موضوع: واجب تعیینی و تخییری
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۸/۲۷
شماره جلسه : ۳۶
-
خلاصهی بحث گذشته
-
مختار محقق عراقی: مسلک «وجوب ناقص»
-
ارکان نظریه
-
۱. تعدد وجوب و واجب
-
۲. تحلیل ماهیت حکم: تمایز «وجوب تام» و «وجوب ناقص»
-
۳. شمول نظریه نسبت به وحدت و تعدد غرض
-
ثمرهی بحث: صور چهارگانهی غرض و تفصیل در عقاب
-
صور چهارگانهی تصویر غرض
-
تفصیل در مسئلهی عقاب (وحدت یا تعدد؟)
-
مناقشه: اشکالِ «عدم قدرت بر جمع» و پاسخ محقق عراقی
-
طرح اشکال: استحالهی جمع، رافعِ تعدد عقاب
-
پاسخ محقق عراقی: اسقاط تکالیف با سوء اختیار
-
تفکیک دقیق: وجه افتراق «تضاد در اتصاف» و «تضاد در وجود»
-
طرح اشکال: لزوم تعدد عقاب در صورت چهارم
-
پاسخ محقق عراقی: معیار عقاب، «ترکِ فعلِ متّصف به مصلحت فعلی»
-
ضابطهی کلی و جمعبندی نهایی
-
پاورقی
-
منابع
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
دیدگاه ایشان در کتاب نهایة الأفکار بر سه محور اصلی استوار است:
۱. تعدد وجوب و واجب
رکن نخست، پذیرش تعدد وجوب است. برخلاف دیدگاهی که متعلق وجوب را «جامعِ احدهما» میداند، محقق عراقی بر این باورند که هر یک از اطراف تخییر، فینفسه موضوعِ حکمی مستقل است؛ بنابراین در واجب تخییری، ما با «واجبهای متعدد» مواجهیم، نه واجبی واحد.
۲. تحلیل ماهیت حکم: تمایز «وجوب تام» و «وجوب ناقص»
محور اصلی کلام ایشان، توصیف سنخ این وجوبهای متعدد است. برای درک این معنا، باید به تعریف مشهور وجوب نزد قدما توجه داشت که حقیقت آن را مرکب از «طلبُ الفعل» و «المنعُ عن التّرک» میدانستند. تفاوت واجب تعیینی و تخییری در دایرهی همین جزء دوم (منع از ترک) آشکار میشود:
- وجوب تام (واجب تعیینی): منع از ترک، مطلق است و شامل تمام انحای عدمِ اتیان میشود.
- وجوب ناقص (واجب تخییری): در اینجا اگرچه طلب نسبت به هر یک از اطراف وجود دارد، اما «منع از ترک» مطلق نیست؛ بلکه مضیّق است. آنچه مولا منع کرده، «ترکِ این طرف در حالِ ترکِ سایر اطراف» (الترک فی حالِ ترکِ البقیّة) است.
بنابراین، هر یک از اطراف تخییر دارای وجوبی است که اقتضای آن، سدّ تمام ابواب عدم نیست، بلکه تنها بخشی از انحای ترک را مسدود میکند و از همین رو به آن «وجوب ناقص» اطلاق میشود.
۳. شمول نظریه نسبت به وحدت و تعدد غرض
رکن سوم، تعمیم این تحلیل نسبت به مقام ثبوت است. ایشان تصریح میفرمایند که در ثبوتِ این ماهیت (وجوب ناقص)، تفاوتی میان فروض مختلفِ غرض وجود ندارد. چه منشأ تخییر، «غرض واحدِ جامع» باشد و چه «اغراض متعددِ غیرقابلجمع» (اعم از تزاحم در امتثال، تضاد در وجود، یا تضاد در اتصاف به مصلحت)، در تمامی این صور، خروجیِ حکم در عالم اعتبار، همان تعلقِ «وجوب ناقص» به تکتک اطراف است. ایشان در نهایة الأفکار نظریهی خود را چنین تقریر فرمودهاند:
محقق عراقی در ادامهی بحث، با تکیه بر مبنای «وجوب ناقص»، دامنهی سخن را به فروض مختلفِ ثبوتیِ غرض میکشانند. ایشان چهار تصویر متمایز برای منشأ واجب تخییری ترسیم نموده و برخلاف دیدگاه مشهور اصولیین ـ که در ترک واجب تخییری علیالاطلاق قائل به وحدت عقاب هستند ـ میان این صور تفصیل قائل میشوند.
