موضوع: آيات معاد 3
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷
شماره جلسه : ۴
چکیده درس
-
کلام فخر رازی
-
ادلهی فخر رازی بر معنای اشراف و دنوّ
-
ادلهی فخر رازی بر معنای دخول در جهنم
-
عدم استفاده از کلام فخر رازی در پذیرش معنای «وارد» از میان هر دو قول
-
کیفیت دفع آتش در جهنم از مؤمنین
-
فوائد دخول در جهنم نسبت به مؤمنین
-
کیفیت ورود و خروج مومنین در جهنم
-
بررسی روایات ذیل آیه شریفه«وإن منكم إلا واردها» از سوره مریم
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
کلام فخر رازی
فخر رازی در تفسیر خویش هر دو قول را ذكر میكند و برای هر كدام از اقوال، ادلهای اقامه میكند.ادلهی فخر رازی بر معنای اشراف و دنوّ
برای قول اول كه «وارد» در آیه شریفه «وإن منكم إلا واردها» به معنای دنوّ به جهنم و نزدیک شدن به جهنم باشد میگوید: «و مما یؤكد هذا القول ما روی أنه صلّى اللّه علیه و آله قال: «لا یدخل النار أحد شهد بدرا و الحدیبیة »[1] پیامبر فرمود: كسانی كه بدر و حدیبیه را حضور داشتهاند یعنی مجاهدین در بدر و حدیبیه اینها داخل آتش جهنم نمیشوند. حفصه به پیامبر اعتراض كرده كه این قول خداوند تبارك و تعالی چه میشود؟ « ألیس اللّه یقول: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها فقال صلی الله علیه وآله و سلم فَمَه»، «مَهٍ» اسم فعل برای اسکت است سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: دنباله آیه را هم ملاحظ کن «ثم ننجی الذین اتقوا». فخر رازی ذیل آیه «ثم ننجی» را به عنوان مؤید این قول آورده كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده كسانی كه در بدر و در حدیبیه حضور داشتهاند اینها داخل آتش جهنم نمیشوند و بعد از اینكه حفصه اعتراض میكند پیامبر او را جواب میدهد. در ادامه فخر رازی میگوید «و لو كان الورود عبارةً عن الدخول لكان سؤال حفصه لازماً» این سؤالی كه حفصه میكند قرینه میشود بر اینكه ورود در اینجا به معنای دخول نیست.به عبارت دیگر حفصه از این «إلا واردها» معنای دخول را فهمیده لکن پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را تخطئه كرده كه این به معنای دخول نیست چون ذیل آیه «ثم ننجی الذین اتقوا» دارد.
ادلهی فخر رازی بر معنای دخول در جهنم
دلیل بر این قول که ورود به معنای دخول در جهنم است آیاتی است که از جمله آن آیات :1). آیه شریفه: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون».[2]
2). آیه شریفه: «یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُود».[3]
3). آیه شریفه: «أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ».[4] این آیات شاهد بر این است كه «واردها» در آیه شریفه سوره مریم به معنای دخول در جهنم است، نه به معنای نزدیك شدن به جهنم.
و بعد روایاتی را اشاره میكند از جمله آن روایات این است: عبد الله بن رواحه میگوید: «أخبر اللّه عن الورود و لم یخبر بالصدور» خداوند تبارك و تعالی خبر از ورود داده ولی خبر از صدور نداده، پیامبر(صلی الله علی و آله) در جواب فرمود: یا ابن رَواحه: اقرأ ما بعدها ثم ننجی الذین اتقوا و ذلك یدل على أن ابن رواحة فهم من الورود الدخول و النبی ما أنكر علیه فی ذلك» ابن رباهه خداوند خبر از صدور هم داده که «ثم ننجی الذین اتقوا» است.
یا جابر میگوید: «سمعت رسول الله یقول: الورود الدخول لا یبقى برٌّ و لا فاجرٌ إلا دخلها فتكون على المؤمنین بردا و سلاما »[5].
