موضوع: آيات معاد 3
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۱۹
شماره جلسه : ۱۳
چکیده درس
-
فضیلت قرائت سوره بلد در نماز یومیه
-
معنای اجمالی آیات سوره بلد
-
معانی لغوی اقتحام در آیه شریفه«فلا اقتحم العقبه»
-
اقوال مطرح شده در «فلا اقتحم» از دیدگاه طبرسی
-
احتمالات موجود در «العقبه» از دیدگاه طبرسی
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
یكی دیگر از آیاتی كه ممكن است بر مسئله صراط استدلال كنند، آیاتی از سوره بلد که خداوند متعال میفرماید: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»،«وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ»، «فَكُّ رَقَبَةٍ»، «أَوْ إِطْعامٌ فی یوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ».
فضیلت قرائت سوره بلد در نماز یومیه
سوره بلد از سورههایی است كه سفارش شده در فریضه مورد قرائت قرار بگیرد، در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) وارد شده «من كان قرائته فی الفریضة لا اقسم بهذا البلد» كسی كه در نماز واجبش «لا اقسم بهذا البلد» را قرائت كند «كان فی الدنیا معروفاً أنه من الصالحین» در دنیا به عنوان یكی از صلحا و صالحین شناخته میشود «و كان فی الآخرة معروفاً أن له من الله مكاناً» در آخرت هم این شخص در نزد خداوند تبارك و تعالی یك منزلت و مكانی دارد و اثر سوم «و كان یوم القیامه من رفقاء النبیین و الشهداء و الصالحین»[1]. این سه تا اثر را در خواندنِ سوره بلد در فریضه ذكر شده.معنای اجمالی آیات سوره بلد
در آیه اول خدا میفرماید: «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» قسم به این بلد كه مكه باشد.آیه دوم: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»، خطاب ضمیر «انت» پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است كه خدا میفرماید قسم به این بلد در حالی كه تو حلّ به این بلد هستی كه اینجا احتمالاتی وجود دارد و احتمال روشنآن این است كه «و أنت حالٌ بهذا البلد»، یعنی تو در اینجا قرار داری، قسم به مكه برای اینست كه تو در مكه قرار داری.
آیه سوم: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» در این اختلاف است: 1) والد حضرت آدم و «ما ولدَ» اولاد انبیاء مراد است. 2) والد حضرت ابراهیم و «ما ولد» اسماعیل است 3) والد پیامبر و «ما ولد» اولاد پیامبر باشد.
پس خداوند به سه چیز قسم میخورد: قسم به این بلد، قسم به تو كه در این بلد هستی و مقیم این بلد هستی ، قسم به والد و ولد.
برای چه قسم میخورد؟ آیه چهارم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی كَبَدٍ» جواب قسم است، كبَد[2] یعنی سختی، رنج، مشقت، انسان در رنج و مشقّت است یعنی این یكی از سنتهای الهی است مخصوصاً قشر مستضعف جامعه، فقرا، یا ما طلبهها بیشتر باید به این آیه توجه داشته باشیم.
خلقت انسان در رنج و سختی است، یعنی انسان هر چه را كه اراده كند انجام بدهد اگر اسبابش هم فراهم باشد، بالأخره مقرون به یک مشقّت و سختی است لذا اینطور نیست كه گفته شود انسان هر چه دلش بخواهد با امكاناتی كه دارد به راحتی به نتیجه میرسد بدون اینكه هیچ مشقتی برای او نباشد.
علامه طباطبائی (رضوان الله علیه) تعبیر خوبی دارند، میفرمایند «و لا ینال شیئاً منها» یعنی انسان شیئی از نعَم دنیا را نمیرسد «إلا مشوبةً بما ینغص العیش»[3] مگر اینكه مشوب به این است كه راحتی او را كم میكند «مقرونة بمقاساة و مكابدة مضافا إلى ما یصیبه من نوائب الدهر و یفاجئه من طوارق الحدثان» در این عالم هر كسی به هر چیزی میخواهد برسد، به مال میخواهد برسد، مشوب به مشقّت است، مشقّتهای فراوانی باید داشته باشد تا به دست بیاورد و تا او را حفظ کند، به علم میخواهد برسد علمش هم همینطور است، انسان بدون سختی و راحتی به علم نمیرسد، به هر چه كه انسان میخواهد از نعم الهیه برسد مشوب به سختی است.
آیه پنجم: «أَیحْسَبُ أَنْ لَنْ یقْدِرَ عَلَیهِ أَحَدٌ» آیا انسان گمان میكند كه احدی قادر بر او نیست.
