درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 49 و مسأله 50)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۲/۱۷


شماره جلسه : ۹۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • روایت هفتم به صورت کامل

  • روایت هشتم به صورت کامل

  • جمع‌بندی روایات

  • روایت یازدهم

  • روایت سیزدهم

  • روایت چهاردهم

  • روایت پانزدهم

  • روایت شانزدهم

  • روایت هفدهم

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه بحث گذشته
بحث در روایاتی است که صاحب وسائل ذکر کرده که باید دید آیا شرطیت ایمان در صحت عبادت را می‌توانیم از آنها استفاده کنیم یا خیر؟

روایت هفتم به صورت کامل
تا اینجا ده روایت را خواندیم که برخی از این روایات را صاحب وسائل تقطیع کرده است، لکن تأثیر چندانی در این قسمت از روایت ندارد، مثلاً در روایت هفتم:

وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: النَّاسُ سَوَادٌ وَ أَنْتُمُ الْحَاجُّ.[1]

 قبلش خیلی در معنای این ذیل نقشی ندارد که بخواهیم آن را قرینه قرار بدهیم.

کامل این روایت به این صورت است:

حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ نَجِيحٍ الرَّمَّاحِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام بِمِنًى لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي فَقَالَ مَا يَقُولُ هَؤُلَاءِ فِي- فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلٰا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلٰا إِثْمَ عَلَيْهِ قُلْنَا مَا نَدْرِي قَالَ بَلَى يَقُولُونَ مَنْ تَعَجَّلَ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ مِنْ أَهْلِ الْحَضَرِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ- فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلٰا إِثْمَ عَلَيْهِ أَلَا لَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلٰا إِثْمَ عَلَيْهِ أَلَا لَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقىٰ إِنَّمَا هِيَ لَكُمْ وَ النَّاسُ سَوَادٌ وَ أَنْتُمُ الْحَاجُّ.[2]

اسماعیل بن نجیح می‌گوید: در یک شبی از شب‌ها در منا خدمت امام صادق عليه‌السلام بودیم، حضرت فرمود: علمای اهل‌سنت در مورد این آیه «فمن تعجّل فی یومین فلا اثم علیه و من تأخر فلا اثم علیه»[3] چه می‌گویند؟ او می‌گوید نمی‌دانم، حضرت فرمود من می‌دانم اینها چه می‌گویند، آنها می‌گویند: «من تعجّل من اهل البادیه»، آن قسمت اول مربوط به صحرانشین‌هاست که آنها که اهل بادیه هستند و زودتر می‌خواهند به بیابان خودشان بروند روز دهم و یازدهم را فقط در منا باشند و نفر کنند.

«و من تأخر من اهل الحضر»؛ آنهایی که اهل خود مکه هستند باید روز سیزدهم هم باشند، «فلا اثم علیه». حضرت فرمود این تفسیر اشتباهی است که بر این آیه می‌کنند، «لیس کما یقولون قال الله جل ثنائه فمن تعجل فی یومین فلا اثم علیه، ألا لا اثم علیه، و من تأخر فلا اثم علیه ألا لا اثم علیه»؛ یعنی تفصیل بین اهل بادیه و اهل حضر نیست، هر کسی خواست روز یازدهم و دوازدهم را در منا باشد این می‌شود «تعجّل» و هر کسی روز سیزدهم باشد می‌شود «تأخر» و هیچ کدام گناهی برایشان نیست.

بعد فرمود: «لا اثم علیه لمن اتقی إنّما هی لکم و الناس سوادٌ و انتم الحاجّ»؛ این لا اثم علیه که در این آیه آمده مربوط به شما یعنی شیعه است، «اما الناس (سنی‌ها) سوادٌ و انتم الحاجّ». ما دیروز به این ذیل تمسک کردیم، اما صدر ارتباطی ندارد به اینکه قرینه باشد که ذیل را معنای دیگری برایش کند.

