موضوع: صلاة المسافر (7)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۲/۹
شماره جلسه : ۱۳۶
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی نسبت دادن فتوا به والد صدوق(قدس سره)
-
بررسی مستندات والد صدوق(قدس سره)
-
اشکال دلالی محقق خویی(قدس سره)
-
ردّ اشکال محقق خویی(قدس سره)
-
اشکال مرحوم بروجردی و بررسی آن
-
دیدگاه صاحب وسائل(قدس سره)
-
دیدگاه برگزیده
-
جمعبندی بحث
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
گفته شد مرحوم علی بن بابویه والد شیخ صدوق(قدس سره) بر حسب آنچه به ایشان نسبت داده شده قائل است به این که وقتی مسافر از منزل خودش خارج شد (بر حسب یک نسبت) و در بعضی از تعابیر از بیوت شهر خارج شد، آنجا نمازش را قصر کند و این دیدگاه در مقابل مشهور است که مشهور قائل به حد ترخص هستند (که خفاء الاذان و خفاء الجدران است). همچنین گفته شد مستند علی بن بابویه، هم میتواند آن سه روایتی باشد که مرحوم خوئی اشاره فرمود و هم روایاتی که ما اشاره کردیم.بررسی نسبت دادن فتوا به والد صدوق(قدس سره)
به بیان دیگر، اگر در فقه الرضا(علیه السلام) عبارت: «اذا تواری من البیوت» نبود میگفتیم علی بن بابویه چنین فتوایی را دارد که خروج از منزل یا خروج از بیت ملاک برای قصر نماز است، اما این تعبیر «تواری من البیوت» در خود کتاب فقه الرضا(علیه السلام) آمده است.
بررسی مستندات والد صدوق(قدس سره)
نکته شایان ذکر آن است که اگر در یک روایتی «حمّاد» به نحو مطلق آمد و نمیدانیم که مراد این حماد بن عیسی است یا حماد بن عثمان، اگرچه هر دو موثقاند و اقرار به فقاهت و عظمت در فقه نسبت به هر دو شده است، اما راه برای تشخیص، آن رُواتی است که از اینها نقل میکنند.
مثلاً از حماد بن عیسی «محمد بن الولید خزاز و ابن ابی عمیر» (که در این روایت هم ابن ابی عمیر داریم)، «حسن بن علی الوشاء و حسن بن علی الفضال» بر حسب آنچه در فهرست شیخ طوسی(قدس سره)[1] آمده اینها راوی از حماد بن عثمان هستند، اما راوی از حماد بن عیسی حسین بن سعید و ابراهیم بن هاشم است. به هر حال هر دو از اصحاب اجماعاند و مکانت بالایی دارند.
نکته دیگری که در جلسه گذشته اشاره شد آن که اگر در چنین مواردی «حمّاد عن رجلٍ» نقل میکند نباید با این روایت معامله مرسل کنیم، شبیه آنچه در مضمرات میگویند که اگر مضمِر مثل زراره باشد، حتماً از امام(علیه السلام) نقل میکند، در چنین مواردی هم یک انسانی که تمام بزرگان اقرار به منزلت علمی و فقهی او دارند، او نمیآید از یک راوی غیر معتبر نقل کند و حتماً یک شخصی است که معتبر است، حال این که چرا گفته «رجلٍ» و چه وجهی داشته این برایش یک وجوه دیگری میشود ذکر کرد و لذا میشود با این روایت معامله مسند کنیم و عنوان مرسل نداشته باشد.
اشکال دلالی محقق خویی(قدس سره)
از سوی دیگر، کسی که از بلد هنوز خارج نشده متلبس به سفر نیست و به او مسافر نمیگویند، «فإن السفر من السفور بمعنی البروز و الخروج»؛ زیرا سفر از ماده «س ف ر» به معنای بروز است و تا مادامی که کسی در شهرش است داخل شهر است و از شهر که بیرون میآید «ظهر»، «فالخارج من منزله ما لم یخرج من بلده لا یحتمل اتصافه بعنوان المسافر»؛ کسی که از منزلش فقط بیرون میآید مسافر نمیگویند.
