موضوع: تلقیح مصنوعی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۱/۳
شماره جلسه : ۳
چکیده درس
-
بررسی روایت سوم و چهارم در اصالةالاحتیاط
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بررسي دو روايت قبل
از دو روايتي که تا به حال بررسي شد، ملاحظه فرموديد که نتوانستيم وجوب شرعي مولوي احتياط را استفاده کنيم. اکنون ببينيم آيا از اين دو روايت که ميخوانيم اين معنا استفاده ميشود که بر انسان مکلف لازم است در باب نکاح يا فروج و دماء احتياط کند به لزوم شرعي مولوي يا خير؟روايت سوم
يک روايت در وسائل، ج 14، باب 18، ص 223، ح 1، معتبره ابي بصير «قال سألت ابا جعفر(ع) عن رجل تزوج امرأة فقالت انا حبلي و أنا أخت من الرضاعة و أنا علي غير عدة، قال: فقال(ع) ان کان دخل بها و واقعها فلا يصدّقها و ان کان لم يدخل بها و لم يواقعها فليختبر» در بعضي از نسخهها دارد «فليهتد ويسأل اذا لم يکن عرفها قبل ذلک».معناي روايت
در اين روايت ابو بصير از امام باقر(ع) سؤال ميکند که يک مردي با زني ازدواج ميکند زن به مرد ميگويد که «انا حبلي» من حامله هستم، معنايش اين است که هنوز در عده شوهر سابقش است، تا وضع حمل نشود از عده خارج نميشود، در نتيجه ازدواج تو با من باطل است، يا زن ادعا ميکند که من خواهر رضاعي تو هستم «انا اختک من الرضاعة» يا زن ادعا ميکند که «أنا علي عدة» در عده ديگري است، اين مرد با زني ازدواج ميکند که اين زن يکي از اين امور را ادعا ميکند سوال اين است که آيا اين ازدواج صحيح است يا نه؟
بررسي روايت
بحث اين است که آيا ميتوانيم از اين روايت استفاده کنيم که در چنين مواردي که مربوط به نکاح است احتياط واجب است به وجوب شرعي مولوي؟ آيا در باب نکاح اگر انسان شک کرد که يک زني خواهر رضاعي او هست يا نه، يک زني در عده ديگري هست يا نه، ميشود گفت که روايت دلالت دارد بر اينکه احتياط، وجوب شرعي مولوي دارد؟ با توجه به اينکه اگر ما باشيم و اصول عمليه، زن ميگويد «انا حبلي» ما شک ميکنيم که حبليٰ است يا نه؟ استصحاب در اينجا حکم به عدم حبليٰ بودن او ميکند. زن ميگويد «انا اختک عن الرضاعة» استصحاب ميگويد که اين خواهر رضاعي تو نيست. با توجه به اينکه در چنين موارد شکي، استصحاب موضوعي داريم، و استصحاب هم از ادله اي است که براي ما اعتبار دارد، با وجود اين امام ميفرمايد «فليحتط» بايد احتياط کند.
نتيجه اين ميشود که چون زن ادعايي کرده است و اين ادعا نسبت به يک اموري است که لا يعرف إلاّ من قبلها است، مثلا ميگويد انا حبليٰ، ممکن است اين را فقط خودش بداند و کسي ديگر نداند، يک ظاهري در اينجا محقق ميشود، آيا ميتوانيم بگوييم اين از موارد تعارض ظاهر و اصل است؟ بعبارة اخري اين روايت شامل جايي که زن چنين ادعايي ندارد نميشود. اگر مردي ميخواهد با زني ازدواج کند و خود مرد في نفسه شک ميکند که آيا اين خواهر رضاعي او است يا نه، زن هم چنين ادعايي را ندارد، آيا ميتوانيم بگوييم روايت اين جا را هم شامل ميشود؟ يا اينکه چون در اين روايت زن ادعا کرده و ادعايي هم کرده است که لا يعرف عادة الا من قبلها است، يا اگر لا يعرف عادة إلاّ من قبلها نباشد خودش ادعايي است و اين ادعا بايد يک جور رفع شود. امام در جواب ميفرمايند اگر بعد از دخول، اين حرفها را زد نبايد او را تصديق کرد. اگر زن ادعا ميکند که من خواهر رضاعي هستم، بين قبل و بعد از دخول چه فرقي دارد؟ بعد از دخول که عنوان خواهر رضاعي بودن منتفي نميشود.