عدم استفاده از کلام فخر رازی در پذیرش معنای «وارد» از میان هر دو قول
از كلام فخر رازی به صراحت استفاده نمیشود که ایشان قول اول یا قول دوم را پذیرفته باشد، هیچ ترجیحی بین اقوال قائل نشده، منتهی این هم یک روش تفسیری است كه مفسران دارند، بالأخره گاهی اوقات در یك آیهای که محتملاتی در آن وجود دارد با وجود اینکه برای هر كدام یك شواهدی و قرائنی است ولی باز ذهن مفسر در یك طرف استقرار پیدا نمیكند تا بگوید این «وارد» در آیه شریفه سوره مریم به معنای دنوّ و اشراف است یا «وارد» به معنای دخول در جهنم است؟ البته از آنجا که ایشان برای قول دوم(دخول در جهنم) ادلّهی بیشتر از آیات و روایات اقامه کرده بعید نیست که ایشان قول دوم را اختیار کرده باشد.در ادامه فخر رازی در این مقام به سه مطلب در قالب سؤال و جواب میپردازد که قابل ذکر است:
کیفیت دفع آتش در جهنم از مؤمنین
مطلب اول: « كیف یندفع عنهم ضرر النار» چگونه اینهایی كه داخل در جهنم میشوند در آتش نمیسوزند؟برای پاسخ به این سؤال سه احتمال مطرح میکند:
احتمال اول: «البقعة المسماة بجهنم لا یمتنع أن یكون فی خلالها ما لا نار فیه». برخی گفتهاند آن محلی كه عنوان آن جهنم است ممكن است در خلال آن یك قسمتهایی باشد كه نار نباشد «و یكون من المواضع التی یسلك فیها إلى دركات جهنم» یك راههایی در جهنم باشد كه این راه برای رسیدن به آن دركات است اما خود نار در آنجا دیگر نباشد.
در ذهن ما این بود که جهنم «فوقها، تحتها، یمینها، یسارها، وسطها، اعلاها و اسفلها» همهای آن نار است ولی بعضی گفتهاند كه جهنم به یك شكلی است كه در بین آن راههایی شبیه كوچههایی وجود دارد كه اینها منتهی به دركات(آن قسمتهای بدِ جهنم) و ممكن است این افراد بِرّ در آنجا قرار بگیرند كه اصلاً آنجا نار وجود ندارد، در جهنم است ولی نار آن قسمت وجود ندارد، یمین و یسار نار است، این غیر از مسئله اشراف است. چون ممكن است گفته شود این هم اشراف است در حالی که اینطور نیست. اشراف، دنوّ به همان اصل محل جهنم است. مستندی ندارد، نمیدانیم از كجا چنین مطلبی را نقل میكند.
پس طبق این قول، جهنم یك وضعی دارد كه در مابینش راههایی وجود دارد كه این راهها منتهی به دركات میشود«و اذا كان كذلك لم یمتنع عن یدخل الكل فی جهنم فالمؤمن یكونون فی تلك المواضع الخالیه عن النار و الكفار یكونون فی وسط النار» كفار در نار هستند اما مؤمنین در این كوچهها و راههای كه در جهنم وجود دارد. قائل به این قول مستندی بر کلام خویش ندارد.
علاوه بر اینکه هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد این خلاف ظاهر آیه شریفه است که گفته شود«ان منکم الا واردها» یعنی آن مواضعی که در آن نار نیست.
احتمال دوم: میگوید «أن اللّه تعالى یخمد النار فیعبرها المؤمنون و تنهار بغیرهم»، خداوند متعال نار را خاموش میكند، مؤمنون از آنها عبور میكنند و تنها برای غیر مؤمنین شعلهور میشود .
