موضوع: صلاة المسافر (8)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۳/۱
شماره جلسه : ۱۸۷
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
ادامه بیان کلام مرحوم صاحب جواهر(ره)
-
کلام مرحوم سید(ره)
-
بررسی کلام مرحوم خوئی(ره)
-
اقامت ده روز به صورت ملفق
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۶۷
-
جلسه ۱۶۸
-
جلسه ۱۶۹
-
جلسه ۱۷۰
-
جلسه ۱۷۱
-
جلسه ۱۷۲
-
جلسه ۱۷۳
-
جلسه ۱۷۴
-
جلسه ۱۷۵
-
جلسه ۱۷۶
-
جلسه ۱۷۷
-
جلسه ۱۷۸
-
جلسه ۱۷۹
-
جلسه ۱۸۰
-
جلسه ۱۸۱
-
جلسه ۱۸۲
-
جلسه ۱۸۳
-
جلسه ۱۸۴
-
جلسه ۱۸۵
-
جلسه ۱۸۶
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
بحث در اقامت ده روز، به مبدأ روز رسید. در این بحث مرحوم امام(ره) به تبع مشهور میگویند: مبدأ روز طلوع فجر ثانی یا فجر صادق است.صاحب جواهر(ره) فرمود: هر شخصی که آشنا به شرع، لغت و عرف باشد شک نمیکند که مقصود از آغاز یوم همان طلوع فجر است.
در مقابل مرحوم آقای خوئی(ره) فرمود: از آنجا که شارع در این مسئله اصطلاح جدیدی ندارد، لذا باید به عرف رجوع نمائیم. عرف نیز مبدأ روز را طلوع خورشید میداند. بین این دو قول در مدت زمان روز حدود یک ساعت و نیم اختلاف وجود دارد.
هر چند محل اصلی مطرح شدن این بحث در وقت نیمهشب و زمان شروع نماز شب است که باید دید نیمه شب از غروب خورشید تا طلوع فجر محاسبه میشود یا از غروب خورشید تا طلوع شمس، اما مرحوم صاحب جواهر(ره) در مسئله محل بحث ادله را مفصل ذکر نمودهاند.
یکی از ادله قول مشهور که توسط مرحوم صاحب جواهر(ره) بیان شدهاست، استدلال به آیه شریفه 114 سوره هود بود که بحث از آن گذشت و به نظر ما استدلال به آن تام است.
ادامه بیان کلام مرحوم صاحب جواهر(ره)
در این آیه منتهای شب قدر را مطلع فجر قرار دادهاست و حتی نیز غایت برای موضوع است؛ یعنی مطلع فجر غایت لیل میباشد.
اما مراد آیه این نیست که مقداری از شب را در نظر گرفته و بگوئیم در آن مقدار سلام خدای تبارک و تعالی و یا ملائکه وجود ندارد.
دلیل دیگر آیه «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ*وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ»[2] است. در این آیه میفرماید: در سه وعده قبل از طلوع خورشید، قبل از غروب خورشید و شب، خداوند متعال را تسبیح کن.
قرینه مقابله اقتضا دارد که مراد از قبل طلوع خورشید روز باشد چون قبل طلوع خورشید و قبل غروب در مقابل شب قرار داده شدهاست؛ پس اگر مراد از قبل طلوع خورشید یوم باشد به این معنا است که شب تا ابتدای فجر ادامه دارد و از ابتدای فجر روز آغاز میشود.[3]
کلام مرحوم سید(ره)
واقع این است که مشهور قدما و متأخرین نیمه شب را از غروب خورشید تا طلوع فجر میدانند و به نظر ما نیز حق با مشهور است.
بررسی کلام مرحوم خوئی(ره)
نکته اول: مرحوم خوئی(ره) فرمود: طبق متفاهم عرف، روز از طلوع شمس آغاز میشود. به نظر ما این مطلب صحیح نیست چون قبل از طلوع خورشید و زمانیکه فجر در حال گسترش است، عرف به آن روز میگوید و حتی گاهی اوقات نیم ساعت یا یک ربع به طلوع آفتاب، هوا کاملاً روشن است. به بیان دیگر اینکه مابین طلوع فجر و طلوع خورشید را جزء شب بدانیم خلاف متفاهم عرف است.
نکته دوم: مرحوم آقای خوئی(ره) فرمود: شارع در یوم و لیل اصطلاح خاصی ندارد و مرجع عرف است. با توجه به ادلهای که از کلام مرحوم صاحب جواهر(ره) ذکر شد و ایشان به آیات متعدد از قرآن کریم اشاره نمودند، به چه دلیل باید بگوئیم شارع برای این مسئله اصطلاح خاص ندارد؟!
