موضوع: بيع فضولی
تاریخ جلسه : -
شماره جلسه : ۱۸
-
مساله دين ما في الذمه در فضولي
-
تشخيص ما في الذمه
-
راه اول
-
راه دوم
-
دو صورت جمع بين متنافيين
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مسأله دين ما في الذمه در فضولي
گاهي ثمن و مثمن را به ذمه غير اضافه ميکنيم، مثل اين که فضولي پولي را که در ذمه غير و با عنوان دين است، ثمن معاملهاي قرار دهد.شيخ(ره) فرمودهاند: فرقي نيست در صحت بيع فضولي، بين موردي که فضولي مال معين خارجي غير را ميفروشد و يا به عنوان مال کسي، که آن مال دين در ذمه غير است ميفروشد.
دين در ذمه غير، به دو شکل تصوير دارد و لذا مرحوم شيخ(ره) هر دو شکلش را در عبارت بيان کرده است.
يک نحو اين است که انسان بر ذمه غير مالي را طلب دارد، مثلا اگر من صد من گندم کلي، بر ذمه زيد طلب داشته باشم و زيد به بنده صد من گندم کلي بدهکار باشد، که اين معنايش اين است که من مالک صد من گندم هستم، حال اگر فضولي که از اين دين اطلاع دارد، آن صد من گندم را در معاملهاي بفروشد، مثلا به خود زيد بفروشد و يا به ديگري، اين هم از مصاديق بيع فضولي است.
شيخ(ره) فرموده: در بيع فضولي فرقي نميکند، که آنچه را که به عنوان مال غير فضولي مي فروشد، عين معين خارجي باشد و يا دين در ذمه غير.
دليل اين عدم فرق اين است که آن ادلهاي که دلالت بر صحت بيع فضولي دارد، اطلاق دارد و اختصاص به جايي که مال غير، يک مال معين خارجي باشد ندارد.
بعد مرحوم شيخ(ره) فرمودهاند: «و منه جعل العوض ثمنا او مثمنا في ذمة الغير»، که فهم اين عبارت نياز به تامل و دقت دارد، نوع ديگر بيع فضولي في ذمة الغير اين است که به سبب خود معامله ذمه اشتغال پيدا کند، مثلا بگويم: صد من گندم کلي در ذمه زيد را به هزار تومان به تو فروختم، که در اينجا قبل از معامله، اشتغال ذمهاي وجود ندارد و اشتغال ذمه به خود معامله تحقق پيدا ميکند. يعني به خود معامله، آنچه که به عنوان ثمن يا مثمن هست، در ذمه قرار ميگيرد و قبل از معامله هيچ ذمهاي مشغول نيست.
پس به عبارت صحيح و سليستر، اين که فضولي چيزي را که به عنوان دين در ذمه است، ميفروشد، به دو نحو است؛ يک وقت اين دين در ذمه، قبل از معامله محقق است و فضولي آن را ميفروشد و نوع دومش اين است که به نفس معامله، اشتغال ذمه تحقق پيدا ميکند و قبل از معامله هيچ اشتغال ذمهاي وجود ندارد. پس بنابراين فرقي در صحت فضولي بين اين که مال غير عين باشد و يا دين وجود ندارد.
تشخيص ما في الذمه
اما مشکلي که در اينجا وجود دارد، اين است که در مقام اجراء تشخيص ما في الذمه چگونه محقق ميشود، که شيخ(ره) تعبير کرده به تشخيص ما في الذمه.عين خارجي مثل اين کتاب مشخص است که مال کيست و نياز به تشخيص ندارد، اما ما في الذمه چون يک عنوان کلي هست، نياز به تشخص، جزئيت و مشخص شدن دارد.
راه اول
فضولي که ميخواهد کلي ما في الذمه را بفروشد، مرحوم شيخ(ره) فرموده: تشخيص آن به دو راه است؛ يک راه اين است که اين کلي را به ذمه يک شخص معين اضافه کرده و بگويد: صد من گندم کلي را که بر ذمه زيد است، فروختم، که فرق نميکند اين صد من، قبل از معامله بر ذمه او بوده و يا به خود معامله بر ذمهاش آمده است.در اينجا مشخص شدن کلي مافي الذمه به اين است که خود عاقد و فضولي، به سبب اسناد دادنش به يک شخص معين تصريح کند و فرقي نميکند که مثمن باشد يا ثمن، گاهي ميگويد: من صد من گندم کلي بر ذمه ي زيد را فروختم، که اينجا مثمن به عنوان فضولي است و گاهي هم ميگويد من اين کتاب را که معين است، به هزار تومان کلي در ذمه عمرو فروختم، که اينجا ثمن به عنوان دين در ذمه و فضولي است.
