موضوع: تلقیح مصنوعی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۱
شماره جلسه : ۷
چکیده درس
-
بررسی آیه شریفه 31 سوره نور
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکيده نتيجه روايات
روايات مورد استناد در باب را که مجموعا سه روايت بود ملاحظه فرموديد. خلاصه استدلال به اين روايات اين شد که در اين موردي که محل بحث و محل نزاع است که به وسيله ابزار، نطفه و مني مرد را در رحم زن قرار ميدهند، اين مورد مشمول اين روايات نيست. روايات که ميگويد «اقر نطفته» يا «افرغ مائه» اينجا استناد به اين مرد ندارد.
روايت چهارم
روايت ديگري در ج 5 کافي، ص 541 نقل شده است که سند آن هم معتبر است؛ عمار بن موسي الساباطي از امام صادق ع اين روايت را نقل کرده است، از امام سؤال ميکند که «في الرجل ينکح بهيمة»، نکاح به معناي وطي است، اگر مردي نعوذ بالله با بهيمه اي وطي کرد، «او يدلُک» دلک که همان استمناء است، جايز است يا نه؟ «فقال(ع) کل ما انزل به الرجل مائه من هذا و شبهه فهو زنيً» امام در جواب ميفرمايند که هر انزالي که مرد داشته باشد که شبيه اين دو - نکاح و وطي بهيمه يا استمناء و شبه اينها باشد - فهو زنيً.بحث دلالت روايت
آيا ميتوان گفت امام(ع) ميخواهد بفرمايد که اگر مرد از غير طريق مقاربت جنسي اختياراً انزال کرد يا در خواب محتلم ميشود که آن اختياري نيست، عمداً يا سهواً اگر انزال کرد و گاهي اوقات ماء خود را در بهيمه قرار ميدهد يا به صورت استمناء -که از گناهان کبيره است– خارج ميکند، و بگوييم اين «شبهه» ما نحن فيه را شامل ميشود، يعني مرد مني خود را انزال کند و به مرکزي بدهد و آن مرکز در رحم قرار دهد، بگوييم فهو زنا.
اگر مراد زناي واقعي و اصطلاحي باشد که معنايش اين است که اگر کسي با بهيمه وطي کرد يا اگر کسي استمناء هم کرد همان حدي که بر زاني جاري ميشود بر او هم جاري ميشود. در حالي که فقها اين را فتوا نداده اند که کسي که استمناء ميکند همان حدي که بر زاني جاري ميشود بايد بر اين شخص هم جاري شود، پس مراد معناي واقعي زنا نيست. گاهي در روايات هم ميگويند زناي چشم و گوش، نگاه و شنيدن امور محرّمه است اين زناي اصطلاحي که نيست که بگوييم حد جاري ميشود.
مراد از «فهو زنا»
بگوييم که مراد از «فهو زنا» اين است که همان حرمت زنا را دارد يعني کسي که با بهيمه وطي کرد همان حرمت را از جهت حرام بودن مرتکب شده، کسي که استمناء ميکند همان حرمت زنا را دارد، يعني همان قدر که در زنا با خداوند مخالفت کرده است در استمناء هم همينطور است. که فهو زنا يعني حرمت زنائي را دارد.شمول «شبهه» بر ما نحن فيه
آيا اين کلمه «شبهه» را ميتوانيم شامل ما نحن فيه قرار دهيم که بگوييم اين که نطفه را بوسيله دستگاه در داخل رحم ديگري قرار دهند - مثلا مرد در عالم خواب هم اگر محتلم شد و همان لحظه از خواب بيدار شد و نطفه خود را به اين مراکز داد که آنها منجمد کنند و در رحم زن ديگري قرار دهند، يا مرد اختياراً انزال کرده و از طريق احتلام ماء از او خارج شده است، اما اين مرحله که مسئولي يا مرکزي اين را بردارد و در رحم ديگري قرار دهد - آيا ميتوانيم بگوييم اين داخل در کلمه «شبهه» است؟ «کل ما انزل به الرجل مائه من هذا و شبهه فهو زنا»، بگوييم اين «کل» اصلاً يک چيز و قاعده عمومي است، شارع ميگويد مرد انزال مائش اختيارا بايد با حليله خود باشد، حتي تنهايي حق استمناء ندارد، حال اگر اختياراً انزال کرد و اين را در رحم ديگري قرار دادند اين چه حکمي دارد؟يک بيان اين است که بگوييم اين براي اين است که زنا در همين اندازه بوده که اين مرد با غير حليله خودش ولو با استمناء انزال کند، اگر انزال کرد يا استمناء کرد و مني خود را دور ريخت، اين فهو زنا صدق ميکند، کار حرامي انجام داده است. اما مرحله بعد چطور، که اگر ماء او را جايي نگهداري کردند و ديگري آمد اين ماء را در داخل رحم اجنبيه قرار داد آيا اين را هم ميتوانيم بگوييم فهو زنا؟ نه، نتيجه اين شد که ما از روايات نتوانستيم حرمت تلقيح ماء اجنبي به زن اجنبيه را استفاده کنيم.
