنْ حَبَلٍ هُوَ أَوْ غَيْرِهِ فَقَالَ لِي لَا تَفْعَلْ ذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ إِنَّمَا ارْتَفَعَ طَمْثُهَا مِنْهَا شَهْراً وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ مِنْ حَبَلٍ إِنَّمَا كَانَ نُطْفَةً كَنُطْفَةِ الرَّجُلِ الَّذِي يَعْزِلُ فَقَالَ لِي إِنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ فِي الرَّحِمِ تَصِيرُ إِلَى عَلَقَةٍ ثُمَّ إِلَى مُضْغَةٍ ثُمَّ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ فِي غَيْرِ الرَّحِمِ لَمْ يُخْلَقْ مِنْهَا شَيْءٌ فَلَا تَسْقِهَا دَوَاءً إِذَا ارْتَفَعَ طَمْثُهَا شَهْراً وَ جَازَ وَقْتُهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْمَثُ فِيهِ.[2]
مراد از احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی است که مسلّماً ثقه است، «عن ابن محبوب» که مراد حسن بن محبوب است که مسلّماً ثقه است، «عن رفاعة بن موسی النخاس» یعنی بردهفردوش که روایتش هم مناسبت با برده دارد. نجاشی درباره رفاعه میگوید: از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده که ثقه است.[3] شیخ طوسی[4] و ابن داود[5] نیز او را توثیق کردهاند. شیخ طوسی(قدس سره) در کتاب الغیبه میگوید: رفاعه با دیدن معجزات امام رضا(عليهالسلام) از وقف برگشت.[6] لذا روایت از جهت سند معتبر است.
رفاعه نخاس (که شغلش بردهفروشی بوده) میگوید: به امام صادق(عليهالسلام) عرض کردم که یک کنیزی را من میخرم، «ربما احتبس طمثها»؛ «طمث» همان خون حیض است، یک مدتی است که خونش بند آمده، یعنی خون در رحم او جریان ندارد، «فتسقی الدواء لذلک»؛ یک دارویی به او میدهم میخورد، «فتطمث من یومها»؛ همان طوری که دارو میخورد طمث میبیند و خون حیضش جریان پیدا میکند. آیا این کار جایز است؟ در حالی که من نمیدانم اینکه یک ماه است خون ندیده از ناحیه این است که حامله است (حَبَل یعنی حاملگی سبب شده یا غیر حبل».
در روایات طایفه اولی آمده بود که من یقین دارم به اینکه حملی دارد، اگر دارویی بخورد که این حمل از بین برود و سقط کند این عنوان قاتل را دارد، اما اینجا میگوید: اگر احتمال حمل بدهد یعنی کسی نگوید سقط جنین فقط در جایی است که یقین داشته باشد به اینکه جنین است حرام است، بر اساس این روایت اگر زنی احتمال داد حامله باشد و دارویی بخورد که این دارو سبب شود آن بچه از بین برود این هم حرام است.
حضرت فرمود: این کار را انجام نده. میگوید: به امام(عليهالسلام) عرض کردم: «إنه إنما ارتفع طمثها شهراً»؛ یک ماه است که خون حیض ندیده، «ولو کان ذلک من حبلٍ إنما کان نطفة»؛ اگر هم یک ماه خون ندیده به خاطر حمل باشد این حمل نطفه است، «کنطفة الرجل الذی یعزل»؛ یعنی اگر یک ماه خون ندیده باشد و بعداً هم دارویی بخورد که از بین برود این در حد نطفه است، نطفه چه اشکالی دارد؟ مثل نطفه مردی که از اول داخل رحم قرار نمیدهد، چه فرقی بین اینها وجود دارد؟!
قبلاً گفتیم چه تفاوتی میان از بین بردن نطفهای که یک روز است و در رحم زن مستقر شده با نطفهای که مرد عزل میکند وجود دارد؟ در عزل میگوئیم جایز است و در اینجا میگوئیم جایز نیست؟ امام(عليهالسلام) فرمود: «إن النطفة إذا وقعت فی الرحم تصیر إلی علقةٍ»؛ فرق بین این نطفهای که در رحم قرار میگیرد و آن نطفهای که مرد عزل میکند این است که نطفه در رحم تبدیل به علقه و بعد تبدیل به مضغه میشود، «ثم إلی ما شاء الله، و أن النطفة اذا وقعت فی غیر الرحم لم یخلق منها شیءٌ».
در این روایت همان مطلبی است که در روایات طائفه اولی امام(عليهالسلام) فرمود: «إن اوّل ما یخلق نطفةٌ:؛ منتهی به یک عبارت دیگری دارد، میفرماید: این نطفه «تصیر إلی علقةٍ»؛ یعنی پس این نفس است، «تصیر إلی مضغةٍ ثمّ إلی ما شاء الله، اما النطفه اذا وقعت فی غیر الرحم لم یخلق منها شیءٌ»؛ اما اگر نطفه در غیر رحم قرار داده باشد چیزی از آن خلق نمیشود.
به تعبیر روایت «اول ما یخلق فنفسٌ»، لذا نطفه خارج رحم «لم یخلق منها شیءٌ فلیس بنفسٍ»، این عنوان نفس را ندارد. بعد امام(عليهالسلام) میفرماید: «فلا تَسقِها دواءً»؛ به او دوا نده که بخورد، «اذا ارتفع طمثها شهراً و جاز وقتها الذی کان تطمث فیه»؛ اگر یک ماه از طمث او گذشته و وقتی که در آن وقت باید خون ببیند گذشت، تو دارویی نده که به خاطر آن دارو بتواند طمث کند. پرسشی که گاه از مراجع و بزرگان میشود این است که آیا زن میتواند دارو بخورد که زودتر حیض ببیند یا نه؟ بر اساس این روایت و اینکه احتمال حمل بدهد جایز نیست.
جمعبندی
بنابراین اینقدر حرمت سقط جنین بالاست که اگر احتمال حمل هم بدهد حق خوردن دارو ندارد، این بر اساس آنچه ما از این روایت استفاده میکنیم. پس این روایت بسیار خوبی بود که دایره حرمت سقط جنین را بسیار وسیعتر از روایات دیگر بیان میکند.
طائفه سوم
روایت اول
این روایت در باب 37 ابواب حدّ الزنا « بَابُ حُكْمِ الْمَرْأَةِ إِذَا زَنَتْ فَحَمَلَتْ فَقَتَلَتْ وَلَدَهَا» (حکم زنی که زنا کرده حامله شده و وقتی بچهاش به دنیا آمده او را کشته) آمده است.مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ الْجَبَلِيِّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليهالسلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ زَنَتْ فَحَمَلَتْ فَلَمَّا وَلَدَتْ قَتَلَتْ وَلَدَهَا سِرّاً فَقَالَ تُجْلَدُ مِائَةَ جَلْدَةٍ لِقَتْلِهَا وَلَدَهَا وَ تُرْجَمُ لِأَنَّهَا مُحْصَنَةٌ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ غَيْرِ ذَاتِ بَعْلٍ زَنَتْ فَحَمَلَتْ فَلَمَّا وَلَدَتْ قَتَلَتْ وَلَدَهَا سِرّاً قَالَ تُجْلَدُ مِائَةً لِأَنَّهَا زَنَتْ وَ تُجْلَدُ مِائَةً لِأَنَّهَا قَتَلَتْ وَلَدَهَا.[7]
طریق شیخ طوسی(قدس سره) به محمد بن یحیی العطار صحیح است. محمد بن الحسین مشترک بین چند نفر است اما انصراف دارد به محمد بن حسین بن ابی الخطاب که امام و ثقه است، «عن محمد بن اسلم الطبری الجبلیّ»، نجاشی میگوید: «یقال انه کان غالیاً فاسد الحدیث»[8]، عن عاصم بن حمید که ثقه است، «عن محمد بن قیس» که ثقة و عین است.[9]
محمد بن قیس از امام باقر(عليهالسلام) درباره زن شوهرداری میپرسد که زنا کرده و بچهدار شده و بچه خود را که به دنیا آورده مخفیانه میکشد. امام(عليهالسلام) میفرماید: صد تازیانه برای قتل زده میشود چون بچهاش را کشته است و چون محصنه بوده و زنا کرده، رجم میشود.
یکی از مباحثی که چندی قبل مطرح شد این بود که اگر پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و فتوای مشهور فقها این است که اگر مادر فرزند را بکشد قصاص میشود. همان زمان این مسئله را از ما هم پرسیدند. من یک بررسی کردم گفتم ظاهرش این است که بین مرد و زن فرقی نیست، اگر مادر هم فرزند را کشت قصاص نمیشود؛ یعنی آن زمان اشکال میکردند که چطور میشود بگوئیم پدر نباید قصاص بشود، اما مادری که این همه زحمت این بچه را کشیده، این بچه را به دنیا آورده، اگر مادر این فرزند را کشت باید قصاص بشود؟!
یک جواب این بود که این حکم تعبدی است و احکام تعبدی را ما نمیفهمیم. اما در این روایت این زن مادر این بچه است، درست است که زانیه است و از او هم ارث نمیبرد، اما نسبش که از بین نمیرود، البته در باب زنا اختلاف وجود دارد ولی جمعی از فقها میگویند این بچهای که از زنا متولد میشود، پدرش زانی است و مادرش هم این زانیه است، برخی میگویند نسب در زنا مرتفع است. طبق این فرض که بگوئیم نسب نیست بحث مادر در اینجا مطرح نمیشود. راوی در ادامه از زنی که شوهر ندارد میپرسد که زنا کرده و بچهدار شده و این بچه را پس از به دنیا آمدن میکشد. حضرت میفرماید: صد ضربه به خاطر کشتن بچه و صد ضربه به خاطر زنا باید بخورد.
روایت دوم
شیخ طوسی به همین سند، صدوق(قدس سره) هم نقل کرده، کلینی هم نقل کرده، از محمد بن قیس از امام باقر(عليهالسلام) در این روایت آمده «یحسبها حتی تضع»، همین زن اگر بچهاش را به دنیا نیاورده و هنوز در شکمش بچه هست. از روایت اینطور استفاده میشود زنی که باید حد بر او جاری شود اگر در شکمش بچهای داشته باشد باید صبر کنند تا این بچه متولد شود، ضربهای به این بچه نخورد، بچه که متولد شد باید حدّ بر او جاری کنند.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1] . الفقيه 4- 171- 5394؛ وسائل الشيعة؛ ج29، ص: 25 – 26، ح 35063- 1.
[2] . الكافي 3- 108- 2؛ وسائل الشيعة؛ ج2، باب 33 من ابواب الحیض، ص 338، ح 2305- 1.
[3] . «رفاعة بن موسى الأسدي النخاس: روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن عليهما السلام كان ثقة في حديثه مسكونا إلى روايته لا يعترض عليه بشيء من الغمز حسن الطريقة. له كتاب مبوب في الفرائض. أخبرنا الحسين بن عبيد الله قال: حدثنا أحمد بن جعفر قال: حدثنا حميد بن زياد قال: حدثنا أحمد بن الحسن البصري قال: حدثنا أبو شعيب صالح بن خالد المحاملي عنه بكتابه.» رجالالنجاشي/بابالراء/166، شماره 438.
[4] . «رفاعة بن موسى النخاس: ثقة. له كتاب. أخبرنا به ابن أبي جيد عن محمد بن الحسن بن الوليد عن محمد بن الحسن الصفار و سعد بن عبد الله عن يعقوب بن يزيد و محمد بن الحسين عن محمد بن أبي عمير و صفوان بن يحيى عن رفاعة. و رواه أحمد بن محمد بن عيسى عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن ابن فضال عنه.» فهرستالطوسي ص : 196، شماره 296.
[5] . رجالابنداود، ص 153، شماره 607.
[6] . «و يبطل ذلك أيضا ما ظهر من المعجزات على يد الرضا7 الدالة على صحة إمامته و هي مذكورة في الكتب. و لأجلها رجع جماعة من القول بالوقف مثل عبد الرحمن بن الحجاج و رفاعة بن موسى و يونس بن يعقوب و جميل بن دراج و حماد بن عيسى و غيرهم و هؤلاء من أصحاب أبيه الذين شكوا فيه ثم رجعوا.» الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ النص ؛ ص71.
[7] . التهذيب 10- 46- 168؛ الفقيه 4- 38- 5031؛ علل الشرائع- 580- 14؛ الكافي 7- 261- 7؛ وسائل الشيعة؛ ج28، ص: 142، ح 34421- 1.
[8] . رجالالنجاشي/بابالميم/368، شماره 999.
[9] . رجالالنجاشي/بابالميم/323، شماره 881.
[10] . التهذيب 9- 374- 1337؛ الاستبصار 4- 255- 968؛ وسائل الشيعة؛ ج26، ص: 26، ح 32411- 2.
نظری ثبت نشده است .