موضوع: آيات معاد 3
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۰۷/۰۹
شماره جلسه : ۱
چکیده درس
-
بررسی آیات صراط
-
تبیین اجمالی آیات 71 و 72 سوره مریم
-
بررسی معنای لغوی«وارد» در آیه شریفه «و ان منکم الا واردها»
-
بنابر دیدگاه برخی «وارد» به معنای حضور و اشراف داشتن
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی آیات صراط
ترتیب بحث در مباحث معاد بر اساس کتاب بحار که در جلد ششم و هفتم مطرح شده است دنبال میکنیم، یكی از موضوعات مهمی كه در بحث معاد مطرح میشود بحث صراط است، این مطلب معروفی كه در قیامت صراطی وجود دارد و همه از روی آن صراط عبور میكنند «من المؤمن و الكافر»، و خصوصیاتی كه برای آن صراط در روایات آمده را میخواهیم بررسی کنیم. در فقه در تلقین میت گفته میشود «أن الصراط حق» و در كلمات مفسرین و در كلمات متكلمین این بحث مطرح شده، فلاسفه به یك نحو دیگری صراط را برخلاف آن ظواهر نقلی مطرح كردهاند كه اگر مجال شود بعد از اینكه این بحثهای نقلی تمام شد آراء متكلمین و فلاسفه را در باب صراط مطرح میكنیماولین بحث این است كه آیا در قرآن كریم برای صراط آیهای وجود دارد یا خیر؟ در قرآن کریم آیهای كه صریحاً مسئله صراط را مطرح كرده باشد وجود ندارد لکن آیاتی وجود دارد که به نحو غیر صریح از آن مسئله صراط استفاده میشود و این آیات دو دستهاند1. یک دسته با کنایه، با اشاره و ملازمهای که در آن با مسئله صراط وجود دارد مسئلهی صراط استفاده میشود 2. برخی از آیات فقط با توجه به روایاتی كه در ذیل آیه وارد شده دلالت بر مسئله صراط میکند؛ یعنی ما قطع نظر از روایات به هیچ وجهی آن آیه، شاید ایهام به مسئله صراط هم نداشته باشد.
تبیین اجمالی آیات 71 و 72 سوره مریم
از آیاتی که لازم است به آن پرداخته شود آیات 71 و 72 از سوره مباركه مریم است که خداوند میفرماید «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِیا»، «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیا».اجمال آیه این است که «ان» در آیه شریفه «و ان منکم الا واردها» نافیه است به این معنا نیست از شما کفار یا انسان مگر اینكه وارد جهنم میشوید. همه مفسرین گفتند ضمیر «واردها» به جهنم برمیگردد چون آیه پیشین این است«فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیاً ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِیعَةٍ أَیهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیاً ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیاً»[1] «هم اولی بها» یعنی اولای به جهنم، پس «إن منكم الا واردها» یعنی نیست از شما مگر اینكه همهی شما وارد جهنم میشوید حالا اینكه وارد چیست بحث زیادی دارد. بعد هم میفرماید « كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِیاً» این یك قانون مسلم قطعی الهی است. «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا» آنهایی كه با تقوا هستند از جهنم نجات میدهیم «وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیاً» «نذر» یعنی «نترُكُ»، ظالمین را رها میكنیم در حالی كه زانو بسته در جهنم هستند.
شاید مهمترین آیهای كه هر چند با ملازمه ظهور در مسئله صراط دارد همین آیات شریفه باشد، حالا فعلا به روایاتی كه در ذیل آیه آمده کاری نداریم، پس آیه ظهور در این دارد که همه وارد جهنم میشوند و این همان صراطی است كه همه از جهنم باید عبور كنند، «من المؤمن و الكافر». لكن برای مؤمن بدو و سلام است و برای كافر و مشرك همان عنوان عذاب را دارد.
زجاج میگوید یكی از آیاتی كه مفسرین زیاد درباره آن اختلاف كردهاند همین آیه مذکور است و عمده بحث روی كلمه «واردها» است.
بررسی معنای لغوی«وارد» در آیه شریفه «و ان منکم الا واردها»
آیه میفرماید «و إن منكم الا واردها»، نسبت به کلمهی «وارد» به نحو اجمال دو احتمال وجود دارد؛ الف). مراد ورود و حضور است،«وارده» یعنی حاضرها، و حاضرها یعنی مشرفها؛ همه بر جهنم اشراف پیدا میكنند. ب). احتمال دوم این است كه «واردها» یعنی داخلها.حال كدام یك از دو معنای مذکور مراد آیه است؟ آیا «واردها» به معنای اشراف و یا به معنای دخول است؟ برای دانستن معنای آن، ابتدا باید به کتب لغت مراجعه شود تا روشن گردد که کلمهی «وارد» كه از ماده «وَرَدَ» است در لغت به چه معنا آمده؟
1. لسان العرب[2] چنین آمده: کلمهی «ورد» به هر سه ضبط استعمال شده: «وَُِرد»، «وَردُ كل شجرةٍ نَورها» اگر به فتح واو بیاید، «وَرَّد الشجر» یعنی نوَّرَ؛ نور را از خودش بیرون تاباند که نور همان شکوفه است، شکوفه یعنی «ما ظهر من الشیء». «الوِرد من أسماء الحُمّی و قیل هو یومُها» آن روزی كه شخص تَب میكند و مریض میشود كلمهی «وِرد» را استعمال میكنند، منتهی استعمال «وَرد و وِرد» خیلی نادر است. عمده این است كه میگوید «الوِرد و وُرد القوم الماء»، «الوِرد الماء الذی یورد»، عرب به خود این آبی كه كسی وارد آن میشود به این آب «وِرد» میگوید. علامه طباطبایی وقتی میخواهند معنا کنند میفرمایند:«الورود خلاف الصدور و هو قصد الماء».[3] «الوِرد الابل الواردة»، «موارد» جمع «مورِد» است به معنای طریق و راهها است راهی كه انسان از آن میرود «وَرَد مورداَ أی وروداَ و الموردَ الطریق إلی الماء».
پس یك معنای «وِرد» آن آبی است كه انسان وارد آن میشود و معنای دیگر «وِرد» همان جزئی از اجزاء قرآن است، «سُمّی النصیب من قراءة القرآن».[4] یك قولی هم وجود دارد كه راجع به بعضیها نقل شده: إن الحسن و ابن سیرین كه دو تا از قرّاء بودند «كانا یقرآنِ القرآنَ من أَوَّله إِلى آخره و یكْرهانِ الأَورادَ»[5] این دو تا قاری «یكرهان الاوراد» هستند، «اوراد» جمع وِرد است به معنای جزء است، پس وِرد یك معنایش آن آبی است كه انسان بر او وارد میشود و معنای دیگر آن جزئی از اجزاء قرآن است.
در لسان العرب میگوید:[6] «الوِرد خلاف الصَدَر»، به معنای خروج، میگوید «قد علمنا الورود و لم نعلم الصدور» ما فهمیدیم ورود این شخص را ولی خروجش را نفهمیدیم.
لسان العرب از جوهری نقل میكند میگوید «ورَدَ فلان وُروُداً أی حَضَر، و أَورده غیره یعنی حضره اسْتَوْرَده أَی أَحْضَره»[7] بعد این آیه را اشاره میكند «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً»[8] روز قیامت ما مجرمین را به سوی جهنم وِردا، میگوید «أی مشاةً عطاشا» به سوی جهنم در حالی كه پیاده میروند و عطشان هستند.
2. صاحب كتاب معجم مقاییس اللغه[9] میگوید «الواو و الراء و الدال اصلان»، یعنی دو تا معنا دارد «أحدهما الموافاة إلی الشیء» یعنی انسان آن شیء را توفیه کند، آن را به دست بیاورد، «توفی» یعنی اینكه روح را كاملاً از بدن خارج كرد، «استیفا» یعنی به نحو كامل یك چیزی را به دست آوردن. پس «الموافاة إلی الشیء» یعنی به نحو كامل انسان چیزی را توفیه كند، بعد میگوید «و الثانی لونٌ من الالوان» كه همان «وَرد» است، «وَرد»، «فكانت وردةً كالدِهان[10]» این به معنای همراه است كه گاهی اوقات در استعمالات رایج هم به گُل «وَرد» گفته میشود، «فكانت وردة كالدهان» یعنی خود گل را «وَرد» میگویند نه مجرد شکوفه. پس در لغت «وَرد یا وِرد»، به معنای گل، به معنای حضور، به معنای دخول و به معنای جزء و نصیب نیز آمده.
3. صاحب كتاب مجمع البحرین[11] میگوید: «الوِرد الماء الذی یورد» به خود آب «وِرد» میگویند «و الذی یرد علیه» آن كسی كه بر او وارد میشود را وارد میگویند، یعنی این كسی كه داخل آب میشود چرا به او میگوئیم «وارد»؟ برای اینكه «حصل الورد». و اصطلاح راجع بین مردم نیز همین است به کسی که داخل آب شد میگوییم یك كسی وارد آب شد، یا كسی كه وارد این خانه یا حسینیه میشود را میگوییم «حصل البیت»، «حصل الدار»، «حصل الشیء»، «استوفی الشیء» پس روشن شد که «وِرد» یعنی خود آن شیء، و عنوان «ماء» خصوصیت ندارد بلكه یكی از مصادیق «ورد» «ماء» است و لذا در مقاییس اللغه به صورت عمومی میگوید: «الموافاة إلی الشیء» آن شیء آب باشد یا غیر آب باشد، استیفای شیء یعنی به دست آوردن یك شیء، پس آن شیء اسمش «وِرد» است و آن كسی كه موافات كرده را «وارد» میگویند، كسی كه داخل آب شده را «وارد» میگویند.
