موضوع: آيات معاد 3
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
شماره جلسه : ۱۷
-
وجود قرائن متعدد بر ارادهی صراط جهنم از آیه شریفه«ان جهنم لموعدهم اجمعین»
-
الف) کلمه «موعد»
-
ب) روایت ابو الجارود
-
ج) کلمه «اجمعین»
-
جمع بندی بحث
-
روایات وارده در ذیل آیه شریفه پیرامون جهنم و حال پیامبر هنگام نزول آن
-
طبقهای بودن هفت درب جهنم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
وجود قرائن متعدد بر ارادهی صراط جهنم از آیه شریفه«ان جهنم لموعدهم اجمعین»
ممکن است کسی بگوید بازگشت ضمیر «موعدهم» به جمیع بندگان، برخلاف ظاهر است؛ چون آیه پیشین در مورد تابعین شیطان است «إن عبادی لیس لک علیهم سلطانٌ إلا من اتبعک من الغاوین» بدین سان بگوئیم «و إن جهنم لموعدهم»؛ یعنی موعد غاوین یا موعد تابعین شیطان، جهنم است. (اکثر ترجمهها و تفاسیر نیز ضمیر را به غاوین برگرداندهاند).الف) کلمه «موعد»
پاسخ این است که مراد از «جهنم» در آیه شریفه چیست؟ آیا خود جهنم مراد است یا صراط جهنم؟ ابتدا باید این این را روشن کنیم، یکی از قرائنی که دلالت دارد از آیه شریفه، صراط جهنم اراده شده، کلمه «موعد» است، چون «موعد» به معنای موقف است و جهنم خودش موقف نیست، بلکه صراط جهنم موقف است؛ یعنی جهنم از صراط شروع میشود، همهی انسانها موقفشان صراط است، انسانهایی که خوب هستند مثل برق از این صراط عبور میکنند و همینطور تا انسانهایی که وارد این جهنم میشوند، پس کلمه «موعد» که به معنای «موقف» است قرینه است بر اینکه «جهنم» در آیه شریفه، مراد خود «جهنم» نیست.ب) روایت ابو الجارود
در روایت ابو الجارود که در مباحث پیش نقل شد؛ امام باقر علیه السلام آیه شریفه را به «وقوفهم علی الصراط» معنا فرموده؛ و این «وقوفهم علی الصراط» غیر از «دخولهم فی النار» است، و چون صراط جایی است که همه را نگه میدارند، این قرینه شود بر اینکه «لموعدهم» یعنی همه انسانها، در نتیجه وِزان آیه شریفه، وِزان آیه «و إن منکم إلا واردها» میشود.در ضمن اینکه امام باقر (علیه السلام) میفرماید؛ «موعد» یعنی «وقوفهم علی الصراط»، آیا حضرت این را تعبدی معنا میکند؛ یعنی چون من امامم و آشنای به باطن هستم از من تعبداً بپذیرید یا دارد ظاهر آیه را معنا میکند؟ به نظر میرسد، از سه مرحله؛ ظاهر، تفسیر، باطن، امام (علیه السلام) همان ظاهر آیه شریفه را معنا میکند، حتی تفسیر هم نیست، میفرماید؛ «ان جهنم»؛ یعنی «وقوفهم علی الصراط» موعد اینها، وقوفشان بر صراط است، همه آنها در صراط متوقف میشوند.
شایان ذکر است که در مباحث اصولی گفتیم سیاق در قرآن، قرینه شمرده نمیشود، البته بعضی از جاها واقعاً قرینیت هم دارد، اما به عنوان یک قاعده نمیتوان گفت؛ چون آیه پیشین مربوط به کفار است این هم باید مربوط به کفار باشد. در این زمینه روایت معتبر از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) وارده شده که حضرت فرمودند؛ «چه بسا ممکن است اول آیه در موضوعی، وسط آیه در موضوع دوم و آخر آیه در موضوع سوم باشد. از این موارد در قرآن داریم، و یکی از خصوصیات قرآن که باعث میشود از بقیه کتابها جدا شود، همین نکته است، از این رو نمیتوان بگوئیم این دو آیه پیشین چون مربوط به زنهای پیغمبر بوده و آیات پسین آن هم مربوط به زنهای پیغمبر است پس آیه تطهیر « يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ»[1] مربوط به زنهای پیامبر است! اصلاً «یرید الله» یک بخشی از آیه است، یک آیه هم نیست، با این حال با صد دلیل اثبات کردهاند که «یرید الله لیذهب عنکم الرجس» فقط مربوط به اهلبیت است، اشکالی هم ندارد، قرآن این خصوصیت را دارد.
لذا نمیتوان گفت؛ چون آیه پیشین مربوط به «غاوین» است پس ضمیر در «و إن جهنم لموعدهم» حتماً باید به غاوین برگردد، دلیلی بر این نداریم.
