موضوع: صلاة المسافر (9)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱/۲۵
شماره جلسه : ۱۹۷
-
الحاق یا عدم الحاق مسئله محل بحث به وطن
-
کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
-
بررسی کلام مرحوم محقق خوئی (ره)
-
اشکال و جواب
-
ادامه بررسی کلام مرحوم محقق خوئی (ره)
-
طلیعه بحث جدید: احکام مسافر
-
قصر نمازهای چهار رکعتی
-
سقوط نوافل روز
-
بقاء سایر نوافل
-
اختلافی بودن نافله عشاء
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۶
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۸
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۵
-
جلسه ۲۲۶
-
جلسه ۲۲۷
-
جلسه ۲۲۸
-
جلسه ۲۲۹
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الحاق یا عدم الحاق مسئله محل بحث به وطن
در این مسئله که شخصی ثلاثین یوماً در محلی مردد است و در روز سی و یکم نماز را تمام میخواند اگر انشاء سفر جدید نموده و قصد دارد هشت فرسخ برود گفتیم مسئله حد ترخص مطرح است.به عبارت دیگر حد ترخص از لحاظ ورود و خروج دارای احکامی است؛ مثلاً از لحاظ ورود اگر شخصی در حال سفر به حد ترخص رسید باید نماز را تمام بخواند. یا از لحاظ خروج تا قبل از حد ترخص باید نماز را تمام بخواند و بعد از آن نماز را قصر میخواند.
سوال اصلی این است که احکام مذکور اختصاص به وطن دارد یا در دو مورد دیگر نیز جریان دارد: الف- شخصی که اقامت ده روز دارد. ب- شخصی که سی روز به صورت مردد در مکان باقی ماندهاست.
در مورد الحاق و عدم عدم الحاق محل إقامه سه نظریه وجود دارد: الف- وروداً و خروجاً مانند وطن است. ب- وروداً و خروجاً مانند وطن نیست. ج- وروداً مانند وطن نیست اما خروجاً مانند وطن است.
این مسئله را به تفصیل سابق بر این بحث نمودهایم[1] و هر چند گفتیم مرحوم امام (ره) این مسئله را در اینجا مطرح ننمودهاند اما گویا در ذهن شریفشان این بودهاست که این مسئله در گذشته مطرح شدهاست. یکی از وجوه افتراق عروة و تحریر الوسیلة در این است که مرحوم سید (ره) گاهی برخی مسائل را تکرار میکند اما در تحریر چنین نیست.
مرحوم امام (ره) در آن مسئله میفرماید: در الحاق کسی که اقامت ده روز دارد به وطن تردید و اشکال وجود دارد و احتیاط واجب را جمع بین قصر و اتمام میدانند.[2]
مرحوم سید (ره) در این بحث میفرماید: اقوی الحاق است.[3] ما در آن مسئله کلام مرحوم سید (ره) را تقویت نموده و به این نتیجه رسیدیم که «لایبعد الحاق محل الاقامه بالوطن دخولاً و خروجاً.»
کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
ایشان در ادامه میفرماید: در مورد إقامه روایتی وجود دارد که بر مبنای آن شخصی که در یک شهر به مدت ده یا سی روز میماند به منزله اهل آن شهر محسوب میشود لذا در اقامت ده روز یا شخصی که میداند سی روز در مکانی میماند میتوان قائل به الحاق احکام وطن به آن شد. در این روایات تعبیر «من بقی شهراً بمکة فهو بمنزلة اهله» وارد شدهاست.[4]
ایشان در مورد این تنزیل میفرماید: سلمنا این روایت در مورد مقیم قابل اثبات باشد اما در مورد إقامه سی روز به صورت مردد چنین دلالتی ندارد و این شخص را ملحق به اهل آن مکان نمیکند.[5]
بررسی کلام مرحوم محقق خوئی (ره)
سوال این است که اگر شخصی قصد إقامت ده روز را در مکان داشت آیا حد ترخص دارد یا خیر؟! در پاسخ میگوئیم حد ترخص یا حریم، امری عرفی است و عرف آن را مختص به وطن نمیداند لذا إقامه و محل تردد نیز حد ترخص دارد. کما اینکه وقتی در مورد مفهوم جمله شرطیه بحث میشود، بحث در داشتن مفهوم نیست بلکه بحث در حجیت مفهوم جملات شرطی است.
