موضوع: صلاة المسافر (9)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱/۲۹
شماره جلسه : ۲۰۰
چکیده درس
-
خلاصه مباحث گذشته
-
بررسی دلالت روایت
-
کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
-
احتمالات موجود در روایت
-
مختار در مسئله
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۶
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۸
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۵
-
جلسه ۲۲۶
-
جلسه ۲۲۷
-
جلسه ۲۲۸
-
جلسه ۲۲۹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم سید (ره) دو استثناء برای خواندن نماز نافله ظهرین در سفر را ذکر نمودهاند که بحث در استثناء اول بود به این بیان که اگر وقت داخل شود و شخص قبل از خواندن نماز به سفر برود، این شخص ولو نماز ظهر و عصر را قصر میخواند اما در عین حال میتواند نافله نماز ظهر و عصر را نیز بخواند.بیان شد که تنها دلیل استثناء مذکور روایتی از مرحوم شیخ (ره) به دو طریق از ابن فضال است که به نظر ما دو طریق قابل تصحیح است، خصوصاً طریقی که در آن أبو جید واقع شدهاست.
بررسی دلالت روایت
سوال اول: در زمانزوال شمس یعنی وقتی خورشید به دائره نصف النهار میرسد شخص در وطن است. اما اگر در ادامه از شهر خارج شد چگونه باید نماز بخواند؟! از تعبیر «ثُمَّ يُصَلِّي الْأُولَى» استفاده میشود که حضرت در پاسخ میفرمایند: وقتی به سفر میرود ابتدا نافله ظهر و سپس نماز ظهر به صورت قصر بخواند.
در ادامه حضرت تعلیلی را ذکر نموده و میفرماید: علت اینکه میتواند نافله بخواند این است که وقت نافله در زوال است و شخص در هنگام زوال خارج شدهاست. علت اینکه باید نماز ظهر را قصر بخواند به این جهت است که قبل از فرا رسیدن وقت نماز ظهر از وطن خود خارج شدهاست.
سوال دوم: اگر وقت نماز ظهر هم در وطن بود و خارج شد باید نماز را چگونه بخواند؟ حضرت میفرمایند: در سفر چهار رکعت نماز ظهر و بعد از آن هشت رکعت نوافل عصر را میخواند چون وقت نماز ظهر در وطن بودهاست. زمانیکه وقت نماز عصر شد باید نماز عصر را به صورت قصر بخواند چرا که قبل از فرا رسیدن وقت نماز عصر از وطن خارج شدهاست.
از مجموع این دو سوال استفاده میشود که ولو این شخص نماز ظهر یا عصر را قصر میخواند اما نافلهآنها را میتواند بخواند.
کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
اشکال اول: از روایت استفاده میشود زوال وقت نماز ظهر نیست چون امام (عليهالسلام) میفرمایند: این شخص وقت زوال در وطن بوده و سپس خارج شدهاست پس اولاً باید نافله ظهر را بخواند و ثانیاً نماز ظهر را به این علت که قبل از رسیدن وقت آن از وطن خارج شدهاست باید قصر بخواند. در حالیکه اجماع و روایات مستفیضهای داریم که میفرمایند: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِه»[1] لذا ثابت میشود هنگام زوال وقت ظهرین است.
به بیان دیگر از سوال و جواب اول چنین استفاده میشود که یک وقت برای نافله وجود دارد که وقت زوال است. یک وقت برای فضیلت نماز ظهر وجود دارد که سایه به اندازه یک قدم یا یک زراع باشد. یک وقت هم برای فضیلت نماز عصر است که سایه به اندازه دو قدم یا دو زراع باشد؛ در نتیجه وقت نماز ظهر و عصر با آنچه در روایات مستفیض وجود دارد تنافی دارد.
اشکال دوم: بعداً خواهیم گفت که هر چند سه قول وجود دارد اما متسالم بین اصحاب این است که معیار در قصر و اتمام زمان امتثال میباشد؛ یعنی اگر شخصی در شهر خود باشد و بدون خواندن نماز به سفر رفت ملاک در قصر و اتمام زمان امتثال است نه زمان وجوب.