بر فرض هم تنزل کنیم و ظاهر آیه را حفظ کنیم و بگوییم مرجع ضمیر در آیه شریفه به «غاوین و تابعین» بر میگردد، بازهم مدعای ما ثابت میشود؛ مدعا این است که آیه شریفه مذکور، آیا دلالت بر صراط میکند یا خیر؟ با ضمیمه روایت امام باقر(علیه السلام) که میفرماید؛ «وقوفهم علی الصراط» میگوییم؛ قرآن میفرماید؛ این کفار و تابعین شیطان را در صراط نگه میدارند، پس معلوم میشود در قیامت جایی به عنوان صراط وجود دارد، همین مقدار برای اثبات مدعای ما کافی است. در نتیجه روایت که فرموده؛ «وقوفهم علی الصراط» یعنی وقوف غاوین بر صراط. و غیر غاوین را باید از آیات و روایات دیگر استفاده کرد.
ج) کلمه «اجمعین»
1.سازگاری «اجمعین» با وقوف
قرینه سوم کلمه «اجمعین» است، اینکه بگوییم؛ همه را یک جا «با هم» نگه میدارند این با هم نگهداشتن، با وقوف بر صراط، خیلی تناسب و سازگاری دارد اما اگر گفته شود؛ همه را داخل جهنم میکنند و آتش میزنند، در این هنگام کلمه «اجمعین» در معنای مذکور(همه را داخل جهنم کردهاند) نقشی ندارد.در ضمن از نگاه ادبی که «اجمعین» تأکید شمرده میشود آیا مجرد تأکید است یا حاوی نکتهای دیگر است؟ قطعا در اینجا مجرد تأکید نیست. و به حسب استعمالات محاورهای، جایی که همه را یک جا نگه دارند «اجمعین» خیلی معنا دارد، بنابراین وقتی میگویند همه را آنجا نگه میدارند؛ یعنی وقوف، مال همه است منتهی یکی به جهنم میرود و یکی به جهنم نمیرود این مانعی دارد، ولی وقوف مال همه است. همچنین تناسب حکم و موضوع همین را اقتضا دارد.
پس به نظر میرسد از خود کلمه «اجمعین» مسئله صراط استفاده میشود؛ یعنی آیه شریفه، کاری به خود جهنم و اعماق جهنم ندارد، زیرا اگر خدا میخواست همهی کفار را داخل جهنم ببرد در این هنگام میفرمود؛ ما کفار را داخل جهنم میآوریم «خالدین فیها»، نه اینکه بفرماید؛ ما داخل جهنم میآوریم «اجمعین»، پس این عنوان «اجمعین» با دخول در جهنم سازگاری ندارد بلکه با وقوف در جهنم سازگاری دارد؛ یعنی همه انسانها یا همه غاوین را ما یک جا نگه میداریم، منتهی بعضیها از آنها را داخل خود جهنم میبریم و برخی که جاهل و قاصر بودند ممکن است داخل جهنم نبریم.
2 عدم دخول جمیع تابعین شیطان به جهنم
قرینه بعدی که کلمه «اجمعین» با صراط سازگاری دارد ایناست که آیا هر کسی که تبعیت از شیطان کرد، داخل در جهنم میشود؟ در حالی که اینطور نیست، تابعین شیطان دو گروهاند؛ یک گروهشان جاهل قاصرند و یک گروه هم جاهل مقصر، جاهل مقصر بله باید به جهنم برود، البته ممکن هم است مورد عفو خدا قرار بگیرد. از این رو وقتی آیه شریفه میفرماید «إن جهنم لموعدهم» به معنای این نیست که همه استحقاق رفتن به جهنم را دارند، بلکه خداوند به صورت قطعی و مسلم و بدون استثنا میخواهد بفرماید؛ جهنم موعد همهی اینها است، در نتیجه آنچیزی که مسلم و استثنا بردار نیست «صراط» است، حالا اگر مرجع ضمیر«غاوین» باشد خداوند میفرماید؛ جمیع تابعین شیطان سر صراط متوقف میکنیم و این اشکالی ندارد. اما اگر بگوییم خداوند میخواهد بفرماید؛ همه اینها داخل جهنم میشوند؟ اشکال این است که یک عدهای از تابعین شیطان داخل جهنم نمیشوند و مورد عفو خدا قرار میگیرند. بدین سان چرا آیه شریفه را به صورت یک عام و مطلق معنا کنیم و بعد بگوئیم به آیات دیگر تقیید و تخصیص میخورد.جمع بندی بحث
پس با قرائن متعدد، کلمهی «اجمعین» با مسئله صراط تناسب دارد، زیرا «نگه داشتن جمیع» با صراط سازگاری دارد اما با دخول در جهنم سازگاری ندارد. از سوی دیگر میدانیم آنهایی که متوقف بر صراط میشوند همه داخل جهنم نمیشوند و برخی از آنها داخل جهنم میشوند، زیرا به عنوان اصل موضوعی دلیل نداریم که خداوند هر گناهکاری را حتماً به جهنم ببرد، حتی مشرک باشد، چون ممکن است جاهل قاصر باشد.بدین سان که میدانیم خداوند متعال همه را جهنم نمیبرد، ولی همه را متوقف بر صراط میکند، پس میگوییم مراد از آیه شریفه «إن جهنم لموعدهم أجمعین»، صراط جهنم است؛ یعنی صراط جهنم، موعد تمام کفار است بنابر اینکه مرجع ضمیر«غاوین» باشد و یا بگوییم موعد همهی انسانها است (منتهی عبورشان از صراط، دیر و زود دارد) بنابر اینکه مرجع ضمیر «جمیع عباد» باشد. بنابراین آیه شریفه به ضمیمه روایت، دلالت روشنی بر مسئله صراط دارد.
