موضوع: كتاب الحج - (تا پايان استقرار حج)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۵/۹/۲۸
شماره جلسه : ۳۷
-
خلاصه بحث گذشته
-
تبیین مراحل بحث؛ مرحله اول
-
بررسی مرحله دوم بحث
-
تقسیم گناهان به کبیره و صغیره؛ دیدگاه فقیهان
-
بررسی ادله تقسیم گناه به صغیره و کبیره؛ آیات
-
بررسی آیه31 سوره نساء؛ معنای «سیّئه» در قرآن
-
بررسی معنای «سیِّئه» در آیه31 نساء
-
دیدگاه برخی از مفسرین درباره آیه و ارزیابی آن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
سخن در این است که آیا ترک الحج، خودش «من دون استخفافٍ بوجوب الحج» (اگر کسی عمداً حج را ترک کند و استخفاف به حکم الهی هم نکند)، از گناهان کبیره است یا خیر؟نتیجه بحث قبلی این بود که عبارت «من قال لیس هذا هکذا فقد کفر»[1] در روایت علی بن جعفر، تفسیر برای «مَنْ كَفَرَ» در آیه شریفه نیست و از اطلاق آن استفاده کردیم کسی که منکر وجوب حج بشود کافر است؛ چه عن شبهةٍ باشد و چه عن غیر شبهةٍ. منتهی مبنای ما در گذشته این بود که اگر مع شبهةٍ باشد موجب کفر نیست. در اینجا باید گفت اگر ادله دیگری وجود داشته باشد و این اطلاق را تقیید بزنیم یا بگوئیم این اطلاق بدوی است و انصراف پیدا میکند به آنجایی که من دون شبهةٍ است (یعنی «من قال لیس هذا هکذا اما من دون شبهةٍ»)، در این صورت باید بگوئیم اگر کسی من دون شبهةٍ انکار وجوب حج کرد کافر است نه مطلقاً (که دیدگاه پایانی ما نیز همین است).
تبیین مراحل بحث؛ مرحله اول
مرحله نخست: این بود که اگر کسی وجوب حج را انکار کند، آیا کافر است یا نه؟ ما دو دلیل ذکر کردیم؛ 1) از راه انکار ضروری که گفتیم دلیل انکار ضروری را قبول نداریم (یعنی کبری را قبول نداریم)، ما چنین کبرایی در فقه نداریم که اگر کسی منکر ضروریٍ من ضروریات الدین شد کافر است. 2) این روایاتی بود که در ذیل این آیه شریفه «وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ»[2] آمده، از تحلیل و جمع بین روایات نتیجه گرفتیم منکر وجوب حج، اگر من دون شبهةٍ باشد کافر است.مرحله دوم: کسی که وجوب حج را قبول دارد، اما عملاً حج را ترک کرده و استخفاف به حکم الهی هم نمیکند، آیا این از گناهان کبیره است یا خیر؟
بررسی مرحله دوم بحث
برای روشن شدن بحث باید دید که این تقسیمی که در فقه داریم و گناهان انقسام به کبیره و صغیره پیدا میکند، آیا درست است یا نه؟ این بحث در دو جای فقه مطرح است؛ 1) عمدتاً در بحث عدالت مطرح است یعنی وقتی بحث اجتهاد و تقلید را میخوانید، در بحث شرطیت عدالت (که مرجع تقلید باید عادل باشد)، در تعریف عدالت، برخی میگویند اجتناب از خصوص کبائر، برخی میگویند هم از کبائر و هم صغائر، بعد این بحث به میدان میآید که فرق بین کبیره و صغیره چیست؟ و اساساً آیا تقسیم گناهان به گناهان کبیره و صغیره معنا دارد یا خیر؟2) در جاهای مختلف دیگر مثل این بحث که آیا ترک الحج یا ترک الصلاة، از گناهان کبیره است یا نه؟ یکی از جاهایی که این بحث مطرح میشود در تعریف تقواست که آیا تقوا اجتناب از کبایر و صغایر است یا خودش اجتناب از کبایر است؟ بنابراین این بحث در ابواب مختلف فقهی باید مطرح شود. از این رو باید به صورت روشن و اجتهادی مورد بحث قرار دهیم.