آیه ششم: «یقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً» میگوید من مال زیادی را انفاق كردهام، در شأن نزولش آمده یعنی مالی را در راه عداوت با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) صرف کردهام. «لُبد» به مال زیاد گفته میشود، و گاهی به مالی كه جمع و انباشته شده «لُبَد» میگویند.
آیه هفتم: «أَ یحْسَبُ أَنْ لَمْ یرَهُ أَحَدٌ» گمان میكند كسی او را نمیبیند.
آیه هشتم: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ» آیا ما دو عین برای او قرار ندادهایم.
آیه نهم: «وَ لِساناً وَ شَفَتَینِ» آیا برای او زبان و لبها قرار ندادیم؟
آیه دهم: «وَ هَدَیناهُ النَّجْدَینِ» و دو راه برای او قرار دادهایم. «نجد» طریق مرتفع را میگویند، به «حجاز» نجد میگویند چون عنوان طریق مرتفع را دارد، پس برای انسان دو طریق وجود دارد یكی خیر و دیگری شر، اگر واجبات را انجام بدهید محرمات را ترك كنید، نیتتان خالص باشد، معرفت خدا پیدا كنید سعادت دنیا و آخرت نصیبتان میشود و اگر دنبال دنیاطلبی، هواپرستی بروید، مغلوب شیطان شوید به سعادت نخواهید رسید.
معانی لغوی اقتحام در آیه شریفه«فلا اقتحم العقبه»
آیه یازدهم: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»، آیه دوازدهم: «وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ». حال همه بحثها در این است كه «فلا اقتحم العقبه یعنی چه؟ آیا از این آیه یازدهم میتوان آن صراطی كه در قیامت بر روی جهنم است استفاده كرد یا اینکه آیه ارتباطی به صراط ندارد؟اقتحام یعنی چه؟ اقتحام یعنی «الدخول بسرعةٍ و شدةٍ»[4] با سرعت و شدّت در یک جا وارد شدن. یا در بعضی از تعابیر آمده «الاقتحام قحَمَ فی الأمر قُحوماً أی رمی بنفسه فیه من غیر رویةٍ»[5] یعنی به صورت غیر عادی خودش را در او انداخت. فرق بین اقتحام و ورود این است كه اگر انسان به صورت طبیعی وارد شود به آن ورود میگویند اما اگر با سرعت و «من غیر رویه» و غیر طبیعی وارد شود، از آن تعبیر به اقتحام میكنند، در لغت چنین آمده: «اقتحم المنزل» یعنی حمله كردن به یك منزل، اگر به یك منزلی یورش ببرند و حمله كنند آنجا تعبیر به اقتحام میكنند.
در بعضی از روایات آمده؛ اقتحام در هلكات، یعنی كسی خودش را به مهلكه میاندازد، در لغت القُحمَة به معنای مهلكه نیز آمده، القُحَم یعنی «صعاب الطریق» راه خیلی سخت.
بعد از روشن شدن معنای لغوی اقتحام، اکنون بحث این است کلمهی «لا» در آیه شریفه«لا اقتحم» به چه معنا است؟ آیا به معنای خودش است و یا به معنای «لَم» آمده؟ دو احتمال دادهاند: 1) به معنای خودش است، «فلا اقتحم العقبه». 2) به معنای «لم» آمده؛ زیرا بر اساس آنچه در ادبیات مطرح است اینکه اگر «لا» بر سر فعل ماضی دربیاید باید تكرار شود مثل «لا صدّق و لا صلّی» و چون در اینجا تکرار نشده به همین جهت«لا» به معنای«لم» اخذ میشود و تعبیر به مضارع میگردد «فلا اقتحم یعنی فلم یقتحم العقبة».
کسانی كه میگویند «لا» معنای خودش را دارد تكرارش آیه شریفه «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»[6] قرار میدهند.
اقوال مطرح شده در «فلا اقتحم» از دیدگاه طبرسی
ایشان میفرماید در «فلا اقتحم» اقوالی وجود دارد، همچنین در «عقبه» احتمالاتی بیان شده؛الف) قول اول این است كه «أی فلم یقتحم هذا الانسان العقبة و لا جاوزها» این انسانی كه برای او چشم، زبان، لب و نجدین قرار دادهایم «لم یقتحم العقبة» از عقبه عبور نكرد.
