موضوع: آيات معاد 3
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۰۹/۱۲
شماره جلسه : ۱۱
چکیده درس
-
بررسی آیه سوم
-
احتمالات چهارگانه در معنای «الصراط المستقیم» از دیدگاه طبرسی
-
روایات در مقام بیان اجزاء صراط مستقیماند نه در مقام بیان مصادیق
-
بررسی روایات ذیل آیه شریفه« اهدنا الصراط المستقیم»
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی آیه سوم
آیه سوم در مسئله صراط (یکی از مواقف قیامت)، آیه شریفه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم[1]» است و علت اینكه برخی در كتبشان به این آیه شریفه استدلال كردهاند به خاطر روایتی است که در ذیل آیه شریفه بیان شده است. قبل از بیان روایت، آیه را معنا کنیم:احتمالات موجود در معنای کلمه «اهدنا» در آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» و نظریه مختار
نسبت به کلمه«اهدنا» در آیه شریفه چند احتمال وجود دارد؛ مرحوم طبرسی در مجمع البیان میفرماید:
1) «اهدنا»؛ یعنی «ثبّتنا علی الدین الحق» بر این صراط مستقیم و بر این دین حق ثابت بدار و مبادا از این دین حق لغزش و انحراف پیدا كنیم.
2) «اهدنا» به معنای هدایت و ثواب است، یعنی ثواب این صراط مستقیم كه جنّت است به ما بدهد.
3) معنای دیگر «اهدنا» این است كه در آینده ما را بر دین حق قرار بدهد همانگونه که در گذشته بر دین حق بودهایم «كما دللتنا علیه فی الماضی».[2] این معنا بازگشت به معنای اول «ثبّتنا» میکند لذا معنای سومی شمرده نمیشود.
4) برخی گفتهاند: هدایت به معنای «ایصال إلی المطلوب» است، یعنی هدایت به دو گونه است: الف) هدایت ابتدایی ب) هدایت به عنوان «ایصال إلی المطلوب»، این معنای چهارم در جای دیگر بررسی کردهایم و جای تأمل دارد.
در نتیجه هدایت یا به معنای تثبیت است؛ یعنی خداوند متعال ما را از این دین جدا نكند، یا به معنای نتیجهی صراط مستقیم است كه جنّت و ثواب باشد.
احتمالات چهارگانه در معنای «الصراط المستقیم» از دیدگاه طبرسی
در معنای «صراط مستقیم» چهار احتمال مرحوم طبرسی داده؛1) «احدها أنه كتاب الله و هو المروی عن النبی ص و عن علی ع» یعنی ما را به كتاب خدا هدایت كن.
2) مراد از صراط مستقیم، اسلام است «و هو المروی عن جابر و ابن عباس».
3) «أنه دین الله الذی لا یقبل من العباد غیره» دینی كه خدا از عباد غیر از او نمیپذیرد، این به معنای دوم برمیگردد كه همان اسلام است «إن الدین عند الله الاسلام».
4) مراد از صراط مستقیم، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند «و هو المروی فی اخبارنا» سپس میفرمایند: اولی این است كه آیه حمل بر عموم حمل شود تا تمام اینها را شامل شود «لأن الصراط المستقیم هو الدین الذی أمر الله به من التوحید و العدل و ولایة من أوجب الله طاعته»[3].
روایات در مقام بیان اجزاء صراط مستقیماند نه در مقام بیان مصادیق
ایشان برای صراط مستقیم چهار روایت آوردهاند و از میان چهار روایت، فقط روایت سوم است که به معنای دوم و احتمال دوم برمیگردد، ولی روایات دیگر هر کدام در مقام بیان یک معنای از صراط مستقیم هستند.اکنون سؤالی که در اینجا به ذهن خطور میکند این است که آیا این روایات مصداق، صراط مستقیم را ذكر كردهاند یا اجزاء صراط مستقیم را مطرح کردهاند؟
حقیقت مطلب این است که گاهی اوقات بعضی از روایات در مقام بیان مصداقاند یعنی عنوان تطبیقی را دارند و گاهی اوقات در مقام بیان مصداق نیستند و در اینجا به نظر میرسد آن روایتی كه میگوید «إنه كتاب الله» جزئی از صراط مستقیم را ذکر میکند و و روایات دیگر، اجزاء دیگر آن را بیان میکنند، نظیر این موارد در روایات داریم که گاهی اوقات امام معصوم (علیه السلام) در مقام بیان تمام اجزاء آن موضوع نیست و فقط به بیان یک جزء آن میپردازند.