تقسیم گناهان به کبیره و صغیره؛ دیدگاه فقیهان
مشهور قدما و متأخرین قائلاند به اینکه چنین تقسیمی داریم (که ذنوب بر دو قسماند: کبیره و صغیره). بر خلاف مشهور، شیخ مفید، شیخ طوسی در بعضی از کتب خود، ابن ادریس، قاضی ابن برّاج، طبرسی و برخی از متأخرین از این فقها تبعیت کرده و گفتند ما تقسیم گناهان به کبیره و صغیره را نمیتوانیم بپذیریم. ابن ادریس میگوید ما اصلاً دو قسم گناه نداریم، بلکه تمام گناهان کبیره است، منتهی هر کبیرهای بالاضافه به ما فوق خودش صغیره میشود و مراتب بین این گناهان وجود دارد.در حقیقت نزاع اینطور میشود که آیا تقسیم گناه به کبیر و صغیر، یک تقسیم حقیقی است؟ یعنی حقیقتاً بعضی از گناهان کبیره است و حقیقتاً بعضی از گناهان صغیره است؟ یا اینکه «هذا التقسیم إضافیٌ» یعنی هر گناهی نسبت به مافوقش صغیر و نسبت به مادونش کبیر است؟
محقق اصفهانی(قدس سرّه) در اجتهاد و تقلید میگوید: «الاولی فی إنقسام المعاصی حقیقةً إلی کبائر و صغائر و الحقّ ذلک کما هو ظاهر القرآن»؛ ظاهر قرآن و اخبار صحیحه همین است، بعد میگوید: «فالقول بأنّ الکبیر و الصغیر إضافیان و أن المعاصی کلّها کبائر سخیفٌ جدّاً و تطویل الکلام فیه بلا طائل»، مرحوم اصفهانی درباره این دیدگاه شیخ مفید و شیخ طوسی و ابن ادریس و غیره (که میگویند همه معاصی کبیرهاند)، میگوید این یک حرف سخیفی است و اصلاً نباید در مورد اینها بحث کرد و این تقسیم به کبیره و صغیره، یک تقسیمی است که هم قرآن و هم روایات به صورت واضح بر آن دلالت دارند.[3]
ابن ادریس میگوید شیخ طوسی(قدس سرّه) این حرف را (که گناهان به صغیره و کبیره تقسیم میشوند)، فقط در مبسوط زده است و بعد میگوید: «و لا ذهب إلیه احدٌ من اصحابنا الامامیة لأنه لا صغائر عندنا فی المعاصی إلا بالاضافة إلی غیرها»[4]. البته باید دقت داشت که با بررسی ادله در این بحث (و اثبات صحت تقسیم گناه به کبیره و صغیره)، دیگر نیاز نیست به اینکه بگوئیم فتاوای قدما چیست؟ زیرا قبل از فتاوای قدما، اثبات میکنیم در متن قرآن و متون روایی این تقسیم آمده است.
وقتی چیزی در متن قرآن و متون روایی آمده، به این معناست که بسیاری از قدما این مطلب را تلقی به قبول کردند و اگر هم تصریح نکردهاند، از این باب است که این مطلب در قرآن و روایات، یک امر واضحی بوده است. شیخ طوسی(قدس سرّه) نیز روی همین ارتکازش در مبسوط حرف زده، اما اینکه ایشان در عُده سخن دیگری بیان کرده، ممکن است در آینده بتوانیم بین اینها جمع کنیم.
در کتاب مفتاح الکرامه این تقسیم را به قاطبه متأخرین نسبت داده است. مرحوم والد ما در تفصیل الشریعه و بسیاری دیگر از فقها در زمان ما نیز، این نظریه را پذیرفتهاند. در میان متأخرین، دیدگاه صاحب کتاب فقه الصادق(عليه السلام) همانند ابن ادریس است که تقسیم به کبیره و صغیره را قبول نداریم، هر گناهی کبیره است و این کبیره و صغیره عنوان اضافی را دارد.[5]
بررسی ادله تقسیم گناه به صغیره و کبیره؛ آیات
در اینجا باید دید که اولاً؛ آیا میتوان این تقسیم را از این آیه و آیات دیگر و روایات در آوریم یا نه؟ میتوانیم بگوییم قرآن و روایات به اعلی صوتها دلالت دارد بر اینکه ما دو نوع گناه داریم؛ کبیره و صغیره. بعد از روشن شدن این مطلب، باید ببینیم ملاکش و ضابطهاش چیست؟ هنگام بیان ضابطه این بحث عقلی را مطرح خواهیم کرد.در قرآن به آیاتی بر این تقسیم استدلال شده است که از جمله این آیات، آیه 31 سوره نساء است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً» در این آیه خداوند میفرماید اگر شما از کبائر اجتناب کنید، ما سیّئات و صغائر شما را میپوشانیم و از آنها عفو میکنیم و شما را در یک جایگاه با ارزش و کریمی وارد میکنیم (که همان بهشت است).