لذا میفرماید: ما چه بگوئیم علی بن بابویه مجرد خروج از منزل را کافی در قصر میداند و چه بگوئیم خروج از بیوت شهر را کافی می داند ولو به حد ترخص نرسد، اشکال اصلی این است که «لم یصدق علیه عنوان المسافر»، «لم یصدق علیه عنوان السفر» و موضوع برای افطار و تقصیر عنوان مسافر است.[2]
ردّ اشکال محقق خویی(قدس سره)
اینجا از عناوینی است که ما باید ببینیم شارع چه میگوید؟ آیا شارع که فرموده در ثمانیة فراسخ نماز قصر است، «بمجرد الخروج من المنزل» میگوید، «بمجرد الخروج من البیوت» میگوید، یا بعد از حد ترخص؟ در اینجا مجالی برای رجوع به عرف نیست. بنابراین در جایی که شارع خودش یک حد و تقدیری را ذکر میکند اینجا دیگر مجالی برای عرف نیست. لذا این فرمایش ایشان اشکال واردی نیست.
خلاصه آن که محقق خویی(قدس سره) میفرماید: ما یک اشکال دلالتی داریم و قطع به بطلانش داریم و به وسیله این اشکال این روایات مطبوع البطلان است، این فرمایش تمام نیست. حال باید اینجا چه کار کرد؟ طبق این مبنایی که ما عرض کردیم میگوئیم روایات اشکالی ندارد و بحث این است که یکی دو روایت هم نیست و به ضمیمه آن روایات عرفات و برخی روایات دیگر تعداد روایات ممکن است به حد استفاضه برسد.
اشکال مرحوم بروجردی و بررسی آن
به نظر میرسد اینجا بهترین راه این است که بگوییم فقها از این روایات اعراض کردند. حال باید دید که وجه إعراض چیست؟ آن هم خودش یک جهت دیگری دارد ممکن است یک وقت وجه اعراض این باشد که اینها منوط به تقیه باشد.
دیدگاه صاحب وسائل(قدس سره)
دیدگاه برگزیده
بنابراین، جمعی که شیخ طوسی(قدس سره) کرده از باب تقیید است؛ یعنی ما بگوئیم این روایاتی که میگوید: «اذا خرجت من منزلک»، این را تقیید بزنیم به آن روایات خفاء الاذان و خفاء الجدران و بگوئیم «اذا خرجت من منزلک و وصلت الی خفاء الجدران و خفاء الاذان فقصِّر». البته این یک احتمال بسیار بعیدی است که ریشهاش همین است که یکی را نص بگیریم یکی را ظاهر و یکی را قرینه قرار بدهیم.
اما عرفاً اینجا نمیتواند هیچ کدام قرینه برای تصرف در دیگری باشد، عامه که مسئله قصر را لازم نمیدانند و به عنوان تخییری قائل هستند و میگویند: اگر کسی قصد مسافرت کرد از همان منزلش نمازش را قصر کند، این روایات حمل بر تقیه است و خود صاحب وسائل میگوید: «یمکن الحمل علی التقیه للعامه»[3].
جمعبندی بحث
بنابراین اولاً، اطلاق یک امر عقلائی است و حال آن که در اینجا از این «اذا خرجت من منزلک» نمیتوان گفت: مطلق است، «سواء وصلت الی حد الترخص ام لا» و در اینجا اطلاق اصلاً عقلائی نیست؛ زیرا اصلاً به ذهن کسی نمیآید: «سواءٌ وصلت»، مثل این که بگوئیم «اذا خرجت من منزلک سواءٌ کنت مریضا او سالماً»، اینجا در مقام بیان این جهت نیست، خود اطلاق اینجا محل بحث و محل تردید است.
ثانیاً، بر فرض که بگوییم اطلاق دارد، اطلاق میگوید: «اذا خرجت من منزلک»، اعم از این که «وصلت الی حد الترخض أم لم تصل»، و این اطلاق میگوید همان خروج از منزل در قصر نماز کافی است، آن روایات خفی الاذان تصریح دارد میگوید: «اذا وصلت الی حدٍ خفی علیک الاذان فقصِّر»، پس بگوئیم آن عنوان نص را دارد و این عنوان ظاهر را دارد. ما در جواب گفتیم این چنین نیست. در اینجا واقعش دو معیار است و این دو معیار بینشان تعارض است، «اذا خفی الاذان»؛ یعنی مجرد خروج از منزل کفایت نمیکند، «اذا خرجت من منزلک»؛ یعنی مجرد خروج از منزل کفایت میکند، تعارض بینشان وجود دارد و نمیتوانیم یکی را عنوان نص و دیگری را عنوان ظاهر قرار بدهیم.