و جمع بین این روایات نیز همین اقتضا را دارد، اینكه مرحوم طبرسی میگویند «اولی این است» صحیح نیست بلکه به نظر ما «تعین دارد»، صراط مستقیم بر مجموعهی اینها حمل شود، چون در یك روایت یك جزءش را و در روایت دیگر جزء دیگر را بیان کرده و اینها با هم تنافی ندارد و تمام اینها اجزاء یك مركباند و صراط مستقیم در آیه شریفه مركب از این اجزاء است.
در نتیجه اگر كسی بگوید من قرآن را قبول دارم ولی پیامبر را قبول ندارم، از پیامبر اطاعت نمیكنم، نظیر قضیه دوات و قلم كه گفت «حسبنا كتاب الله» و از اطاعت پیامبر سرپیچی نمودهاند این خروج از صراط مستقیم است، یا اگر كسی بگوید من قرآن و پیامبر را قبول دارم اما ائمه معصومین (علیهم السلام) را قبول ندارم این در صراط مستقیم نیست، تمام اینها اجزاء یك كل و اجزاء یك مركب را تشكیل میدهند، قرآن، سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، ائمه معصومین و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مجموعاً عنوان صراط مستقیم را دارند و ممکن است کسی عقل قطعی سلیم را نیز ضمیمه کند، البته در جزء خود این هم قرآن دعوت به عقل و تعقل كرده.
از اینرو وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) میفرمایند: اطاعت ما واجب است این به معنای دعوت به خودشان نیست بلکه دعوت به صراط مستقیم است، چون خودشان یكی از اجزاء صراط مستقیم هستند. آیه شریفه که میفرماید: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[4] به معنای این نیست که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ناحیه خدا به عنوان مبلِّغ برای شما ذكر میكند، این گونه آیه را معنا کردن غلط است بلکه «ما آتاكم الرسول» به عنوان خودش موضوعیت دارد، «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»[5] نیز یعنی آنچه كه رسول به عنوان خودش میگوید زیرا اگر آنچه كه رسول به عنوان ابلاغ «عن الله» بخواهد بیان كند، اطاعت مستقیم خداوند تبارك و تعالی شمرده میشود نه اطاعت از رسول. پس در این آیات دعوت به خودشان، جزء صراط مستقیم است.
در مجموع، صراط مستقیم یك مركبی است که مشتمل بر اصل دین (دین اسلام) قرآن، پیامبر و ائمه معصومین، میباشد و همهی اینها اجزاء صراط مستقیم شمرده میشوند لذا اگر ائمه معصومین فرمودند «نحن الصراط»، معنایش این نیست كه قرآن صراط نیست بلکه به این معنا است که «نحن جزءٌ من الصراط»، اگر پیامبر فرموده «أنا الصراط» یعنی «أنا جزءٌ من الصراط المستقیم» پس آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» که در نماز خوانده میشود به معنای لزوم تبعیت از قرآن، از پیامبر و از ائمه معصومین میباشد.
نکته: مرحوم امام در «اسرار الصلاة» دارند كه میفرمایند شهادت به توحید «اشهد أن لا اله الا الله» بدون دو شهادت دیگر معنا ندارد، یعنی اگر كسی بگوید من توحید را قبول دارم پیامبر را قبول ندارم یا بگوید توحید و پیامبر را قبول دارم، ولایت را قبول ندارم، میفرمایند این نمیشود. بعد عین همین مطلب را در دو تای دیگر میگوید؛ شهادت به نبوت بدون قبول كردن آن دو تا نمیشود، شهادت به ولایت بدون آن دو تا نمی شود؛ یعنی اگر كسی بگوید من به ولایت شهادت میدهم اما توحید و نبوت را قبول ندارم این قابل قبول نیست، اصلاً روی مبانی اعتقادی ما امكان ندارد.
ولی بحث جزئیت مطلب دیگری است، اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود «إنّی تاركٌ فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی» این عترت، تجسم قرآن است و حقیقت قرآن هم عترت است، اینها در باطن یكی هستند ولی به حسب ظاهر دو جزءاند، به حسب ظاهر قرآن باید باشد و عترت هم باید باشد، و بحث ما الان از جهت ظاهر است، لذا از جهت ظاهر اگر كسی بگوید صراط فقط قرآن است؟ یا بگوید: فقط پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیه السلام) است؟ میگوئیم خیر، تمام اینها هر كدام عنوان اجزاء صراط را دارند، اینها مرکباً یک صراطاند منتهی یك مركبی است كه معتقدیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمثل قرآن است و امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرآن ناطق است، خود قرآن نیز حقیقت آن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است؛ یعنی اگر اینها نباشند قرآن هم معنا ندارد، چون اینها مبین كتاب هستند و این كتاب نیاز به بیان دارد.