روایات وارده در ذیل آیه شریفه پیرامون جهنم و حال پیامبر هنگام نزول آن
در ذیل آیه شریفه دو روایت پیرامون جهنم وارده شده مناسب است آن را نقل کنیم؛طبقهای بودن هفت درب جهنم
روایت اول؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید؛ «إن جهنم لها سبعة ابواب اطباقاً» ابواب جهنم اینطور نیست که مثل دنیا یک درب اینجا، یک درب آنجا، بلکه طبقه طبقه است، «بعضها فوق بعض و وضع احدی یدیه علی الاخری»، دست مبارکش را روی دست دیگرش گذاشت، «فقال هکذا، و إنّ الله وضع الجنان علی الارض» اما بهشت اینطور نیست که طبقه طبقه باشد، به نحو عرضی است، «و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنم و فوقها لظى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية»[2]. در این هنگام که جهنم طبقه طبقه است، «صراط» که همان پل روی جهنم باشد، در طبقه اول قرار دارد.حال پیامبر و حضرت فاطمه زهر و اصحاب پیامبر هنگام نزول آیه «و ان جهنم لموعدهم اجمعین» و آیه پسین آن
روایت دوم؛ سید بن طاووس از کتاب مُنبع که خبرهایی مربوط به زهد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آورده، نقل میکند؛ «لما نزلت هذه الآیة علی النبی *و إن جهنم لموعدهم اجمعین* لها سبعةً ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم بکی النبی(صلی الله علیه و آله) بکاءاً شدیداً» پیامبر چون همه جزئیات آیات و قیامت برایش مشهود بوده « و بکی اصحابه لبکائه و لم یدروا ما نزل به جبرئیل(علیه السلام)» نفهمیدند جبرئیل چه آیه ای را نازل کرد «و لم یستطع أحدٌ من اصحابه عن یکلّمه» هیچ کس هم جرأت نکرد از پیامبر سؤال کند «و کان النبی(صلی الله علیه و آله) إذا رأی فاطمة (سلام الله علیها) فرح بها»، از خصوصیات پیامبر این بود که وقتی زهرا را میدیده با همه وجود، خوشحال میشده،( از اینکه چنین عنایت الهی خدا به او کرده، چنین میوه بهشتی خدا به او داده، چنین گوهری را خدا به او داده) لذا اصحاب این را میدانستند که پیامبر وقتی زهرا را میبیند این حال را پیدا میکند «فانطلق بعض اصحابه إلی باب بیتها» رفتند سراغ حضرت فاطمه(سلام الله علیها) «فوجد بین یدیها شعیراً و هی تطحن فیه» حضرت داشت گندم آرد میکرد، وقتی هم که گندم آرد میشد میفرمود «وَ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى» آنچه پیش خداست، خیرٌ و ابقی است آن باقی میماند، «فسلّم علیها» این بعض اصحاب، سلام کردند «و اخبرها بخبر النبی و بکائه» به حضرت عرض کردند که پدر شما گریه میکند.
«فنهضت» حضرت بلند شد «و التفت بشملةٍ لها خلق، قد خیطت فی اثنی عشر مکاناً» حضرت یک پارچهای که این پارچه خیلی کهنه بود، دوازده تا وصله داشت یعنی اینقدر وصلهها روشن بوده که این قابل شمارش بوده، «بسعف النخل» با لیف خرما وصله کرده بودند، «فلما خرجت» گویا وقتی از منزل بیرون آمده، سلمان دنبال حضرت رفته بوده، «نظر سلمان الفارسی إلی الشملة» دید دختر رسول خدا با این لباس است و گریه کرد «و قال وا حزناه إن بنات قیصر و کسری فی الحریر و السندس» دختران قیصر و کسری در سندس و حریرند «و ابنة محمد (صلی الله علیه و آله) علیها شملة صوف خلقه قد خیطت فی اثنی عشر مکاناً فلما دخلت فاطمة علی النبی قالت یا رسول الله إن سلمان تعجب من لباسی» حضرت زهرا فرمودند که سلمان از این وضع خیلی متعجب شده « فوالذی بعثک بالحق نبیا، مالی و لعلیٍ منذ خمس سنین إلا مسک کبش نعلف علیها بالنهار بعیرها، فإذا کان اللیل افترشناه» حضرت به پیامبر عرض کرد و قسم خورد فرمود من و علی پنج سال است یک پوست گوسفندی را داریم که بعیرمان را در روز روی آن قرار میدهیم و شب که میشود زیرانداز خودمان قرار میدهیم.
«و إن مرفقتنا لمن اَدمٍ حشوها لیف» این بالشتی که ما داریم از پوستی است که از لیف خرما درست کردهایم این را هم به عنوان بالشت خودمان قرار میدهیم. «فقال النبی (صلى الله عليه و آله) یا سلمان» پیامبر یک تعریفی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) کرد و فرمود «إنّ إبنتی لفی الخیل السبق» یعنی گوی سبقت را از بسیاری از افراد اولیای الهی ربوده.