اما مسئله اصلی این است که آیا احکامی که شارع متعال برای وطن قرار دادهاست در مورد حد ترخص محل إقامه یا محل تردد نیز جریان دارد یا خیر؟!
اشکال و جواب
در پاسخ میگوئیم: اگر موضوع حکم، مطلق حد ترخص باشد اشکال مذکور وارد بود. اما اگر بگوئیم موضوع حد ترخص در وطن است کما اینکه روایات موجود در این بحث نیز مربوط به وطن است مانند «اذا خفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدران فقصر» یا «اذا قدمت من سفرک» پس در نتیجه نمیتوان آنرا به غیر وطن تسری داد کما اینکه جمعی از فقهاء چنین برداشتی را از روایات داشتهاند.
ادامه بررسی کلام مرحوم محقق خوئی (ره)
البته طبق بیانی که سابق داشتیم گفتیم در ترتب احکام حد ترخص نیاز به تنزیل نیز نداریم تا گفته شود تنزیل مذکور در شخصی که سی روز مردد در مکان میماند جریان ندارد؛ به این بیان که تعابیر وارد شده در روایات مانند «إذا سمع الاذان أتم المسافر» در مقام بیان ملاکی عام بوده و از آنها عمومیت استفاده میشود.
برخی میگویند: این تعبیر اختصاص به افرادی دارد که خارج از شهر بوده و قصد دارند داخل وطن شوند لذا در هنگامیکه به وطن خود نزدیک میشوند به محض شنیدن صدای اذان باید نماز را تمام بخوانند. اما ممکن است شخصی بگوید مسافر یکی از مصادیق تعبیر مذکور است لذا ملاک این است که اگر قبل از شنیدن اذان، نماز را قصر میخوانده بعد از آن نماز را باید تمام بخواند.
اشکال دیگر به مرحوم خوئی (ره) این است که ایشان قاعدهای را تأسیس نمود که مطابق آن فرمود: «من کان مکلفاً بالاتمام لاتنقلب وظیفته الی القصر»[6] در حالیکه کلام ایشان با این قاعده سازگاری ندارد چرا که این شخص مکلف به اتمام است.
طلیعه بحث جدید: احکام مسافر
قصر نمازهای چهار رکعتی
اگر شرائط قصر موجود باشد دو رکعت از نماز ظهر و عصر و دو رکعت از نماز عشاء ساقط میشود. ادله این مسئله که آیه شریفه «وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ»[8] باشد پیش از این ذکر شد به این بیان که از تعبیر «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ» به قرینه روایات ذیل آن میگوئیم مقصود وجوب و عزیمت است نه رخصت؛ یعنی باید نماز را شکسته بخواند. علاوه بر آیه شریفه، روایات، اجماع و ضرورت فقه شیعه نیز چنین اقتضائی دارد.
سقوط نوافل روز
روایت دیگر صحیحه حذیفة بن منصور است که در این روایت حضرت میفرمایند: «الصَّلَاةُ فِي السَّفَرِ رَكْعَتَانِ لَيْسَ قَبْلَهُمَا وَ لَا بَعْدَهُمَا شَيْءٌ.»[10]
مرحوم صاحب وسائل (ره) روایاتی را در اعداد فرائض و نوافل ذکر نمودهاند که دال بر این مطلب است و مطابق آن نافله ظهرین در سفر مشروعیت ندارد.[11]
بقاء سایر نوافل
مرحوم محقق نائینی (ره) میفرماید: این روایت اشعار دارد که تمامیت علت برای ثبوت نافله و قصر بودن علت برای سقوط نافله است.[13]
پس نافله صبح و مغرب به این جهت که از روایات استفاده میشود مشروعیت نافله دائر مدار قصر و اتمام است در سفر مشروعیت دارد.
لذا مرحوم سید (ره) در عروه میفرماید: «و لا تسقط نافلة الصبح و المغرب و لا صلاة الليل؛ كما لا إشكال في أنه يجوز الإتيان بغير الرواتب من الصلوات المستحبة.»[14] همچنانکه در سفر نافله صبح و مغرب ساقط نمیشود، سایر نمازهای مستحب نیز چنین است و آنها را نیز میتوان در سفر خواند.
اختلافی بودن نافله عشاء
یکی از ادله سقوط نافله عشاء در سفر اطلاق روایات این باب مانند روایت ابی یحیی حناط است که حضرت میفرمایند: استحباب نافله دائر مدار اتمام و قصر نماز است یعنی اگر نماز را تمام میخوانی نافله را بخوان اما اگر نماز را قصر میخوانی نافله مشروعیت ندارد.
