درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 3


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱۰/۱۷


شماره جلسه : ۱۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • عدم همخوانی هدایت به سمت جهنم با مورد سؤال واقع شدن

  • پاسخ به اشکال مذکور و بررسی آن

  • پاسخ چهارم و نظریه مختار

  • عدم جریان قاعده تقدیم و تأخیر در آیه شریفه از دیدگاه کلام فخر رازی

  • کلام آلوسی در روح المعانی و بررسی آن

  • جمع بندی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


عدم همخوانی هدایت به سمت جهنم با مورد سؤال واقع شدن
در مباحث پیشین نکاتی پیرامون آیه شریفه 24 از سوره مبارکه صافات بیان شد. اکنون یک سؤالی به صورت اشکال در تفاسیر مطرح کرده‌اند و آن این است که چطور در آیه پیشین خداوند متعال می‌فرماید؛ «فاهدوهم إلی صراط الجحیم» و سپس می‌فرماید؛ «وقفوهم»، این چه وجهی دارد، از یک طرف خطاب شود که این‌ها را به سمت جهنم راهنمایی کنید و از سوی دیگر بفرماید؛ «و قفوهم» این‌ها را نگه دارید، کسی که به جهنم فرستاده می‌شود دیگر سؤال کردن معنا ندارد.

پاسخ به اشکال مذکور و بررسی آن
پاسخ اول
درست است که جهنمی بودن این گروه واضح است حتی برای خودشان هم واضح است منتهی توقف برای سؤال، به خاطر این‌است که حدود و میزان گناهان را به خودشان ذکر کنند.

این جواب از اشکال شمرده نمی‌شود، اشکال این است که وقتی به جهنم روانه شد‌ه‌اند دیگر نگه داشتن برای سؤآل کردن معنا ندارد، اگر عکس‌‌ آن را می‌فرمود؛ اینها را نگه دارید که از ایشان سؤال شود بعد که سؤال شد حالا به جهنم ببرید، این معنا دارد، در حالی که آیه می‌فرماید «فاهدوهم إلی صراط الجحیم»، بعد از «الهدایة إلی صراط الجحیم» می‌فرمایند؛ «قفوهم إنهم مسئولون»، این توقف و سؤال بعد از هدایت به سوی جهنم معنا ندارد و بگوییم توقف به خاطر این است که میزان جرم روشن شود، این جواب از اشکال نیست، اشکال این است که چرا اول جهنم بعداً توقف.

پاسخ دوم
در بعضی تفاسیر آمده؛ این نگه داشتن، خودش یک نوع مجازاتی محسوب می‌شود.

این پاسخ هم صحیح نیست زیرا وقتی به جهنم برده‌اند و مجازات در حدّ بالا در جهنم وجود دارد لذا مجازات دیگر معنا ندارد.

پاسخ سوم
این است که «وقفوهم» عطف به «فاهدوهم الی صراط الجحیم» نیست، بلکه عطف به «احشرو الذین ظلموا» می‌باشد،[1] در آیه پیشین چنین آمده؛ «احشرو الذین ظلموا وازواجهم و ما کانوا یعبدون»، «من دون الله فاهدوهم إلی صراط الجحیم»، «وقفوهم انهم مسئولون».

 البته سؤال و دو پاسخ پیشین، در فرضی است که «قفوهم» عطف به «فاهدوهم» گرفته شود، زیرا با عطف گرفتن چنین اشکالی لازم می‌آید؛ «فاهدوهم» این‌ها را به طرف جهنم راهنمایی کنید سپس می‌فرماید؛ «فقفوهم»، اشکال این است که وقتی به سمت جهنم راهنمایی می‌کنند «قفوهم» معنا ندارد.

این عدم عطف به «قفوهم»، تا حدّی اشکال را جواب می‌دهد و اشکال را حل می‌کند ولی این احتمال، خلاف ظاهر آیه است.

پاسخ چهارم و نظریه مختار
بهتر و مناسب ترین جواب این است که بگوییم؛ آیه نمی‌فرماید «فاهدوهم إلی الجحیم» تا گفته شود بعد از هدایت به سمت جهنم، توقف و نگه داشتن معنا ندارد، بلکه آیه می‌فرماید؛ «فاهدوهم إلی صراط الجحیم» و در مباحث پیش بیان کردیم؛ احتمال خیلی قوی این است که بگوئیم مراد از «صراط» در آیه شریفه همان صراطی است که به عنوان طبقه فوقانی جهنم شمرده می‌شود و روی جهنم است، بدین سان خداوند تبارک و تعالی به خزنه‌ی نار،‌ به ملائکه خودش دستور می‌دهد که این‌ها را به سمت صراط جحیم ببرید و آنجا نگه دارید، نه اینکه این‌ها را به جهنم ببرید و بعد نگه دارید تا چنین اشکال پیش بیاید.