«ثم قالت»، بعد حضرت زهرا(سلام الله علیها) عرض کرد «یا ابت فدتک نفسی» ما الذی ابکاک؟». برای چه گریه کردهاید؟ معلوم میشود تا پیامبر(صلی الله علیه و آله)، زهرا(سلام الله علیها) را دیده، گریه نکرده و ساکت شده. «فذکر لها ما نزل به جبرئیل من الآیتین المتقدمتین»، *و إن جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل بابٍ منهم جزءٌ مقسوم* «فسقطت فاطمة (عليها السلام) على وجهها»؛ یعنی تا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) این دو آیه را شنید با صورت به زمین افتاد.[3] «و هی تقول الویل ثم الویل لمن دخل النار» حضرت فریاد میزد «الویل ثم الویل لمن دخل النار»، «فسمع سلمان، فقال: يا ليتني كنت كبشا لأهلي، فأكلوا لحمي و مزقوا جلدي، و لم أسمع بذكر النار».
[1] ـ وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا» احزاب 33.
[2] ـ «روي عن أمير المؤمنين (ع) أن جهنم لها سبعة أبواب أطباق بعضها فوق بعض و وضع إحدى يديه على الأخرى فقال هكذا و إن الله وضع الجنان على العرض و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنم و فوقها لظى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية» مجمع البيان فى تفسير القرآن ج6 519 المعنى ..... ص : 518.
[3] ـ اینها قرآن را میفهمیدند، ما از آیات جهنم هیچ تأثری پیدا نمیکنیم و از این آیات، هیچ انقلابی در ما به وجود نمیآید، باز میگویند فاطمه یک دختر معمولی بوده! بشکند آن دهان و لال شود آن زبانی که فاطمه زهرا را میآید، حتی در عِداد بعضی از زنهایی که باز مورد تعریف خدا در قرآن قرار گرفتهاند نیست، بالاتر از فاطمه زهرا نداریم، حتی در عداد حضرت مریم نیست، قابل مقایسه نیست.
[4] ـ ابن طاوس في (الدروع الواقية)، قال: في كتاب (زهد النبي (صلى الله عليه و آله)) لأبي محمد جعفر بن أحمد القمي، قال: إنه لما نزلت هذه الآية على النبي (صلى الله عليه و آله) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ* لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ بكى النبي (صلى الله عليه و آله) بكاء شديدا، و بكى أصحابه لبكائه، فلم يدروا ما نزل به جبرئيل (عليه السلام)، و لم يستطع أحد من أصحابه أن يكلمه. و كان النبي (صلى الله عليه و آله) إذا رأى فاطمة (عليها السلام) فرح بها، فانطلق بعض أصحابه إلى باب بيتها، فوجد بين يديها شعيرا و هي تطحن فيه، و تقول: وَ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى فسلم عليها، و أخبرها بخبر النبي (صلى الله عليه و آله) و بكائه، فنهضت و التفت بشملة لها خلق، قد خيطت في اثني عشر مكانا بسعف النخل. فلما خرجت نظر سلمان الفارسي إلى الشملة و بكى، و قال: وا حزناه، إن قيصر و كسرى في الحرير و السندس، و ابنة محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله) عليها شملة صوف خلق قد خيطت في اثني عشر مكانا! فلما دخلت فاطمة (عليها السلام) على النبي (صلى الله عليه و آله)، قالت: «يا رسول الله، إن سلمان تعجب من لباسي، فو الذي بعثك بالحق نبيا، ما لي و لعلي منذ خمس سنين إلا مسك كبش نعلف عليه بالنهار بعيرنا، فإذا كان الليل افترشناه، و إن مرفقتنا لمن أدم حشوها ليف». فقال النبي (صلى الله عليه و آله): «يا سلمان، إن ابنتي لفي الخيل السبق». ثم قالت: «يا أبت- فدتك نفسي- ما الذي أبكاك؟». فذكر لها ما نزل به جبرئيل (عليه السلام) من الآيتين المتقدمتين. قال: فسقطت فاطمة (عليها السلام) على وجهها، و هي تقول: «الويل ثم الويل لمن دخل النار». فسمع سلمان، فقال: يا ليتني كنت كبشا لأهلي، فأكلوا لحمي و مزقوا جلدي، و لم أسمع بذكر النار. و قال أبو ذر: يا ليت امي كانت عاقرا و لم تلدني، و لم أسمع بذكر النار، و قال عمار: يا ليتني كنت طائرا أطير في القفار، و لم يكن علي حساب و لا عقاب، و لم أسمع بذكر النار. و قال علي (عليه السلام): «يا ليت السباع مزقت لحمي، و ليت امي لم تلدني، و لم أسمع بذكر النار» ثم وضع علي (عليه السلام) يده على رأسه و جعل يبكي، و يقول: وا بعد سفراه، وا قلة زاداه، في سفر القيامة يذهبون، و في النار يترددون، و بكلاليب النار يتخطفون، مرضى لا يعاد سقيمهم، و جرحى لا يداوى جريحهم، و أسرى لا يفك أسيرهم. من النار يأكلون، و منها يشربون، و بين أطباقها يتقلبون، و بعد لبس القطن و الكتان مقطعات النيران يلبسون، و بعد معانقة الأزواج مع الشياطين مقرنون».البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص: 372.