صور چهارگانهی تصویر غرض
حالات مختلفِ رابطهی میان اغراض و اطرافِ واجب تخییری در دیدگاه ایشان بدین شرح است:
صورت اول: وحدت غرض؛ جایی که غرضِ واحدی بر مجموع اطراف یا جامع بین آنها مترتب است.
صورت دوم: تعدد غرض با امتناع جمع در متعلَّق؛ در این فرض اغراض متعددند، اما جمع میان دو فعل (متعلَّق اغراض) در خارج ممکن نیست (نظیر باب تزاحم).
صورت سوم: تعدد غرض با امتناع جمع در تحقّق غرض؛ در اینجا انجام هر دو فعل ممکن است، اما تضاد در ناحیهی مسبَّبات و حصول غرضهاست؛ بهگونهای که با استیفای یکی، مجالی برای تحقق دیگری باقی نمیماند.
صورت چهارم: تعدد غرض با تضاد در مقام اتصاف؛ یعنی تضاد میان دو غرض، در اصلِ قابلیتِ اتصاف به مصلحت است. به محض اینکه یکی از اطراف به مصلحت متصف شود، طرف دیگر از قابلیت اتصاف ساقط میگردد.
نکتهی محوری در دیدگاه محقق عراقی این است که در تمامی این چهار صورت، اگرچه ماهیتِ حکمِ مجعول همان «وجوب ناقص» است، اما نتیجهی آن در مقام عقاب متفاوت خواهد بود.
تفصیل در مسئلهی عقاب (وحدت یا تعدد؟)
نوآوری و ثمرهی عملی نظریهی ایشان در تحلیلِ استحقاق عقاب هنگامِ «ترکِ جمیعِ اطراف» آشکار میشود. ایشان حکم به وحدتِ عقاب را کلی ندانسته و قائل به تفصیل هستند:
الف) موارد وحدت عقاب: در صورت اول (وحدت غرض) و صورت چهارم (تضاد در اتصاف)، ترکِ تمامی اطراف تنها موجب استحقاقِ «یک عقاب» است. وجه آن در صورت اول روشن است؛ زیرا تنها یک غرضِ واحد فوت شده است. در صورت چهارم نیز با وجود تعدد مقتضی، تضاد در مرحلهی اتصاف سبب میشود که عملاً بیش از یک مصلحتِ فعلی و یک غرضِ قابلاستیفاء وجود نداشته باشد؛ لذا تفویتِ آن بیش از یک عقاب در پی ندارد.
