موضوع: تلقیح مصنوعی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۲۲
شماره جلسه : ۱۸
چکیده درس
-
تعیین ولدین ولد تلقیحی
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي تعيين ابوين ولد تلقيحي
بعد از اينکه احکام صور تلقيح را بيان کرديم، بحث ديگري که هست اين است که اين بچه که در اثر تلقيح صناعي متولد ميشود از نظر ابوين چه حکمي دارد؟بررسي تعيين پدر ولد تلقيحي
در آنجايي که تلقيح بين نطفه زوج و تخمک زوجه است، هيچ ترديدي وجود ندارد که پدر او همان کسي است که صاحب نطفه است و مادرش هم صاحب تخمک است و در آنجايي که اين زن، نطفه شوهر خود را در رحم خود بريزد، اينجا هم پدر اين بچه صاحب نطفه است و مادرش هم صاحب تخمک. به عبارت ديگر، در باب نسب يک حقيقت شرعيه يا يک معناي اصطلاحي شرعي نداريم، بلکه در نسب بايد به عرف مراجعه کنيم. از مصاديق واضح عرف همين است که ميگويد صاحب نطفه، عنوان والد را دارد و ديگري و رحم و صاحب تخمک، عنوان مادر را دارد. در اين صورت بحثي وجود ندارد.صورت مورد بحث
آنچه که مورد بحث است اين است که اگر نطفه زوج و تخمک زوجه خودش را تلقيح کنند و در رحم زن ديگري بگذارند - ميخواهد زوجه دوم مرد باشد يا يک زن اجنبيه باشد - اينجا بايد بررسي کنيم که مسئله ابوين چگونه است. و هکذا آنجايي که نطفه، نطفه اجنبي است و آن را در رحم زن اجنبيه قرار دهند.بررسي حقيقت شرعيه در باب نسب
در شريعت يک معناي خاص شرعي براي نسب نداريم، فقط در باب ولد الزنا از ولد الزنا نسبت به پدر و مادر او نفي نسب شده است. و همچنين قاعده اي داريم به نام الولد للفراش ، که در آنجايي که زني با مردي ارتباط نامشروعي پيدا کرد، بعد در فراش زوج خودش بچه اي از او متولد شد، اينجا شارع گفته است الولد للفراش - که توضيح فراش را بيان ميکنيم - . اما هيچکدام از اينها - چه باب زنا و چه قاعده الولد للفراش - نمي توانيم استفاده کنيم که نسب در شرع يک معناي خاص دارد. بلکه همان معناي عرفي را دارد؛ که عرف ميگويد صاحب نطفه عنوان پدر را دارد. در ما نحن فيه که بحث تلقيح مصنوعي است، بحث زنا وجود ندارد، نطفه يک مردي را برداشتهاند و در رحم يک زن اجنبيه قرار دادهاند. زنا که نيست تا بگوييم در شريعت از ولد الزنا نفي نسب شده است، البته روي قول مشهور فقها و الا اجماعي نيست. ولد الزنا نيست و صاحب نطفه مشخص است و عرف، صاحب نطفه را پدر ميداند. قاعده کلي همين است الا در مسئله زنا.بررسي تعيين مادر ولد تلقيحي
اما از جهت مادر بحثي وجود دارد که آيا آن کسي که صاحب تخمک است و در خلقت تکويني اين بچه دخيل است، آيا او عنوان مادر را دارد يا مادر يعني کسي که بچه از او متولد شده است، ميخواهد تخمک براي زني که بچه از او متولد شده است باشد يا نباشد.فرمايش مرحوم خوئي(ره)
اينجا مقداري بين بزرگان اختلاف نظر وجود دارد؛ کساني مثل مرحوم آقاي خوئي به استناد آيه دوم سوره مجادله «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلا اللائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ». ميفرمايد مادر، کسي است که بچه از او متولد شده است. در اين آيه شريفه دارد «إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلا اللائِي وَلَدْنَهُمْ»، مادر اينها نيستند مگر کساني که اينها را بوجود آورده و متولد کردهاند. اگر تخمک زن ديگري را در رحم اين زن قرار دادند و شوهر اين زن با اين زن آميزش کرد و اين زن بچه دار شد، چون بچه از اين زن متولد شده است اين زن مادر اين بچه ميشود. اينجا بيان استدلال را عرض کرديم که آيه به صورت حصر بيان ميکند، ميفرمايد مادران اينها نيستند مگر زنهايي که اينها را متولد کردهاند. پس نتيجه اين ميشود که مادر، کسي است که بچه از او متولد ميشود.نقد فرمايش مرحوم خوئي(ره)
به نظر ميرسد که استدلال به اين آيه شريفه قابل جواب باشد و جوابش هم روشن است. آيه در اين مقام است که در زمان جاهليت مردها به زنهاي خود ميگفتند «ظَهرک کظهر اُمّي»، زن خود را به ديده مادر نگاه ميکردند. در آيه ميفرمايد کساني که زنهاي خود را ظهار ميکنند - در لمعه خوانديد که مرد به زنش ميگويد «ظهرک کظهر اُمّي»، ظَهر به معناي پشت است، يعني همان طوري که ظهر اُم براي من حرام است، از حالا به بعد هم تو براي من حکم مادر من را داري و تو هم براي من حرام ميباشي - ، آيه ميگويد مادر شما کسي است که شما را متولد کرده است و در مقابل مسئله ظهار است، نه اينکه آيه بخواهد بفرمايد که تا قيامت، مادر کسي است که بچه از او متولد ميشود. و اصلا در آن زمان راهي غير از اين نبوده و ولادت تنها راهي بوده است که انسان بفهمد اين زن مادر بچه است.جواب دوم به مرحوم خوئي
و جواب دوم اين است که اگر مادري مرد، بچه اي در شکم داشت، اين بچه را مادر متولد نکرد و شکم مادر را پاره کردند و بچه را زنده بيرون آوردند، اين را مادر ديگر بدنيا نياورده و ولادت نيست. ولادت خروج از موضع طبيعي است. اگر به لغت هم مراجعه کنيد ولادت را خروج شيء از موضع طبيعي معنا ميکند. آنجايي که از موضع طبيعي نباشد اگر به عرف بگوييم، عرف ميگويد بچه اين زن است، اما ولادت نيست و معلوم ميشود ولادت اينجا نقشي ندارد. جواب اصلي جواب اول است که آيه اصلاً در مقام بيان ام و اينکه ام کيست، نيست.نتيجه بحث و نظر استاد
نتيجه ميگيريم که همان که از نظر تکويني در تکون اين بچه دخالت دارد تخمک است و اصلا نطفه و تخمک زن را بگيرند و در دستگاه بگذارند تا بچه بوجود بيايد. باز هم پدر و مادر مشخص هستند. نکته ديگر در باب دم نفاس است که دم ولادت است و بعضي از آقايان قائلند که اگر زني را سزارين کردند دم نفاس نيست و دم ولادت نيست و ولادت خروج از موضع طبيعي را ميگويند. اين يک اجمالي بود که دنباله آن را فردا عرض ميکنم.
نظری ثبت نشده است .