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
وجود قرائن متعدد بر ارادهی صراط جهنم از آیه شریفه«ان جهنم لموعدهم اجمعین»
ممکن است کسی بگوید بازگشت ضمیر «موعدهم» به جمیع بندگان، برخلاف ظاهر است؛ چون آیه پیشین در مورد تابعین شیطان است «إن عبادی لیس لک علیهم سلطانٌ إلا من اتبعک من الغاوین» بدین سان بگوئیم «و إن جهنم لموعدهم»؛ یعنی موعد غاوین یا موعد تابعین شیطان، جهنم است. (اکثر ترجمهها و تفاسیر نیز ضمیر را به غاوین برگرداندهاند).الف) کلمه «موعد»
پاسخ این است که مراد از «جهنم» در آیه شریفه چیست؟ آیا خود جهنم مراد است یا صراط جهنم؟ ابتدا باید این این را روشن کنیم، یکی از قرائنی که دلالت دارد از آیه شریفه، صراط جهنم اراده شده، کلمه «موعد» است، چون «موعد» به معنای موقف است و جهنم خودش موقف نیست، بلکه صراط جهنم موقف است؛ یعنی جهنم از صراط شروع میشود، همهی انسانها موقفشان صراط است، انسانهایی که خوب هستند مثل برق از این صراط عبور میکنند و همینطور تا انسانهایی که وارد این جهنم میشوند، پس کلمه «موعد» که به معنای «موقف» است قرینه است بر اینکه «جهنم» در آیه شریفه، مراد خود «جهنم» نیست.ب) روایت ابو الجارود
در روایت ابو الجارود که در مباحث پیش نقل شد؛ امام باقر علیه السلام آیه شریفه را به «وقوفهم علی الصراط» معنا فرموده؛ و این «وقوفهم علی الصراط» غیر از «دخولهم فی النار» است، و چون صراط جایی است که همه را نگه میدارند، این قرینه شود بر اینکه «لموعدهم» یعنی همه انسانها، در نتیجه وِزان آیه شریفه، وِزان آیه «و إن منکم إلا واردها» میشود.در ضمن اینکه امام باقر (علیه السلام) میفرماید؛ «موعد» یعنی «وقوفهم علی الصراط»، آیا حضرت این را تعبدی معنا میکند؛ یعنی چون من امامم و آشنای به باطن هستم از من تعبداً بپذیرید یا دارد ظاهر آیه را معنا میکند؟ به نظر میرسد، از سه مرحله؛ ظاهر، تفسیر، باطن، امام (علیه السلام) همان ظاهر آیه شریفه را معنا میکند، حتی تفسیر هم نیست، میفرماید؛ «ان جهنم»؛ یعنی «وقوفهم علی الصراط» موعد اینها، وقوفشان بر صراط است، همه آنها در صراط متوقف میشوند.
شایان ذکر است که در مباحث اصولی گفتیم سیاق در قرآن، قرینه شمرده نمیشود، البته بعضی از جاها واقعاً قرینیت هم دارد، اما به عنوان یک قاعده نمیتوان گفت؛ چون آیه پیشین مربوط به کفار است این هم باید مربوط به کفار باشد. در این زمینه روایت معتبر از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) وارده شده که حضرت فرمودند؛ «چه بسا ممکن است اول آیه در موضوعی، وسط آیه در موضوع دوم و آخر آیه در موضوع سوم باشد. از این موارد در قرآن داریم، و یکی از خصوصیات قرآن که باعث میشود از بقیه کتابها جدا شود، همین نکته است، از این رو نمیتوان بگوئیم این دو آیه پیشین چون مربوط به زنهای پیغمبر بوده و آیات پسین آن هم مربوط به زنهای پیغمبر است پس آیه تطهیر « يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ»[1] مربوط به زنهای پیامبر است! اصلاً «یرید الله» یک بخشی از آیه است، یک آیه هم نیست، با این حال با صد دلیل اثبات کردهاند که «یرید الله لیذهب عنکم الرجس» فقط مربوط به اهلبیت است، اشکالی هم ندارد، قرآن این خصوصیت را دارد.
لذا نمیتوان گفت؛ چون آیه پیشین مربوط به «غاوین» است پس ضمیر در «و إن جهنم لموعدهم» حتماً باید به غاوین برگردد، دلیلی بر این نداریم.
بر فرض هم تنزل کنیم و ظاهر آیه را حفظ کنیم و بگوییم مرجع ضمیر در آیه شریفه به «غاوین و تابعین» بر میگردد، بازهم مدعای ما ثابت میشود؛ مدعا این است که آیه شریفه مذکور، آیا دلالت بر صراط میکند یا خیر؟ با ضمیمه روایت امام باقر(علیه السلام) که میفرماید؛ «وقوفهم علی الصراط» میگوییم؛ قرآن میفرماید؛ این کفار و تابعین شیطان را در صراط نگه میدارند، پس معلوم میشود در قیامت جایی به عنوان صراط وجود دارد، همین مقدار برای اثبات مدعای ما کافی است. در نتیجه روایت که فرموده؛ «وقوفهم علی الصراط» یعنی وقوف غاوین بر صراط. و غیر غاوین را باید از آیات و روایات دیگر استفاده کرد.