ب) موارد تعدد عقاب: اما در صورت دوم (تضاد در متعلَّق) و صورت سوم (تضاد در تحقق غرض)، اگر مکلف همهی اطراف را ترک کند، مستحق «تعدد عقاب» خواهد بود. سرّ مطلب آن است که در این دو فرض، اغراض متعددی وجود دارد که هرکدام فینفسه فعلی و تام هستند و مانع از استیفای آنها، تنها تزاحم در مقام عمل یا وجود بوده است. حال که مکلف با سوءِاختیار خود، هیچکدام را اتیان نکرده، عملاً سبب تفویتِ اغراض متعدد شده است و از اینرو مستحق عقابهای متعدد میباشد. ایشان در بیان این ثمره میفرمایند:
طرح اشکال: استحالهی جمع، رافعِ تعدد عقاب
در پی طرح نظریهی «تعدد عقاب» در فروضِ تزاحم (صورت دوم و سوم)، اشکالی مبنایی رخ مینماید. لبّ اشکال این است که شرطِ عقلیِ تکلیف و عقوبت، «قدرت» است. در مواردی که میان دو متعلَّق یا تحققِ دو غرض، تضاد و تمانع وجود دارد (مانند انقاذِ غریقین)، مکلّف تکویناً قادر بر جمع میان هر دو نیست. بنابراین، وقتی قدرت مکلّف منحصر در انجامِ «یکی» از اطراف است، تفویتِ هر دو غرض را نمیتوان به او مستند دانست. به بیان دیگر، حتی اگر مکلّف میخواست هم، نمیتوانست هر دو را انجام دهد؛ پس چگونه میتوان او را بابتِ ترکِ امری که مقدور نبوده (یعنی جمع بین هر دو)، مستحق عقابهای متعدد دانست؟ عقل حکم میکند که عقاب باید تابعِ وسع و قدرت باشد و در اینجا قدرت، واحد است. نصّ اشکال در کلام محقق عراقی به این صورت است:
لا يقال: بأنّه مع المضادّة المزبورة لا يكاد يستند إلى المكلّف عند تركه للجميع الا فوت أحد الأغراض... و معه كيف يمكن استحقاقه للعقوبات المتعددة... فإذا لم يكن للمكلف حينئذ... الا القدرة على تحصيل أحد الغرضين لا جرم لا يترتب على تركه للجميع أيضا الا عقوبة واحدة.[3]
پاسخ محقق عراقی: اسقاط تکالیف با سوء اختیار
محقق عراقی (قدسسره) با دقتی که آن را با عبارت «فتأمّل» همراه کردهاند، به این اشکال پاسخ میدهند. ایشان اگرچه «عدم قدرت بر جمع» را میپذیرند، اما آن را مانع از تعدد عقاب در فرضِ «ترکِ جمیع» نمیدانند. نقطهی ثقلِ پاسخ ایشان تفکیک میان «مقام امتثال» و «مقام عصیان» است: درست است که مکلّف در مقام امتثال، قدرت بر استیفای هر دو غرض را ندارد؛ اما او متمکن بود که با انتخابِ یکی، تکلیف را ادا کند. هنگامی که وی با سوء اختیار، دست از هر دو میکشد، در واقع نسبت به تکتکِ اطراف، مرتکبِ ترکِ اختیاری شده است. به تعبیر فنیتر، مکلّف با ترکِ جمیع، سبب شده است که هر یک از اطراف از دایرهی وجوب فعلی خارج شوند. از آنجا که یکی از مسقطاتِ تکلیف، عصیان است و عصیان در اینجا نسبت به هر یک از تکالیفِ مستقلی که (علی مبناه) متوجه او بوده، محقق شده است، پس موضوع عقاب نیز متعدد خواهد بود. بنابراین، «ناتوانی از جمع در فعل»، مانع از «استنادِ تفویت و عصیانِ متعدد» در فرضِ ترکِ اختیاری نیست؛ زیرا هر ترکی مستقلاً به سوء اختیار او مستند است و همین برای استحقاق عقاب کافی است. نصّ پاسخ محقق عراقی چنین است:
طرح اشکال: لزوم تعدد عقاب در صورت چهارم
