موضوع: تلقیح مصنوعی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۲۱
شماره جلسه : ۱۷
چکیده درس
-
تمسک به روایات سقط جنین
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي صور نادر الوقوع و فرضي
بررسي برخي از صور تلقيح را ملاحظه فرموديد و حکمش را هم بيان کرديم. صور ديگري هم وجود دارد که شايد بسيار نادر الوقوع باشد و يا اصلا واقع نشود. مثلا اين فرض هست که اگر تلقيح از مني مرد و تخمک يک حيواني تشيکل شود، بعد اين را در مهبل يک انسان يا حيوان ديگري قرار دهند، آيا اين جايز است يا نه؟ باز هم به استناد آن ادله بايد در اينجا اظهار نظر کرد.بررسي طبق روايات
اگر دليل روايات باشد، روايات تماما در مورد نطفه و تخمک انسان است. در روايات هيچ موردي نداريم که اگر از تخمک حيواني استفاده شد آيا جايز است يا جايز نيست. «من اقر نطفته في رحم يحرم عليه» ظهور بسيار روشني دارد در آنجايي که دو طرف -يعني مني و تخمک هر دو- از انسان باشد، لذا کساني که دليل براي حرمت تلقيح را روايات قرار ميدهند ميگويند اين مورد از مورد روايات خارج است. وقتي خارج شد ميرويم سراغ اصل اولي که در آن اصالة البرائه جاري ميشود.بررسي طبق نظر مختار استاد
اما طبق راهي که ما تا به حال دنبال کرديم اطلاق آيه فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ شامل اين مورد هم ميشود - تأکيد ميکنم در اينجا دقت کنيد؛ خداوند ميتوانست به اينجا که رسيد آيه را تمام کند «وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ». که مؤمنين کساني هستند که حافظ فروج خودشان هستند مگر بر ازواج و ملک يمين، اما اينکه در ذيل آيه دو مرتبه با فاء تفريعيه ضابطه کلي را بيان ميکند و ميفرمايد «فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ»، اين معنايش اين است که اولا وراء ذلک ممکن است يعني وراء اين ارتباط زوج و زوجه، امکان دارد که يک مرد اجنبي بيايد با اين زن و يا تخمک زن ديگري را در رحم اين زن قرار دهند، که ما گفتيم اطلاق آيه تمام اينها را شامل ميشود.از جمله اينها آن است که اگر تخمک حيواني را بخواهد زن در رحمش قرار دهد و بعد از آن با شوهر خود آميزش کند و بچهدار شود. تمام اينها جزو اطلاق فمن ابتغاء وراء ذلک است - خداوند ميخواهد بفرمايد اين طرف حلال اين است، و ما از راه دلالت استثناء و مفهوم حصر ميفهميم که اگر اين ارتباط نباشد حرام است، اما شارع همين مفهوم را ذکر ميکند و آن را منطوقي ميکند تا اصلاً مجالي براي آن نزاعهايي که در اصول وجود دارد نماند - که بعضي قائلند به اينکه اطلاق و تقييد در رابطه با خود منطوق معنا دارد و نميتوان گفت مفهوم اطلاق دارد ومقيد باشد - اين را شارع منطوقي کرده است و فرمودهاند «فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ». اگر زن بخواهد نطفه يا تخمک حيواني را در رحم خود قرار دهد اطلاق آيه اينها را ميگيرد.
صورت ديگر
همچنين امروز در علم پزشکي از گياهان هم استفاده ميکنند که جزئيات آن را درست نميدانيم. کساني که دليل براي حرمت را روايات قرار ميدهند و ميگويند روايات ميگويد که بايد دو طرف انسان باشد و ظهور در اين دارد و اگر يک طرف آن غير انسان شد از مورد روايات خارج است لذا اصالة البرائة جاري ميکنند. اما ملاحظه ميفرماييد که اين صورت هم به نظر ما در اطلاق آيه داخل است.بررسي بحث از طريق مقاصد الشريعة
ما نميخواهيم وارد بحثي به نام مقاصد الشريعه شويم، - که نميدانم به آن اشاره کرده ام يا نه - ، علماي اهل سنت به اين بحث مقاصد الشريعه خيلي پرداختهاند. مقاصد الشريعه يعني هدف خداوند از تشريع اين قوانين چه بوده است و چه غايتي را دنبال ميکرده و آن غايت را در استنباط و اجتهاد داخل ميدانند. البته مقداري از آن در فقه ما هم هست، مثلاً در آنجايي که فرض کنيد علت منصوص داريم، اينها در مقاصد الشريعه ميگويند ما مقصد و غايت را پيدا کنيم.مثلاً ميگويند يکي از اهداف شارع از تشريع قوانين حفظ نسل است، يعني به همين شکل انساني، به طوري که پدر و مادر معين باشد اگر تلقيحي امکان داشته باشد که از بعضي از آيات قرآن چه بسا اشعاري به اين معنا باشد «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»، و مسير خلقت انسان که از کجا شروع ميشود و در کجا قرار ميگيرد و چند وقت ميماند و تا برسد به انساني که متولد ميشود، اين را ذکر ميکند. از آن استفاده ميشود که راههاي ديگر هم ممکن است وجود داشته باشد اما احسن تقويم نيست.
