موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 41)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۷/۲۰
شماره جلسه : ۹
-
نوع چهارم استطاعت: استطاعت سَربی
-
گفتار اول: معنای «تخلیه السَّرب»
-
گفتار دوم: ادله شرطیت استطاعت سربی
-
بررسی فروع دیگر در مسئله 42 تحریر الوسیله
-
دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
-
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
-
دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
نوع چهارم استطاعت: استطاعت سَربی
گفتار اول: معنای «تخلیه السَّرب»
پرسش ما این است که آیا نمیشود بگوئیم اصلاً تخلیة السرب یک معنای کنایی است؟ در روایات متعدد مسئله تخلیة السرب آمده که قبلاً هم روایاتش را خواندیم. در روایت حفص کناسی از این آیه شریفه از امام(علیه السلام) سؤال میکند که معنای این قول خدای تبارک و تعالی چیست: «و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلاً»،[1] حضرت میفرماید: «من کان صحیحاً فی بدنه مخلًّی سربه له زادٌ و راحله فهو ممن یستطیع الحج».[2]
لغت میگوید: «فلانٌ واسع السَّرب»، اینجا سرب را در مورد صدر و قلب استعمال کرده است؛ یعنی آدمی که نگرانی ندارد، آرامش دارد و واسع الصدر است.[3] یا وقتی عرب میخواهند بگویند به کسی گیر ندهید مزاحم نشوید و بگذارید با راحتی کارش را انجام بدهد میگوید: «خلّ له سربه».[4]
به نظر میرسد که این کنایه باشد و اگر کنایه باشد نیاز نیست که آن مواردی که بعداً میگویند: «و کذا»، بگوئیم ملحق به تخلیة السرب است، بلکه خودش داخل در همین تعبیر میشود و ما ثمرهاش را عرض میکنیم. پس این نکته اول درباره معنای تخلیة السرب که نباید جمود بر لفظ سرب به معنای طریق داشته باشیم و فقط همین را معنا کنیم، بلکه تخلیة السرب کنایه است.
گفتار دوم: ادله شرطیت استطاعت سربی
مرحوم والد ما به این نکته اشاره دارند که از روایات استفاده میشود که ائمه(علیهم السلام) میفرمایند: خود تخلیةالسرب هم از آیه استفاده میشود؛ یعنی استطاعت سبیلی فقط زاد و راحله نیست، فقط صحة البدن نیست، باید در این راه مانعی از وصول میقات و اتمام اعمال نباشد.
بررسی فروع دیگر در مسئله 42 تحریر الوسیله
مرحوم امام در ادامه میفرماید: «و کذا (یعنی «لا یجب الحجّ») لو کان خائفاً علی نفسه»؛ اگر کسی خوف بر نفسش دارد و میگوید این راه راهی است که فرض کنید منحصر به دریاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد، این هم آدمی است که اگر از راه دریایی برود خوف تلف جانش است، «خائفاً علی بدنه»؛ میترسد مریض بشود (که قبلاً گفتیم مسئله کرونا را باید در ذیل استطاعت سربیه آورد نه در ذیل استطاعت بدنیه)، «أو عرضه»؛ آبرویش میرود یا مالش از بین میرود «و کان الطریق منحصراً فیه أو کان جمیع الطرق کذلک»؛ یا از هر راهی برود خوف بر جان دارد.
به عنوان مثال؛ یک کسی هست میگوید میدانم یک دشمنی دارد که مترصد است که من به حج بروم و در هر راهی که بخواهم بروم من را از بین ببرد یا مجروح کند و آسیبی به من برساند یا مالم را از بین ببرد یا آبرویم را بریزد. هم سید و هم به تبع سید، مرحوم امام در تحریر این را ملحق به تخلیة السرب کردند و میگویند: «و کذا»، نیامدند این را از مصادیق تخلیة السرب قرار بدهند، اما طبق بیانی که گفتیم، «تخلیة السرب» یک کنایه است از عدم وجود مانع و عدم خوف از مانع که شامل هر دو میشود. بعد خود این عنوان «تخلیة السرب» در اینجا را شامل میشود.
دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
دلیل ایشان آن است که تخلیه و عدم تخلیه امران واقعیان است و ربطی به مسئله خوف و احتمال ندارد، تخلیة السرب یعنی یک امر واقعی است و به حسب واقع نباید مانع باشد، اما مسئله خوف بر جان و مال مجرد الاحتمال است. اینها امران واقعیان هستند. لذا استطاعت سربیه هم یک امر واقعی است؛ یعنی وقتی میگوئیم استطاعت سربیه دارد یعنی واقعاً در راه مانعی وجود ندارد اما اینکه میخوانیم «و کذا لو کان خائفاً»، این خائفاً یعنی احتمال میدهد جانش از بین برود، خوف بر جانش دارد، لذا این خوف، حکماً ملحق به تخلیة السرب است.
لذا ایشان میفرماید: تخلیة السرب و مسئله خوف بر جان و مال دو عنوان است، اولی امرٌ واقعیٌ بحسب الواقع و دومی بحسب خوف نفسی است که خود این آدم دارد و کاری به واقع ندارد، ممکن است اصلاً در واقع کسی هم نخواهد این آدم را بکشد ولی این خوف را دارد، اما حکماً ملحق به او میشود.[6]
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
بنابراین میگوییم یک مصداق «تخلیة السَّرب»، امور واقعیه است و یک مصداقش هم همین امور احتمالی نفسانیه است، مگر دلیل عقلی یا دلیل محکم قطعی داریم که سرب و تخلیه حتماً باید واقعی باشد؟! نه، این کنایه است از اینکه کسی در این راهی که میخواهد برود نه مانعی باشد و نه خوف از تلف یا خوف از بین رفتن مال و عرض. لذا به نظر میرسد که میشود تخلیة السرب را اینطور معنا کنیم و دست از این الحاق برداریم و این هم میشود از مصادیق تخلیة السرب؛ یعنی بگوئیم کسی که خوف این را دارد که در این راه او را به قتل برسانند تخلیة السرب ندارد، کسی که خوف این را دارد که در این راه مریض بشود (مثل همین مثال کرونا) تخلیة السرب ندارد. کسی خوف دارد تمام این مالش را از بین ببرند تخلیة السرب ندارد.