پس صاحب مجمع البحرین میگوید «بئس الوِردُ المورود» جهنم هم وِرد و هم مورود است، چون كسی كه او را تحصیل میكند «واردها» میگویند و جهنم «وِرد» میشود، سپس خدا میفرماید «بئس الورد» خیلی ورد بدی است یعنی چیزی كه تحصیل كرده خیلی بد است، حالا چرا بئس؟ «لأن الوارد إنما یقصد لتسكین العطش» آدمی كه تشنه است و خیلی عطش دارد میگوید الآن بروم یك جایی باشد تسكین پیدا كنم، خدا میفرماید: «بئس الورد» مثل كسی كه تشنه است و فكر میكند این آب خنك است اما برمیدارد میبیند تمامش سمّ است، «إنما یقصد لتسكین العطش و تبرید الاكباد» در حالی كه «وِرد» نه موجب تسكین و نه موجب تبرید است، لذا خدا میفرماید: «بئس الورد المورود». پس در مجموع وقتی كلمات لغویین را كنار هم بگذاریم از لغت این استفاده میشود: «وِرد»، «ما یرد الانسان فیه» و به ماء «وِرد» گفته میشود، وکلمهی «ماء» که در لسان العرب آمده خصوصیت ندارد و شاهدش کلام صاحب المقاییس اللغه است که میگوید:«الموافاة إلی الشیء»، «وِرد» یعنی آن چیزی(مکان، آب، مال حرام) که انسان تحصیل میکند. اینکه به جهنم «بئس الوِرد» گفته میشود زیرا شخص به قصد اینکه خودش را از تشنگی نجات میدهد میرود لکن در آنجا تشنگی او بیشتر میکند.
البته در لغت،«وَرَد» به معنای حَضَر هم معنا شده، «وَرَدَ أی حَضرَ»، «استورد أی استحضر»، «اُورَدَه أی احضره»، پس معنای حضور در لغت هم آمده، منتهی غالب و ریشه اصلی آن دخول است لکن معنای موافاة که از مقاییس نقل شد ممكن است اعم از دخول و حضور گرفته شود هر چند ظهور روشن در دخول دارد.
با دانستن معنای لغوی «وِرد، وَرد» که ریشه کلمهی «وارد» است، اکنون معنای اصلی«وارد» در آیه شریفه «و إن منكم إلا واردها» چیست؟ در اینجا دو دیدگاه وجود دارد:
بنابر دیدگاه برخی «وارد» به معنای حضور و اشراف داشتن
برخی نظیر ابن مسعود، حسن، قَتاده و ابومسلم قائلاند که کلمهای «وارد» در آیه شریفه «و إن منكم الا واردها» به معنای حضور و اشراف است یعنی «حضرها، أشرف علیها» به این معنا که خداوند تبارك و تعالی در روز قیامت تمام بشر و امت را مشرف بر جهنم قرار میدهد، نه اینكه داخل در جهنم نماید.بیان ادلّه و شواهد
این قوم ادله و شواهدی بر دیدگاه خودشان آوردهاند:
الف). در آیه شریفه «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ»[12] که مربوط به حضرت موسی این چنین آمده: وقتی حضرت موسی به ماء مدین وارد شد، ماء مدین یك چاهی بود كه مردم داشتند از آن چاه آب میكشیدند، دختران شعیب هم عقب ایستاده بودند و موسی آنجا آمد، خدواند میفرماید: «وَرَدَ ماء مدین» یعنی حضَرَ، أشرفَ بر آن آب، بر آن چاه، در حالی كه موسی داخل آن چاه نشده بود بیرون بود داشت نگاه میكرد دید عدهای دارند از چاه آب میكشند دختران شعیب هم ایستادند و خداوند تبارك و تعالی تعبیر میكند «وَرد ماء مدین»
ب: در قضیه حضرت یوسف (علی نبینا و آله و علیه السلام) آمده: «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ»[13] یعنی این گروه وارد خودشان را فرستادند كه از آن چاه آب بیاورد، دلوش را بیندازد و آب بیاورد، این سقا را خداوند تبارك و تعالی از آن تعبیر به وارد كرده، ساقی را تعبیر به وارد كرده، در حالی كه این ساقی داخل آب نمیرود.