حال آنکه از روایت مذکور استفاده میشود که معیار باید زمان وجوب باشد چرا که در سوال دوم سائل میپرسد: «فَإِنْ خَرَجَ بَعْدَ مَا حَضَرَتِ الْأُولَى» سوال در مورد شخصی است که در وطنش بوده و زوال و وقت نماز ظهر میشود اما این شخص نماز را نمیخواند و به سفر میرود.
حضرت میفرمایند: «يُصَلِّي الْأُولَى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ» چون زمان وجوب در وطن بودهاست، در سفر نیز باید نماز ظهر را چهار رکعت بخواند و هشت رکعت نیز برای نافله نماز عصر در نظر بگیرد. اما نماز عصر را باید قصر بخواند چرا که در وقت نماز عصر مسافر بودهاست؛ در حالیکه این مخالف متسالم نزد اصحاب است.
به بیان دیگر از سوال و جواب دوم چنین استفاده میشود که معیار در اتمام و قصر، زمان وجوب است؛ یعنی اگر در زمان وجوب در وطن بود، نماز را ولو در سفر باید تمام بخواند. اما اگر در زمان وجوب در سفر بودهاست باید در سفر نماز را قصر بخواند. در حالیکه این مطلب مخالف متسالم علیه نزد اصحاب و فقهاء است.[2]
احتمالات موجود در روایت
احتمال اول: شاید گفته شود هر چند به مجرد زوال، اصل وقت نماز ظهر شروع میشود اما از وقت زوال تا زمانیکه سایه به اندازه یک قدم یا یک ذراع برسد، وقت فضیلت ظهر است؛ لذا بگوئیم مقصود امام (عليهالسلام) قبل از رسیدن وقت فضیلت نماز ظهر است تا این روایت با روایات مستفیضه منافات نداشته باشد. به بیان دیگر روایت مذکور در مقام بیان اصل وقت نماز ظهر نیست بلکه در مقام بیان وقت فضیلت آن است.
به نظر ما این بیان تام نیست و حمل مذکور خلاف ظاهر است چرا که تعلیل امام (عليهالسلام) در مورد تعیّن قصر در مورد نماز ظهر است و سازگاری ندارد که روایت را حمل بر وقت فضیلت نمائیم.
احتمال دوم: اگر بگوئیم هر چند شکی نیست که تعبیر «قَبْلَ أَنْ تَحْضُرَ الْأُولَى» تعلیل برای تقصیر نماز است، اما مقصود از آن، وقت نماز نیست بلکه مراد إتیان است؛ یعنی هنگام وقت ظهر در وطن بودهاست. اما این شخص قبل از خواندن آن از وطن خارج شدهاست لذا به این اعتبار که وقت ظهرین داخل شدهاست میتواند نافله را ولو در سفر بخواند. اما نماز ظهر را باید به صورت قصر إقامه نماید.
طبق این احتمال باید بگوئیم مراد از سوال دوم که میگوید: «فَإِنْ خَرَجَ بَعْدَ مَا حَضَرَتِ الْأُولَى» تعبیر «بعد ما حضرت وقت الاولی» است. اما مراد از «يُصَلِّي الْأُولَى» باید «یصلی الاولی فی الحضر» باشد و چون وقت اولی شدهاست نماز ظهر را چهار رکعت میخواند. اما در ادامه که به سفر میرود باید هشت رکعت نوافل عصر را بخواند.
در مورد تعبیر «لِأَنَّهُ خَرَجَ فِي السَّفَرِ قَبْلَ أَنْ تَحْضُرَ الْعَصْرُ» نیز میگوئیم بعد از خواندن نوافل عصر باید نماز عصر را قصر بخواند چرا که در حضر آنرا نخوانده و به سفر آمدهاست لذا باید قصر بخواند. نه اینکه بگوئیم معنای آن قبل تحضر وقت العصر است در نتیجه روایت در سوال دوم دلالت بر این مطلب دارد که هر که نماز ظهر را در وطن تمام خواند و بعد مسافرت رفت نافله ظهرین را میتواند در سفر بخواند. اما اگر نماز عصر را در وطن نخواند باید آنرا قصر بخواند.
طبق این احتمال باید بگوئیم روایت دال بر این است که بعد از تحقق زوال صحیح است که نافله در سفر خوانده شود به این معنا که مجرد ادراک وقت حضر برای خواندن نافله در سفر کافی است.