ج) کلمه «اجمعین»
1.سازگاری «اجمعین» با وقوف
قرینه سوم کلمه «اجمعین» است، اینکه بگوییم؛ همه را یک جا «با هم» نگه میدارند این با هم نگهداشتن، با وقوف بر صراط، خیلی تناسب و سازگاری دارد اما اگر گفته شود؛ همه را داخل جهنم میکنند و آتش میزنند، در این هنگام کلمه «اجمعین» در معنای مذکور(همه را داخل جهنم کردهاند) نقشی ندارد.در ضمن از نگاه ادبی که «اجمعین» تأکید شمرده میشود آیا مجرد تأکید است یا حاوی نکتهای دیگر است؟ قطعا در اینجا مجرد تأکید نیست. و به حسب استعمالات محاورهای، جایی که همه را یک جا نگه دارند «اجمعین» خیلی معنا دارد، بنابراین وقتی میگویند همه را آنجا نگه میدارند؛ یعنی وقوف، مال همه است منتهی یکی به جهنم میرود و یکی به جهنم نمیرود این مانعی دارد، ولی وقوف مال همه است. همچنین تناسب حکم و موضوع همین را اقتضا دارد.
پس به نظر میرسد از خود کلمه «اجمعین» مسئله صراط استفاده میشود؛ یعنی آیه شریفه، کاری به خود جهنم و اعماق جهنم ندارد، زیرا اگر خدا میخواست همهی کفار را داخل جهنم ببرد در این هنگام میفرمود؛ ما کفار را داخل جهنم میآوریم «خالدین فیها»، نه اینکه بفرماید؛ ما داخل جهنم میآوریم «اجمعین»، پس این عنوان «اجمعین» با دخول در جهنم سازگاری ندارد بلکه با وقوف در جهنم سازگاری دارد؛ یعنی همه انسانها یا همه غاوین را ما یک جا نگه میداریم، منتهی بعضیها از آنها را داخل خود جهنم میبریم و برخی که جاهل و قاصر بودند ممکن است داخل جهنم نبریم.
2 عدم دخول جمیع تابعین شیطان به جهنم
قرینه بعدی که کلمه «اجمعین» با صراط سازگاری دارد ایناست که آیا هر کسی که تبعیت از شیطان کرد، داخل در جهنم میشود؟ در حالی که اینطور نیست، تابعین شیطان دو گروهاند؛ یک گروهشان جاهل قاصرند و یک گروه هم جاهل مقصر، جاهل مقصر بله باید به جهنم برود، البته ممکن هم است مورد عفو خدا قرار بگیرد. از این رو وقتی آیه شریفه میفرماید «إن جهنم لموعدهم» به معنای این نیست که همه استحقاق رفتن به جهنم را دارند، بلکه خداوند به صورت قطعی و مسلم و بدون استثنا میخواهد بفرماید؛ جهنم موعد همهی اینها است، در نتیجه آنچیزی که مسلم و استثنا بردار نیست «صراط» است، حالا اگر مرجع ضمیر«غاوین» باشد خداوند میفرماید؛ جمیع تابعین شیطان سر صراط متوقف میکنیم و این اشکالی ندارد. اما اگر بگوییم خداوند میخواهد بفرماید؛ همه اینها داخل جهنم میشوند؟ اشکال این است که یک عدهای از تابعین شیطان داخل جهنم نمیشوند و مورد عفو خدا قرار میگیرند. بدین سان چرا آیه شریفه را به صورت یک عام و مطلق معنا کنیم و بعد بگوئیم به آیات دیگر تقیید و تخصیص میخورد.جمع بندی بحث
پس با قرائن متعدد، کلمهی «اجمعین» با مسئله صراط تناسب دارد، زیرا «نگه داشتن جمیع» با صراط سازگاری دارد اما با دخول در جهنم سازگاری ندارد. از سوی دیگر میدانیم آنهایی که متوقف بر صراط میشوند همه داخل جهنم نمیشوند و برخی از آنها داخل جهنم میشوند، زیرا به عنوان اصل موضوعی دلیل نداریم که خداوند هر گناهکاری را حتماً به جهنم ببرد، حتی مشرک باشد، چون ممکن است جاهل قاصر باشد.بدین سان که میدانیم خداوند متعال همه را جهنم نمیبرد، ولی همه را متوقف بر صراط میکند، پس میگوییم مراد از آیه شریفه «إن جهنم لموعدهم أجمعین»، صراط جهنم است؛ یعنی صراط جهنم، موعد تمام کفار است بنابر اینکه مرجع ضمیر«غاوین» باشد و یا بگوییم موعد همهی انسانها است (منتهی عبورشان از صراط، دیر و زود دارد) بنابر اینکه مرجع ضمیر «جمیع عباد» باشد. بنابراین آیه شریفه به ضمیمه روایت، دلالت روشنی بر مسئله صراط دارد.
