موضوع: صلاة المسافر (9)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱/۱۵
شماره جلسه : ۱۸۸
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
توضیحی درباره «اصول متلقاة»
-
توضیحی درباره «اجماع»
-
دلیل سوم: روایات
-
بررسی دو جهت در روایات مذکور
-
بررسی جهت اول
-
بررسی جهت دوم
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۶
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۸
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۵
-
جلسه ۲۲۶
-
جلسه ۲۲۷
-
جلسه ۲۲۸
-
جلسه ۲۲۹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه مباحث گذشته
گفتیم صرف اینکه شخصی سی روز به صورت مردد در مکانی بماند سبب میشود نماز وی قصر شده و سفر وی شود کما اینکه مرور به وطن یا اقامه ده روز چنین است.سه دلیل برای این مسئله ذکر شدهاست که مرحوم بروجردی (ره) در بیان دلیل اول میفرماید: این مطلب از اصول متلقاة است؛ یعنی در کتب معدّه برای نقل الفاظ روایات مأثوره از ائمه(عليهمالسلام)، چنین مطلبی ذکر شدهاست.
توضیحی درباره «اصول متلقاة»
ایشان میفرماید: مسائل علم فقه بر دو قسم است:
الف ـ اصول متلقاة: یعنی عین الفاظی که از ائمه (عليهمالسلام) صادر شدهو اصحاب ایشان آنها را یداً بید نقل نمودهاند تا به دست اقدمین از فقهاء مانند مرحوم شیخ، سلار، صدوق، ابن زهره رحمةالله علیهم و... رسیده است و این فقهاء نیز عین این الفاظ را بدون هیچ تصرفی به عنوان فتوی فقهی در کتب خود ذکر نمودهاند.
ب ـ احکام تفریعیه: یعنی بر اساس اصولی که در کتب اقدمین ذکر شده است، فروعی را ذکر نمودهاند و در نتیجه فقهاء عملاً به تعبیر «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ»[3] عمل نمودهاند؛ مثلاً مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب نهایه اصول متلقاة را بدون هیچ تصرف، اضافه و استنباطی ذکر نمودهاست. اما در کتاب مبسوط ایشان تفریعیات ذکر نمودهاست. کما اینکه در بحث قصد إقامه، إقامه ده روز یا إقامه سی روز به صورت مردد از اصول متلقاة است اما جزئیات و خصوصیات از مسائل تفریعیه است.
مرحوم بروجردی (ره) در بحثی دیگر با اشاره به اهمیت اصول متلقاة میفرماید: قدماء همواره اصول متلقاة را از سایر مطالب جدا میکردند تا جاییکه اگر فقیهی در کتاب خود که معدّ برای اصول متلقاة بود، در کنار اصول متلقاة تفریعی را ذکر کرده بود ازآن کتاب اعراض میکردند.
در مقابل کتبی که برای ذکر اصول متلقاة تهیه شدهاست مانند نهایه، هدایه، مراسم، غنیه و... برخی کتب دیگر مانند مبسوط وجود داشت که آنها مخصوص ذکر مسائل تفریعی بودند.
ایشان در ادامه دو نتیجه میگیرند: الف ـ اگر مسئلهای در کتب معدّ برای اصول متلقاة ذکر شده بود لازم نیست بر طبق آن روایتی در کتب اربعه وارد شده باشد.
ب ـ اجماع و شهرت ولو نزد قدماء، در مسائل تفریعی مفید فائده نبوده و کاشف از قول معصوم (عليهالسلام) نیست. در مقابل اگر اصول متلقاة اشتهار در کتب مذکور داشتند کافی است. البته مقصود از اشتهار آن شهرت معهود نیست بلکه اگر در سه یا چهار کتاب نیز ذکر شده باشد کفایت میکند.