بنابراین کلام و سخن ما این است که صراط دارای اجزاء است؛ قرآن کریم، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جزء دیگر آن ائمه معصومین(علیه السلام) است ولو به حسب باطن و به حسب الواقع اگر كسی سراغ امیرالمؤمنین برود بگوید من ولایت شما را قبول دارم و قرآن را قبول ندارم این معنایش نفی خود امیرالمؤمنین است، چون امیرالمؤمنین معتقد است به اینكه خودش قرآن ناطق است و كتاب قرآن صامت است، یا کسی به پیامبر بگویند شما را قبول دارم و ولایت را قبول ندارم، این معنایش انكار خود پیامبر است یا بگوید این دو تا را قبول داریم و قرآن را قبول نداریم، این به حسب الواقع نمیشود و قابل قبول نیست، ولی به حسب ظاهر اینها بمنزلة الاجزاء است.
بررسی روایات ذیل آیه شریفه« اهدنا الصراط المستقیم»
منتهی تمام سخن در این است که مرحوم شیخ صدوق در معانی الاخبار از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل میكند که میفرمایند: «الصراط المستقیم هو صراطان، صراطٌ فی الدنیا و صراطٌ فی الآخرة، فاما الصراط المستقیم فی الدنیا فهو ما قَصُر عن الغُلو وارتفع عن التقصیر و استقام فلم یعدل إلی شیءٍ من الباطل»[6] بر حسب این روایت صراط مستقیم دو صراط است یكی در دنیا و دیگری در آخرت، و صراط مستقیم در دنیا این است كه «قصر عن الغلو وارتفع عن التقصیر» انسان زیاده از آن حدّی كه هست نرود و تقصیر و كوتاهی از آن حدّی كه باید به او معتقد باشد نداشته باشد «واستقام فلم یعدل إلی شیءٍ من الباطل» سر سوزنی تمایل به باطل پیدا نكند.و برای اینکه انسان به باطل تمایل پیدا نكند باید راه قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیه السلام) را برود، سپس میگوید: «و أما الصراط فی الآخرة فهو طریق المؤمنین إلی الجنة الذی هو مستقیم لا یعدلون عن الجنة إلی النار و لا إلی غیر النار سوی الجنة» مؤمنین که در روز قیامت محشور میشوند یك راه مستقیمی به بهشت دارند و متمایل به جهنم نمیشوند و غیر از بهشت راه دیگری هم برایشان قرار داده نشده.
روایت دیگر این است که در معانی الاخبار از مفضل بن عُمر نقل شده كه میگوید: «سألت ابا عبدالله علیه السلام عن الصراط فقال هو الطریق إلی معرفة الله عزوجل و هما صراطان، صراطٌ فی الدنیا و صراطٌ فی الآخرة، فأما الصراط فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعه من عرفه فی الدنیا واقتدی بهداه مرّ علی الصراط الذی هو جسر جهنم فی الآخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فی الاخرة فتردی فی نار جهنم.»[7].
آن روایت اول که از امیرالمؤمنین نقل شد درست است در تفسیر امام حسن عسكری (علیه السلام) در ذیل آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» آمده اما اصلاً ربطی به صراط در آخرت( بعنوان پل بر روی جهنم) ندارد لذا مجرد اینکه روایتی در ذیل آیهای، در کتب تفسیری از جمله نور الثقلین آمده دلیل نمیشود حتماً مربوط به همان آیه باشد، از این رو ممكن است روایتی در ذیل یك آیهای بیاید، نظیر روایت مذکور كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شد؛ صراط آخرت را به جسر در جهنم معنا میکند، این ربطی به صراط مستقیم ندارد و در روایت میگوید «سألت عن الصراط» و از صراط مستقیم سؤال نکرده.
در بعضی از كتب عقاید، پیرامون بحث صراط در قیامت، همین روایت امام صادق (علیه السلام) را مطرح کردهاند اما چرا این روایت را در ذیل آیه شریفه «اهدنا الصراط المستقیم» آورده اند؟ به خاطر این است که كلمه صراط در آن بوده و این اشتباه از محدث بزرگوار و آن مفسر رخ داده، البته همه جا اینطور نیست بلکه گاهی اوقات یك اشتراك لفظی سبب شده یك محدثی یك روایتی را در ذیل آیه آورده است.