روایات وارده در ذیل آیه شریفه پیرامون جهنم و حال پیامبر هنگام نزول آن
در ذیل آیه شریفه دو روایت پیرامون جهنم وارده شده مناسب است آن را نقل کنیم؛طبقهای بودن هفت درب جهنم
روایت اول؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید؛ «إن جهنم لها سبعة ابواب اطباقاً» ابواب جهنم اینطور نیست که مثل دنیا یک درب اینجا، یک درب آنجا، بلکه طبقه طبقه است، «بعضها فوق بعض و وضع احدی یدیه علی الاخری»، دست مبارکش را روی دست دیگرش گذاشت، «فقال هکذا، و إنّ الله وضع الجنان علی الارض» اما بهشت اینطور نیست که طبقه طبقه باشد، به نحو عرضی است، «و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنم و فوقها لظى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية»[2]. در این هنگام که جهنم طبقه طبقه است، «صراط» که همان پل روی جهنم باشد، در طبقه اول قرار دارد.حال پیامبر و حضرت فاطمه زهر و اصحاب پیامبر هنگام نزول آیه
«و ان جهنم لموعدهم اجمعین» و آیه پسین آن
روایت دوم؛ سید بن طاووس از کتاب مُنبع که خبرهایی مربوط به زهد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آورده، نقل میکند؛ «لما نزلت هذه الآیة علی النبی *و إن جهنم لموعدهم اجمعین* لها سبعةً ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم بکی النبی(صلی الله علیه و آله) بکاءاً شدیداً» پیامبر چون همه جزئیات آیات و قیامت برایش مشهود بوده « و بکی اصحابه لبکائه و لم یدروا ما نزل به جبرئیل(علیه السلام)» نفهمیدند جبرئیل چه آیه ای را نازل کرد «و لم یستطع أحدٌ من اصحابه عن یکلّمه» هیچ کس هم جرأت نکرد از پیامبر سؤال کند «و کان النبی(صلی الله علیه و آله) إذا رأی فاطمة (سلام الله علیها) فرح بها»، از خصوصیات پیامبر این بود که وقتی زهرا را میدیده با همه وجود، خوشحال میشده،( از اینکه چنین عنایت الهی خدا به او کرده، چنین میوه بهشتی خدا به او داده، چنین گوهری را خدا به او داده) لذا اصحاب این را میدانستند که پیامبر وقتی زهرا را میبیند این حال را پیدا میکند «فانطلق بعض اصحابه إلی باب بیتها» رفتند سراغ حضرت فاطمه(سلام الله علیها) «فوجد بین یدیها شعیراً و هی تطحن فیه» حضرت داشت گندم آرد میکرد، وقتی هم که گندم آرد میشد میفرمود «وَ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى» آنچه پیش خداست، خیرٌ و ابقی است آن باقی میماند، «فسلّم علیها» این بعض اصحاب، سلام کردند «و اخبرها بخبر النبی و بکائه» به حضرت عرض کردند که پدر شما گریه میکند.
«فنهضت» حضرت بلند شد «و التفت بشملةٍ لها خلق، قد خیطت فی اثنی عشر مکاناً» حضرت یک پارچهای که این پارچه خیلی کهنه بود، دوازده تا وصله داشت یعنی اینقدر وصلهها روشن بوده که این قابل شمارش بوده، «بسعف النخل» با لیف خرما وصله کرده بودند، «فلما خرجت» گویا وقتی از منزل بیرون آمده، سلمان دنبال حضرت رفته بوده، «نظر سلمان الفارسی إلی الشملة» دید دختر رسول خدا با این لباس است و گریه کرد «و قال وا حزناه إن بنات قیصر و کسری فی الحریر و السندس» دختران قیصر و کسری در سندس و حریرند «و ابنة محمد (صلی الله علیه و آله) علیها شملة صوف خلقه قد خیطت فی اثنی عشر مکاناً فلما دخلت فاطمة علی النبی قالت یا رسول الله إن سلمان تعجب من لباسی» حضرت زهرا فرمودند که سلمان از این وضع خیلی متعجب شده « فوالذی بعثک بالحق نبیا، مالی و لعلیٍ منذ خمس سنین إلا مسک کبش نعلف علیها بالنهار بعیرها، فإذا کان اللیل افترشناه» حضرت به پیامبر عرض کرد و قسم خورد فرمود من و علی پنج سال است یک پوست گوسفندی را داریم که بعیرمان را در روز روی آن قرار میدهیم و شب که میشود زیرانداز خودمان قرار میدهیم.
«و إن مرفقتنا لمن اَدمٍ حشوها لیف» این بالشتی که ما داریم از پوستی است که از لیف خرما درست کردهایم این را هم به عنوان بالشت خودمان قرار میدهیم. «فقال النبی (صلى الله عليه و آله) یا سلمان» پیامبر یک تعریفی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) کرد و فرمود «إنّ إبنتی لفی الخیل السبق» یعنی گوی سبقت را از بسیاری از افراد اولیای الهی ربوده.