برای نمونه در مسئله معاطاة مرحوم شیخ (ره) میفرماید: چون اجماع بر عدم لزوم معاطاة وجود دارد پس معاطاة لازم نیست. مرحوم بروجردی (ره) در اشکال میفرماید: لزوم و عدم لزوم معاطاة از اصول متلقاة نبوده و در کتب معده برای بیان اصول ذکر نشدهاست لذا ادعای اجماع در مورد آن ادعائی لغو است.
البته این مطلب مسئلهای اجتهاد نیست تا بگوئیم میتوان پذیرفت یا خیر؟! این مسئله با تتبع تاریخی دقیق حاصل میشود لذا لازم نیست بگوئیم مبنایی به اسم اصول متلقاة وجود دارد یا خیر؟! کما اینکه کسی نمیگوید به چه دلیل کتاب نهایه مرحوم شیخ (ره) برای فتوی و کتاب مبسوط ایشان برای استدلال میباشد.
بله اگر گفته شود که بنای مرحوم صدوق (ره) تنها ذکر اصول متلقاة نبوده و در برخی موارد تفریعاتی را نیز ذکر نمودهاست باید کتب ایشان تتبع شود. در هر صورت به نظر ما کلام ایشان محکم است.
یکی از نتایج این مطلب، کنار رفتن اجماع و شهرت حتی نزد قدماء در مورد مسائل تفریعی است. جای تعجب است که چرا برخی تلامذه مرحوم بروجردی (ره) مانند مرحوم امام (ره) و مرحوم والد ما (ره) با وجود چنین مبنائی شهرت را پذیرفته و آنرا در مسائل تفریعی معیار قرار دادهاند.
توضیحی درباره «اجماع»
البته صرف اینکه مسئله محل بحث از اصول متلقاة است مجالی برای مطرح شدن بحث اجماع را باقی نمیگذارد. اما اگر شخصی اصول متلقاة را از لحاظ صغری یا کبری نپذیرفت میتواند به دلیل مذکور استناد نماید.
ضمن اینکه بسیار محتمل و قوی است که بگوئیم اجماع مذکور مدرکی است و مدرک آن روایاتی است که در این مسئله وجود دارد. لذا طبق قول مشهور به این اجماع نمیتوان تمسک نمود.
دلیل سوم: روایات
به نظر ما عمده این روایات صحیح هستند و ضمن اینکه اگر نگوئیم این روایات در حد تواتر هستند لااقل در حد استفاضه میباشند. روایات متعددی در این مسئله وجود دارد که به برخی ازآنها اشاره میکنیم:
روایت اول: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنْ شِئْتَ فَانْوِ الْمُقَامَ عَشْراً وَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ الْمُقَامَ فَقَصِّرْ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ شَهْرٍ فَإِذَا مَضَى لَكَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ.[6]
روایت از لحاظ سندی کاملاً صحیح است. امام (عليهالسلام) میفرمایند: اگر خواستی قصد اقامت ده روز داشته باش و نماز را تمام بخوان. در غیر این صورت تا یک ماه نماز را قصر بخوان. اما زمانیکه از یک ماه گذشت نماز را باید تمام بخوانی.
روایت دوم: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُسَافِرِ يَقْدَمُ الْأَرْضَ فَقَالَ إِنْ حَدَّثَتْهُ نَفْسُهُ أَنْ يُقِيمَ عَشْراً فَلْيُتِمَّ وَ إِنْ قَالَ الْيَوْمَ أَخْرُجُ أَوْ غَداً أَخْرُجُ وَ لَا يَدْرِي فَلْيُقَصِّرْ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ شَهْرٍ فَإِنْ مَضَى شَهْرٌ فَلْيُتِمَّ وَ لَا يُتِمَّ فِي أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةٍ إِلَّا بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ ـ وَ إِنْ أَقَامَ بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ خَمْساً فَلْيُتِمَّ.[7]
روایت از لحاظ سند معتبر است. در روایت درباره شخصی که وارد محلی میشود سوال شدهاست. امام (عليهالسلام) میفرمایند: اگر در ذهن این شخص قصد اقامت ده روز در آن مکان وجود دارد باید نماز را تمام بخواند. اما اگر نداند چه روزی میخواهد از شهر خارج شود تا یک ماه باید نماز را قصر بخواند. ولی پس از طی شدن یک ماه باید نماز را تمام بخواند.