حتی مرحوم صاحب جواهر(ره) میفرماید: شخصی که عارف به شرع، عرف و لغت باشد، مبدأ روز را طلوع خورشید نمیداند و باید مبدأ روز طلوع فجر باشد.
البته ظاهراً مرحوم آقای خوئی(ره) به این اشکال تفنن داشتهاست، لذا میفرماید: اگر اشکال شود که شما میگوئید شارع در یوم و لیل اصطلاح شرعی خاص ندارد اما در عین حال چرا حد مغرب را زوال حمره مشرقیه قرار میدهید؟ پس معلوم میشود شارع اصطلاح خاص دارد. ایشان در پاسخ میفرماید: این مورد تعبد است.
نقض دیگری که ما به ایشان وارد کردیم در مسئله مبیت به منا است که ایشان مانند بقیه محور را طلوع فجر قرار دادهاند نه طلوع خورشید.
باز هم ایشان باید بحث تعبد را مطرح نماید؛ در حالیکه نمیتوان در تمامی موارد نقض این مسئله را مطرح نمود و معلوم است که شارع در تمام موارد منتهای شب و آغاز روز را طلوع فجر قرار دادهاست.
در مسئله محل بحث یا باید بگوئیم شرع و عرف در یوم و نهار تطابق دارند، در نتیجه شرع اصطلاح خاصی ندارد. اما اگر بپذیریم که عرف بر خلاف شرع است، شرع در تمام موارد، منتهای لیل و شروع روز را مطلع فجر قرار دادهاست؛ در نتیجه کلام مرحوم امام(ره) که فرمود مبدأ روز طلوع فجر ثانی است صحیح میباشد.
طبق این مبنا اگر مسافر زمان طلوع خورشید وارد شهر شد، باید تا روز یازدهم صبر کرده و بین الطلوعین آنرا درک کند تا اقامت ده روز وی تمام شود. اما طبق مبنای مرحوم آقای خوئی که روز از طلوع خورشید آغاز میشود، اقامه عشرة ایام در مورد این شخص محقق شدهاست.
اقامت ده روز به صورت ملفق
مرحوم امام(ره) در این بحث میفرماید: «يكفي تلفيق اليوم المنكسر من يوم آخر على الأقوى، كما إذا نوى المقام عند الزوال من اليوم الأول إلى الزوال من اليوم الحادي عشر.»[5]
مرحوم آقای خوئی(ره) نیز میفرماید: همه ده روز را به صورت تلفیقی میپذیرند. شاهدشان این است که اولاً نسبت به روز تلفیقی نیز «یوم» صادق است. ثانیاً آنچه در خارج رخ میدهد این است که غالباً مسافر زمانی وارد شهر میشود که مدت زمانی از طلوع فجر یا شمس گذشته است.[6]
به نظر ما شاهد ایشان قابل قبول نیست برای اینکه اگر از روایات یوم غیر تلفیقی استفاده شود، ورود غالبی مسافر در اثناء روز دخالت و تأثیری در بحث نخواهد داشت.
و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ قدر، 5.
[2] ـ ق، 38 و 39.
[3] ـ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج7، ص: 222.
[4] ـ «...يعرف نصف الليل بالنجوم الطالعة أول الغروب إذا مالت عن دائرة نصف النهار إلى طرف المغرب و على هذا فيكون المناط نصف ما بين غروب الشمس و طلوعها لكنه لا يخلو عن إشكال لاحتمال أن يكون نصف ما بين الغروب و طلوع الفجر كما عليه جماعة...» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 518 و 519.
[5] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 258.
[6] ـ «إذ الظاهر أنّ المراد من اليوم الأعم من الملفّق من نصفين، فيكفي تلفيق اليوم المنكسر من يوم آخر، فانّ من دخل البلدة عند الزوال و خرج لدى الزوال من الغد يصح أن يقال: إنّه بقي في تلك البلدة يوماً كاملًا.و عليه فالداخل عند الزوال الخارج زوال اليوم الحادي عشر يتم، لصدق بقاء عشرة أيام من غير أيّة عناية. فلا تعتبر العشرة غير الملفّقة بعد الصدق العرفي المزبور و فقد الدليل على التقييد.و لعلّه يشهد لذلك أنّه قلّما يتّفق دخول المسافر أوّل النهار إلّا نادراً، بل الغالب دخوله أثناء النهار أو في اللّيل، و عليه فلا موجب لإسقاط هذه الساعات بعد الإطلاق في دليل الإقامة عشرة أيام، بل هي محسوبة بطبيعة الحال، و مقتضاه تلفيق يوم منها و من يوم الخروج.» موسوعة الإمام الخوئي، ج20، ص: 263.
نظری ثبت نشده است .