درس بعد

صلاة‌ المسافر

درس قبل

صلاة‌ المسافر

درس بعد

درس قبل

موضوع: صلاة المسافر (7)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۳/۱۹


شماره جلسه : ۱۶۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • نکته: حدّ ترخص شرعی یا عرفی؟

  • اهمیت بحث «حریم» در فقه

  • دیدگاه محقق خویی(قدس سره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
همان‌گونه که در جلسه گذشته اشاره شد ما به این نتیجه رسیدیم احکامی که در مورد حد ترخص در وطن جریان پیدا می‌کند، «لایبعد» که این احکام در مورد حد ترخص در محل اقامه نیز جریان پیدا کند و قبلاً هم عرض کردم شبیه آن بحثی که در باب مفهوم آقایان مطرح می‌کنند که آیا این جمله مفهوم دارد یا نه؟ که می‌گویند تعبیر دقیق این است که بگوئیم آیا این مفهوم حجیت دارد یا نه؟ یعنی در این‌که یک جمله‌ای مفهوم دارد یا نه بحث نیست، اما آیا این مفهوم حجّیت دارد و ما می‌توانیم علی المتکلم احتجاج کنیم این محل بحث است.

در ما نحن فیه هم مرحوم بروجردی و هم مرحوم خوئی «وجه اعتباری» که بگوئیم بالأخره همان ملاکی که در حد ترخص در وطن است، همان ملاک در حد ترخص در محل اقامه باشد این را مناقشه کردند و مناقشه‌شان هم وارد بود، اما تردیدی نیست همان طوری که وطن حد ترخص دارد محل اقامه هم حد ترخص دارد.

همان‌گونه که در گذشته اشاره شد حد ترخص را به حریم تشبیه می‌کنیم، «لکل شیءٍ حریم»، حریم خانه، حریم مغازه، حریم باغ، حریم جاده، وطن یک حریمی دارد و یک حد ترخصی دارد، محل اقامه هم حد ترخص دارد نه اینکه بگوییم آیا محل اقامه حد ترخص دارد یا نه؟ اینجا محل اقامه حد ترخص دارد، فقط بحث در این است که آیا ادله همان طوری که احکامی را برای حد ترخص در وطن جاری می‌کند، همان احکام برای حد ترخص در محل اقامه هم جریان دارد یا نه؟

این‌که گفته شد تشبیه کنیم به بحث مفهوم، تعبیر دقیق این است که محل اقامه حد ترخص دارد وطن حد ترخص دارد بلاشکٍ، منتهی بحث این است که آیا آن احکام برای حد ترخص اقامه ثابت است یا نه؟ لذا قبلاً عرض کردیم لولا ادله شرعیه روشن است که خود وطن حد ترخص و حریم دارد، منتهی ادله شرعیه حد ترخص را بیان می‌کند و صحه می‌گذارد بر همان که عرف هم قائل است و احکامش را هم ذکر می‌کند، اما خود مکان حد ترخص دارد همان حریم آنجاست.

پس بحث دقیق این است که آیا احکامی که در حد ترخص در وطن جریان پیدا می‌کند در حد ترخص در محل اقامه هم جریان دارد یا نه؟

نکته: حدّ ترخص شرعی یا عرفی؟
قبل از این‌که وارد بحث بعدی بشویم در کلمات مرحوم اصفهانی نکته‌ای است که لازم است بیان کنیم. ایشان می‌گوید: هر شهری یک حد ترخص عرفی دارد و یک حد ترخص شرعی و گویا می‌خواهند بفرمایند حد ترخص عرفی یک مقدار اضیق از آن حد ترخص شرعی است. به نظر ما این فرمایش تمام نیست و ما دو تا حد ترخص نداریم، این‌که بگوئیم یک حد ترخص عرفی داریم و یک حد ترخص شرعی داریم، این‌که «یتواری من البیوت» این هم حد ترخص عرفی است، عرف هم همین را می‌گوید که وقتی از شهر رفتی به مقداری که اصلاً دیوارهای خانه‌ها را نمی‌بینی و از شهر بیرون آمدی. بنابراین نیائیم دو تا حد ترخص درست کنیم. لذا عرض کردم حد ترخص یعنی توابع شهر.

باز آن مطالبی که هم مرحوم بروجردی داشت و به نظرم در کلمات مرحوم خوئی هم آمده بود که مرحوم بروجردی بر این مطلب را بسیار تصریح فرمودند که حد ترخص اشاره به یک امر عرفی ارتکازی عقلایی دارد و ایشان می‌فرماید اصلاً این بحث تعبدی نیست که ما آنجا از یک زاویه دیگری اشکال کردیم، ولی واقع مسئله همین است که شهر یک توابعی دارد، ملاکش این است مادامی که در آن توابع هستی می‌گوید هنوز در شهر هستی، از آن توابع بیرون می‌آئی می‌گویند خارج از شهر هستی، این یک امر عرفی است و یک امر عقلائی است، شارع هم همین را آمده بیان کرده است.
دیدگاه برگزیده