ذیل روایت در مورد مکه و مدینه است. حضرت (عليهالسلام) میفرمایند: اگر شخص در مکه و مدینه پنج روز ماند باید نماز را تمام بخواند. قبلاً بحث از این روایت را مطرح نمودهو گفتهایم باید روایت حمل بر استحباب شود یعنی هر چند قصر و اتمام در مکه و مدینه اختیاری است اما اگر پنج روز ماند مستحب مؤکد است که نماز را تمام بخواند. مرحوم صاحب وسائل (ره) نیز میفرماید: در این مورد روایت وجود دارد.[8]
روایت سوم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا عَزَمَ الرَّجُلُ أَنْ يُقِيمَ عَشْراً فَعَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ إِنْ كَانَ فِي شَكٍّ لَا يَدْرِي مَا يُقِيمُ فَيَقُولُ الْيَوْمَ أَوْ غَداً فَلْيُقَصِّرْ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ شَهْرٍ فَإِنْ أَقَامَ بِذَلِكَ الْبَلَدِ أَكْثَرَ مِنْ شَهْرٍ فَلْيُتِمَّ الصَّلَاةَ.[9]
روایت چهارم: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ قَدِمَ بَلْدَةً إِلَى مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَكُونَ مُقَصِّراً وَ مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُتِمَّ فَقَالَ إِذَا دَخَلْتَ أَرْضاً فَأَيْقَنْتَ أَنَّ لَكَ بِهَا مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ وَ إِنْ لَمْ تَدْرِ مَا مُقَامُكَ بِهَا تَقُولُ غَداً أَخْرُجُ أَوْ بَعْدَ غَدٍ فَقَصِّرْ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَنْ يَمْضِيَ شَهْرٌ فَإِذَا تَمَّ لَكَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ وَ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ سَاعَتِكَ.[10]
بررسی دو جهت در روایات مذکور
جهت دوم: در اکثر این روایات تعبیر «ثلاثین یوماً» و در یک روایت تعبیر «عشرة ایام» برای قصر خواندن نماز وارد شده است.
بررسی جهت اول
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ قَالَ: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الْمُسَافِرِ إِنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِإِقَامَةِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ قَالَ فَلْيُتِمَّ الصَّلَاةَ فَإِنْ لَمْ يَدْرِ مَا يُقِيمُ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ فَلْيَعُدَّ ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ لْيُتِمَّ وَ إِنْ كَانَ أَقَامَ يَوْماً أَوْ صَلَاةً وَاحِدَةً فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ بَلَغَنِي أَنَّكَ قُلْتَ خَمْساً فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ قَالَ أَبُو أَيُّوبَ ـ فَقُلْتُ أَنَا جُعِلْتُ فِدَاكَ يَكُونُ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَيَّامٍ قَالَ لَا.[11]
روایت مذکور با روایت شانزدهم این باب ـ ما به عنوان روایت دوم در اینجا ذکر نمودیم ـ بسیار نزدیک هم است و چه بسا یک روایت باشند چون اولاً راوی محمد بن مسلم و مروی عنه امام صادق (عليهالسلام) است و ثانیاً تعبیر «إِنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِإِقَامَةِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ» در هر دو وارد شدهاست.
با توجه به اینکه در روایات زیادی تعبیر «شهر» و در این روایت تعبیر «ثلاثین یوماً» وارد شدهاست از راه نص و ظاهر وارد شده و میگوئیم: مراد از شهر، سی روز است. قرینه تفسیر مذکور این است که در اصول متلقاة تعبیر به سی روز وارد شده است.