در هر صورت دو تا صراطی که امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند غیر از آن دو صراطی است که (امیر المومنین) فرمودهاند، و بنابر نظر ما، صراط در دنیا در کلام امام صادق(علیه السلام)؛ «فهو الامام المفترض الطاعه»، جزئی از صراط است، و صراط در آخرت در کلام امام صادق(علیه السلام) ربطی به صراط مستقیم ندارد زیرا در ذهن سائل (مفضل بن عمر)، سؤال از صراط قیامت بوده و از آن سؤال کرده و امام میفرماید: یك صراطی در دنیا داریم «الامام المفترض الطاعه» و یك صراطی در آخرت «الذی هو جسر جهنم فی الآخرة» داریم، و از صراط مستقیم در آیه شریفه سؤال نکرده تا مربوط به صراط مستقیم در آیه شریفه باشد.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
[1] ـ الفاتحة : 6
[2] ـ قیل فی معنى «اهْدِنَا» وجوه (أحدها) أن معناه ثبتنا على الدین الحق لأن الله تعالى قد هدى الخلق كلهم إلا أن الإنسان قد یزل و ترد علیه الخواطر الفاسدة فیحسن أن یسأل الله تعالى أن یثبته على دینه و یدیمه علیه و یعطیه زیادات الهدى التی هی إحدى أسباب الثبات على الدین كما قال الله تعالى «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» و هذا كما یقول القائل لغیره و هو یأكل كل أی دم على الأكل (و ثانیها) أن الهدایة هی الثواب لقوله تعالى: یهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ فصار معناه اهدنا إلى طریق الجنة ثوابا لنا و یؤیده قوله الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا (و ثالثها) أن المراد دلنا على الدین الحق فی مستقبل العمر كما دللتنا علیه فی الماضی و یجوز الدعاء بالشیء الذی یكون حاصلا كقوله تعالى: قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَق» مجمع البیان فى تفسیر القرآن ج1 104.
[3] ـ و قیل فی معنى «الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» وجوه.(أحدها) أنه كتاب الله و هو المروی عن النبی ص و عن علی ع و ابن مسعود (و ثانیها) أنه الإسلام و هو المروی عن جابر و ابن عباس (و ثالثها) أنه دین الله الذی لا یقبل من العباد غیره عن محمد بن الحنفیة (و الرابع) أنه النبی ص و الأئمة القائمون مقامه و هو المروی فی أخبارنا و الأولى حمل الآیة على العموم حتى یدخل جمیع ذلك فیه لأن الصراط المستقیم هو الدین الذی أمر الله به من التوحید و العدل و ولایة من أوجب الله طاعته.مجمع البیان فى تفسیر القرآن ج1 104
[4] ـ «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساكینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ كَی لا یكُونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب» الحشر : 7.
[5] ـ یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا النساء : 59.
[6] ـ [تفسیر الإمام علیه السلام] مع، [معانی الأخبار] الْمُفَسِّرُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِی ع فِی قَوْلِهِ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یقُولُ أَدِمْ لَنَا تَوْفِیقَكَ الَّذِی بِهِ أَطَعْنَاكَ فِی مَاضِی أَیامِنَا حَتَّى نُطِیعَكَ كَذَلِكَ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ هُوَ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ فِی الدُّنْیا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِیرِ وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ یعْدِلْ إِلَى شَیءٍ مِنَ الْبَاطِلِ وَ أَمَّا الطَّرِیقُ الْآخَرُ فَهُوَ طَرِیقُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى الْجَنَّةِ الَّذِی هُوَ مُسْتَقِیمٌ لَا یعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّةِ إِلَى النَّارِ وَ لَا إِلَى غَیرِ النَّارِ سِوَى الْجَنَّةِ قَالَ وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قَالَ یقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَى الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِیقِ الْمُؤَدِّی إِلَى مَحَبَّتِكَ وَ الْمُبَلِّغِ إِلَى دِینِكَ وَ الْمَانِعِ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ أَوْ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِكَ». بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج24، ص: 10.
[7] ـ [معانی الأخبار] الْقَطَّانُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى بْنِ أَبِی مَرْیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَرْزَمِی عَنْ عَلِی بْنِ حَاتِمٍ الْمِنْقَرِی عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصِّرَاطِ فَقَالَ هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْهُ فِی الدُّنْیا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج8، ص: 66.
نظری ثبت نشده است .