در احتمال مذکور قید دنیا مطرح نشده اما در كتب تفسیری اهلسنت مثل بخاری از مجاهد نقل میكند كه «لا» به معنای لم است و خود بخاری هم این را اختیار میكند و میگوید «فلم یقتحم العقبه فی الدنیا» یعنی خداوند تبارك و تعالی در مقام این است كه ما این نعمتها را به او دادیم اما «لم یقتحم العقبة فی الدنیا» از عقبهی در دنیا عبور نكرد «و لا جاوزها».
عقبه چیست؟ «و ما ادرئك ما العقبه» عبارتند از؛ آزاد كردن بنده، اطعام آدم گرسنه و....
ب) قول دوم: جمله «فلا اقتحم العقبه» عنوان نفرین را دارد مثل اینست كه میگوئیم «لا غفر الله له» در «لا غفر الله له» چطور نفرین است؟ در اینجا نیز خدا میگوید «فلا اقتحم العقبة» یعنی «لا یقتحم العقبة» در آخرت.
این احتمال نیز وجود دارد که بگوئیم این شخص وقتی قدرت خدا را انکار کرد، توحید ذاتی و افعالی خداوند را انكار كرد، خدا او را نفرین میکند «فلا اقتحم العقبة»، عقبه بر طبق همین آیات بعدش «فكّرقبه» بگیریم یا بگوئیم عقبه اطلاق دارد خدا میفرماید: از عقبه دنیا و آخرت عبور نکند.
ج) احتمال دیگر این است كه جمله«فلا اقتحم العقبه» به صورت استفهام و توبیخ است، «فهلا اقتحم العقبه» چرا اقتحام در عقبه نكرده و نمیكند؟ به صورت استفهام توبیخی یا استفهام انكاری هم بعضیها احتمال دادند.
احتمالات موجود در «العقبه» از دیدگاه طبرسی
الف) یك احتمال این است كه عقبه «مثلٌ ضربه الله تعالی لمجاهدة النفس و الهواء و الشیطان فی اعمال الخیر» خداوند تبارك و تعالی مثال میزند میگوید همان طوری كه صعود بر عقبه بسیار مشكل است یك تكلیف شاقّ است «فلا اقتحم العقبه» چرا این شخص دنبال مجاهدهی نفس و مقابله با شیطان نرفته؟ طبق این احتمال، اصلاً آیه كاری به عقبه واقعی ندارد و تشبیه میكند میگوید همان طوری كه عقبه یك تكلیف شاقّی است این شخص نیز «لا اقتحم العقبه» خودش را به مشقّت مجاهدهی با نفس نینداخته، خودش را به مشقّت مقابله با شیطان نینداخته.عقبهی ظاهری دنیا طریقی است كه در بالای کوه قرار دارد، در لغت آمده، «فوق الجبل» و بسیار عبور از آن مشكل است لذا همان طوری كه سعی انسان در این دنیا این است كه از عقبه ها و این نقاطی كه مرتفع است و عبور از آن خیلی سخت است عبور کند، خداوند تبارك و تعالی نیز تشبیه میکند كه چرا این انسان خودش را در مشقت در مقابله با شیطان قرار نمیدهد.
ب) «إنّها عقبةٌ حقیقةً» معنای حقیقی عقبه را اراده كرده، قال الحسن و قتاده «هی عقبةٌ شدیدةٌ فی النار دون الجسر، فاقتحموها بطاعة الله» میگوید آیه شریفه اشاره به آن عقبه در جهنم دارد، در پلی كه روی جهنم است. روایاتی هم در مباحث پیش نقل کردیم؛ آن پلی كه بر روی جهنم است مواقف و عقباتی وجود دارد. سپس آیه میفرماید: «فاقتحموها بطاعة الله» با طاعت خدا در این دنیا انسان خودش را برای عبور از آن عقبه آماده كند، «فلا اقتحم العقبة» یعنی چرا نمیروید خداپرست بشوید، اطاعت خدا كنید تا بتوانید از آن عقبه عبور كنید.
از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت شده که حضرت فرموده «إن امامكم عقبةٌ كؤود»، در جلوی شما و ورای شما و پیش روی شما عقبهی كؤودی است كه «لا یجوزها المثقلون» آنهایی كه بارشان بسیار سنگین است یعنی گناه زیاد كردهاند، مخالفت با خدا زیاد كردهاند نمیتوانند عبور کنند. «و أنا أرید أن اخفف عنكم لتلك العقبه» من كه به عنوان پیامبری برای هدایت شما آمدهام، دنبال این هستم كه بار شما را در آن عقبه كم كنم.