پس دو آیه مذکور به ضمیمه همدیگر، اصل صراط را ثابت می‌کند و همچنین دلالت دارد که همه انسان‌ها یا حداقل کفار را در صراط نگه می‌دارند تا از آن‌ها سؤآل شود. پس محل سؤال در قیامت، صراط است و آیه شریفه به خوبی بر این مطلب دلالت دارد؛ «فاهدوهم إلی صراط الجحیم»، «قفوهم» یعنی در همان صراط اینها را متوقف کنید، «إنهم مسئولون»، و این‌‌ها مورد بازخواست و سؤال قرار می‌گیرند.[2]

عدم جریان قاعده تقدیم و تأخیر در آیه شریفه از دیدگاه کلام فخر رازی
به نظرم می‌رسد همین مطلبی که ما گفتیم فخر رازی نیز دارند؛ ایشان می‌گوید بعضی‌ها گفته‌اند؛ «فی الآیة التقدیم و التأخیر» یعنی«ما ینبقی أن یؤخر یقدم و ما ینبقی عن یقدم یؤخر»؛ گاهی اوقات آن‌که باید مقدم آورده شود مؤخر آورده شده و آن‌که باید مؤخر آورده شود مقدم آورده شده. این عنوان تقدیم و تأخیر، یکی از روش‌های فصاحت و بلاغت شمرده می‌شود و در آیه شریفه مذکور نیز همین روش پیاده شود. ایشان این قاعده تقدیم و تأخیر را قبول نمی‌کنند، لذا نباید گفت؛ «وقفوهم» به منزله مبتدای مؤخر است و اصل این بود که مقدم آورده شود؛ «قفوهم إنهم مسئولون فاهدوهم إلی صراط الجحیم» منتهی خداوند متعال اول بر اساس فصاحت و بلاغت مؤخر آورده. می‌گوید: «والأصوب أنه لا حاجه إلیه» نیازی به این قاعده نیست.

سپس در ادامه می‌گوید؛ «کأنه قیل فاهدوهم إلی صراط الجحیم فإذا انتهوا إلی الصراط» ایشان نیز همانند ما روی کلمه صراط تکیه کرده‌اند و می‌گوید خداوند متعال نمی‌فرماید؛ «فاهدوهم إلی الجحیم» بلکه می‌فرماید؛ «إلی صراط الجحیم»، این‌ها را به صراط راهنمایی می‌کنند و ‌در صراط نگه می‌دارند «قفوهم»، «فإن السؤال یقع هناک».[3]

کلام آلوسی در روح المعانی  و بررسی آن
ایشان می‌گوید؛[4] «إنهم مسئولون عن عقائدهم و اعمالهم و فی الحدیث لا تزال قدما عبدٍ حتّی یسأل عن خمسٍ عن شبابه فیما أبلاه و عن عمره فیما أفناه و عن ماله مما کسبه و فیما انفقه و عن علمه ما ذا عمل به و عن ابن مسعود یسئلون عن لا اله الا الله»، سپس می‌گوید «و روی بعض الامامیة عن ابن جبیر عن ابن عباس یسألون عن ولایة علیٍ کرم الله تعالی وجهه رووه أیضاً عن أبی سعید الخدری» بعضی از امامیه از ابن جبیر از ابن عباس پیرامون جمله «انهم مسئولون» نقل کرده‌اند که از ولایت امیرالمؤمنین در روز قیامت سؤال می‌شود. عده دیگری هم روایت کرده‌اند.

در ادامه می‌گوید؛ «و اولی هذه الاقوال أنّ السؤال عن العقاید و الاعمال و رأس ذلک لا اله الا الله» ولی تعجب آن است که می‌گوید «و من اجله ولایة علیٍ کرّم الله تعالی وجهه» یعنی می‌گوید «لا اله الا الله» جدای از ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیست، منتهی نتوانسته آن خباثت و تعصب خودش را اظهار نکند لذا در دنباله می‌گوید «وکذا ولایة خلفاء..