احتمال سوم: اقرب احتمالات است میگوید «أن حرارة النار لیست بطبعها فالأجزاء الملاصقة لأبدان الكفار یجعلها اللّه علیهم محرقة مؤذیة و الأجزاء الملاصقة لأبدان المؤمنین یجعلها اللّه بردا و سلاما علیهم» سوزاندن جزء ذات نار نیست لذا آن اجزایی از آتش كه به ابدان كفار برخورد میکند خداوند آنها را محرق قرار میدهد اما آنهایی كه با ابدان مؤمنین برخورد میکند آن را برداً و سلاما قرار میدهد. مؤید بر این مطلب آن است که ملائکه عذاب با اینکه در جهنم حضور دارند و مأمور تعذیب کفار و مشرکیناند لکن سوزانده نمیشوند پس معلوم میشود که آتش برای آنها برداً و سلاماً است.[6]
پس طبق احتمال سوم، آیه شریفه سوره مریم که میفرماید: «و ان منكم الا واردها» آتش جهنم نسبت به مؤمنین برداً و سلاماً است.
فوائد دخول در جهنم نسبت به مؤمنین
مطلب دوم: میگوید «اذا لم یكن علی المؤمنین عذابٌ فی دخولهم النار فما الفایدة فی الدخول» اگر اینها در جهنم میروند آتش جهنم برای اینها برداً و سلاما است پس چه دخول در جهنم چه فایدهای دارد كه خدا اینها را به جهنم میبرد. فخر رازی برای پاسخ به این سؤال شش احتمال که قابل جمع هم است مطرح میکند:1). «أن ذلك مما یزیدهم سرورا إذا علموا الخلاص منه» این بندگان وقتی میدانند از اینها خلاصی پیدا میكنند خودش یك سرور خاصی برای آنها ایجاد میشود، این یك انعام و یك تكریمی است.
2). «أن فیه مزید غمّ على أهل النار من حیث یرون المؤمنین الذین هم أعداؤهم یتخلصون منها و هم یبقون فیها» این خودش یك عذابی برای اهل جهنم است كه اهل جهنم میبینند كه مؤمنینی كه در دنیا با ایشان دشمنی میكردهاند از این آتش نجات پیدا میكنند ولی آنها باید باقی بمانند.
3). «أن فیه مزید غم على أهل النار من حیث تظهر فضیحتهم عند المؤمنین بل و عند الأولیاء و عند من كان یخوفهم من النار فما كانوا یلتفتون إلیه» این خودش یك وسعت در رسوایی اینها است در نزد مؤمنین، اولیای خدا و در نزد آنها كه اینها را داخل در جهنم میكنند.
4). «أن المؤمنین إذا كانوا معهم فی النار یبكتونهم فزاد ذلك غما للكفار و سرورا للمؤمنین»، «بكت» به معنای این است كه انسان كسی را با عصا به سرش بزند، «بكتَ علیه» خود مؤمنین اینها را یك مقداری مورد عذاب قرار میدهند و این موجب غمّ برای كفار و سرور برای مؤمنین میشود.
5). «أن المؤمنین كانوا یخوفونهم بالحشر و النشر و یقیمون علیهم صحة الدلائل فما كانوا یقبلون تلك الدلائل، فإذا دخلوا جهنم معهم أظهروا لهم أنهم كانوا صادقین فیما قالوا» مؤمنین در دنیا این جهنمی را میترساندهاند كه قیامت و عذابی است و دلایل برای او میآوردند و اینها دلایل را قبول نمیكردهاند، حالا که این گنهکاران در جهنم داخل شدهاند به آنها میگویند دیدید ما صادق هستیم ما به شما گفتیم قیامتی و جهنمی وجود دارد و شما اشتباه میكردید و نباید تكذیب میكردید.
ششم: «أنهم إذا شاهدوا ذلك العذاب صار ذلك سببا لمزید التذاذهم بنعیم الجنة»[7] وقتی در جهنم هستند و به بهشت میروند، آن بهشت برای آنها خیلی لذت دارد مثل اینكه آدمی که از حمام بیرون میآید و میخواهد آب خنك بخورد این آب با آن كسی كه در حمام نبوده و این آب خنك را می خورد خیلی لذت ندارد، برای كسی كه در فضای داغی بوده این آب خنك برایش خیلی گوارا است.