در كتب لغت این چنین آمده «وَرَدت بلد كذا أی اشرفت علیه، دخلته أم لم تدخله»یعنی بفلان بلد رسیدم خواه داخل آن شهر شده باشید یا نشده باشید، «وردت بلد كذا و ماء كذا» به معنای اشراف است، شعری هم از زهیر است «فلما وردن الماء زُرقاً جمامه»[14] یعنی اقمن علی الماء، پس کلمهی«وَرد» به معنای حضور و اشراف، هم در قرآن و شعر و لغت استعمال شده.
ج). آیاتی وجود دارد که میفرماید: انسانهای متقی و افرادی كه اهل كارهای خوب هستند، اینها وارد جهنم نمیشوند و در روز قیامت از آتش دور هستند از جمله آن، آیه شریفه «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ»[15]، «لا یسْمَعُونَ حَسیسَها وَ هُمْ فی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ»[16] اینها از آتش دور هستند و حسیس جهنم را نمیشنوند، لذا اگر گفته شود «إن منكم إلا واردها» به معنای داخل شدن در آتش جهنم است، چطور میشود كسی داخل در آتش جهنم بشود اما صدای شعلههای جهنم را نفهمد؟ «لا یسمعون حسیسها»، چطور میشود اینها مُبعَد باشند ولی داخل در جهنم شده باشند.
بنابراین از ادله وشواهد مذکور نتیجه گرفته میشود که«وارد» به معنای وصول است، یعنی رسیدند به آن جهنم، اینها حضور و اشراف بر جهنم دارند.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
[1] ـ مریم، 68، 69، 70.
[2] ـ لسان العرب، ج3، ص: 456.« «وَرْدُ كلّ شجرة: نَوْرُها، و قد غلبت على نوع الحَوْجَم. قال أَبو حنیفة: الوَرْدُ نَوْرُ كل شجرة و زَهْرُ كل نَبْتَة»
[3] ـ المیزان،ج14،ص:89.
[4] ـ المیزان، ج3،ص:456.
[5] ـ فی الحدیث أَن الحسن و ابن سیرین كانا یقرآنِ القرآنَ من أَوَّله إِلى آخره و یكْرهانِ الأَورادَ؛ الأَورادُ جمع وِرْدٍ، بالكسر، و هو الجزء، یقال: قرأْت وِرْدِی. همان، ص:458.
[6] ـ ج3، ص:457.
[7] ـ همان.
[8] ـ مریم،68.
[9] ـ ج6،ص:105
[10] ـ الرحمن، 37«فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهان»
[11] ـ «قیل الوِرْدُ مصدر وَرَدَ یرِدُ وِرْداً و وُرُوداً. و الوِرْدُ بالكسر: الماء الذی یورد و الذی یرد علیه. و فی التفسیر وِرْداً أی عطاشا. و قوله: بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ أی بئس الورد الذی یردونه النار، لأن الوارد إنما یقصد لتسكین العطش و تبرید الأكباد و النار ضده. قوله: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها » ج3،ص:160
[12] ـ «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّى یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ كَبیر»، قصص، 23.
[13] ـ «وَ جاءَتْ سَیارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یعْمَلُون». یوسف، 19.
[14] ـ ثم بین سبحانه أحوالهم یوم الحشر فقال «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» أی ما منكم أحد إلا واردها و الهاء فی واردها راجعة إلى جهنم و اختلف العلماء فی معنى الورود على قولین (أحدهما) أن ورودها هو الوصول إلیها و الإشراف علیها لا الدخول فیها و هو قول ابن مسعود و الحسن و قتادة و اختاره أبو مسلم و استدلوا على ذلك بقوله تعالى «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یسْقُونَ» و قوله تعالى فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ و بأنك تقول وردت بلد كذا و ماء كذا أی أشرفت علیه دخلته أو لم تدخله و فی أمثال العرب" إن ترد الماء بماء أكیس" و قال زهیر:
فلما وردن الماء زرقا جمامة****وضعن عصی الحاضر المتخیم
أراد فلما بلغن الماء أقمن علیه قال الزجاج: و الحجة القاطعة فی ذلك قوله سبحانه «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یسْمَعُونَ حَسِیسَها» فهذا یدل
على أن أهل الحسنى لا یدخلونها قالوا فمعناه إنهم واردون حول جهنم للمحاسبة و یدل علیه قوله «ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا» ثم یدخل النار من هو أهلها و قال بعضهم معناه إنهم واردون عرصة القیامة التی تجمع كل بر و فاجر» مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج6، ص: 812.
[15] ـ انبیاء، 101
[16] ـ همان، 102
نظری ثبت نشده است .