عدم دلالت روايت بر مدّعا
اينکه امام(ع) در روايت فرموده اند «ان کان دخل بها و واقعها فلا يصدقها»، از اين «فلا يصدقها» ميفهميم که امام(ع) در مقام اين هستند که حالا که اين زن ادعايي دارد، بر اين ادعا چه زماني ترتيب اثر داده شود و چه زماني ترتيب اثر داده نشود، اگر قبل از دخول است ترتيب اثر داده شود و اگر هم روايت دلالت بر وجوب شرعي احتياط داشته باشد اما دلالت بر وجوب ابتدائي ندارد، روايت نميگويد اذا شککت در اينکه اين زن شوهر دارد يا نه، حامله است يا نه، اختک من الرضاعة است يا نه، اگر شک بدوي ابتدائي داشتيد فليحتط، روايت دلالت بر اين معنا ندارد، در حالي که مدّعا اينجاست.
روايت چهارم
روايت ديگر، روايتي است در ج 14 وسائل، ص 193، باب 157 از ابواب مقدمات نکاح، حديث 2: «مسعدة بن زياد از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) عن آبائه عن النبي(ص) قال: لا تجامعوا في النکاح علي الشبهة» يعني دنبال نکاحي که شبهه دارد نرويد «وقفوا عند الشبهة». لا تجامعوا يعني جماع نکنيد يا در نکاح بر شبهه جمع نشويد، و قفوا عند الشبهة. پيغمبر ميفرمود «يقول اذا بلغک عنک قد رضعت من لبنها و أنها لک محرّم و ما أشبه ذلک فان الوقوف عند الشبهة خير من الاقتحام في الهلکة» آيا از اين روايت وجوب شرعي احتياط آن هم به نحو ابتدايي استفاده ميشود؟ باز هم ملاحظه ميفرماييد همان دقتي که در روايت قبل شد دراينجا هم هست. اگر ما باشيم و «قفوا عند الشبهه»، اين شبهه اطلاق دارد.
اما اذا بلغک، يعني اگر ادعايي يا خبري بود اينجا بايد احتياط کني. اما اگر چنين خبري نبود و مرد خودش شک ميکند که اين زن خواهر رضاعياش هست يا نه، شک ميکند که اين زن بر او حلال است يا نه، اصلاً شک ميکند ممکن است اين خواهر خودش است، فرض کنيد پدر اين مرد، زن و اولاد ديگري داشته است، اين شامل اين نميشود. اگر ما بوديم و روايت «قف عند الشبهة» که همين بود و دنباله روايت نبود، ميگفتيم شبهه اطلاق دارد، ابتدا هم اگر کسي شبهه داشته باشد او را هم شامل ميشود، اما وقتي در دنباله روايت شبهه را تفسير کرده و ميفرمايد «يقول اذا بلغک انک قد رضعت من لبنها و أنها لک محرم» پس اين روايت هم دلالت بر مدعيٰ ندارد.
نتيجه بررسي روايات
عرض کرديم که روايات ديگر را ببينيد. در روايات ديگر هم تصريح به اين دارد که در موردي که شما شک داريد که اين زني که زوجة شما است آيا خواهر رضاعي شما است يا نه، به شکتان اعتنا نکنيد. آن روايات در جايي است که شما شک ابتدائي داريد، اين روايات در جايي است که دعوا و خبري در کار نباشد.اصل اولي: اصالة البرائة
پس نتيجه اين شد که اصل اولي در باب نکاح، اصالة البرائة عقلي و شرعي است. فروضي که در مورد تلقيح مصنوعي شروع ميکنيم، هر جا دليلي بر منع از آيات و روايات پيدا نکرديم برويم سراغ اين اصالة البرائة العقلي و الشرعي.بله، اصالة الاحتياط عقلا و شرعا خوب است، اما اينکه احتياط، واجب شرعي باشد، ما دليلي بر اين پيدا نکرديم.
نظری ثبت نشده است .