بررسی جهت دوم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ الْبَلْدَةَ فَقُلْتَ الْيَوْمَ أَخْرُجُ أَوْ غَداً أَخْرُجُ فَاسْتَتْمَمْتَ عَشْراً فَأَتِمَّ.[12] سند روایت معتبر است و در آن امام میفرمایند: اگر ده روز را به صورت تردید گذراندی باید نماز را تمام بخوانی.
مرحوم صاحب جواهر (ره) ذیل این روایت میفرماید: با توجه به روایات مستفیضهای که در این مسئله وجود دارد، این خبر واحد تاب مقاومت در مقابل آنها را ندارد لذا باید کنار گذاشته شود.[13]
مرحوم صاحب وسائل (ره) ذیل این روایت میفرماید: یک روایت با همین سند وجود دارد که در آن تعبیر «شهر» وجود دارد. روایت اول باید حمل به موردی شود که قصد اقامت ده روز دارد و روایت دوم باید حمل بر موردی شود که چنین نیتی در کار نیست.[14]
به نظر ما حمل مذکور صحیح نیست برای اینکه این حمل در موردی است که دو روایت وجود داشته باشد؛ حال آنکه در محل بحث یک روایت به دو نقل از مرحوم شیخ (ره) در دو کتاب تهذیب و استبصار وجود دارد که مرحوم صاحب وسائل (ره) نیز به این مطلب اشاره دارند.
در نهایت یا باید بگوئیم نقل «عشراً» اشتباه و نقل «شهراً» صحیح است. یا باید گفت حجت مردد میان این دو تعبیر است و نمیدانیم امام (عليهالسلام) «عشراً» و یا «شهراً» را فرمودهاند در نتیجه این روایت باید کنار گذاشته شود.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. العناوين الفقهية، ج، ص: 17.
[2]. قاعدة لاضرر و لاضرار، ص: 23 به نقل از مرحوم مراغی.
[3]. وسائل الشيعة، ج27، ص: 62.
[4]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج، ص: 315.
[5]. «بَابُ أَنَّ الْمُسَافِرَ إِذَا نَوَى الْإِقَامَةَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ الْإِتْمَامُ فِي الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ اعْتُبِرَتِ الْمَسَافَةُ فِيمَا بَعْدَهَا وَ إِذَا تَرَدَّدَ فِي الْإِقَامَةِ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَصْرُ إِلَى ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّمَامُ وَ لَوْ صَلَاةً وَاحِدَةً وَ حُكْمِ إِقَامَةِ الْخَمْسَة» وسائل الشيعة، ج8، ص: 498.
[6]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 499.
[7]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 502.
[8]. «أَقُولُ: يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى جَوَازِ الْإِتْمَامِ بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ مِنْ غَيْرِ نِيَّةِ إِقَامَةِ خَمْسَةٍ بَلْ عَلَى اسْتِحْبَابِ الْإِتْمَامِ فِيهِمَا فَلَا إِشْكَالَ هُنَا.» وسائل الشيعة، ج8، ص: 502.
[9]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 502.
[10]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 500.
[11]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 501.
[12]. وسائل الشيعة، ج8، ص: 502.
[13]. «فما فيخبر حنان عن أبيه عن الباقر (عليه السلام) «إذا دخلت البلدة فقلت: اليوم أخرج أو غدا أخرج فاستتممت عشرا فأتم»لا ينبغي الالتفات اليه.» جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج، ص: 316.
[14]. «وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى بِهَذَا الْإِسْنَادِ فَاسْتَتْمَمْتَ شَهْراً فَأَتِمَّ. أَقُولُ: الرِّوَايَةُ الْأُولَى مَخْصُوصَةٌ بِمَنْ نَوَى الْعَشَرَةَ وَ الثَّانِيَةُ بِمَنْ لَمْ يَنْوِ لِمَا مَضَى وَ يَأْتِي.» وسائل الشيعة، ج8، ص: 502.
نظری ثبت نشده است .