«ثم قالت»، بعد حضرت زهرا(سلام الله علیها) عرض کرد «یا ابت فدتک نفسی» ما الذی ابکاک؟». برای چه گریه کردهاید؟ معلوم میشود تا پیامبر(صلی الله علیه و آله)، زهرا(سلام الله علیها) را دیده، گریه نکرده و ساکت شده. «فذکر لها ما نزل به جبرئیل من الآیتین المتقدمتین»، *و إن جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل بابٍ منهم جزءٌ مقسوم* «فسقطت فاطمة (عليها السلام) على وجهها»؛ یعنی تا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) این دو آیه را شنید با صورت به زمین افتاد.[3] «و هی تقول الویل ثم الویل لمن دخل النار» حضرت فریاد میزد «الویل ثم الویل لمن دخل النار»، «فسمع سلمان، فقال: يا ليتني كنت كبشا لأهلي، فأكلوا لحمي و مزقوا جلدي، و لم أسمع بذكر النار».
[1] ـ وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا» احزاب 33.
[2] ـ «روي عن أمير المؤمنين (ع) أن جهنم لها سبعة أبواب أطباق بعضها فوق بعض و وضع إحدى يديه على الأخرى فقال هكذا و إن الله وضع الجنان على العرض و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنم و فوقها لظى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية» مجمع البيان فى تفسير القرآن ج6 519 المعنى ..... ص : 518.
[3] ـ اینها قرآن را میفهمیدند، ما از آیات جهنم هیچ تأثری پیدا نمیکنیم و از این آیات، هیچ انقلابی در ما به وجود نمیآید، باز میگویند فاطمه یک دختر معمولی بوده! بشکند آن دهان و لال شود آن زبانی که فاطمه زهرا را میآید، حتی در عِداد بعضی از زنهایی که باز مورد تعریف خدا در قرآن قرار گرفتهاند نیست، بالاتر از فاطمه زهرا نداریم، حتی در عداد حضرت مریم نیست، قابل مقایسه نیست.
[4] ـ ابن طاوس في (الدروع الواقية)، قال: في كتاب (زهد النبي (صلى الله عليه و آله)) لأبي محمد جعفر بن أحمد القمي، قال: إنه لما نزلت هذه الآية على النبي (صلى الله عليه و آله) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ* لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ بكى النبي (صلى الله عليه و آله) بكاء شديدا، و بكى أصحابه لبكائه، فلم يدروا ما نزل به جبرئيل (عليه السلام)، و لم يستطع أحد من أصحابه أن يكلمه. و كان النبي (صلى الله عليه و آله) إذا رأى فاطمة (عليها السلام) فرح بها، فانطلق بعض أصحابه إلى باب بيتها، فوجد بين يديها شعيرا و هي تطحن فيه، و تقول: وَ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى فسلم عليها، و أخبرها بخبر النبي (صلى الله عليه و آله) و بكائه، فنهضت و التفت بشملة لها خلق، قد خيطت في اثني عشر مكانا بسعف النخل. فلما خرجت نظر سلمان الفارسي إلى الشملة و بكى، و قال: وا حزناه، إن قيصر و كسرى في الحرير و السندس، و ابنة محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله) عليها شملة صوف خلق قد خيطت في اثني عشر مكانا! فلما دخلت فاطمة (عليها السلام) على النبي (صلى الله عليه و آله)، قالت: «يا رسول الله، إن سلمان تعجب من لباسي، فو الذي بعثك بالحق نبيا، ما لي و لعلي منذ خمس سنين إلا مسك كبش نعلف عليه بالنهار بعيرنا، فإذا كان الليل افترشناه، و إن مرفقتنا لمن أدم حشوها ليف». فقال النبي (صلى الله عليه و آله): «يا سلمان، إن ابنتي لفي الخيل السبق». ثم قالت: «يا أبت- فدتك نفسي- ما الذي أبكاك؟». فذكر لها ما نزل به جبرئيل (عليه السلام) من الآيتين المتقدمتين. قال: فسقطت فاطمة (عليها السلام) على وجهها، و هي تقول: «الويل ثم الويل لمن دخل النار». فسمع سلمان، فقال: يا ليتني كنت كبشا لأهلي، فأكلوا لحمي و مزقوا جلدي، و لم أسمع بذكر النار. و قال أبو ذر: يا ليت امي كانت عاقرا و لم تلدني، و لم أسمع بذكر النار، و قال عمار: يا ليتني كنت طائرا أطير في القفار، و لم يكن علي حساب و لا عقاب، و لم أسمع بذكر النار. و قال علي (عليه السلام): «يا ليت السباع مزقت لحمي، و ليت امي لم تلدني، و لم أسمع بذكر النار» ثم وضع علي (عليه السلام) يده على رأسه و جعل يبكي، و يقول: وا بعد سفراه، وا قلة زاداه، في سفر القيامة يذهبون، و في النار يترددون، و بكلاليب النار يتخطفون، مرضى لا يعاد سقيمهم، و جرحى لا يداوى جريحهم، و أسرى لا يفك أسيرهم. من النار يأكلون، و منها يشربون، و بين أطباقها يتقلبون، و بعد لبس القطن و الكتان مقطعات النيران يلبسون، و بعد معانقة الأزواج مع الشياطين مقرنون».البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص: 372.
نظری ثبت نشده است .