و عن ابن عباس «إنه قال هی النار نفسها» عقبه خود آتش جهنم است یا اصلاً بگوئیم كاری به جسر ندارد كاری به جهنم هم ندارد، در داخل جهنم است.
ج) مجاهد، ضحاك، كلبی، گفتهاند: «إنها الصراط یضرب علی جهنم» عقبه همان پل صراط است كه بر روی جهنم قرار داده میشود.[7]
این احتمالاتی كه طبرسی در مجمع البیان مطرح کرده در كتب تفسیر اهلسنت نیز آمده. مثلاً در الجامع فی احكام القرآن،[8] قرطبی تمام این احتمالات را بیان کرده و احتمالات بیشتری هم شاید ذكر كرده باشد؛
اولاً گفته «اقتحام العقبه ضرب مثلٍ أی هل تحمل عظام الامور فی انفاق ماله فی طاعة ربه و هذا إنّما یلیق بقول من حمل فلا اقتحم علی الدعا یعنی علی النفرین، دعای علیه، فلا نجی و لا سلّم» یعنی كسی كه مالش را در راه خدا نمیدهد نفرینش این است كه از عقبه نتواند عبور كند. این احتمال مذکور غیر از تشبیه است، اشتباه نكنید.
در احتمال دوم میگوید: «شبّه عظم الذنوب و ثقلها و شدتها بعقبه» بزرگی و سنگینی و شدت ذنوب را خداوند تبارك و تعالی به عقبه تشبیه كرده، «فإذا اعتق رقبةً و عمل صالحاً كان مثله كمثل من اقتحم العقبه» وقتی كار خوبی كند مثل كسی كه از عقبه عبور كرده.
باز میگوید «عقبه جبلٌ فی جهنم» یا همان عقبةٌ شدیدةٌ فی النار» همان حرف حسن و قتاده را ذكر میكند «یا النار نفسها هی العقبة». و در احتمال دیگر میگوید: «العقبه خلاصه من حول العرض» خلاص از احوال قیامت است.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ أبو بصیر عن أبی عبد الله (ع) قال من كان قراءته فی الفریضة لا أقسم بهذا البلد كان فی الدنیا معروفا أنه من الصالحین و كان فی الآخرة معروفا أن له من الله مكانا و كان من رفقاء النبیین و الشهداء و الصالحین.مجمع البیان فى تفسیر القرآن ج10 743 فضلها ..... ص : 743
[2] ـ «كَبَد» یعنی سختی، و به كَبِد انسان چون خون در آن غلظت شدیده دارد از این جهت به آن كبد میگویند، در معنای كبَد شدت، رنج و مشقت وجود دارد.
[3] ـ «قوله تعالى: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی كَبَدٍ» الكبد الكد و التعب، و الجملة جواب القسم فاشتمال الكبد على خلق الإنسان و إحاطة الكد و التعب به فی جمیع شئون حیاته مما لا یخفى على ذی لب فلیس یقصد نعمة من نعم الدنیا إلا خالصة فی طیبها محضة فی هنائها و لا ینال شیئا منها إلا مشوبة بما ینغص العیش مقرونة بمقاساة و مكابدة مضافا إلى ما یصیبه من نوائب الدهر و یفاجئه من طوارق الحدثان». المیزان فى تفسیر القرآن ج20 291.
[4] ـ المیزان، ج20، ص:289.
[5] ـ الصحاح، ج5، ص:2006.
[6] ـ البلد، 17.
