موضوع: تلقیح مصنوعی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۹
شماره جلسه : ۱۰
چکیده درس
-
ادله حرمت استمناء
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
استدلال به دومين آيه
آيه دومي که در بحث تلقيح نطفه اجنبي در رحم اجنبيه به آن استدلال شده است، آيه 5 سوره مؤمنون است «وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ*إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ*فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ».نکاتي راجع به اين آيه در بحث گذشته عرض کرديم و در اشکال دوم استدلال به اين آيه گفتيم که چون رواياتي داريم دال بر اين که هر جا در قرآن حفظ الفرج آمده است مقصود زنا است، الاّ در آيه 31 سوره نور که «قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» که روايات ميگويد فقط در اين آيه مقصود از حفظ الفرج نگاه است، يعني زن ها نبايد بگذارند ديگران به فروج آنها نگاه کنند، گفتيم که اگر اين روايات باشد که هست و در چند کتاب روايي هم نقل شده است اگر فقيهي بخواهد به اين آيه «وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» استدلال کند ميگوييم اين استدلال درست نيست، براي اينکه اين آيه در مقام بيان حرمت زنا است «وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» يعني مرداني که آميزش نميکنند مگر نسبت به ازواج و ملک يمينشان و ديگر نميشود به آيه در ما نحن فيه استدلال کرد.
استدلال به صدر و ذيل آيه شريفه
و گفتيم که مدعي حرمت تلقيح ميتواند در اين آيه شريفه، هم به صدرش استدلال کند و هم به ذيل آن، و در جلسه گذشته فرقي را هم ذکر کرديم و گفتيم اگر بخواهيم به صدر آيه استدلال کنيم بايد اين حذف المتعلق يفيد العموم را ضميمه استدلال کنيم ولي اگر بخواهيم به ذيل آيه تمسک کنيم نيازي به ضميمه اين قاعده ندارد.اين ذيل آيه «فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ» که ذلک به صدر آيه ميخورد و ذلک يعني مردان فقط نسبت به ازواج خودشان يا ملک يمين آميزش ميکنند، اگر کسي غير از اين عمل کرد فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (اينها تجاوزکارند). نتيجه اين ميشود که ما اگر بخواهيم ذيل آيه شريفه را با توجه به صدر آيه معنا کنيم و صدر آيه هم مربوط به زنا است ذيل آيه معناي محدودي پيدا ميکند.
بيان روايتي در باب استمناء
اما – در آن جلسه گفتم که در ذهن بنده است که روايتي در باب استمناء وجود دارد که بنده روايت را پيدا کردم – در باب حرمت استمناء که يک مطلبي است که تقريباً اتّفاقي است – البته در ميان فقهاء داشتيم که گفته اند استمناء اختياراً جايز است اما نود درصد فقهاء استمناء را حرام ميدانند بلکه از گناهان کبيره هم ميدانند – وقتي به استمناء ميرسند بحث در اين است که دليل بر حرمت استمناء چيست؟دليل روايي، آن روايتي بود که در بحث هاي گذشته خوانديم که «کل ما أنزل رجل من مائه من هذا و شبهه فهو زنا» از امام سؤال کرده بود که «الرجل ينکح البهيمة» مردي با بهيمه اي وطي ميکند «او يدلک» - که ديگر ندارد او يدلک البهيمة – آيا جايز است يا نه؟ که هم در ينکح البهيمة و هم در دلک انزال ماء است و امام در جواب فرمود «کل ما انزل رجل من مائه من هذا و شبهه فهو زنيً» اگر مرد ماء خود را انزال کند از طريق نکاح بهيمة و دلک و شبيه اينها آن هم زناست، که ما «فهو زني» را معنا کرديم يعني چه.