روایت هشتم به صورت کامل
چهار حدیث اینجا مربوط به حج است. در حدیث هشتم آمده است: «أما و الله ما لله عزّ ذکره حاجٌّ غیرکم و لا یتقبّل إلا منکم»[4]، روایت بسیار خوبی است، ولی اینطور نیست که قبلش قرینه‌ای دارد بر این‌که بخواهد بگوید حج آنها هم صحیح است اما ثواب ندارند و فقط حج شما ثواب دارد. این روایت در کتاب کافی شریف آمده که کامل آن به این صورت است:

عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ عليه‌السلام الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَيَّ فَنَظَرَ إِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِي شَيْبَةَ فَقَالَ يَا فُضَيْلُ هَكَذَا كَانَ يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لَا يَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا يَدِينُونَ دِيناً يَا فُضَيْلُ انْظُرْ إِلَيْهِمْ مُكِبِّينَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَسْخُورٍ بِهِمْ مُكِبِّينَ عَلَى وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ يَعْنِي وَ اللَّهِ عَلِيّاً عليه‌السلام وَ الْأَوْصِيَاءَ عليهم‌السلام ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- فَلَمّٰا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه‌السلام يَا فُضَيْلُ لَمْ يَتَسَمَّ بِهَذَا الِاسْمِ غَيْرُ عَلِيٍّ عليه‌السلام إِلَّا مُفْتَرٍ كَذَّابٌ إِلَى يَوْمِ الْبَأْسِ هَذَا أَمَا وَ اللَّهِ يَا فُضَيْلُ مَا لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ حَاجٌّ غَيْرَكُمْ وَ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَكُمْ وَ لَا يَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَأَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ- إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبٰائِرَ‌ مٰا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئٰاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً يَا فُضَيْلُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَ تَكُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَرَأَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلٰاةَ وَ آتُوا الزَّكٰاةَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ.

فضیل می‌گوید: با امام باقر عليه‌السلام داخل مسجد الحرام شدیم و امام باقر  عليه‌السلام به من تکیه داده بود و یک نگاهی به اهل سنت کردند و ما کنار باب بنی شیبه بودیم. حضرت فرمود: مردم جاهلیت نیز همین‌طور طواف می‌کردند، آیا طواف جاهلیت صحیح بوده در حالی که «لا یعرفون حقّاً و لا یدینون دیناً»؛ اصلاً آنها دین نداشتند، طواف می‌کردند. «یا فضیل انظر إلیهم مکبّین علی وجوههم»؛ اینها واژگون هستند، خدا اینها را لعنت کند، خلقی که مسخّر شیطان هستند و «مکبّین علی وجوههم» هستند.

حضرت بعد آیه 22 سوره ملک را خواندند: «أفمن یمشی مکبّاً علی وجهه اهدی أمن یمشی سویا علی صراط مستقیم»؛ کسی که به صورت واژگون راه می‌رود می‌تواند راه برود یا کسی که «سویاً من دون عیبٍ و نقصٍ» راه می‌رود؟! بعد حضرت فرمود: «یعنی والله علیاً علیه السلام و الاوصیاء»؛ خدای تبارک و تعالی علی عليه‌السلام و اوصیاء علی را قصد می‌کند. سپس آیه 27 سوره ملک را تلاوت فرمود: «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ»؛ وقتی که قیامت دیدند چه خبر است آن زمان وجوه‌شان در هم گرفته می‌شود و به ایشان می‌گویند «کنتم بین تدّعون امیرَ المؤمنین».

بعد می‌فرماید: «یا فضیل لم یتسمَّ بهذا الاسم غیر علیٍ إلا مفترٍ کذاب»؛ هیچ کسی به اسم و عنوان «امیرالمؤمنین» نام برده نمی‌شود غیر از علی مگر کسی که کذاب و مفتری باشد، «اما و الله یا فضیل ما لله عزّ ذکرُه حاجٌ غیرکم»؛ به خدا قسم غیر از شما اصلاً کسی حاجّ نیست، «و لا یغفر الذنوب إلا لکم»؛ خدا فقط ذنوب شما را می‌بخشد، «و لا یتقبل الا منکم و إنکم لأهل هذه الآیة "ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریما"[5]»؛ حضرت می‌فرماید: این آیه و آیاتی که مربوط به توبه و غفران است مربوط به شماست.