از جمیع احتمالات مذکور آنچه استفاده میشود این است که وقتی خداوند متعال میفرماید«و ان منکم الا واردها»، مسلّم نمیخواهد متقین و مؤمنین را عذاب نماید بلکه غرض از دخول مؤمنین در جهنم به خاطر یكی از این فوائد شش گانه و یا جمیع فوائد شش گانه است که ذکر شد و جمع بین اینها هم اشكالی ندارد.
کیفیت ورود و خروج مومنین در جهنم
مطلب سوم: آیا كیفیت دخول و خروج مؤمنین مشخص است؟ این مؤمنین و متقین در جهنم چطور داخل و چطور خارج میشوند؟ پاسخ به این سؤال، سبب میشود مسئله صراط در اینجا مطرح شود و بگوییم مؤمنین از روی جهنم عبور میكنند و روایاتی نیز در این زمنیه وجود دارد که نحوهی عبور آنها را مختلف میداند. فخر رازی به این روایات اشارهای نكرده فقط میگوید «ثبت بالاخبار»، مراد اخباری که در نزد اهل سنت است.میگوید: «ثبت بالأخبار أن المحاسبة تكون فی الأرض» حساب و كتاب روز قیامت در زمین است، «أو حیث كانت الأرض» یا هر جایی كه این زمین در آنجا قرار میگیرد، سپس ایشان به آیه «یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ»[8] تمسك میكند در نتیجه میگوید: «و جهنم قریبة من الأرض و الجنة فی السماء ففی موضع المحاسبة یكون الاجتماع فیدخلون من ذلك الموضع إلى جهنم ثم یرفع اللّه أهل الجنة و ینجیهم و یدفع أهل النار فیها»[9] جهنم نزدیك به زمین است و بهشت در آسمان قرار دارد و بعد از محاسبه، اهل آتش را داخل جهنم میکند و اهل بهشت را بالا میبرد.
این مطلب به این نحوی كه فخر رازی گفته جهنم در زمین است و بهشت در آسمان است معلوم نیست درست باشد «یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ كَطَی السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ»[10] این سماء دنیا و همه آسمانها در هم پیچیده میشود، آسمان و زمین این چنینی نیست، لذا معلوم نیست آسمان داشته باشد، حالا به چه نحوی است باید یك مقدار بیشتر در روایات احصا شود.
تاکنون نکاتی که درباره آیه مطرح شده بود بیان کردیم آنگاه روایاتی که در این مقام وارد شده را مطرح میکنیم تا به جمع بندی برسیم.
بررسی روایات ذیل آیه شریفه«وإن منكم إلا واردها» از سوره مریم
در این زمینه روایات متعددی در تفسیر نور الثقلین و كنز الدقائق مطرح شده:در تفسیر کنز الدقائق چنین آمده:
روایت اول: «و روی عن رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- أنّه سئل عن هذه الآیة، فقال: إذا دخل أهل الجنّة الجنّة، قال بعضهم لبعض: ألیس قد وعدنا ربّنا أن نرد النّار؟» بعضی از بهشتیها میگویند مگر خدا نفرموده بود «إن منكم إلا واردها» پس چرا ما وارد جهنم نشدیم؟ «فیقال لهم قد وردتموها» شما وارد شدید «و هی خامدة» اما برای شما آتش جهنم خاموش بود «و أمّا قوله - تعالى-: أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ، فالمراد: عن عذابها» همان مطلبی است که در مباحث پیش مطرح کردیم و گفتیم ضمیر در «اولئك عنها» به خود جهنم برنگردانیم، «عنها مبعدون»، یعنی «عن عذابها».
از تفسیر بیضاوی نقل میكند «و قیل: ورودها الجواز على الصّراط، فإنّه ممدود علیها» در مطلب سوم از فخر رازی گفتیم در زمینه كیفیت ورود روایاتی داریم که یکی همین روایت مذکور است؛ در روز قیامت مردم از صراط عبور میكنند و عبور از صراط غیر از مسئله دخول در جهنم نیست؛ یعنی دو چیز اینجا وجود ندارد تا گفته شود اول همه را خدا به جهنم میبرد و بعد بیرون میآورد، سپس میگوید حالا از صراط هم عبور كنید. از این رو که دو چیز نداریم پس «واردها» در آیه شریفه سوره مریم با توجه به روایاتی که مسئله صراط را مطرح میکنند همین عبور از صراط است؛ اگر روایاتی داشته باشیم كه دلالت نماید که در روز قیامت صراطی بر روی جهنم وجود دارد و همه از او عبور میكنند، این ملازمه دارد که بگوئیم پس آن «واردها» در سوره مریم همین عبور از صراط است و معنای دیگری نمیتواند داشته باشد.