بررسی آیه31 سوره نساء؛ معنای «سیّئه» در قرآن
کلمه «سیّئة» در آیات دیگر قرآن، در سه معنا استعمال شده؛ 1) «سیّئة» یعنی آنچه موجب بدحالی انسان میشود و انسان نسبت به آن کراهت دارد. مانند این آیه شریفه: «وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»؛[6] اگر یک چیزی موجب کراهت نفس شماست و آن را بد میشمرید و نصیب شما میشود، به خاطر خودتان است.2) «سیّئة» به نتایج گناه میگویند مانند این آیه شریفه: «فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا»[7] یعنی نتایج گناه به اینها رسید و اصابت کرد.
3) معنای سوم برای «سیئة»، معصیّت است. آثار دنیویه و اخرویه است. مانند «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا»[8]؛ «جَزَاءُ سَيِّئَةٍ» یعنی جزاء یک معصیت و یک گناه، «سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا» یعنی یک نتیجه آن گناه که مثل اوست به او جزا داده میشود.
در آیه31 سوره نساء، برخی بزرگان میگویند روی قرینه مقابله که «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ»؛ اگر اجتناب کنید، یک نکته بسیار لطیفی در این اجتناب است که مرحوم علامه طباطبائی به آن اشاره فرمودند. در جایی که انسان خودش به طرف یک عملی برود و اقدام به یک عمل میکند، مقابلش اجتناب است، «اجتناب» یعنی کسی که گناه را بگیرد و در کناری قرار بدهد و اینگونه از گناه إعراض کند. به قول بعضی از اهل لغت، اجتناب ابلغ از ترک است؛ زیرا هر اجتنابی ترک هست، اما هر ترکی اجتناب نیست.[9]
به عنوان مثال؛ الآن که درس میگوئیم مواجه با گناهی نیستیم که بخواهیم گناه کنیم، ولی ترک گناه هم میکنیم یعنی الآن صدق نمیکند ما اجتناب از گناه میکنیم، اما ترک گناه میکنیم و آنچه در این آیه آمده «إِنْ تَجْتَنِبُوا» است، نمیگوید «ان تترکوا»، «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» یعنی اگر با گناه کبیره مواجه شدید، آن را گذاشتید «من جنبکم»، آنگاه از کبائر اجتناب کردید.
«نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ»؛ گفتهاند اینجا چون «سیّئات» در مقابل کبائر آمده، قرینه مقابله میگوید مراد از این سیئه، صغائر است. البته در قرآن کریم، خداوند متعال گاهی اوقات سیّئات را در معنای اعم نیز استعمال کرده (یعنی هم در معاصی کبیره و هم صغیره)، مانند این آیه شریفه: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[10] که در این آیه، سیئات اعم از کبائر و صغائر است.
بنابراین، اگرچه در قرآن «سیّئه» به چند معنا به کار رفته است، اما به قرینه «مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ»، مراد از «سیئة» در اینجا گناه است و به قرینه کبائر، مراد صغائر است، منتهی اینکه در بعضی از آیات، سیئات در مطلق معاصی هم استعمال شده، اشکالی ندارد، اما در اینجا روی قرینه مقابله باید گناه صغیره معنا کنیم.
نکته: برخی گفتهاند: «مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» به عنوان بیان برای کبائر است، کبائر یعنی آنچه شما از آن نهی شدید. البته درباره صغائر نیز نهی وارد شده، اما آن نهیای که در کبائر هست، شدت بیشتری داشته و آن شدت نهیای شارع در کبائر دارد، در صغائر ندارد. منتهی این مطلب درست نبوده و «کبائر» به «مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» اضافه شده است یعنی شما از کبائر آنچه نهی شدید و «مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» دو قسم است؛ یک قسمش کبائر است و یک قسمش صغائر.
بررسی معنای «سیِّئه» در آیه31 نساء
نکته قابل تأمل آن است که آیا میشود در اینجا به صرف قرینه مقابله بگوئیم مراد از سیّئات، صغایر است؟میتوان از آیات قرآن، یک مبعّدی برای این مطلب ذکر کرد و آن، عبارت است از آیه شریفه: «رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا»[11]. در این آیه، «سیئات» در مقابل «ذنوب» آمده و دیگر قبل آن کبیره ندارد و ذنوب، اعم از کبیره و صغیره است. آیا میتوان در «كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا» گفت چون «سیِّئة» در آن طرف ذنوب است (و در قسمت دیگر آیه وارد شده) به معنای «ما لیس بذنبٍ» است؟
اگر بخواهیم این حرف را بزنیم، در این آیه شریفه «فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا»، کلمه کبیره نیامده، بلکه ذنوب است و ذنوب، اعم از کبیره و صغیره است. پس باید «سیّئات» به چگونه معنا کرد؟ این معنا در کلمات مرحوم علامه طباطبائی آمده و ایشان این سخن را ذکر کرده و سپس ردّ میکند.
دیدگاه برخی از مفسرین درباره آیه و ارزیابی آن
علامه طباطبائی(قدس سرّه) در مورد آیه31 سوره نساء میفرماید برخی میگویند این آیه، اشاره دارد به کبائری که در آیات قبل ذکر شده است (که در چند آیه قبل آمده: «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل»؛[12] خوردن مال مردم از راه باطل، یا مسئله قتل نفس و غیره). بنابراین، مراد از کبائر در این آیه، کبائری است که قبلاً ذکر شده است.[13]به بیان دیگر؛ قبل از نزول این آیات، این اعمال عنوان سیّئه را دارد، بعد از اینکه این آیات آمد، چون نهی بر آنها آمده، به ملاک نهی، کبائر شدهاند. نتیجهای که میگیرند آن است که؛ هر چه نهی بر آن وارد شود، «یصیر کبیرا»، قبل از نهی در میان امم گذشته، عنوان سیّئه را داشته نه عنوان صغیره را، بعد از آمدن نهی، به ملاک ورود نهی تمامش کبائر میشود.
به همین دلیل، کسانی که این مبنا را (یعنی تقسیم گناهان به کبائر و صغائر) منکرند، هنگام مواجهه با این آیه شریفه، باید بگویند: «نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم» یعنی سیئات قبل نزول الآیة. (البته این را کلام مرحوم علامه به این صراحت ندیدم، اما ظاهراً باید مراد ایشان همین باشد). بنابراین، باید بگوئیم قتل نفس، شراب خوردن، زنا کردن، «قبل ورود النهی سیئةٌ من السیئات»، «بعد ورود النهی ذنبٌ کبیر» و در نتیجه هر چه که بر آن نهی وارد میشود، ذنب کبیر میشود. این سخن منکرین تقسیم است.
به بیان دیگر؛ همه میدانند دزدی، قتل نفس و زنا بد است، ولی این بدی باقی میماند، وقتی نهی وارد شد میشود «حرامٌ کبیر». از این رو میگویند: «إذ اجتنبتم هذه الکبائر التی ذکرناها فی هذه الصورة نکفر عنکم ما وقع منکم فی الماضی»، شاهد دیگری میآورند: «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ»[14]؛ («انتهاء» یعنی قبول نهی) اگر نهی ما را در محرمات بپذیرند و شرک نداشته و گناه نکنند، ما قد سلف از ایشان بخشیده میشود.
اشکال اول: مرحوم علامه طباطبائی این احتمال را در یک سطر بیان کرده و بعد میفرماید اشکال این احتمال آن است که آیه تنها به اشخاصی اختصاص پیدا میکند که هنگام نزول آیه حاضر بودند یعنی این آیه عمومیت نداشته و شامل سایر مردم نمیشود و نمیتوان از این آیه استفاده کرد که اگر کسی گناه کبیره را اجتناب کرد و گناه صغیرهای هم انجام داده، خداوند از او را میگذرد و اغماض میکند، این در حالی است که؛ مشهور میخواهند از آیه استفاده کنند که اگر کسی کبیرهای را اجتناب کرد و در گذشته مثلاً ده بیست گناه صغیره هم انجام داده، خدا گناهان صغیرهاش را اغماض میکند.
بنابراین، مرحوم علامه میفرماید اگر گفتیم آیه میگوید «نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم» نسبت به ما مضی است (یعنی قبل نزول الآیة)، این آیه فقط اختصاص پیدا میکند به مردمی که در زمان نزول آیه بودند و این امری است که نمیتوان بدان ملتزم شد.[15]
اشکال دوم: آن است که این بیان(یعنی اینکه بگوئیم «سیّئه» یعنی آنچه خودش بد است و مردم هم میدانند بد است، اما بعد از وارد شدن نهی به آن، «ذنب» میشود)، یک بیان ذوقی و استحسانی برای آیه است و ما دلیلی بر این معنا نداریم؛ زیرا قرآن بر مطلق گناهان حتی بعد ورود النهی نیز کلمه سیئه را اطلاق کرده است. مانند این آیه شریفه: «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا»[16]، این سیئه چه زمانی جزا دارد؟ وقتی که نهی بر آن وارد شده باشد! یا مانند این آیه: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ»[17].
خلاصه آنکه؛ دو اشکال بر این بیان وجود دارد؛ اشکال اول، اشکالی است که مرحوم علامه بیان فرمود و اشکال دوم، اشکالی است که ما اضافه کرده و میگوئیم قرینه مقابله یک قرینه روشنی است بر اینکه سیئه در اینجا، در مقابل کبیره بوده و مراد صغائر است.
پرسش: ممکن است گفته شود همین که خداوند میفرماید اگر از کبائر اجتناب کنید، من صغائر را میبخشم، خودش راه و جرأت مکلفین را بر انجام صغائر زیاد میکند و این با غرض خدای تبارک و تعالی (که خداوند میخواهد مکلف سراغ هیچ گناهی نرود؛ نه کبیره و نه صغیره) منافات داشته و این آیه فتح بابی است برای انجام صغائر. مرحوم علامه پاسخ این اشکال را بیان فرموده که در جلسه آینده بیان خواهد شد.
[1] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ فِي كُلِّ عَامٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ قَالَ قُلْتُ فَمَنْ لَمْ يَحُجَّ مِنَّا فَقَدْ كَفَرَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ مَنْ قَالَ لَيْسَ هَذَا هَكَذَا فَقَدْ كَفَرَ.» الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 266-265، ح5؛ عنه وسائل الشيعة، ج11، ص: 16، ح14128-1.
[2] ـ سوره آلعمران، آیه97.
[3] ـ الاجتهاد و التقليد (بحوث في الأصول)، ج3، ص: 92.
[4] ـ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج2، ص: 118.
[5] ـ فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، ج6، ص: 272.
[6] ـ «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفَى بِاللهِ شَهِيداً» سوره نساء، آیه79.
[7] ـ «فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» سوره نحل، آیه34.
[8] ـ «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» سوره شوری، آیه40.
[9] ـ «قوله تعالى: "إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْه" إلى قوله: "سيئاتكم" الاجتناب أصله من الجنب و هو الجارحة بني منها الفعل على الاستعارة، فإن الإنسان إذا أراد شيئا استقبله بوجهه و مقاديم بدنه، و إذا أعرض عنه و تركه وليه بجنبه فاجتنبه، فالاجتناب هو الترك، قال الراغب: و هو أبلغ من الترك، انتهى، و ليس إلا لأنه مبني على الاستعارة، و من هذا الباب الجانب و الجنيبة و الأجنبي.» تفسیر المیزان، ج4، ص106.
[10] ـ «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» سوره جاثیه، آیه21.
[11] ـ «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» سوره آلعمران، آیه193.
[12] ـ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً * وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَ كَانَ ذلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيراً» سوره نساء، آیه29-30.
[13] ـ «و منها قول بعضهم: إن الكبائر ما اشتملت عليه آيات سورة النساء من أول السورة إلى تمام ثلاثين آية، و كان المراد أن قوله: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْه الآية إشارة إلى المعاصي المبينة في الآيات السابقة عليه كقطيعة الرحم و أكل مال اليتيم و الزنا و نحو ذلك. و فيه أنه ينافي إطلاق الآية.» تفسیر المیزان، ج4، ص107.
[14] ـ «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ» سوره انفال، آیه38.
[15] ـ «و إن أريد تكفير سيئات المؤمنين قبل نزول الآية اختصت الآية بأشخاص من حضر عند النزول، و هو خلاف ظاهر الآية من العموم.» تفسیر المیزان، ج4، ص107.
[16] ـ «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ » سوره شوری، آیه40.
[17] ـ «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» سوره جاثیه، آیه21.
نظری ثبت نشده است .