درست است قرآن تعبیر به عباد می‌آورد: «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله»[6]  ولی تقیید می‌خورد به عباد مؤمن؛ یعنی کسانی که ایمان و اعتقاد به امیرالمؤمنین عليه‌السلام و اولاد علی را دارند. لذا ظاهر این روایات بلکه بالاتر از ظاهر اینکه توبه غیر مؤمن قبول نیست، غیر مؤمن هر چه توبه کند فایده ندارد؛ زیرا یکی از شرایط توبه ایمان است.

جمع‌بندی روایات
بنابراین اینطور نیست که بگوئیم در این روایات یک قرائنی وجود دارد که حج اینها به حسب ظاهر صحیح است، اولاً حج هم الغای خصوصیت می‌کند، اینکه حضرت فرموده: «انتم الحاجّ»، می‌شود «انتم المصلّون»، «انتم الصائمون»، هر عبادتی را شما فقط انجام می‌دهید و اینها انجام نمی‌دهند. تعبیر به اینکه «هکذا یطوفون فی الجاهلیة»، آیا طواف جاهلیت درست بوده؟ حضرت تشبیه می‌کند می‌گوید طواف اینها با طواف جاهلیت یکی است و فرقی نمی‌کند.

ممکن است بعضی از این راویات در مقابل این راویات باشد، مثلاً همین که مرحوم حاج شیخ عبد الکریم از آیت‌الله بروجردی نقل کردند، مرحوم سید در عروه وقتی می‌فرماید ایمان شرط در صحّت عبادات هست، فقط دو نفر تعلیقه دارند؛ یعنی همه محشین عروه قبول دارند، یکی مرحوم بروجردی است و یکی مرحوم حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاست، این دو نفر می‌گویند ایمان شرط برای کمال ثواب است و شرط برای صحت نیست، اما تمام محشین (این مقداری که در حواشی چاپ جامعه مدرسین است) می‌گویند شرط در صحت است و کسی اینجا حاشیه ندارد و فقط مرحوم بروجردی حاشیه دارد. البته از معاصرین و از مراجع بزرگوار نجف و قم داریم افرادی که همین نظر مرحوم بروجردی را دارند، ولی خود محقق خوئی هم اصرار داشت بر این‌که ایمان، شرط برای صحت است.

روایت یازدهم
وَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه‌السلام يَا عَبَّادُ مَا عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ أَحَدٌ غَيْرُكُمْ وَ مَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكُمْ وَ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَكُمْ.[7]
روایت دوازدهم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ لَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه‌السلام أَيُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ لَنَا أَفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً.[8]

طریق شیخ صدوق به ابو حمزه صحیح است.[9] ابوحمزه از امام سجاد عليه‌السلام نقل می‌کند که حضرت سؤال کرد: أفضل در روی زمین کدام بقعه افضل است؟ می‌گوید: ما عرض کردیم «الله و رسوله و ابن رسوله اعلم»؛ ما نمی‌دانیم و شما اعلم هستید، حضرت فرمود: افضل نقاط زمین بین رکن و المقام است، حال اگر یک مردی عمر نوح پیدا کند؛ یعنی اگر 950 سال هم روزه بگیرد نماز بخواند و بدون ولایت بمیرد هیچ نفعی برای او ندارد.

یعنی حتی اگر لحظات آخر هم ایمان آورد (آن روایت برایش شرط متأخر می‌شود) تمام اعمال گذشته‌اش اجر دارد، اما اگر بدون ولایت مُرد «لم ینفعه شیئاً»، آیا به این معناست که فقط ثواب به او نمی‌دهند اما صحیح است؟! کدام عربی حاضر است اینطور معنا کند؟ «لم ینفعه شیئاً»، یعنی کالعدم است، اگر دو هزار سال هم اینطوری عبادت کند کالعدم است.