هدف شارع اين است که انسان از راه احسن تقويم متولد شود و راهش فقط ارتباط زوج و زوجه است. حتي بعضيها در همين جا جمود ميکنند و ميگويند فقط هم از راه طبيعي جائز است. اما فقهاي ما ميفرمايند نه اگر از راه ديگري هم باشد حلال است. فرض کنيد زن، نطفه شوهرش را که او عزل کرده بردارد و در رحم خود قرار دهد و بچهدار شود اين مانعي ندارد، اما همين راه باشد. اگر ما تخمک حيوان و يا گياهي را بخواهيم بياوريم چه بسا با اين غرض منافات داشته باشد اما نميخواهم بگويم که دليل است.
خواستگاه بحث مقاصد الشريعة
عرض کردم که اهل سنت خيلي به بحث مقاصد الشريعه پرداخته اند و به عنوان علم مطرح کردهاند. شما در علم اصول موضوع، تعريف، غايت، مسائل و... را بيان ميکنيد و اينها هم در علم مقاصد الشريعة تمام اينها را بيان ميکنند. بعضي از محققين ما ميگويند اولين کتابي که در بحث فقه نوشته شده است، توسط شيخ مفيد نگارش يافته است و از نظر تصنيفي ما را مقدم ميدانند. اما اصول فقهي را که امروزه ما داريم چهارچوبش شبيه به اهل سنت است اما محتواي آن زمين تا آسمان متفاوت است. آنها بحث اجماع و قياس دارند ما هم داريم.تمام اين مباحث الفاظ که مطرح ميشود را ما داريم، اما اين مباني مهمي که بزرگان ما در باب وضع دارند اصلا در کلمات آنها وجود ندارد. در مباحث مقاصد الشريعة، که ما هم در فقه خودمان گاهي اوقات فقها تعبير ميکنند به «ذوق فقهي» «مذاق شرع»، اينها با مقاصد الشارع دور نيست، اما اينها را بايد يک کنکاشي کرد و به نتيجههاي روشني رساند. ميخواستم اشاره کنم که شارع چه بسا ميخواهد از اين راه اين نسل ادامه پيدا کند.
اگر کسي گفت ما از ادله استفاده ميکنيم که ادامه نسل از راههاي ديگري هم ممکن است، مثلاً ممکن است نطفه مرد را بگيرند و تخمک اين زن را هم بگيرند - که زن و شوهر شرعياند - اما در دستگاه بگذارند تا آخر و بعد هم بچه اي متولد شود که ظاهرش انسان است که ممکن است بسيار جميل هم باشد، ممکن است قوي و فربه هم باشد و حين ولادت 5 کيلو هم باشد، به حسب ظاهر ممکن است اينطور باشد، اما آن خصوصياتي که در رحم مادر وجود دارد هرگز در او محقق نشده است، و چه بسا شارع فقط آن راه را ميخواهد و بعضي ميگويند از آيات قرآن هم استفاده ميشود.