مرحوم شيخ(ره) حکم مساله را هم بيان کرده و فرموده: در جايي که ذمه را مشخص و به يک شخص معين اضافه کرده، بايد سراغ آن شخص معين برويم، اگر اجازه کرد، عقد براي او واقع ميشود، اما اگر رد کرد، شيخ(ره) فرموده: معامله راسا باطل است، يعني نه براي صاحب ذمه واقع ميشود، چون رد کرده و نه براي فضولي.
راه دوم
راه دوم براي تشخيص مافي الذمه، از راه قصد است، يعني ميگويم: صد من گندم کلي را به هزار تومان فروختم، اما قصد من اين بوده که مثلا اين صد من گندم کلي بر ذمه بکر باشد.شيخ(ره) فرموده: در اينجا نکتهاي را به عنوان قاعده کلي ارائه دهيم که همانطوري که اگر ثمن يا مثمن، معين في الخارج باشد، عاقد را از اين که بگويد: عقد را براي او قصد ميکنيم، بي نياز ميکند، مثلا وقتي در عالم خارج معين و مشخص است که اين کتاب مال زيد است، اگر گفتم که: اين کتاب را به هزار تومان فروختم، ديگر نياز نيست که قصد کنم که براي زيد واقع شود، بلکه خود به خود براي زيد واقع ميشود، اما چون بدون اطلاعش بوده، بايد اجازه دهد.
همانطوري که معين بودن في الخارج، عاقد را از اين که قصد کند، که اين معامله براي چه کسي واقع ميشود، بي نياز ميکند، عکسش هم انسان را بي نياز ميکند، که قصد کند اين مثمن را براي کسي و يا قصد کند ثمن کلي را براي کسي. اين قصد انسان را از اين که به ذمه يک شخص معين اضافه کند، بي نياز مي کند، يعني همين مقدار که من صد من گندم کلي را قصد کردم که براي زيد باشد و در ذمه زيد باشد و يا هزار تومان کلي را قصد کردم که در ذمه زيد باشد، انسان را بي نياز ميکند از اين که در متن عقد، بالصراحه آن رابه ذمه شخص معين اضافه کند.
بعد فرموده: اگر فضولي اين چنين گفت که: من صد من گندم کلي را فروختم به هزار تومان و قصدش اين بوده که اين صد من گندم کلي، در ذمه بکر باشد، همين مقدار کافي است و آنوقت فرموده: اگر بکر قبول کرد، براي بکر واقع ميشود و اگر هم رد کرد باز معامله به طور کلي باطل مي شود.
اما در اين صورت قصد، يک مطلب اضافهاي هم وجود دارد، که در صورت تصريح جريان ندارد و آن اين است که گاهي فضولي ميگويد: اين صد من گندم کلي را براي بکر قصد کردم و طرف ديگر اين قصد را تاييد کرده و ميگويد: من قبول دارم، يعني نزاعي نمي کند، که در اين صورت سراغ بکر ميروند، که يا قبول ميکند يا رد.
اما اگر اختلاف کردند، يعني ديگري گفت: اين صد من گندم کلي را به عنوان ذمه خودت مورد معامله قرار دادي و معامله را براي خودت محقق کردي و قسم ياد کند بر اين که من علم ندارم به اين که فضولي قصد ديگري کرده، در اينجا در اين که در اين معامله براي بکر واقع نميشود بحثي نيست، اما آيا براي فضولي واقع ميشود يا نه؟
شيخ(ره) فرموده: بعضي از فقهاء فتوا دادهاند که معامله ظاهرا براي فضولي واقع ميشود و بعضي هم فتوا دادهاند که معامله واقعا براي فضولي واقع مي شود. اما شيخ(ره) بعد از اين که اين دو نظريه را بيان کرده، در خصوص اين مورد اظهار نظري نفرمودهاند.
تطبيق عبارت
«بقي هنا أمران»، «الأوّل أنّه لا فرق على القول بصحّة بيع الفضولي بين كون مال الغير عيناً أو ديناً في ذمّة الغير»، اينجا دو مطلب باقي مانده، «هنا»، يعني در بحث بيع فضولي ادله صحت فضولي را گفتيم و ادله قائلين به بطلان را هم رد کرديم، در آخر دو مطلب باقي مانده؛يکي اين که «الأوّل أنّه لا فرق على القول بصحّة بيع الفضولي بين كون مال الغير عيناً أو ديناً في ذمّة الغير»، فرقي نيست بنا بر قول به صحت فضولي، بين اين که مال غيري را که انسان ميخواهد بفروشد، عين معين خارجي باشد و يا مال غير معين در ذمه غير. مانند اين که زيد بر ذمه عمرو صد من گندم کلي طلب دارد، شخص ثالث که فضولي است از اين ماجرا اطلاع داشته و در معاملهاي آن صد من گندمي که بر ذمه عمرو و مال زيد است را به شخص رابعي ميفروشد، البته روي آن حرفي که اول کتاب البيع مرحوم شيخ(ره) بيان کردهاند که انسان مافي الذمه را ميتواند به خود آن شخص مديون بفروشد، اشکالي ندارد، که به خود او هم بفروشد و اين در فضولي بودن فرقي نميکند و فضولي محقق ميشود.