اگر بخواهیم بگوئیم تخلیة السرب طبق بیان مرحوم والد فقط در آن فرض اول است، بعد برای الحاق دلیل میخواهد و حالا بیائیم بگوئیم اینجا ما مجرد خوف ضرر بر نفس یا بر بدن را به چه دلیل بگوئیم مانع از حج میشود؟ بگوئیم اگر گفتیم موضوعاً یکی است، همان عنوانی که در روایت آمده «مخلّیً سربه» قضیه را تمام میکند، اگر «مخلّی سربه» را اینطور که ما معنا میکنیم یک معنای کنایی بگیریم همه اینها را شامل میشود، اما اگر فقط طبق بیان مرحوم والدمان بگوئیم این در راه نباید مانعی باشد و هذا امر واقعی و کاری به معنای نفسانی ندارد پس برای الحاق دلیل میخواهد.
دیدگاه برگزیده
در آنجا بالاتفاق همه میگویند: اگر کسی خوف دارد که روزه برایش ضرر دارد، نه ضرر قطعی و یقینی بلکه خوف ضرر، افطار برایش واجب است و آنجا هم عنوان واقعی را دارد. ما مثالهای زیادی در باب خوف ضرر داریم، اگر کسی خوف دارد که آب برایش ضرر دارد تیمم میکند و یک یا چند روز نماز میخواند، بعد هم میفهمد که آب برایش ضرر نداشته آنجا هم فتوا و ادله بر این است که همین خوف الضرر امرٌ واقعیٌ، تبدیل طهارت مائیه به طهارت ترابیه «واقعیٌ»؛ یعنی کسی که خوف دارد واقعاً تیمم بر او واجب است ولو بعداً هم کشف خلاف بشود نیاز به اعاده ندارد.
در باب تقیه میگویند: اگر انسان خوف دارد، مثلاً شما به یک جایی میروید که فقط خوف ضرر دارید میگوئید اگر فعل حرام را انجام ندهم ممکن است جانم از دست برود، مالم از دست برود، فعل حرام را میگویند آنجا برای شما «جائزٌ واقعاً مع خوف الضرر» ولو بعداً معلوم بشود که اصلاً ضرری هم نبوده، ولی شما خوف ضرر عقلائی داشتید. فعل انجام بدهید و ترک واجب کنید، یک کسی در یک کشوری اروپایی میرود و اگر بخواهد نماز بخواند خوف جانش را دارد و ترک واجب کرد آنجا هم فقها میگویند: ترک واجب در آن شرایط بر او واقعاً واجب است ولو بعداً معلوم میشود که ضرری هم ندارد. یا در آنجایی که کسی بخواهد در مقابل یک جائری حرف بزند، خوف این را دارد که آن جائر این را از بین ببرد و میتواند این واجب را ترک کند.
اما اینجا به چه دلیل اگر کسی در حج خوف داشت مجرد خوف مسوِّغ این بشود که بگوئیم حج را انجام ندهد؟! اگر گفتیم حج برایش واجب نیست آیا این عنوان ظاهری یا واقعی دارد؟ مرحوم حکیم در مستمسک میگوید: «هذا حکمٌ ظاهری»، نتیجه ظاهری چیست؟ اگر بعداً «انکشف الخلاف»، این حج برایش مستقر شده و سالهای بعد ولو متسکّعاً باید حجش را انجام بدهد. مرحوم خوئی میفرمایند نه، «هذا حکمٌ واقعی».
بنابراین باید دید که آیا مسئله خوف از ضرر فقط در یک موارد محدود بر اساس روایات خاصه و ادله خاصه است؟ بگوئیم در تیمم دلیل خاص داریم، در تقیه دلیل خاص داریم، در فلانجا دلیل خاص داریم، یا نه، اصلاً میشود از آن یک ضابطهای را درآورد و شامل مسئله حج قرار داد؟
[1] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[2] ـ «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ فَإِذَا كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى فِي سَرْبِهِ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ يَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ قَالَ نَعَمْ.» الكافي 4- 267- 2؛ التهذيب 5- 3- 2، و الاستبصار 2- 139- 454؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 34، ح14170- 4.
[3] ـ المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، ج2، ص: 272.
[4] ـ الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، ج1، ص: 146.
[5] ـ وسائل الشيعة، باب 8، ج11، ص: 33، ح 4 و 7.
[6] ـ «و الظاهر ان ملاك الإلحاق ليس هو شمول عدم تخلية السرب لصورة الخوف المذكور و عدم الا من فإنه مضافا الى ان التخلية و عدمها أمران واقعيان و الاستطاعة السربية تكون كسائر الاستطاعات من جهة الواقعية و لا ترتبط بالاحتمال الذي مورده النفس تكون تخلية السرب امرا لأنه عبارة عن عدم ثبوت المانع من الوصول الى الميقات أو الى تمام الاعمال و الخطر خصوصا إذا لم يكن على النفس امرا آخر.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج1، ص: 252.
نظری ثبت نشده است .