حکم اين صورتهاي تلقيح
کساني که دليل خودشان را روايات قرار ميدهند، نميتوان از روايات حرمت اينها را استفاده کرد؛ آنجايي که يک طرف تخمک حيوان يا تخمک گياه باشد يا مني حيوان باشد، اما اطلاق آيه شريفه تمام اين موارد را حرام ميداند.بررسي صورت ديگري از تلقيح
در صورت قبلي که گفتيم اگر در خارج نطفه مرد را به تخمک زني که زوجه اين مرد نيست تلقيح کردند، گفتيم نسبت به اين تلقيح خارجي اگر ما باشيم و روايات و از روايات نسبت به رحم الغاء خصوصيت کنيم و بگوييم من اقر نطفته في رحم يحرم عليه، رحم خصوصيت ندارد آنچه که روايات ميگويند اين است که نطفه مرد با تخمک زني که زن او نيست بخواهد تلقيح شود، همين تلقيح خارجي هم حرام است. اما عرض کرديم که فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ شامل اين نميشود. يک بحث اين است که حالا که اين نطفه تلقيح شد، آيا ميشود آنرا در رحمي قرار دهيم، ميخواهد رحم زن صاحب مني باشد يا رحم اجنبيه باشد؟حکم اين صورت
برخي ميخواهند بفرمايند که همان طوري که در باب زنا بعد از آن که تلقيح بين ماء و تخمک تحقق پيدا کرد سقط جنين جايز نيست، کاشتن اين نطفه در رحم هم جايز است، يا اينجا رحم هم مثل دستگاه ميماند چطور بعد از تلقيح ميتوانند در دستگاه قرار دهند تا تبديل به انسان شود، قرار دادن آن در رحم هم اشکالي ندارد.نظر استاد
طبق مبنايي که ما دنبال کرديم اينجا هم حرام است. ما گفتيم اگر زن رحم خود را در اختيار مني غير شوهرش يا تخمک ديگري که مني شوهرش با آن تلقيح شده باشد ولو آن زن، هووي زن باشد قرار دهد، اين ميشود «فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ»، اطلاق آيه تمام اينها را ميگيرد و اين ميشود حرام.نقد دليل قول مخالف
اما دليل اينها که ميگويند چطور در باب زنا سقط جايز نيست اينجا هم بگوييم قرار دادن آن در رحم ديگري جايز است. به نظر ميرسد که مغالطه آشکاري در اينجا وجود دارد و آن اين است که اگر نطفه تلقيح يافته، در رحمي قرار گرفته باشد اينجا سقطش جايز نيست، اما بحث ما اين است که هنوز در رحمي قرار نگرفته، چه دليلي دارد که ما اين را در رحمي قرار دهيم؟ اگر بگوييد که عنوان قتل را دارد ميگوييم ما نميخواهيم او را از بين ببريم.نقد تمسک به روايات سقط جنين
ما در باب سقط جنين يک روايتي داريم که از امام(ع) سؤال ميکند که زني حامله است و داروئي ميخورد که اين بچه خود را بياندازد آيا جايز است يا نه؟ امام(ع) ميفرمايند جايز نيست و اگر اين کار را کرد از ديه ارث نميبرد «لانها قتلته»، چون اين زن بچه را از بين برده و قاعده داريم که قاتل ارث نميبرد. برخي ميآيند و از اين دليل الغاء خصوصيت ميکنند و ميگويند اگر در دستگاهي بين نطفه و تخمکي تلقيح کردند اين هم قتل است و حرام. اگر کسي اين الغاء خصوصيت را بپذيرد و بگويد که سقط جنين حرام است ولو در رحم نباشد، اما باز هم آنچه که ما دنبال آن هستيم اين است که آيا حفظ اين واجب است يا نه و چه دليلي داريم که او را حفظ کنيم؟عدم ملازمه ميان سقط جنين و حفظ جنين
بنابراين نبايد فکر کنيم که بين اين دو ملازمه است. قتل حرام است و حفظش هم واجب نيست. زن ايامي که حمل دارد آنچه که بر او حرام است کشتن جنين است، اگر بخواهد کاري کند که قتل بچه به کار او مستند شود حرام است. اما آيا حفظ آن هم واجب است؟ نه. دليل ميگويد که قتل نفس محترمه حرام است، اما اين نطفه که چهار سلول شده است عنوان محترم را ندارد. و اينکه بگوييم قتل حرام است پس ميشود در رحم زن ديگري قرار داد اين ملازمه اي ندارد.اتمام بحث حکم ضرر تلقيح
تا اينجا بحث صور تلقيح از نظر حکم تمام شد و بحمد الله بحث مفصلي شد و آن مقداري که ممکن بود جوانب را توضيح داديم. بحث دوم اين است که بچه اي که متولد ميشود بچه چه کسي است؟
نظری ثبت نشده است .