در مقابل مرحوم شیخ طوسی (ره) میفرماید: نافله عشاء ساقط نیست. مرحوم شهید (ره) در ذکری قول مرحوم شیخ (ره) را ذکر و در ابتدا آنرا تقویت و مستند آنرا ذکر نمودهاست. اما در انتها میفرماید: هر چند مستند و روایتی که مرحوم شیخ (ره) به استناد نموده قوی است اما در مقابل قول مرحوم شیخ(ره)، اجماع قرار دارد لذا مشخص میشود فقهاء از این روایت اعراض نمودهاند.
[1]. https://fazellankarani.com/persian/lessons/22875. از جلسه 157 از سلسله دروس نماز مسافر تاریخ 12/3/1399 به بعد.
[2]. «و أما بالنسبة إلى المحل الذي عزم على الإقامة فيه فهل يعتبر فيه حد الترخص فينقطع حكم السفر بالوصول إليه أو لا؟ فيه إشكال، فلا يترك الاحتياط إما بتأخير الصلاة إليه أو الجمع.» تحرير الوسيلة، ج، ص: 256.
[3]. «الأقوى عدم اختصاص اعتبار حد الترخص بالوطن فيجري في محل الإقامة أيضا بل و في المكان الذي بقي فيه ثلاثين يوما مترددا.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج، ص: 137.
[4]. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّةَ- فَإِذَا خَرَجَ إِلَى مِنًى وَجَبَ عَلَيْهِ التَّقْصِيرُ الْحَدِيثَ.» وسائل الشيعة، ج8، ص: 501.
[5]. «و قد عرفت منعه سابقاً و أنّ اعتبار حدّ الترخّص خاص بالوطن لاختصاص دليله به، فلا يشمل المقيم فضلًا عن المتردِّد، فيقصّر من لدن خروجه عن محلّ الإقامة أو مكان التردّد و تلبّسه بالسير خارجاً.بل لو سلّمنا ذلك في المقيم لأجل تنزيله منزلة الأهل في بعض النصوص أخذاً بعموم المنزلة و لا نسلّمه فيه، لضعف دليل التنزيل كما تقدّم في محلّه فلا نسلّمه في المقام، لعدم ورود مثل هذا التنزيل فيه بوجه، فتدبّر جيّداً، و اللّه سبحانه العالم.» موسوعة الإمام الخوئي، ج، ص: 348.
[6]. «أنّ المكلّف بالتمام لا تنقلب وظيفته إلى القصر إلّا بعد قصد ثمانية فراسخ...» موسوعة الإمام الخوئي، ج، ص: 81.
[7]. تحرير الوسيلة، ج، ص: 262.
[8]. نساء، 101
[9]. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ تَطَوُّعاً فِي السَّفَرِ قَالَ لَا تُصَلِّ قَبْلَ الرَّكْعَتَيْنِ وَ لَا بَعْدَهُمَا شَيْئاً نَهَاراً.» وسائل الشيعة، ج4، ص: 81.
[10]. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالا الصَّلَاةُ فِي السَّفَرِ رَكْعَتَانِ لَيْسَ قَبْلَهُمَا وَ لَا بَعْدَهُمَا شَيْءٌ.» وسائل الشيعة، ج4، ص: 81.
[11]. «21- بَابُ سُقُوطِ رَكْعَتَيْنِ مِنْ كُلِّ رُبَاعِيَّةٍ فِي السَّفَرِ وَ سُقُوطِ نَافِلَةِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ خَاصَّةً فِيه» وسائل الشيعة، ج4، ص: 81.
[12]. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي يَحْيَى الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَلَاةِ النَّافِلَةِ بِالنَّهَارِ فِي السَّفَرِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ لَوْ صَلَحَتِ النَّافِلَةُ فِي السَّفَرِ تَمَّتِ الْفَرِيضَةُ.» وسائل الشيعة، ج4، ص: 82.
[13]. «فإنّه يشعر بأنّ التمامية علّة لثبوت النافلة، و منه يعلم إشعاره بأنّ القصرية علّة للسقوط، فيدور الثبوت و السقوط مدار التمامية و القصرية.» كتاب الصلاة (للنائيني)، ج، ص: 17.
[14]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج، ص: 160.
نظری ثبت نشده است .