روایت دوم: از تفسیر علی بن ابراهیم، از احمد بن ادریس، عن احمد بن محمد بن عیسی عن علی بن الحكم عن الحسین بن ابی العلا كه سند روایت معتبر است عن أبی عبد اللّه- علیه السّلام- فی قوله- عزّ و جلّ-: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها قال: أما تسمع الرّجل یقول: «وردنا ماء بنی فلان»!؟ فهو الورود، و لم یدخله» امام صادق علیه السلام میفرماید: «وردنا ماء بنی فلان» چطور به معنای عدم دخول است اینجا نیز همینطور است «فهو الورود و لم یدخله».
شاید به ذهن خطور کند که این روایت قول اول(اشراف و نزدیک شدن) را تقویت میکند همانطور که آیه شریفه «فلما ورد ماء مدین» در قضیه حضرت موسی یا «فارسلوا واردهم» در قضیه حضرت یوسف چطور شاهد بر قول اول بودند در این روایت نیز وقتی «إن منكم إلا واردها» را معنا میکند میفرماید: «فهو الورود و لم یدخله» پس بگوییم یعنی اشراف و نزدیک شدن به جهنم است.
لکن در روایت یك نكتهای وجود دارد و آن نکته قرینه میشود بر اینكه قول اول درست نیست؛ امام میفرماید: ورود در جهنم است ولی دخول در جهنم نیست؛ و مسئله ورد در جهنم با مسئله اشراف داشتن سازگاری ندارد، مسئله اشراف یعنی اصلاً نزدیك این هم نمیشود با فاصله اشراف بر جهنم دارد یا حالا اگر گفتیم نزدیك بشود ولی اینجا میگوید «فهو الورود و لم یدخله» این «فهو الورود و لم یدخله» همان صراط است، كسی از روی صراط كه عبور میكند «ورَدَ فی جهنم» اما «و لم یدخله»، در نتیجه «ثم ننجی الذین اتقوا» به این معنا است؛ از صراط كه ورود بر جهنم است نجات پیدا میكنند؛ یعنی عبور میكنند، نه اینكه از درون جهنم این متقین را بیرون بیاورند.
روایت سوم: در مجمع البیان : قال السّدّی: سألت مرّة الهمدانی عن هذا الآیة. فحدّثنی أنّ عبد اللّه بن مسعود حدّثهم عن رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- قال: یرد النّاس النّار ثمّ یصدرون بأعمالهم. فأوّلهم كلمع البرق. ثمّ كمُرّ الرّیح. [ثمّ كحضر الفرس.] ثمّ كالرّاكب. ثمّ كشدّ الرِّجل. ثمّ كمشیه.[11]
صاحب مجمع البیان میگوید: صُدِّی میگوید از مُرّه همدانی از آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» سؤال كرده و او گفته عبدالله بن مسعود حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوانده كه فرموده: «یرد النّاس النّار ثمّ یصدرون بأعمالهم» یعنی «یخرجون بأعمالهم» :
مرحله اول: «فأولهم كلمع البرق» یعنی برخی مثل درخشش برق از صراط در روز قیامت عبور میكنند.
مرحله دوم: «ثم كمُرّ ریح» برخی مثل وزیدنِ باد یا تندباد عبور میکنند.
مرحله سوم: «ثم كحُضر الفرس» بعضی هم مثل شدت دویدن اسب از پل صراط عبور میکنند.
مرحله چهارم: «ثم كالراكب» یك عده هم مثل سوار معمولی عبور میكنند.
مرحله پنجم: «ثم كشد الرجل» افرادی نیز پیاده به نحوی كه میدَوَند عبور میكنند.