به نظرم میرسد که بهترین بیان این باشد که فقهای ما از این بیان اعراض کردند، نه بحث اطلاق و تقیید را مطرح کنیم و نه اشکال دلالی مرحوم خوئی که به نظر ما هیچ وجهی وارد نیست و البته دیگران هم همین اشکال برایشان هست که گاهی اوقات در لا به لا میفرمایند: صلاة مسافر و به مسئله سفر عرفی تمسک میکنند. از اول صلاة مسافر تا آخر ما برای عرف در این جهت که بگوئیم عرف بگوید «مسافر»، به هیچ وجهی معیار و ملاکی را قائل نیستیم.
اشکال دیگری که میتوان بر محقق خویی(قدس سره) وارد نمود آن که خروج از منزل مسافر نیست، اما یک کیلومتری میشود مسافر؟ حد ترخص یکی دو کیلومتر است، آیا عرف به این مسافر میگوید؟! حتی وقتی چهار فرسخی هم برسد مسافر نیست، ولی شارع میگوید من این را مسافر میدانم عرف اینجا چهار فرسخ را هم عنوان مسافر برایش قائل نیست.
بعد از این که کلام علی بن بابویه تمام شد سراغ بیان حد ترخص میآئیم. قبل از این که ما روایات حد ترخص را شروع کنیم سؤال این است که اگر ما چنین روایاتی به عنوان حد ترخص نداشتیم، یعنی ما بودیم و آن روایاتی که سائل سؤال میکرد «فی کم یقصِّر» امام(علیه السلام) میفرماید: «برید یا بریدین یا ثمانیة فراسخ»، اگر ما بودیم و آن روایات، سؤال این است که این مصلی کجا نمازش را باید قصر بخواند؟ آیا ما میتوانیم در اینجا بگوئیم به مجرد این که «صدق علیه المسافر» این نمازش را قصر کند؟ کما اینکه مرحوم خوئی این مطلب را قائل شده، منتهی ایشان این مطلب را در آخر فرمودهاند که به نظر ما این را اول مطلب باید حل کنیم.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ فهرست الطوسي ص : 156، شماره 240.
[2] ـ «و لكن الروايتين مضافاً إلى ضعف سند الاولى منهما للإرسال مقطوعتا البطلان في حدّ أنفسهما و لو مع الغضّ عن السند، و لعلّ ابن بابويه أيضاً لا يقول بذلك ضرورة أنّ الإفطار و التقصير من أحكام المسافر، و من لم يخرج من البلد لم يتلبّس بعد بالسفر و لم يتّصف بكونه مسافراً، فانّ السفر من السفور بمعنى البروز و الخروج و الظهور من البلد، فالخارج من منزله ما لم يخرج من بلده لا يحتمل اتصافه بعنوان المسافر فكيف يشمله حكمه. فهذا الاحتمال مقطوع البطلان.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج20، ص: 192.
[3] ـ «أَقُولُ: جَمَعَ الشَّيْخُ بَيْنَ هَذِهِ الْأَحَادِيثِ وَ أَحَادِيثِ الْبَابِ السَّابِقِ بِأَنَّ الْمُرَادَ بِدُخُولِ الْأَهْلِ الْوُصُولُ إِلَى مَحَلِّ رُؤْيَةِ الْجُدْرَانِ وَ سَمَاعِ الْأَذَانِ وَ هُوَ جَيِّدٌ لِوُضُوحِ الدَّلَالَةِ هُنَاكَ وَ عَدَمِ التَّصْرِيحِ هُنَا بِمَا يُنَافِيهَا فَهَذَا ظَاهِرٌ وَ ذَلِكَ نَصٌّ صَرِيحٌ وَ يُمْكِنُ الْجَمْعُ بِحَمْلِ هَذِهِ الْأَحَادِيثِ عَلَى مَنْ لَا يُرِيدُ الْوُصُولَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ حَمْلُ الْأَحَادِيثِ السَّابِقَةِ عَلَى مَنْ قَصَدَ الْوُصُولَ إِلَى أَهْلِهِ وَ دُخُولَ مَنْزِلِهِ كَمَا يَظْهَرُ مِنْ بَعْضِهَا وَ يُمْكِنُ الْحَمْلُ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمُوَافَقَتِهَا لِلْعَامَّةِ.» وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 475.
نظری ثبت نشده است .