لذا ما این احتمال را هم بعید ندانستیم که اصلاً نه تواری بیوت و نه خفاء الاذان هیچ کدامش موضوعیت ندارد؛ یعنی اگر ما گفتیم این اشاره به یک امر عرفی ارتکازی دارد، این دو هیچ کدام موضوعیت ندارد و شارع این را طریق و اماره قرار داده برای این‌که شما بدانید که آیا در توابع شهر هستی، می‌گوید اذان شهر و لذا در آنجا می‌گوید: اذان البلد، بیوت شهر، معلوم می‌شود که وقتی کسی اینها را می‌بیند و می‌شنود هنوز در شهر هست، وقتی نمی‌بیند و نمی‌شنود خارج از شهر است. پس این می‌شود یک امر عرفی و ما یک حد ترخص عرفی و یک حد ترخص شرعی نداریم.

بنابراین کسانی همانند مرحوم خوئی که می‌گویند: علامت فقط خفاء الاذان است (که البته غیر از ایشان هم داشتیم افرادی که این فتوا را دادند)، این مسلم دو حد ترخص نداریم؛ یکی حد ترخص عرفی و دیگری شرعی، بلکه عرف هم می‌گوید: شما جایی که می‌روید اذان شهر را نمی‌شنوید از شهر بیرون رفتید.

خلاصه آن که، شارع برای اینها موضوعیت قائل نیست، بلکه اینها طریق و اماره است برای این‌که شما خارج از شهر شدید، تا مادامی که بیوت را می‌بینید یا اذان را می‌شنوید، «انتم داخلون فی البلد»، ولی اگر یکی از این دو تا منتفی شد می‌شوید خارج از بلد، ملاک عرف هم داخل و خارج است. عرف می‌گوید: اگر در توابع هستید داخل در شهر هستید، در خارج توابع هستید خارج از شهر هستید، وقتی ملاکش هم یکی شد همان ملاکی که عرف دارد، همان ملاک هم شرع دارد.

به عنوان مثال، اگر شرع اندازه‌ای را معین می‌کرد و می‌گفت یک فرسخ حد ترخص است (که البته در برخی روایات آمده بود که امیرالمؤمنین علیه السلام «علی فرسخٍ» نماز را قصر می‌خواند که آن روایات را رد کردیم)، اگر این را بگوئیم، اینجا مسلّماً حد ترخص شرعی دارد، اما وقتی می‌گوید: «یتواری من البیوت» یا خفاء الاذان و ما می‌دانیم اینها طریق است برای این‌که شما هنوز عرفاً در داخل شهر هستید یا خارج شهر هستید، عرف همین ملاک را دارد.

اینجا مانعی ندارد بگوئیم از شرایط قصر نماز وصول به حد ترخص است، اما حد ترخص چیست؟ یک امر عرفی است، اینهایی هم که در روایات آمده برایش ذکر شده طریق برای این است که همان ملاک عرف را بفهمیم. خود مرحوم خوئی می‌گوید: حد ترخص یعنی توابع عرفی بلد، خودش به این مطلب تصریح دارد. شارع می‌گوید: اگر قصد هشت فرسخ کردید و از حد ترخص هم بیرون رفتید نمازتان را قصر بخوانید.

اهمیت بحث «حریم» در فقه
در عرف هم داریم: حریم خانه، حریم جاده، حریم رودخانه، از بحث‌هایی است که بسیار در فقه مهم است. یک وقتی به مناسبتی، این قضیه‌ای که آدم می‌بیند یک کسی با ماشین کنار یک خیابان بلواری میوه‌فروشی می‌کند، شهرداری جمع می‌کند (و گاهی اوقات برخوردهای بدی هم می‌کند، در فضای مجازی هم نشان می‌دهند فلان استان و فلان شهر)، من آن موقع به استاندار وقت گفتم شوارع عامه اگر یک کسی سدّ معبر نکند می‌تواند استفاده کند. مثلاً شما کنار یک خیابان می‌خواهید استراحت کنید و بخوابید و هیچ سدّ معبری نمی‌کنید و راه باز است و مردم رفت و آمد می‌کنند، تا زمانی که مستلزم سدّ معبر نشود مانعی ندارد.

بعد گفتم این بلوارهای بزرگ که یک ماشین ایستاده و میوه می‌فروشد، دو تا ماشین ایستاده، برای خرید هم دو سه تا ماشین می‌ایستند و می‌خرند ولی سد معبر نمی‌شود، ممکن است یک لحظاتی عده‌ای توقف کنند ولی برای آن سد صدق نمی‌کند و در فقه ما این است که از شوارع عامه همه مردم حق دارند استفاده کنند و منافعش برای همه مردم است، هم آن کسی که می‌رود و هم آن کسی که کنارش ایستاده، شما می‌خواهید نیم ساعت کنار خیابان بنشینید، اینجا مسؤولی می‌تواند بگوید حق نشستن نداری؟! نمی‌تواند.