مرحله ششم: «ثم كمشیه» و یک به نحو پیادهروی معمولی عبور میکنند.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
[1] ـ فقال بعضهم: الورود الدنو من جهنم و أن یصیروا حولها و هو موضع المحاسبة، و احتجوا على أن الورود قد یراد به القرب بقوله تعالى: فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ [یوسف: 19] و معلوم أن ذلك الوارد ما دخل الماء و قال تعالى: وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یسْقُونَ [القصص: 23] و أراد به القرب. و یقال: وردت القافلة البلدة و إن لم تدخلها فعلى هذا معنى الآیة أن الجن و الإنس یحضرون حول جهنم: كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِیا [مریم: 71] أی واجبا مفروغا منه بحكم الوعید ثم ننجی أی نبعد الذین اتقوا عن جهنم و هو المراد من قوله تعالى: أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ [الأنبیاء: 101] و مما یؤكد هذا القول ما روی أنه صلّى اللّه علیه و سلم قال: «لا یدخل النار أحد شهد بدرا و الحدیبیة فقالت حفصة: ألیس اللّه یقول: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها فقال علیه السلام فمه ثم ننجی الذین اتقوا»، و لو كان الورود عبارة عن الدخول لكان سؤال حفصة لازما» مفاتیح الغیب، ج21، ص: 558.
[2] ـ انبیاء، 98.
[3] ـ هود، 98.
[4] ـ «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ». انبیاء، 102.
[5] ـ القول الثانی: أن الورود هو الدخول و یدل علیه الآیة و الخبر، أما الآیة فقوله تعالى: إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ [الأنبیاء: 98] و قال: فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ [هود: 98] و یدل علیه قوله تعالى: أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ و المبعد هو الذی لولا التبعید لكان قریبا فهذا إنما یحصل لو كانوا فی النار، ثم إنه تعالى یبعدهم عنها و یدل علیه قوله تعالى: وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیا و هذا یدل على أنهم یبقون فی ذلك الموضع الذی وردوه و هم إنما یبقون فی النار فلا بد و أن یكونوا قد دخلوا النار، و أما الخبر فهو أن عبد اللّه بن رواحة قال: «أخبر اللّه عن الورود و لم یخبر بالصدور، فقال علیه السلام: یا ابن رواحة اقرأ ما بعدها ثم ننجی الذین اتقوا»، و ذلك یدل على أن ابن رواحة فهم من الورود الدخول و النبی صلّى اللّه علیه و سلم ما أنكر علیه فی ذلك و عن جابر: «أنه سئل عن هذه الآیة فقال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم یقول: الورود الدخول لا یبقى بر و لا فاجر إلا دخلها فتكون على المؤمنین بردا و سلاما حتى أن للناس ضجیجا من بردها». مفاتیح الغیب ج21 558.