آيات مستند در باب
غير از روايات چند آيه از آيات شريفه است که هم بحثهاي خوبي دارد و هم ببينيم آيا ميتوانيم از آنها اين مدعي را استفاده کنيم يا نه؟آيه اول
اولين آيه، آيه شريفه 31 از سوره نور است. «قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» به زنهاي مومنه بگو نگاه هاي خود را غض کنند و فروج خود را حفظ کنند.شاهد و دلالت در آيه شريفه
شاهد در اين آيه شريفه، يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ است. فروج خود را از چه چيز حفظ کنند؟ متعلق حفظ، محذوف است. از نگاه و لمس و مقاربت نامحرم، ضميمه ميکنيم و ميگوييم «حذف المتعلق يدل علي العموم» اگر در جايي متعلق معيني را نياورده بودند، حذف متعلق دلالت بر عموم ميکند، استدلال تمام ميشود و ميگوييم زن بايد فرج خود را مطلقاً حفظ کند و يکي از مصاديق آن اين است که حق ندارد نطفه اجنبي را در رحم خود قرار دهد.نقد و بررسي استدلال به آيه
آيا اين استدلال تام است يا نه؟ اولين نکته اي که وجود دارد اين است که -البته يادم نيست که مرحوم محقق اصفهاني اين را فرمودهاند يا نه؟- مرحوم محقق اصفهاني در حاشيه کفايه و حاشيه مکاسب گاهي اوقات مشهورههايي را که لا اصل لها بيان ميکنند و ردّ ميکنند. ايشان در مورد اين قاعده نيز ميفرمايند اين هم از مواردي است که لا اصل لها. مثلاً به مفاعله که ميرسند ميفرمايند که طرفيني و بين اثنين است، ميفرمايند اين هم از مواردي است که لا اصل لها. يکي از مواردي که لا اصل لها است همين است «حذف المتعلق يدل علي العموم»، دليلش چيست؟ ادعاي بدون دليل است. نميتوانيم در هر جا بگوييم «حذف المتعلق يدل علي العموم».
بحث مناسبت حکم و موضوع
بايد چه کار کرد؟ بايد در هر جايي ببينيم که مناسبات کلامي و قرائن عرفي چه اقتضايي را دارد. در آنجا قرائن اقتضا ميکرد که اکل را در تقدير بگيريم، «حرّمت عليکم الخمر» يعني اکل و شرب خمر. ما بايد از راه قرينه مناسبت حکم و موضوع که قرينه خيلي خوبي است در هر جا ببينيم متعلق چيست. در اينجا (وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ) حفظ فرج قرينه اش اين است که از نگاه و لمس و نهايتا وطي نامحرم بايد حفظ شود، اما بگوييم که اين يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ چون متعلقش محذوف است اطلاق دارد، چنين چيزي نيست.
نتيجه بحث
بنابراين قرينه مناسبت حکم و موضوع ميگويد که حفظ از لمس و نظر و وطي، اما مطلق الحفظ مراد نيست. پس اولاً «حذف المتعلق يدل علي العموم» اين اساسي ندارد و در اين آيه شريفه نبايد اين مطلب را بيان کرد. ثانيا ما در ذيل اين آيه شريفه روايتي داريم که اين را إن شاء الله فردا خواهم گفت.
نظری ثبت نشده است .