در ادامهی واکاوی فروض چهارگانهی غرض، ممکن است اشکالی نسبت به تفکیک میان «صورت سوم» (تضاد در تحقق غرض) و «صورت چهارم» (تضاد در اتصاف به مصلحت) به ذهن خطور کند. مستشکل میگوید: اگر ملاک شما برای تعدد عقاب در صورت سوم، این بود که هر یک از اطراف، قابلیت استیفاء و شأنیت امتثال را داشتند و مکلّف با سوء اختیار آنها را ترک کرده است، همین ملاک در صورت چهارم نیز جاری است. در صورت چهارم نیز شارع فرموده است: «هر کدام را که بیاوری، وافی به مصلحت است». پس هر طرفی شأنیت اتصاف به مصلحت را (لو خُلّی و طبعه) داشته است. بنابراین، وقتی مکلّف جمیع اطراف را ترک میکند، علیالقاعده باید قائل به تعدد عقاب شوید، همانگونه که در صورت سوم ملتزم شدید. محقق عراقی در بیان این اشکال میفرماید:
لا يقال: علي ذلك في الصورة الأخيرة أيضاً لا بدّ من الالتزام بتعدد العقوبة فما وجه التفرقة بينها و بين غيرها؟[5]
پاسخ محقق عراقی: معیار عقاب، «ترکِ فعلِ متّصف به مصلحت فعلی»
آقا ضیاء عراقی (قدسسره) در پاسخ، بر تفاوت ماهوی و ثبوتی میان این دو صورت انگشت میگذارند. ایشان معتقدند که در صورت چهارم، تعدد عقاب وجهی ندارد، زیرا عنوانِ «ترکِ فعلِ دارای مصلحت» در عالم واقع، تنها بر یکی از ترکها قابل تطبیق است. تبیین تفاوت دو صورت:
در صورت سوم (تضاد در وجود): هر یک از افعال، فینفسه و در مرحلهی مقتضی، واجد مصلحت و غرضِ فعلی هستند. تزاحم تنها در مرحلهی «وجود خارجی» و تأثیرگذاری است. بنابراین وقتی مکلّف همه را ترک میکند، در واقع دو مصلحتِ تام و تمام را تفویت کرده است؛ لذا عقاب متعدد است.
در صورت چهارم (تضاد در اتصاف): تضاد در ریشهی مصلحت و مرحلهی ثبوت است. یعنی اساساً امکان ندارد که دو فعل همزمان دارای مصلحت باشند؛ بلکه مصلحت، دائر بین یکی از آن دو است (به نحو علیالبدل). بنابراین وقتی مکلّف همه را ترک میکند، اگرچه ما نمیدانیم کدامیک واجد مصلحت بوده، اما در لوح واقع، تنها «یکی» از آنها متصف به مصلحت بوده است، نه همه. لذا تنها یک مصلحت فوت شده و قهراً یک عقاب متوجه او خواهد بود.
ضابطهی کلی و جمعبندی نهایی
محقق عراقی در پایان، قاعدهی کلی بحث را چنین صورتبندی میکنند که عقاب، دائرمدارِ ترکِ فعلی است که اتصافِ آن به مصلحت محرز و مفروغعنه باشد. این معنا در صورت دوم و سوم (که هر دو طرف واجد مصلحتاند) محقق است، اما در صورت چهارم (که مصلحت تنها در یکی از آنهاست) صادق نیست. ایشان در مقام پاسخ از اشکال میفرماید:
إذ يقال: بان عدم الالتزام فيها بتعدد العقوبة انما هو من جهة عدم صدق ترك المتّصف بالمصلحة الا على أحد التروك، نظراً إلى ما كان بينها من المضادّة في أصل الاتصاف بالمصلحة.
و بالجملة: ان ترتب العقوبة انما هو على ترك الشيء في ظرف الفراغ عن اتصافه بكونه تركاً لما فيه الغرض و المصلحة، و مثل هذا المعنى انما يصدق في الصورة الثانية و الثالثة، و اما في الصورة الأخيرة فلا يكاد صدق ترك المتّصف إلاّ على أحد التروك، فمن ذلك لا يكاد يترتب على تركه للجميع الا عقوبة واحدة، فتأمل.[6]
[2]- همان، 392.
[3]- همان.
[4]- همان.
[5]- همان.
[6]- همان، 392-393.
- عراقی، ضیاء الدین. نهایة الأفکار. ۴ ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1417.
نظری ثبت نشده است .