مختار در مسئله
اگر نخواند نافله را میتواند در سفر بخواند اما خود نماز را باید به صورت قصر بخواند. اما اگر نماز ظهر را خواند چون نماز عصر را نخوانده و به سفر رفتهمیتواند نافله عصر را در سفر بخواند اما باید نماز عصر را به صورت قصر بخواند. پس دیگر روایت دلالت ندارد که وقت نماز ظهر بعد از زوال است تا با روایات مستفیضه منافات داشته باشد.
همچنین روایت دلالت ندارد که ملاک زمان وجوب است بلکه طبق این تقریر روایت میگوید ملاک زمان امتثال میباشد؛ به این بیان که اگر در وطن نماز ظهر یا عصر را نخواند باید در سفر آنرا به صورت قصر بخواند. یا اگر نماز ظهر را در وطن خواند میتواند در سفر نافله نماز عصر را بخواند.
مرحوم خوئی (ره) میفرماید: از آنجا که این روایت موافق با مذهب عامه است احتمال دارد تقیهای باشد چرا که عامه زوال شمس را وقت ظهرین نمیدانند. نکته دیگر اینکه ایشان میفرماید: اصحاب به هیچ وجه متعرض این مسئله نشدهو گویا از این روایت اعراض نمودهاند.
قبلاً گفتیم اعراض در جایی است که روایت از لحاظ سند و دلالت تام باشد. این سوال مطرح است که اگر روایت محمول بر تقیه شد آیا داخل در موارد اعراض میشود یا اینکه باید روایت از لحاظ سند، دلالت و جهت تام باشد تا داخل در بحث اعراض شود؟!
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ الْمَعْرُوفِ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ ثُمَّ أَنْتَ فِي وَقْتٍ مِنْهُمَا جَمِيعاً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ.» وسائل الشيعة، ج4، ص: 126.
[2]. «و لكنّها غير صالحة للاستناد رغم قوّة السند و ظهور المفاد، لتضمّنها عدم دخول وقت الظهرين بمجرّد الزوال، و هو ممّا لم يلتزم به الأصحاب، و مخالف للنصوص المستفيضة الدالّة على أنّه متى زالت الشمس فقد وجبت الصلاتان إلّا أنّ هذه قبل هذه، و أنّه لم يمنعك إلّا سبحتك، و غير ذلك ممّا تضمّنته النصوص على اختلاف ألسنتها.و لأجل ذلك يقوى في النظر ورود الرواية مورد التقيّة، لموافقة مضمونها مع مذهب العامّة، فلا يمكن التعويل عليها في الخروج عن عمومات سقوط النافلة في المقصورة، هذا من ناحية.و من ناحية أُخرى مبنى الحكم في هذه الرواية على أنّ الاعتبار في القصر و الإتمام بحال تعلّق الوجوب، لا بحال الأداء و ظرف الامتثال، و من ثمّ فصّل في الجواب عن السؤال الثاني بين الظهر و العصر، و أنّه يتم في الأوّل لكونه حاضراً عند دخول الوقت و تعلّق الوجوب، و يقصّر في الثاني لكونه مسافراً عندئذ و هو أيضاً خلاف المتسالَم عليه تقريباً بين الأصحاب من كون المناط وقت الأداء لا زمان الوجوب على ما ستعرفه إن شاء اللّٰه تعالى في محلّه «1».و على الجملة: فالرواية موهونة من ناحيتين، و لم يعلم عامل بها في المقام لخلوّ الكلمات عن التعرّض لهذا الاستثناء، فهي معرض عنها، و قد عرفت قوّة حملها على التقيّة. إذن كان المحكّم عمومات سقوط النافلة في السفر لسلامتها عما يصلح للتخصيص.» موسوعة الإمام الخوئي، ج، ص: 352.
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۰۱
سلام در رابطه روایتی که دلیل بر خواندن نافله ظهر بنظر می رسد این روایت می خواهد بگوید که این شخص اگر بخواهد نافله بخواند به دلیل آنکه وقت نماز را در وطن درک نموده لذا اگر بخواهد نافله بخواند می تواند بخواند اما در وطن نه در سفر لانه تحظره الاولی چونکه وقت زوال در وطن است پس اگر بخواهد می تواند نافله بخواند در وطن نه در سفر و چونکه سفر کرده نمازش را قصر بخواند.