نکته شایان ذکر آن است که در زمان صدور این روایات، ائمه عليهم‌السلام غیر از این نمی‌توانستند بیان کرده و صریحاً بگویند اعمال اینها باطل است و با یک تعابیر دیگری باید ذکر کنند، آن زمان بنی امیه و بنی العباس مگر می‌شد ائمه اینطور بگویند، بالأخره زمان تقیه بوده، در آن ظرف این‌گونه سخن گفتن بسیار عجیب است. این جهت هم در نظر باشد.

این روایت دو سند دیگر هم دارد که سندش را صاحب وسائل ذکر کرده است.[10]

روایت سیزدهم
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ كَرَّامٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام يَا مُعَلَّى لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ يَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا بِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ.[11]

کرّام الخثعمی ثقه است، ابی الصامت توثیق ندارد، معلی بن خنیس که محل بحث است، اما محققین وثاقتش را قبول دارند و ظاهراً همین‌طور باشد و ما هم در بعضی از بحث‌های فقهی راجع به معلی بن خنیس بحث کردیم. روایت قبلی مربوط به امام سجاد عليه‌السلام بود و این روایت مربوط به امام صادق عليه‌السلام است، امام صادق عليه‌السلام می‌فرماید: «یا معلی لو أن عبداً عبد الله مائة عام ما بین الرکن و المقام یصوم النهار و یقوم اللیل حتّی یسقط حاجباه علی عینیه»؛ اینقدر پیر بشود که هر دو ابرویش روی چشمش بیفتد، «و یلتقی تراقیه هرماً»؛ یعنی پیری به تراقی او برسد و همه بدنش فرسوده شود (این ممکن است کنایه از این باشد که بمیرد)، «جاهلاً بحقّنا لم یکن له ثوابٌ»؛ در این روایت «ثوابٌ» دارد.

گاهی اوقات در روایات در همین حد فرمودند که از باب «العاقل یکفی بالاشاره». در این روایت درست است که حضرت فرموده: «لم یکن له ثواب» اما این به این معنا نیست که «العمل صحیحٌ»، کنار آن «لم ینفعه شیئا» یعنی «کرماد اشتدت به الریح» یعنی اصلا صحیح نیست و کالعدم است.

روایت چهاردهم
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه‌السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ الْأَسْوَدِ وَ الْمَقَامِ وَ بَابِ الْكَعْبَةِ وَ ذَاكَ حَطِيمُ إِسْمَاعِيلَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً‌ صَفَّ قَدَمَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ قَامَ اللَّيْلَ مُصَلِّياً حَتَّى يَجِيئَهُ النَّهَارُ وَ صَامَ النَّهَارَ حَتَّى يَجِيئَهُ اللَّيْلُ وَ لَمْ يَعْرِفْ حَقَّنَا وَ حُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً أَبَداً.[12]

میسّر، میسر بن عبدالعزیز نخعی مدائنی است که یک روایتی در توثیقش از زراره از امام صادق علیه السلام نقل شده است. این روایت نیز شبیه روایت قبلی است. «إن افضل البقاع ما بین الرکن الاسود و المقام و باب الکعبة و ذاک حطیم اسماعیل»، ظاهرا این مطلب به گونه‌ای بوده که گویا خود اصحاب هم یک مقدار این مطلب برایشان سنگین بوده که ائمه چاره نداشتند تا قسم هم یاد کنند. در آن روایت داشت: «أما و الله ما لله عزوجل حاجٌّ غیرکم»، اگر فقط اندازه این بود که این عمل اینها ثواب ندارد نیاز به قسم خوردن نداشت! «والله لو أن عبداً صفّ قدمیه»؛ این دو پای خودش را در این مکان منظماً نگه دارد یعنی از اینجا جای دیگری نرود، «و قام اللیل مصلیاً حتی یجیئه النهار»؛ شب را تا روز نماز بخواند، روزها روزه بگیرد، «و لم یعرف حقّنا و حرمتنا اهل البیت لم یقبل الله منه شیئاً ابدا»، مثل عبارت «لم ینفعه شیئاً» است.