مثلاً کسی داخل کوچه‌ای بساط پهن کرده و وسائلی می‌فروشد و سد معبر نکرده، کسی حق ندارد به او بگوید این بساط را باید جمع کنی و بروی. مخصوصاً در حریم خانه، یک کسی خانه‌اش 20 متر بَر دارد، بگوید در این کوچه نزدیک دیوار من هیچ کس نباید ماشینش را پارک کند، ما حق نداریم! جلوی درب خانه آن مقداری که حریم عرفی است، حریم عرفی متغیر نیست خانه یک حریمی دارد، خیابان و پیاده رو یک حریمی دارد، ولی اینطور نیست که این شهر با آن شهر تفاوت داشته باشد.
بررسی حدّ ترخص شخص مردّد تا 30 روز

اگر کسی در یک شهری 30 روز مردد ماند و بعد از روز 30 نمازش را باید تمام بخواند، حالا می‌خواهد از شهر بیرون بیاید آیا اینجا هم احکام حد ترخص جریان دارد یا نه؟

دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
در محل اقامه مثل وطن تصویر حد ترخص هم ذهاباً و هم ایاباً ممکن بود، اما در اینجا مرحوم خوئی می‌فرمایند: درباره مکانی که 30 روز بوده روز سی و یکم نماز را تمام می خواند اینجا ایاباً تصویر ندارد، عبارتشان این است: «إذ لا معنی للدخول فی بلدٍ یعلم ببقائه فیه ثلاثین یوماً متردداً»؛ ایشان می‌گوید: این اصلاً فرض ندارد بگوئیم من علم دارم در یک شهری می‌خواهم بمانم سی روز مردداً می‌مانم؛ زیرا این سی روز مردد یعنی می‌گوید امروز هستم و نمی‌دانم فردا هستم یا نه؟ فردا هم می‌مانیم نمی‌دانم پس فردا هستم یا نه، از اول اگر بگویم من می‌دانم سی روز، این مردداً نیست. پس بقاء سی روز مردداً نمی‌شود قبلش علم پیدا کنیم. لذا ایشان می‌فرماید: حدّ ترخص در ایاب به چنین بلدی اصلاً موضوعاً منتفی است، «فیختص محل البحث بالذهاب»؛ محل بحث اختصاص به ذهاب پیدا می‌کند.[1]

درست است با محل اقامه یک فرق روشنی دارد، اما می‌توان ثمره را در ایاب نیز تصویر کرد و آن این که مثلاً شما الآن که می‌خواهید وارد مشهد مقدس شوید یقین دارید می‌خواهید قصد اقامه ده روز کنید، عزم بر اقامه در آنجا دارید در بقاء 30 روز مردداً این معنا ندارد، اما بحث در بلدی است که شما 30 روز مرددا بمانید، خود آن بلد حد ترخص دارد یا نه؟ شما اگر آمدید نزدیک بلد شدید در حد ترخص بلد که رسیدید نمازتان را تمام خواندید، نمی‌دانستید که باید شکسته بخوانید و تمام خواندید، بعداً 30 روز مردد در این بلد ماندید، اینجا ثمره پیدا می‌کند، می‌گوئیم «هذا بلدٌ بقیت فیه ثلاثین یوماً مردداً».

لذا بحث این طرف قضیه می‌آید، این شخصی که سی روز مردداً مانده و سی و یکم نمازش را تمام خوانده و حالا می‌خواهد از شهر بیرون بیاید، آیا اینجا حد ترخص دارد یا نه؟ محقق خویی(قدس سره) می‌فرماید: از آنچه در بحث محل اقامه گفتیم حکم این هم روشن می‌شود؛ یعنی ما هیچ دلیلی نداریم بر این‌که احکام حد ترخص در اینجا هم جریان پیدا کند مگر یک روایت.

در بعضی از روایات (که دیروز هم اشاره کردم): «من بقی شهراً فی مکة فهو بمنزلة اهلها»؛ کسی که یک ماه در مکه بماند به منزله‌ اهل مکه می‌شود. ایشان می‌فرماید: کسی اینطور استدلال کند اینجا عموم تنزیل وجود دارد، «فهو بمنزلة اهلها»؛ یعنی اولاً نمازش را از سی روز به بعد تمام بخواند، «من بقی شهراً» از روز سی و یکم «یتعیّن علیه التمام»، و ثانیاً وقتی از مکه بیرون می‌آید، همان طوری که اهل مکه حد ترخص دارند این هم حد ترخص داشته باشند. این بیان استدلال است، ایشان سه اشکال بر این استدلال می‌کند.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «و أمّا المكان الذي بقي فيه ثلاثين يوماً متردّداً فهل يعتبر فيه حدّ الترخّص أو لا؟ أمّا الإياب فلا يمكن فرضه هنا، إذ لا معنى للدخول في بلد يعلم ببقائه فيه ثلاثين يوماً متردِّداً كما هو ظاهر، فيختصّ محلّ البحث بالذهاب. و قد ظهر من جميع ما تقدّم أنّه لا موجب لاعتباره هنا أيضاً، لعدم الدليل عليه بوجه.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌20، ص: 216.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .