موضوع: كتاب الحج - (تا پايان استقرار حج)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۵/۱۰/۲۲
شماره جلسه : ۵۳
-
خلاصه بحث گذشته
-
استفاده از ادله کبیره بودن استخفاف به نماز در این بحث
-
بررسی دلالت آیه: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»
-
بررسی روایت امیر المؤمنین(عليه السلام) در اهمیت نماز
-
جمعبندی و بیان دیدگاه برگزیده
-
نکته اخلاقی درباره اهمیت نماز
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در اين است که آيا استخفاف به حج، از گناهان کبيره است يا خير؟ بیان شد که از برخي ادله استفاده ميشود که استخفاف به دين، خودش از گناهان است. از دو روايتي هم که در ضمن روایات باب کبائر وارد شده، کبیره بودن استخفاف به حج استفاده میشود.حال نکته دیگر آن است که؛ اگر هيچ دليل نداشته باشيم بر اين که استخفاف به حج، کبيره است، آيا از ادلهاي که دلالت بر کبیره بودن استخفاف به نماز دارد، میتوان کبیره بودن استخفاف به حجّ را نیز استفاده کرد يا خير؟
استفاده از ادله کبیره بودن استخفاف به نماز در این بحث
در اینجا سه راه بر اثبات کبیره بودن استخفاف به حجّ وجود دارد؛ 1) دليلي که ميگويد به صورت کلي استخفاف به دين حرام است، 2) دو روايت که استخفاف به حج را از کبائر میشمرد (که یکی از آن دو روايت معتبر است و همين مقدار برای اثبات کبیره بودن استخفاف به حج کفایت میکند)، 3) سوم اين است که آيا از ادلهاي که دلالت بر اين دارد که استخفاف به نماز از کبائر است، ميتوانيم استفاده کنيم که استخفاف به حج نیز از کبائر است يا خیر؟ در باب نماز، مسأله مسلم است (که استخفاف به نماز از گناهان کبیره است) و در قرآن کريم چند آيه وجود دارد که دلالت بر اين دارد که استخفاف به صلاة، از کبائر است.بررسی دلالت آیه: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»
در ذیل این آیه شریفه: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»[1]، در کتاب کافي، بابی است به نام: «من حافظ علي صلاته أو ضيّعها»[2]، در وسائل الشیعه نیز بابی است به نام: «باب وجوب المحافظه علي الصلوات»[3]. این روایت در کافی شریف وارد شده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ قَالَ هُوَ التَّضْيِيعُ»[4]؛ امام(عليه السلام) کلمه «سَاهُونَ» در اين آيه شريفه را به «تضييع» معنا کرده است که معنای تضييع با استخفاف يکی است. از روایات دیگر استفاده میشود که «تضييع» به این معناست که انسان بدون عذر، نماز را در آخر وقت بخواند که اين ضايع کردن نماز است.در روایات دیگری اینگونه وارد شده که راوی از امام(عليه السلام) میپرسد آیا مراد از «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»[5] (که «سَاهُونَ» از ماده «سهو» است)، این است «سهو» به معناي وسوسه شيطان است (که انسان شک کند دو رکعت نماز خواند يا سه رکعت)؟ «فَقَالَ لَا كُلُّ أَحَدٍ يُصِيبُهُ هَذَا»؛ امام(عليه السلام) فرمود اين مراد نيست؛ زیرا هر کسي چنين سهوي را در نماز دارد، «وَ لَكِنْ أَنْ يُغْفِلَهَا وَ يَدَعَ أَنْ يُصَلِّيَ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا»؛ يعني نماز را عمداً مورد اغفال قرار دهد (و «یغفلها» باید به باب افعال بخوانیم) و خواندن نماز در اول وقت را رها کند. بنابراین، در این روایت نیز «ساهون» به معناي تضييع و استخفاف آمده است.
در روایت دیگری از امیر المؤمنین(عليه السلام) وارد شده: «عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ»[6]؛ عملي محبوبتر از نماز نزد خدا نيست، «فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا»؛ چيزي از امور دنيا شما را از اوقات نماز مشغول نکند.
بررسی روایت امیر المؤمنین(عليه السلام) در اهمیت نماز
امير المؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد: «لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ يَعْنِي أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا»، شاهد در این روایت این بود که مراد از «سَاهُونَ»، همين تضييع و استخفاف است. بله؛ در برخی از روايات آمده که «سَاهُونَ» به معني «ترک» است. به عنوان نمونه؛ زید شحّام از امام صادق(عليه السلام) سؤال ميکند اين آيه شريفه: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ» به چه معناست؟ امام(عليه السلام) میفرماید: «هُوَ التَّرْكُ لَهَا وَ التَّوَانِي عَنْهَا»[7]، نتيجه اين ميشود که يک مصداق «سَاهُونَ»، ترک است و مصداق دیگر آن، آوردن «مع استخفافٍ» و «مع تضييعٍ».
به هر حال، کلمه «ویلٌ» که در آیه شریفه «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين» آمده، عذاب براي «سَاهُونَ» قرار داده شده است. آن وقت اشکالي که مطرح ميشود این است که از يک طرف ميگويد «مصلين» و از يک طرف هم «سَاهُونَ» به معناي ترک آمده؟ پاسخ اين است آنهايي که گاهي نماز را بهجا ميآورند و گاهي نميآورند، به اعتباري که ميآورند ميگويند «مصلين» و به اعتباري که نميآورند يا با تضييع ميآورند میشود «سَاهُونَ».
جمعبندی و بیان دیدگاه برگزیده
در اینجا باید يک تجديد نظري در معناي استخفاف داشته باشيد؛ یکی از مصادیق استخفاف این است که گاهی اوقات نماز را بجا آورده و گاهي نماز را نخواند، مصداق دیگر استخفاف این است که اگر هم نماز را میخواند، هميشه آخر وقت انجام میدهد.پرسش1: وقتي خداوند يک وقتي را برای نماز قرار داده (و نماز یک واجب موسَّع است)، هر وقت آن را بجا بياوريم، برئ الذمّه خواهيم شد. بنابراین، این معنا که برای استخفاف کردید (که اگر شخص نماز خود را در آخر وقت بخواند، استخفاف به نماز کرده)، با حکمت جعل وقت نماز نميسازد.
پاسخ: در پاسخ به این سؤال باید گفت: 1) درست است که نماز واجب موسع است، 2) و معنای واجب موسع، اين است که شما مخيَّر هستيد اول وقت، وسط وقت و یا آخر وقت بخواني و معنای واجب موسع اين است که اگر عمداً هم آخر وقت خواندي، بالاخره واجبت را انجام دادي، اما گاهی هست که تنها همین ادله: «اقم الصلاة لدلوک الشمس إلي غسق الليل»[8] را در اختیار دارید، در این صورت ميگفتيم «هذا واجبٌ موسع» و مخيّريد میان اول وقت، وسط وقت یا آخر وقت و اگر عمداً هم آخر وقت خوانديد، فرقي نميکند.
بنابراین، اگر ما بوديم و اصل واجب موسع بودن، ميگفتيم اول و وسط و آخر وقت، يکي است، اما ميگوييم کنار این ادله، ادله دیگری نیز هست که شارع ميگويد من براي شما موسع قرار دادم، اما اگر عمداً تأخير انداختيد، اين مورد ميشود «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ».
پرسش2: در کجاي آیه شریفه آمده که اگر عمداً تأخير انداختيد؟!
پاسخ: در روایت دیگری در کتاب وسائل الشیعه آمده: «تَأْخِيرُ الصَّلَاةِ عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا لِغَيْرِ عُذْرٍ»[9] که این روایت، تفسیر همین آیه شریفه «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» است يعني عمداً بدون هیچ عذری، نماز را از اول وقتش به تأخیر بیندازم. البته عذر در اينجا، شامل خواب هم ميشود یا اینکه با شخصی صحبت ميکنم. بنابراین، لازم نیست عذر، يک عذر خيلي مهم باشد، اما «لغير عذر» یعنی «لغير مانع»؛ نه خوابم ميآيد نه کسي با من کاري دارد نه حتی اشتغال به مطالعه دارم، عمداً ميخواهم نماز را به تأخير بيندازم. در این صورت، استخفاف به نماز و تضييع آن ميشود.
خلاصه آنکه؛ یک مورد «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»، این است که شخص، گاهی اوقات نماز را بخواند و گاهی اوقات ترک کند یعنی کسانی که عمداً نماز تضييع ميکنند که این مورد استخفاف به نماز ميشود، اما اگر شخصی بگويد من الآن حال نماز خواندن ندارم یا خوابم میآید یا دارد با دیگری صحبت میکند یا عذر دیگری مثل خوارک یا مطالعه داشته باشد، اين تضييع و استخفاف نماز نیست اگرچه شاید عرف، اين موارد را نیز استخفاف بداند، اما اگر «لغير عذرٍ» باشد یعنی بگويد من هيچ کاري ندارم، عمداً ميخواهم نمازم را تأخير بيندازم، در اینجا عنوان استخفاف به نماز پيدا ميشود و جايز نيست.
پرسش3: در اینجا یک بحث وقت فضیلت است و یک بحث رفع تکلیف. اگر شخصی در وقت فضیلت و ثواب نماز را بخواند، به ثواب رسیده و رفع تکلیف نیز شده، اما اگر بعد از وقت فضيلت بخوانم، باز رفع تکليف از او شده و اینگونه نیست که اگر بعد از وقت بخواند، عذاب شود. اگر بگوییم مستحق عذاب است، آنگاه چه فرقی است میان این شخص و کسی که اصلاً نماز نميخواند؟!
پاسخ: اگر بعد از وقت فضيلت، نماز «مع استخفافٍ» خوانده شود، باز گناه کبيره کرده، منتهي مراتب گناه فرق ميکند و گناه شخصی که اصلاً نماز نمیخواند به مراتب بزرگتر است، منتهی در اینجا ميخواهيم اثبات کنيم که استخفاف او به نماز نیز گناه کبيره است و وقتي انسان نماز را همراه با استخفاف ميخواند، اين نماز مسلماً تکليف او را برميدارد، اما چون عنوان استخفاف در کنار نماز آمده، از این جهت یک گناه کبيره نیز انجام داده است.
پرسش4: روایتی از زراره نقل شده که امام باقر(عليه السلام) فرمود: «هَذِهِ الْفَرِيضَةُ مَنْ صَلَّاهَا لِوَقْتِهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا لَا يُؤْثِرُ عَلَيْهَا غَيْرَهَا كَتَبَ اللهُ لَهُ بَرَاءَةً لَا يُعَذِّبُهُ وَ مَنْ صَلَّاهَا لِغَيْرِ وَقْتِهَا مُؤْثِراً عَلَيْهَا غَيْرَهَا فَإِنَّ ذَلِكَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ وَ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ»[10]. از این روایت نمیتوان کبیره بودن تأخیر صلاة را به دست آورد؟!
پاسخ: این روایت بیانگر این است که خداوند قضا را نیز قرار داده، حال اگر کسي عمداً در وقت نخواند، قضای آن وجود دارد، منتهی در این روایت، بحث اصل تکلیف بیان شده، اما در روایات دیگر، نصّ بر این داریم که استخفاف به نماز، گناه کبیره است و این دو با یکدیگر هیچ منافاتی ندارد.
نکته اخلاقی درباره اهمیت نماز
یکی از چیزهایی که عموم مردم؛ طلبه و غير طلبه، بايد به آن اهميت بسیاری بدهند نماز است، ولي براي ما طلبهها بالخصوص يک مسئلهاي است که بايد مورد توجهمان قرار بگيرد. نگاهي کنيم ببینیم از زمان تکليف تاکنون، آيا نمازهاي خود را اول وقت خوانديم يا نه؟ آيا درست ادا کرديم يا نه؟ آيا طهارتش با دقت بوده يا نه؟ البته نميخواهم بگویم وسواسي به خرج بدهيد يا قرائت در نماز را طوري بخوانيد که ديگران از نماز انسان تنفّر پيدا کنند، نه! اما وسواسي نشدن و دقت کردن، دو مطلب جداست که بین آنها فرق وجود دارد. انسان مقیَّد باشد نمازش را اول وقت بخواند، اگر هم بتواند با جماعت و در مسجد، اين خيلي مهم است.در زمان حیات مرحوم والد ما، يک مسجد محلي بود که خود من هم، موفق شدم شايد بيش از 20 سال اقامه نماز جماعت انجام ميدادم. ایشان میفرمودند که قبلش در آنجا، والدشان نماز ميخواندند. گفتم اين براي من سخت است که ميفرماييد من در آنجا نماز بخوانم. فرمودند چه توفيقي از اين بالاتر؛ اول وقت در مسجد و آن هم به جماعت.
اول وقت که ميشود، خانواده خود را برای نماز دعوت کنيد، بچههايتان را برای نماز دعوت کنيد و به این کار، مقيد شويد که اين در نسل شما اثرگذار خواهد بود. نميخواهم بگويم به زور و با ضرب و شتم، فرزند خود را برای نماز بلند کنيد، اين هم غلط است.
يادم هست برادری که از ما کوچکتر است، يک وقتي اوائل تکلیف او بود و ما او را برای نماز صبح، به اصرار بلند ميکرديم. مرحوم والد ما ميفرمودند شما حق نداريد او را از خواب بيدار کنيد مگر اين که به شما گفته باشد، اگر يک بار که گفتيد، براي بار دوم ديگر اصرار نکنيد. اين طرف قضيه هم هست که ما نبايد بچهها را با خشونت و تندي وادار به نمازخواندن کنیم.
بنابراین، طوري در خانه عمل کنيد که وقتي به سمت سجاده ميرويد، خانواده و بچهها خود بهخود برای نماز بيايند. اگر کسی اين کار را کند موفق است. البته اين راهکار دارد و راهکارش اين است که انسان آثار و فوائد نماز را بگويد و خود انسان نیز، عمل کند. حال اگر اول وقت ظهر، آدم بگويد سفره را بياوريد و غذا بخوريم، بعد هم مقداري استراحت کنيم و بعد بگذاريم نزديکهاي غروب نماز ظهر و عصرمان را بخوانیم، درست نیست.
ديگران ميبينند ما که طلبه هستيم، نسبت به حکم خدا داريم تضييع و استخفاف ميکنيم، آنها نیز استخفافشان شديدتر ميشود و ما باعث استخفاف آنها ميشويم. بزرگان ما به شاگردانشان توصيه ميکردند: اگر دنيا ميخواهيد نماز اول وقت، آخرت ميخواهيد نماز اول وقت، خصوصاً نماز شب (که بحث جداگانهاي دارد).
اينکه ميگويند: «اول الوقت رضوان الله و آخره غفران الله»، هنوز ما معنای «رضوان الله» را نفهميديم، رضوان خدا فقط به این معنا نیست که خداوند يک رضايتي از ما پيدا ميکند مثل رضايتهايي که نوعاً در بين افراد معمولي وجود دارد، بلکه معنای رضوان خدا، اين است که خداوند ابواب رحمتش را بر انسان باز ميکند. علم ميخواهيم نماز اول وقت، دنيا ميخواهيم نماز اول وقت. آخرت، نماز اول وقت!
در روایت بالا، امير المؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد: «فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا»، اگر جلسه مهم داري، اول وقت برای نماز بلند شويد، اينها در ديگران هم خيلي اثر دارد. سال گذشته يک جلسهاي داشتيم که عدهاي از جمله معاون پاپ و يک عدهاي از مسيحيها بودند، اول وقت که شد پا شده و گفتم شما بنشینید، من ميروم نمازم را ميخوانم و برميگردم. اين کار در آنها خيلي اثر گذاشته بود. بگوييم اين جلسه رسمي است و تا آخر عمر ديگر چنین جلسهاي تشکيل نشود، نه! به این فکر کنید که اگر اول وقت بگذرد و ما بميريم، چه توفيقي از دست ما رفت. واقعاً هر وقت انسان نماز اول وقت را از دست ميدهد، اگر باور داشته باشيم بايد يک حسرتي سراغ انسان بيايد که تا قيامت هم باقي بماند که ما چه توفيقي را از دست دادهایم!
بنابراین، تقاضای من این است (البته بايد قبل از شما به خودم نصيحت کنم) که خودمان هر جا هستيم (در سفر یا حضر، در خانه یا بیرون یا در جلسه)، مقیَّد به نماز اول وقت باشيم که اين واقعاً منشأ و کليد همه توفيقات است. «اقم الصلاة لذکري، الا بذکر الله تطمئن القلوب»، اين نماز اول وقت است. نماز آخر وقت براي انسان اطمينان قلوب نميآورد، بلکه مجرد غفران خدا و رفع تکليفي است، اما اول وقت موجب اطمينان قلوب ميشود.
در جلسه آینده، روایت دیگری بیان خواهد شد که در ضمن آیه شریفه: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ»[11] آمده و مرحوم طبرسی در مجمع البیان ميگويد: «و قيل أضاعوها بتأخيرها عن مواقيتها من غير أن تركوها أصلا»[12].
[1] ـ سوره ماعون، آیه5.
[2] ـ الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 267.
[3] ـ وسائل الشيعة، ج4، ص: 113.
[4] ـ الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 268، ح5.
[5] ـ «قَالَ وَ رَوَى الْعَيَّاشِيُّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ أَ هِيَ وَسْوَسَةُ الشَّيْطَانِ فَقَالَ لَا كُلُّ أَحَدٍ يُصِيبُهُ هَذَا وَ لَكِنْ أَنْ يُغْفِلَهَا وَ يَدَعَ أَنْ يُصَلِّيَ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا.» مجمع البيان 5- 548؛ عنه وسائل الشيعة، ج4، ص: 114، ح4658-24.
[6] ـ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ يَعْنِي أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا اعْلَمُوا أَنَّ صَالِحِي عَدُوِّكُمْ يُرَائِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً لَكِنَّ اللهَ لَا يُوَفِّقُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ إِلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصاً.» الخصال- 621- 10؛ عنه وسائل الشيعة، ج4، ص: 113، ح4653-19.
[7] ـ «وَ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ قَالَ هُوَ التَّرْكُ لَهَا وَ التَّوَانِي عَنْهَا.» وسائل الشيعة، ج4، ص114، ح4659-25.
[8] ـ سوره إسراء، آیه78.
[9] ـ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) فِي قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ قَالَ تَأْخِيرُ الصَّلَاةِ عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا لِغَيْرِ عُذْرٍ.» تفسير القمي 2- 444؛ عنه وسائل الشيعة، ج4، ص124، ح4691-20.
[10] ـ «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَيَانِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: هَذِهِ الْفَرِيضَةُ مَنْ صَلَّاهَا لِوَقْتِهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا لَا يُؤْثِرُ عَلَيْهَا غَيْرَهَا كَتَبَ اللهُ لَهُ بَرَاءَةً لَا يُعَذِّبُهُ وَ مَنْ صَلَّاهَا لِغَيْرِ وَقْتِهَا مُؤْثِراً عَلَيْهَا غَيْرَهَا فَإِنَّ ذَلِكَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ وَ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ.» وسائل الشيعة، ج4، ص: 114، ح4657-23.
[11] ـ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً» سوره مریم، آیه59.
[12] ـ تفسیر مجمع البیان، ج6، ص385.
نظری ثبت نشده است .