اما عبارت مشکل و دقيق اين است که شيخ(ره) فرموده: «و منه جعل العوض ثمناً أو مثمناً في ذمّة الغير»، «منه»، يعني از فضولي نوع دوم که دين في ذمة الغير هست، آن است که عوض را، چه ثمن و يا مثمن در ذمه غير قرار دهيم.
اين چه فرقي با عبارت قبل کرد؟ در آنجا هم گفت: فضولي ممکن است دين در ذمه غير را مورد معامله قرار دهد، چه ثمن يا مثمن. اينکه شيخ(ره) دوباره گفته: «و منه....»، هماني است که در خارج مطلب گفتيم که: اگر فضولي بخواهد دين در ذمه غير را مورد معامله قرار دهد، دو صورت امکان دارد؛ يک نوعش اين است که اين دين قبل از معامله بر ذمه محقق شده بوده، مثل همان مثالي که عرض کردم و اين «و منه...»، نوع دومش است، که قبل از معامله اشتغال ذمهاي وجود نداشته و اشتغال ذمه به نفس معامله تحقق پيدا ميکند.
فرقش در اين است که در مثال قبلي، قبل از معامله اين دين ما في الذمه، به عنوان مال بوده و لذا ميگويد: دائن مالک ذمه مديون است، که وقتي به عنوان مال بود، بيع که مبادلة مال بمال است بر آن صدق ميکند، اما در مورد دوم قبل از معامله اصلا مالي نداريم، چون در مورد دوم ميگوييم: به خود معامله ذمه اشتغال پيدا ميکند، يعني به خود معامله مال بودن محقق ميشود و لذا بعضي از فقهاء اين مورد دوم را مورد اشکال قرار داده و گفتهاند: بيع مبادلة مال بمال است، يعني قبل از معامله بايد دو مال داشته باشيم، که اينها را با هم مبادله کنيم، اما اگر چيزي بخواهد با نفس مبادله، مال بودنش محقق شود، اين محل اشکال است.
اما شيخ(ره) فرموده: به نظر ما در مبادلة مال بمال فرقي نميکند که مال قبل از معامله محقق باشد، يا به نفس معامله محقق شود و آن مقداري که ضرر ميرساند، اين است که چيزي بعدا بخواهد مال شود، اما اگر در حين معامله مال شود، ديگر اشکالي ندارد.
«ثم....»، شروع ميکنند در اجرا و تشخيص که ما في الذمه يک امر کلي است و لذا نياز به تشخيص و تعين دارد، چون مادامي که کلي تعين و تشخص پيدا نکرده، قابليت معامله ندارد.
«و قد نسب ذلك إلى جماعة في بعض فروع المضاربة.»، در بعضي از فروع مضاربه، اين حکم را به جماعتي از اصحاب نسبت دادهاند.
دو صورت جمع بين متنافيين
بعد شيخ(ره) در اينجا فرموده: اين که گفتيم: مساله قصد هم کافي است، دو صورت داريم که در آن دو جمع بين متنافيين است و بايد ببينيم که در اين دو چه بايد کرد، مثلا اگر فضولي گفت: «اشتريت هذا لفلان»، اين کتاب را براي فلاني ميخرم، يعني عقد را ميخواهد براي فلاني واقع کند، منتها ميگويد: اين را براي فلاني به يک دهم بر ذمه خودم ميخرم، اينجا جمع متنافيين است.تطبيق عبارت
«و حيث عرفت أنّ قصد البيع للغير أو إضافته إليه في اللفظ يوجب صرف الكليّ إلى ذمّة ذلك الغير، كما أنّ إضافة الكلّي إليه يوجب صرف البيع أو الشراء إليه و إن لم يقصده أو لم يضفه إليه»، همين که قصد کند عقد براي غير واقع شود و يا اضافه بيع به غير، در لفظ و تلفظ باشد، موجب ميشود که کلي منصرف به ذمة آن شخص برود، همين طور هم اگر مثلا گفت: صد من گندم بر ذمه زيد، موجب صرف بيع يا شراء به غير ميشود.شيخ(ره) خواسته بفرمايد: در اينجا هم که به ذمه غير اضافه ميکنيم، با آن صورت نتيجه شان متلازم با يکديگر است، يعني همان طور اگر ثمن را به ذمه غير اضافه کرديم، عقد براي او واقع ميشود، اگر عقد را هم به غير اضافه کرديم، ثمن در ذمه او واقع مي شود و فرقي نميکند.
نظری ثبت نشده است .