روایت پانزدهم
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ السُّلَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عليه‌السلام قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ  عليه‌السلام عَلَى النَّبِيِّ صلي‌الله‌عليه‌وآله فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ مَا فِيهِنَّ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعَ وَ مَا عَلَيْهِنَّ وَ مَا خَلَقْتُ مَوْضِعاً أَعْظَمَ مِنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً دَعَانِي مُنْذُ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ لَأَكْبَبْتُهُ فِي سَقَرَ.[13]

محمد بن حسان سلّمی در کتب رجال نام او ذکر نشده است. لذا این روایت معتبر نیست. از امام صادق عليه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمود: «نزل جبرئیل علیه السلام علی النبی عليه‌السلام فقال یا محمد السلام یقرئک السلام»؛ خدای تبارک و تعالی که حقیقت سلام هست بر تو سلام می‌فرستد، «و یقول خلقت السماوات السبع و ما فیهنّ و الارضین السبع و ما علیهنّ، و ما خلقت موضعاً أعظم من الرکن و المقام»؛ خدا می‌فرماید: من در روی زمین محلی را با عظمت‌تر و با فضیلت‌تر از رکن و مقام خلق نکردم.

این‌که امام سجاد عليه‌السلام و امام صادق عليه‌السلام درباره رکن و مقام می‌گویند، یعنی در تمام نقاط زمین ثواب مسجد الحرام با هیچ‌جا معادل نمی‌شود، حتی نماز در مسجد النبی عليه‌السلام هم معادل با نماز در مسجد الحرام نیست، در مسجد الحرام باز بین الرکن و المقام ثوابش بیشتر است. خداوند می‌فرماید: «ولو أنّ عبداً دعانی منذ خلقت السماوات و الارضین»؛ این تعبیر بسیار عجیب است، از عمر نوح هم بالاتر، اگر یک عبدی از زمانی که من آسمان‌ها و زمین را خلق کردم من را عبادت کند، سپس من را «جاحداً لولایة علیٍّ» ملاقات کند، «لأکببتُه فی سقر»؛ یعنی اگر کسی به اندازه عمر عالم (نگوئیم به اندازه عمر نوح) خدا را عبادت کند اما منکر ولایت امیرالمؤمنین عليه‌السلام باشد، او را با صورت در نار وارد می‌کنم. در اینجا کلمه «جاحداً» دارد ممکن است این را حمل بر ناصبی‌ها کنیم که آنها که علاوه بر جحد هم دشمنی دارند.

روایت شانزدهم
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه‌السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ أَيُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ قُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ يَا مُيَسِّرُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ يَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَكَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.[14]

این روایت درباره «أی البقاع اعظم حرمة» است که حضرت فرمود: «ما بین الرکن و المقام، ما بین القبر وا لمنبر، روضة من ریاض الجنة» که شبیه روایت پیشین است و سند این روایت نیز معتبر نیست؛ چون ابراهیم بن اسحاق مشترک بین جماعتی است.