تاکنون گفتیم از روایات استفاده می‌شود که از توحید، نبوت، عقاید،اعمال در دنیا، مال، عمر و در رأس آن از ولایت امیر المومنین (علیه السلام) سؤال می‌شود اما در آیه پسین از آیه شریفه«و قفوهم انهم مسئولون» خداوند می‌فرمایند؛«ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ»[5] یعنی «انهم مسئولون»، «ما لکم لا تناصرون»، سؤآل که از این‌ها می‌شود این است که شما چرا تناصر نمی‌کنید؟ چرا یکی از شما، دیگری را یاری نمی‌کند. «بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» همه‌تان تسلیم هستید و هیچ کاری نمی‌توانید انجام بدهید و این اشاره به این دارد که در یکی از جنگ‌ها ابوجهل گفت «نحن جمیعٌ منتصر»، ابوجهل و کفار و مشرکین در دنیا می‌گفتند ما یکی، دیگری را یاری می‌کنیم.

در عصر موجود هم چنین است و یکی از اصول مهم بین کفار این است که همدیگر را برای مقابله با اسلام یاری می‌کنند، در هر زمانی تناصر از اصول مهم کفار بوده، لذا در روز قیامت اولین سؤآلی که از این‌ها می‌شود این‌است که خدا می‌فرمایند؛ «ما لکم لاتناصرون» چون در روز قیامت این‌ها به جان هم می‌افتند و با هم مشاجره دارند و از رؤسای‌شان بد می‌گویند؛ این‌ها ما را به کفر کشانده‌اند، رؤسای آن‌ها می‌گویند؛ ما گفتیم و شما می‌خواستید قبول نکنید، لذا خدا می‌فرماید «ما لکم لا تناصرون».

ولی باید توجه داشت، درست است که در آیه پسین خداوند متعال می‌فرمایند؛ «ما لکم لا تناصرون» منتهی از این انحصار فهمیده نمی‌شود تا گفته شود آیه دلالت دارد که «إنّهم مسئولون»، فقط از «ما لکم لا تناصرون» می‌خواهند سؤال کنند، این شاید با حکمت خداوند متعال سازگاری نداشته باشد.

در ادامه آلوسی می‌گوید «و ظاهر الآیه أن الحبس للسؤال بعد هدایتهم إلی صراط الجحیم بمعنی تعریفهم إیاه و دلالتهم علیه لا بمعنی إدخالهم فیه و إیصالهم إلیه» ایشان نیز برای اینکه جواب از اشکال مذکور را بدهد می‌گوید؛ «فاهدوهم» إخبار از این است که جای شما جهنم است و حکم‌ آن صادر شده، «لا بمعنی ادخالهم فیه و ایصالهم إلیه و جوّز أن یکون صراط الجحیم طریقهم له من قبورهم إلی مقرّهم و هو ممتدٌ» و احتمال داده می‌شود «صراط الجحیم» طریقی است که کفار از قبورشان تا مقرّشان که جهنم است طی می‌کنند و این طریق ممتد است لذا «فیجوز کون الوقف فی بعضٍ منه مؤخراً عن بعض».

سپس می‌گوید؛ «وفیه من البعد ما فیه» اینکه بگوئیم از وقتی  که از قبر بیرون می‌آیند صراط جحیم شروع می‌شود دیگر«فاهدوهم» معنا ندارد. «و قیل إن الوقف للسؤال قبل الأمر المذکور و الواو لا تقتضی الترتیب» توقف برای سؤال، قبل از «فاهدوهم إلی صراط الجحیم» است، و«واو» اقتضای ترتیب را ندارد (ما به آن اشاره کرده‌ایم). «و قیل الوقف بعد الأمر إن مجیئهم النار»[6] بعد از اینکه لبه نارآورده‌اند، آن‌ها را نگه می‌دارند.

تمام این‌ مطالبی که آلوسی بیان کرده‌اند خلاف ظاهر است زیرا «فاهدوهم» به معنای ادخال و ایصال است[7] نه اینکه به ایشان بگویند حکم شما جهنم است، بلکه خداوند متعال به خزنه‌ی نار می‌گوید اینها را به طرف جهنم ببرید و این حکم نیست، اعلام نیست.