[6] ـ «ثم اختلفوا فی أنه كیف یندفع عنهم ضرر النار، فقال بعضهم: البقعة المسماة بجهنم لا یمتنع أن یكون فی خلالها ما لا نار فیه، و یكون من المواضع التی یسلك فیها إلى دركات جهنم، و إذا كان كذلك لم یمتنع أن یدخل الكل فی جهنم فالمؤمنون یكونون فی تلك المواضع الخالیة عن النار، و الكفار یكونون فی وسط/ النار. و ثانیها: أن اللّه تعالى یخمد النار فیعبرها المؤمنون و تنهار بغیرهم، قال ابن عباس رضی اللّه عنهما: «یردونها كأنها إهالة» و عن جابر بن عبد اللّه: «أنه سأل رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم فقال إذا دخل أهل الجنة الجنة قال بعضهم لبعض ألیس وعدنا ربنا بأن نرد النار فیقال لهم: قد وردتموها و هی خامدة». و ثالثها: أن حرارة النار لیست بطبعها فالأجزاء الملاصقة لأبدان الكفار یجعلها اللّه علیهم محرقة مؤذیة و الأجزاء الملاصقة لأبدان المؤمنین یجعلها اللّه بردا و سلاما علیهم، كما فی حق إبراهیم علیه السلام. و كما أن الكوز الواحد من الماء كان یشربه القبطی فكان یصیر دما و یشربه الإسرائیلی فكان یصیر ماء عذبا و اعلم أنه لا بد من أحد هذه الوجوه فی الملائكة الموكلین بالعذاب حتى یكونوا فی النار مع المعاقبین» مفاتیح الغیب، ج21، ص: 559
[7] ـ « فإن قیل: إذا لم یكن على المؤمنین عذاب فی دخولهم النار فما الفائدة فی ذلك الدخول؟ قلنا فیه وجوه: أحدها: أن ذلك مما یزیدهم سرورا إذا علموا الخلاص منه. و ثانیها: أن فیه مزید غم على أهل النار من حیث یرون المؤمنین الذین هم أعداؤهم یتخلصون منها و هم یبقون فیها. و ثالثها: أن فیه مزید غم على أهل النار من حیث تظهر فضیحتهم عند المؤمنین بل و عند الأولیاء و عند من كان یخوفهم من النار فما كانوا یلتفتون إلیه. و رابعها: أن المؤمنین إذا كانوا معهم فی النار یبكتونهم فزاد ذلك غما للكفار و سرورا للمؤمنین. و خامسها: أن المؤمنین كانوا یخوفونهم بالحشر و النشر و یقیمون علیهم صحة الدلائل فما كانوا یقبلون تلك الدلائل، فإذا دخلوا جهنم معهم أظهروا لهم أنهم كانوا صادقین فیما قالوا، و أن المكذبین بالحشر و النشر كانوا كاذبین. و سادسها: أنهم إذا شاهدوا ذلك العذاب صار ذلك سببا لمزید التذاذهم بنعیم الجنة مفاتیح الغیب چ1 ، 559.
[8] ـ ابراهیم آیه 48.
[9] ـ فإن قیل: هل ثبت بالأخبار كیفیة دخول النار ثم خروج المتقین منها إلى الجنة؟ قلنا: ثبت بالأخبار أن المحاسبة تكون فی الأرض أو حیث كانت الأرض و یدل علیه أیضا قوله تعالى: یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ [إبراهیم: 48] و جهنم قریبة من الأرض و الجنة فی السماء ففی موضع المحاسبة یكون الاجتماع فیدخلون من ذلك الموضع إلى جهنم ثم یرفع اللّه أهل الجنة و ینجیهم و یدفع أهل النار فیها. مفاتیح الغیب، ج21، ص579.
[11] ـ «یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ كَطَی السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ وَعْداً عَلَینا إِنَّا كُنَّا فاعِلین». الأنبیاء : 104
[12] ـ و روی عن رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- أنّه سئل عن هذه الآیة، فقال: إذا دخل أهل الجنّة الجنّة، قال بعضهم لبعض: ألیس قد وعدنا ربّنا أن نرد النّار؟ فیقال لهم: قد وردتموها و هی خامدة. و أمّا قوله تعالى-: أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ، فالمراد: عن عذابها. و قیل : ورودها الجواز على الصّراط، فإنّه ممدود علیها. و فی تفسیر علی بن إبراهیم : أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عیسى، عن علی بن الحكم، عن الحسین بن أبی العلا، عن أبی عبد اللّه- علیه السّلام- فی قوله- عزّ و جلّ-: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها قال: أما تسمع الرّجل یقول: «وردنا ماء بنی فلان»!؟ فهو الورود، و لم یدخله و فی مجمع البیان : قال السّدّی: سألت مرّة الهمدانی عن هذا الآیة. فحدّثنی أنّ عبد اللّه بن مسعود حدّثهم عن رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- قال: یرد النّاس النّار ثمّ یصدرون بأعمالهم. فأوّلهم كلمع البرق. ثمّ كمرّ الرّیح. [ثمّ كحضر الفرس.] ثمّ كالرّاكب. ثمّ كشدّ الرّجل. ثمّ كمشیه. تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب ج8 256.
نظری ثبت نشده است .