[7] ـ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» فیه أقوال (أحدها) أن المعنى فلم یقتحم هذا الإنسان العقبة و لا جاوزها و أكثر ما یستعمل هذا الوجه بتكریر لفظة لا كما قال سبحانه فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى أی لم یصدق و لم یصل و كما قال الحطیئة:
و إن كانت النعماء فیهم جزوا بها ****و إن أنعموا لأكدروها و لا كدوا
و قد جاء من غیر تكرار فی نحو قوله:
إن تغفر اللهم تغفر جما ****و أی عبد لك لا ألما
أی لم یلم بذنب (و الآخر) أن یكون على وجه الدعاء علیه بأن لا یقتحم العقبة كما یقال لا غفر الله له و لا نجا و لا سلم و المعنى لا نجا من العقبة و لا جاوزها (و الثالث) أن المعنى فهلا اقتحم العقبة أو أ فلا اقتحم العقبة عن ابن زید و الجبائی و أبی مسلم قالوا و یدل على ذلك قوله تعالى «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» و لو كان أراد النفی لم یتصل الكلام قال المرتضى قدس الله روحه: هذا الوجه ضعیف جدا لأن الكلام خال من لفظ الاستفهام و قبیح حذف حرف الاستفهام فی مثل هذا الموضع و قد عیب على عمر بن أبی ربیعة قوله:
ثم قالوا تحبها قلت بهرا ****عدد الرمل و الحصى و التراب
و أما قولهم لو أرید النفی لم یتصل الكلام فلیس بشیء لأن المعنى فلا اقتحم العقبة ثم كان من الذین آمنوا أی لم یقتحم و لم یؤمن و أما المراد بالعقبة ففیه وجوه (أحدها) أنه مثل ضربه الله تعالى لمجاهدة النفس و الهوى و الشیطان فی أعمال الخیر و البر فجعل ذلك كتكلیف صعود العقبة الشاقة الكؤود فكأنه قال لم یحمل على نفسه المشقة بعتق الرقبة و الإطعام و هو قوله «وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ» أی ما اقتحام العقبة ثم ذكره فقال «فَكُّ رَقَبَةٍ» و هو تخلیصها من إسار الرق إلى آخره (و ثانیها) أنها عقبة حقیقة قال الحسن و قتادة: هی عقبة شدیدة فی النار دون الجسر فاقتحموها بطاعة الله عز و جل و روی أن النبی ص أنه قال إن أمامكم عقبة كؤودا لا یجوزها المثقلون و أنا أرید أن أخفف عنكم لتلك العقبة و عن ابن عباس أنه قال: هی النار نفسها و روی عنه أیضا أنها عقبة فی النار (و ثالثها) ما روی عن مجاهد و الضحاك و الكلبی أنها الصراط یضرب على جهنم كحد السیف..» مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج10، ص: 750
[8] ـ ثم قیل: اقتحام العقبة ها هنا ضرب مثل، أی هل تحمل عظام الأمور فی إنفاق ماله فی طاعة ربه، و- الایمان به. و- هذا إنما یلیق بقول من حمل فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ على الدعاء، أی فلا نجا و- لا سلم من لم ینفق ماله فی كذا و- كذا. و- قیل: شبه عظم الذنوب و- ثقلها و- شدتها بعقبة، فإذا أعتق رقبة و- عمل صالحا، كان مثله كمثل من اقتحم العقبة، وهی الذنوب التی تضره و- تؤذیه و- تثقله. قال ابن عمر: هذه العقبة جبل فی جهنم. و- عن أبی رجاء قال: بلغنا أن العقبة مصعدها سبعة آلاف سنة، و- مهبطها سبعة آلاف سنة. و- قال الحسن و- قتادة: هی عقبة شدیدة فی النار دون الجسر، فاقتحموها بطاعة الله. و- قال مجاهد و- الضحاك و- الكلبی: هی الصراط یضرب على جهنم كحد السیف، مسیرة ثلاثة آلاف سنة، سهلا و- صعودا و- هبوطا. و- اقتحامه على المؤمن كما بین صلاة العصر إلى العشاء. و- قیل: اقتحامه علیه قدر ما یصلی صلاة المكتوبة. و- روی عن أبی الدرداء أنه قال: إن وراءنا عقبة، أنجى الناس منها أخفهم حملا. و- قیل: النار نفسها هی العقبة. فروى أبو رجاء عن الحسن قال: بلغنا أنه ما من مسلم یعتق رقبة إلا كانت فداءه من النار. و- عن عبد الله بن عمر قال: من أعتق رقبة أعتق الله عز و جل بكل عضو منها عضوا منه. وفی صحیح مسلم عن أبی هریرة، عن رسول الله صلى الله علیه و- سلم، قال: [من أعتق رقبة أعتق الله بكل عضو منها عضوا من أعضائه من النار، حتى فرجه بفرجه [. وفی الترمذی عن أبی أمامة وغیره من أصحاب النبی صلى الله علیه و- سلم قال: [أیما امرئ مسلم أعتق امرأ مسلما، كان فكاكه من النار، یجزی كل عضو منه عضوا منه، و- أیما امرأة مسلمة أعتقت امرأة مسلمة، كانت فكاكها من النار، یجزی كل عضو منها عضوا منها [. قال: هذا حدیث حسن صحیح غریب. و- قیل: العقبة خلاصه من هول العرض. و- قال قتادة و- كعب: هی نار دون الجسر» الجامع لأحكام القرآن، ج20، ص: 67.
نظری ثبت نشده است .