جمع بندی
پس «فاهدوهم» به معنای ادخال و ایصال است و ظهور در این دارد، و با تکیه بر روی کلمه صراط می‌گوییم؛  صرط آن طبقه فوقانی جهنم است، همان صراطی است که محل سؤال است لذا می‌فرمایند؛ اینها را نگه دارید «إنهم مسئولون». طبق این بیان، آیه شریفه بر یک معنای ظاهر و روشنی دلالت دارد. تنها کسی که مؤید بر این نظریه پیدا کرده‌ایم فخر رازی است.

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ در حاشیه چنین آمده «أو معطوفة على جملة احشروا ..» الجدول فى اعراب القرآن   ج‏23   49
[2] ـ در صراط مواقفی وجود دارد که از همه چیز سؤآل می‌شود و در مباحث آتی بعد از اتمام بحث مذکور، ان شاء الله به آن می‌پردازیم.
[3] ـ «و المعنى احبسوهم و في الآية قولان أحدهما: على التقديم‏ و التأخير، و المعنى قفوهم و اهدوهم، و الأصوب أنه لا حاجة إليه، بل كأنه قيل: فاهدوهم إلى صراط الجحيم فإذا انتهوا إلى الصراط قيل‏ وَ قِفُوهُمْ‏ فإن السؤال يقع هناك و قوله: إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ قيل عن أعمالهم في الدنيا و أقوالهم». مفاتيح الغيب   ج‏26   329
[4] ـ آلوسی با اینکه از متعصبین علیه شیعه است، اما گاهی اوقات در جاهای متعددی من دیده‌ام، در ذیل بعضی از آیات می‌گوید؛ مقصود از این آیه شریفه همان حضرت حجّت (عج) است که شیعه‌ها می‌گویند، ردّ هم نمی‌کند. در اینجا هم اتفاقاً ‌وقتی به این مسئله سؤال می‌رسد می‌گوید؛ «و من اجله ولایة علیٍ کرم الله تعالی وجهه».
[5] ـ الصافات، 25.
[6] ـ وَ قِفُوهُمْ‏ أي احبسوهم في الموقف‏ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ عن عقائدهم و أعمالهم، و في الحديث‏ «لا تزول قدما عبد حتى يسأل عن خمس عن شبابه فيما أبلاه و عن عمره فيما أفناه و عن ماله مما كسبه و فيما أنفقه و عن علمه ماذا عمل به» و عن ابن مسعود يسألون عن لا إله إلا الله، و عنه أيضا يسألون عن شرب الماء البارد على طريق الهزء بهم. و روى بعض الإمامية عن ابن جبير عن ابن عباس‏ يسألون عن ولاية علي كرم الله تعالى وجهه‏ و رووه أيضا عن أبي سعيد الخدري و أولى هذه الأقوال أن السؤال عن العقائد و الأعمال، و رأس ذلك لا إله إلا الله، و من أجله ولاية علي كرم الله تعالى وجهه و كذا ولاية إخوانه الخلفاء الراشدين رضي الله تعالى عنهم أجمعين. و ظاهر الآية أن الحبس للسؤال بعد هدايتهم إلى صراط الجحيم بمعنى تعريفهم إياه و دلالتهم عليه لا بمعنى ادخالهم فيه و إيصالهم إليه، و جوز أن يكون صراط الجحيم طريقهم له من قبورهم إلى مقرهم و هو ممتد فيجوز كون الوقف في بعض منه مؤخرا عن بعض، و فيه من البعد ما فيه، و قيل: إن الوقف للسؤال قبل الأمر المذكور و الواو لا تقتضي الترتيب، و قيل الوقف بعد الأمر عند مجيئهم النار و السؤال عما ينطق به قوله تعالى‏ ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ‏ أي‏ لا ينصر بعضكم بعضا، و الخطاب لهم و آلهتهم أو لهم فقط أي ما لكم لا ينصر بعضكم بعضا كما كنتم تزعمون في الدنيا، فقد روي أن أبا جهل قال يوم بدر: نحن جميع منتصر، و تأخير هذا السؤال إلى ذلك الوقت لأنه وقت تنجيز العذاب و شدة الحاجة إلى النصرة و حالة انقطاع الرجاء و التقريع و التوبيخ حينئذ أشد وقعا و تأثيرا». روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم   ج‏12   78.
[7] ـ این از موارد «ایصال إلی المطلوب» است نه «ارائة الطریق»، البته بنا بر اینکه اصل تفصیل درست باشد چون در این تفصیل تردید و تأمل داریم.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .