موضوع: بررسی فقهی بیمه (1)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱/۱۹
شماره جلسه : ۱۳
چکیده درس
-
ادامه بررسی ادله شمول عمومات و اطلاقات
-
تقریب اول
-
بررسی تقریب اول
-
تقریب دوم
-
بررسی تقریب دوم
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
ادامه بررسی ادله شمول عمومات و اطلاقات
برای عدم امکان تمسک به عمومات و اطلاقات برای تثبیت عقود جدید به ادلهای تمسک شدهاست که دو دلیل مورد بررسی قرار گرفت.دلیل سوم: این دلیل اختصاص به اطلاقات داشته و در عمومات جاری نیست؛ به این بیان که یکی از شروط تمسک به اطلاق در مقام بیان بودن متکلم است. اما در مسئله محل بحث شک داریم متکلم در مورد معاملات جدید در مقام بیان باشد، در نتیجه نمیتوان به اصالة الاطلاق تمسک نمود. برای دلیل مذکور دو تقریب ذکر شدهاست:
تقریب اول
در اشکال به تقریب اول گفته میشود هر چند چنین بنائی نزد ائمه معصومین علیهم السلام وجود داشته و ایشان در مقام بیان احکام موضوعات جدید نبودهاند اما این مسئله مانع از تمسک به اطلاقات نیست در نتیجه اگر در اطلاق مقدمات حکمت احراز شد به این صورت که شریعت خالد است و اگر امام علیه السلام لفظ مطلقی را آورد شامل تمام مصادیق است، در تمسک به آن کافی است.
شاید اشکال شود که طبق حساب احتمالات، احتمال اینکه از اطلاقات مصادیق جدید اراده شود بسیار ضعیف است. در جواب میگویند: اراده مصادیق جدید از اطلاقات بعید نیست و با بیان اطلاق، مصادیق جدید نیز قابل اراده هستند. ضمن اینکه صدق عناوینی که بر ترتب حکم دخالت دارند ممکن است و لازم نیست حتماً وجود آن احراز شود. البته این تقریب در مواردی مانند طلوع فجر قابل قبول است.
بررسی تقریب اول
یکی از امتیازات فقه شیعه کبریاتی است که ائمه معصومین علیهم السلام بیان نمودهاند که این مسئله مسلم نزد ائمه سایر مذاهب موجود نیست، بنابراین نمیتوان به راحتی از این مسئله گذشت و آنرا کنار گذاشت. علاوه بر این در روایات متعدد از تعبیر «يَأْتِي عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ» و مانند آن استفاده شده که نشان میدهد حضرات معصومین علیهم السلام به اوضاع و احوال آینده نیز نظر داشتهاند.
آنچه در اشکال به تقریب اول بیان شد نیز مورد قبول نیست چرا که پذیرش بنای مذکور قرینه بر این است که ائمه علیهم السلام درصدد بیان مصادیق جدید نبودهاند و در نتیجه نمیتوان به اطلاق تمسک نمود.
اما در مورد اینکه گفته شد شریعت خالد است نیز میتوان گفت هر چند امکان دارد احکام ذکر شده مربوط به زمان تشریع باشد اما در مورد مسائل جدید میتوان به سایر ادله اصول عملیه مراجع نمود. به بیان دیگر میان اینکه شریعت همیشگی باشد با اینکه بنای ائمه علیهم السلام بیان مسائل جدید نباشد تعارض وجود ندارد بلکه اثبات خلود شریعت از راهها و ادله دیگر ممکن بوده و منحصر به اطلاقات و عمومات نیست.
تقریب دوم
مطلب مذکور شرطی عقلائی است به این صورت که اگر عبد مأمور خرید جنسی با خصوصیات خاص باشد، نمیتواند چون مولی فرموده آن جنس را بخر، مبلغ کلانی برای آن پرداخت نماید چون مولی در مقام بیان این حیث از مسئله نیست.
در مسئله محل بحث نیز گفته میشود در «أفوا بالعقود» یا در روایات مرتبط با بحث، مولی در مقام بیان مصادیق موجود و متعارف بودهاست اما نسبت به مصادیق جدید چون شک وجود دارد نمیتوان اصالة الاطلاق را جاری نمود.
در اشکال به تقریب مذکور گفته شدهاست میان جهت و مصداق تفاوت وجود دارد به این بیان که اگر بگوئیم مولی از جهت تذکیه در مقام بیان بوده اما از جهت طهارت در مقام بیان نبودهاست نمیتوان به اطلاق تمسک نمود. اما بحث ما در مصادیق جدید و مصادیق متعارف است.
در پاسخ گفته شدهاست که مصداق و جهت مانند هم هستند و تفاوتی میان آنها وجود ندارد یعنی باید احراز شود که مورد مشکوک نیز مدنظر متکلم بودهاست و همین مقدار که در مورد افراد جدید شک وجود دارد نمیتوان به اصالةالاطلاق تمسک نمود.[3]
بررسی تقریب دوم
به بیان دیگر اصالةالاطلاق مانند اصالة الحقیقة و اصالةالظهور اثبات میکند که متکلم فلان مطلب را اراده نمودهاست و به سبب آن مورد مشکوک احراز میشود. به نظر ما آنچه به عنوان شرط باید مطرح شود این است که متکلم نسبت این مصداق در مقام اجمال نباشد.
به تعبیر دیگر از آنجا که اطلاق و مقدمات حکمت از قرائن عقلی هستند، اگر در موردی که قطع وجود دارد که متکلم در مقام بیان نیست یا قطع داریم متکلم در مقام اجمال و اهمال است، قطعاً نمیتوان به اطلاق تمسک نمود. اما در موردی که شک وجود دارد اصالةالاطلاق اراده جدی متکلم را احراز میکند و در غیر این صورت اساس اصالةالاطلاق از بین خواهد رفت.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. «فإنّنا نعرف من الذوق المستكشف من الأخبار الواصلة إلينا أنّه لم يكن المبنى على بيان الإمام للأحكام على موضوعات غريبة مستنكرة خارجة عن الحياة الاعتيادية للسامعين وقتئذ، فلو فرض أنّ هذه الأمور كانت حراما في الواقع فهي حرمة محجوبة عن العباد من قبل اللّه (تعالى) فترفع بهذا الحديث، ثمّ يتعدّى إلى سائر الشبهات بالقطع بعدم الفرق، أو الإجماع عليه.» مباحث الأصول، ج3، ص: 268.
[2]. مائده، 4.
[3]. الفائق فی الاصول، ص 153 به بعد.
نظری ثبت نشده است .