موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 3
تاریخ جلسه : ۱۳۸۸/۱۱/۱۰
شماره جلسه : ۶۳
-
صور مسأله «بیع بلا ثمن».
-
نتیجه و خلاصه بحث قاعده إقدام.
-
عدم تفاوت میان علم و جهل بایع و مشتری.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
صور مسأله «بیع بلا ثمن»
نتیجه و خلاصه بحث قاعده إقدام
اینجا بحث قاعدهی اقدام تمام شد. یک نتیجه گیری کنیم؛ مرحوم شیخ(ره) قاعده اقدام را کبرویا و صغرویا مورد مناقشه قرار دادند. ما با فهم قاصرمان؛ قاعده اقدام را کبرویا و صغرویا پذیرفتیم.عدم تفاوت میان علم و جهل بایع و مشتری
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
صور مسأله «بیع بلا ثمن»
هم اثر همان تملیک مطلق بر آن بار شود، یکی از آثارش هم «لزوم» است، اما این لزوم، لزوم بیعی نیست. اینجا بگوییم این «بعتک بلا ثمن» بیع نیست، لذا در آن خیار مجلس وجود ندارد، چون خیار مجلس، مختص به بیع است. بگوییم هبه نیست، اثر و حکم هبه؛ جواز است، اینجا جواز هم نیست.
جایی که کلی من حیث هو کلی، یا قابل اعتبار نباشد، یا اگر قابل ا عتبار هم باشد اثر نداشته باشد، اگر بگویید کلی بدون فرد قابل اعتبار نیست یا بگویید اگر قابل اعتبار است اثر ندارد، اینجا ما فرمایش شما را قبول میکنیم، اما اگر گفتیم یک کلی داریم، مثل استصحاب کلی، در آنجا میگویید کلی حدث با قطع نظر از حدث اصغر بودن یا حدث اکبر بودن، بر آن اثر بار است.
اگر کلمه بیع و هبه به گوش شما نخورده بود، بجای «بعتک» گفتید «ملّکتک» ؛ به شما تملیک کردم، نه قصد بیع میکنید و نه قصد هبه، این غلط است، چون قصد تملیک میکنید.
عرض من این است، تا حالا ذهن ما با اینها مأنوس بوده که قدما میگفتند معامله یا بیع یا هبه، أصلا از اینها بیرون هم نیست، متأخرین گفتند یک عناوین جدیدی عقلا دارند مثل بیمه و...، اینها را هم درست کردند.
نظری ثبت نشده است .