روايت حرمت استمناء
اما در روايتي وارد شده که يکي از اصحاب امام صادق (ع) از حضرت سؤال کرد که «بيّن لي من القرآن»، براي حرام بودن استمناء، از قرآن براي ما دليل بياوريد. حضرت به همين ذيل آيه تمسک ميکند. «فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ» اين روايت در ج 28، وسائل الشيعه چاپ آل البيت، کتاب الحدود، ص 364، باب سوم از ابواب نکاح بهائم، حديث چهارم «احمد بن محمد بن عيسي في نوادره – يعني کتابهاي روايي که رواياتي را که در کتاب روايي ديگر نيست جمع کرده، تفسيرهاي ديگري هم براي نوادر وجود دارد – عن أبيه قال سئل الصادق(ع) عن الخضخضة – خضخضة همين استمناء است، حضرت فرمود گناه بزرگي است – قد نهي الله عنه في کتابه – خداوند در قرآن نهي کرده است – و فاعله کناکح نفسه – و فاعلش مثل کسي است که با خودش وطي کند – ولو علمت بما يفعله ما أکلت معه – اگر بداني آنچه را که او انجام ميدهد حقيقتش چيست با او سر سفره غذا نمينشستي – فقال السائل فبيّن لي يابن رسول الله من کتاب الله فيه، فقال قول الله عزّ و جل فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ» ذيل آيه دلالت بر اين دارد که مرد از نظر حفظ الفرج فقط ميتواند با حليله خود ارتباط داشته باشد و در رابطه با حليله خودش اگر انزالي از او صادر شد اين مانعي ندارد، اما ما وَراءَ ذلِکَ، يعني اگر يک مردي با زن اجنبيه يا با بهيمه يا مردي خودش به تنهايي بخواهد استمناء کند، امام ميفرمايد «فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ و هو مما وراء ذلک» يعني اين استمناء از مصاديق وراء ذلک است. در ادامه دارد: «فقال الرجل ايما اکبر الزنا او هي – از امام سؤال کرد که آيا زنا بدتر است يا خضخضة – فقال هو ذنب عظيم – اين استمناء گناه عظيمي است – قد قال القائل بعض الذنب أهون من بعض – امام فرمودند بعضي ميگويند که گناهي از گناه ديگر کوچکتر است «و الذنوب کلها عظيم عند الله» گناه همه اش بزرگ است. اين بحثي است که در مباحث عدالت مطرح ميشود که آيا ميتوانيم گناهان را به دو بخش کبيره و صغيره تقسيم کنيم؟ برخي گفته اند تمامي گناهان گناه کبيره است، هر ذنبي، ذنب عظيم است، اين روايت هم مؤيد آن است «الذنوب کلها عظيم عند الله لانّها معاصي و ان الله لا يحب من العباد العصيان» خداوند هم عصيان را دوست ندارد.شاهد بحث در روايت
شاهد ما صدر روايت است که در اين روايت امام به «فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ» براي حرمت استمناء استدلال کرده است. آيا ما ميتوانيم از «فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ» حرمت لواط را هم استفاده کنيم ولو در حرمت لواط انزال هم نباشد؟ اگر کل آيه را روي قاعده اشتراک گفتيم اين «الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» اختصاص به رجال ندارد و در مورد نساء هم مطرح ميشود، آيا ميتوانيم بگوييم مساحقه را هم شامل ميشود؟ که ممکن است کسي استفاده کند که با توجه به اين ذيل آيه، زنا، لواط، تفخيذ، استمناء، لمس نامحرم و نگاه ميشود مصداق براي فمن ابتغيٰ وراء ذلک، و تا جايي که بگوييم شامل اجاره رحم هم بشود – اجاره رحم اين است که نطفه زوج را با تخمک زوجه شرعي خودش تلقيح ميکنند، منتهي چون رحم اين زن قابليت تحمل را ندارد، اين نطفه ترکيب شده را داخل در رحم ديگري قرار ميدهند و رحم ديگري را اجاره و عاريه ميکنند براي اين کار. قد يقال بر اينکه ذيل آيه ميگويد تمام اينها اشکال دارد، ميگويد اگر زن اجازه داد که نطفه اجنبي در رحم او قرار داده شود ميشودفَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ.آن طرف قضيه، مردي انزال کرده و رفته و ماء را در اختيار مرکزي قرار داده، اين را در رحم اجنبيه قرار داده اند، نميتوانيم بگوييمفَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ شامل مرد ميشود، اما اگر گفتيم آيه اختصاص به رجال ندارد و شامل نساء هم ميشود و در مورد نساء بگوييمحَافِظُونَ، فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَيعني اجازه دهد نطفه غير در رحم او قرار داده شود و نتيجه اين ميشود که اين کار حرام است و جايز نيست.
نظر استاد
به نظر ما ذيل آيه با توجه به استدلالي که امام به آن کرده است بسيار محکم است. و ميتوان به آن استدلال کرد. دو آيه ديگر هم براي اين مدعا وجود دارد که ببينيم که آن دو آيه هم دلالتش تام است يا نه؟
نظری ثبت نشده است .