روایت هفدهم
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْفَضْلِ بْنِ كَثِيرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ الْبَلْخِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا‌ الْحَسَنِ عليه‌السلام يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ يُصَلِّيهَا هَذَا الْخَلْقُ لَعْنَةً قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ لِمَ قَالَ بِجُحُودِهِمْ حَقَّنَا وَ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّانَا.[15]

الفضل بن کثیر مدائنی که توثیق ندارد، البته گفته‌اند صاحب نوادر الحکمه او را توثیق کرده است. سعید بن ابی سعید بلخی (که مجهول است) می‌گوید: از امام کاظم عليه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: «إن لله فی وقت کلّ صلاة یصلّیها هذا الخلق لعنةً، قلت جعلت فداک و لم قال بجحودهم حقّنا»؛ این حقّ امامت یک چیز کمی نیست، بگوئیم خدای تبارک و تعالی یک حقّی برای اینها قرار داد و یک عده غصب کردند. این تعبیر هم ممکن است بکنیم که حقیقت دین ولایت است، آیا می‌توان گفت اینها هم اعمالشان صحیح است؛ یعنی همان طوری که عمل ما مسقط قضا و اعاده است عمل آنها هم همینطور است؟!

تعبیر «هکذا یتطوفون فی الجاهلیه» در روایات قبلی ‌یا تعبیر «یعبدون غیر الله»، اینجا هم خدا در هر نمازی اینها را لعنت می‌کند، مگر می‌شود عملشان صحیح باشد و مورد لعن خدا قرار بگیرند؟! اگر انکار ولایت موضوع برای لعن است چه اختصاصی به وقت نماز دارد؟ به این معناست که اثر ولایت در نماز ظاهر است، اثر ولایت در روزه، یعنی اگر کسی ولایت نداشته باشد اطاعت خدا نمی‌کند، به همین معناست.

آن روایاتی که می‌گوید نماز بدون ولایت قابل قبول نیست درست است، آن هم مؤید این بحث است که می‌کنیم. این هم نکته مهمی است در وقت نماز اثر ولایت باید ظاهر باشد، اینها وقتی نماز می‌خوانند ولایت ندارند و لذا لعن خدا شامل حالشان می‌شود.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1] . الكافي 4- 523- 12؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 120، ح 303- 7.
[2] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‌4، ص: 523، ح 12.
[3] . سوره بقره، آیه 213.
[4] . الكافي 8- 288- 434؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 120، ح 304- 8.
[5] . سوره نساء، آیه 31.
[6] . سوره زمر، آیه 53.
[7] . المحاسن 147- 56؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 121، ح 307- 11.
[8] . الفقيه 2- 245- 2313؛ عقاب الأعمال 243- 2؛ أمالي الشيخ الطوسي 1- 131؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 122، ح 308- 12.
[9] . «و ما كان فيه عن أبي حمزة الثماليّ فقد رويته عن أبي- رضي اللّه عنه- عن سعد بن عبد اللّه، عن إبراهيم بن هاشم، عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطيّ، عن محمّد بن الفضيل، عن أبي حمزة ثابت بن دينار الثماليّ. و دينار يكنّى أبا صفيّة و هو من حيّ من بني ثعل و نسب إلى ثمالة لأنّ داره كانت فيهم، و توفّي سنة خمسين و مائة و هو ثقة عدل قد لقي أربعة من الأئمّة: عليّ بن الحسين؛ و محمّد بن عليّ، و جعفر بن محمّد، و موسى بن جعفر عليهم السّلام، و طرقي إليه كثيرة و لكنّي اقتصرت على طريق واحد منها.» من لا يحضره الفقيه؛ ج‌4، ص: 444.
[10] . «وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ مِثْلَهُ وَ رَوَاهُ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ مِثْلَهُ.» عقاب الأعمال 243- 2؛ أمالي الشيخ الطوسي 1- 131؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 122.
[11] . عقاب الأعمال 243- 1؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 122، ح 309- 13.
[12] . عقاب الأعمال 244- 3؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 122، ح 310- 14.
[13] . عقاب الأعمال 250- 15؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 123، ح 311- 15.
[14] . عقاب الأعمال 250- 16؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 123، ح 312- 16.
[15] . عقاب الأعمال 248- 8، و رواه في علل الشرائع 602- 62؛ وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 123، ح 313- 17.

برچسب ها :

ولایت شرطیت ایمان در صحت عبادات جحد ولایت کالعدم بودن اعمال اهل‌سنت

نظری ثبت نشده است .