موضوع: صلاة المسافر (9)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۳/۲۴
شماره جلسه : ۲۲۹
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
جمعبندی و دیدگاه برگزیده
-
نکته مهم
-
فرع دوم مسئله؛ عکس فرع اول
-
دیدگاه فقیهان در مسئلهجمعبندی ادله مشهور؛ملاک، حال امتثال
-
دیدگاه برگزیده
-
نکاتی پیرامون تلاش در درس خواندن
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۶
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۸
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۵
-
جلسه ۲۲۶
-
جلسه ۲۲۷
-
جلسه ۲۲۸
-
جلسه ۲۲۹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در ایناست که کسی در حضر است و وقت صلاة داخل میشود و تمکن از خواندن نماز تام هم دارد، اما بعد به سفر میرود.جمعبندی و دیدگاه برگزیده
از طایفه دوم استفاده میشد که حال تعلق تکلیف ملاک است و چهار روایت هم آنجا خواندیم، آن چهار روایت را هم جواب دادیم به طوری که با طایفه اولی معارضهای ندارد. نتیجه این شد که اصلاً تعارضی میان روایات با طائفه اول نیست و از طائفه اول استفاده میشود که ملاک، مطلقاً حال امتثال و اداء است؛ چه از حضر به سفر بروید و چه از سفر به حضر بیائید.
لذا همان طایفه برای ما معتبر است و ملاک برای نظر است و باید بگوئیم ملاک حال امتثال است. بنابراین ما اینجا مسئلهی تعارض را اصلاً نمیپذیریم تا اینکه بخواهیم مرجحات باب تعارض را مطرح کرده و بگوئیم طایفه اولی موافق با شهرت فتواییه است یا موافق با اطلاقات است، برخلاف صاحب جواهر که ظاهرش این است که تعارض را پذیرفته اما طایفه اولی را مرجح دارد.
محقق خویی(قده) میفرماید: بین طایفه اولی و طایفه ثانیه تعارض است. ایشان شهرت فتوائیه را قبول ندارد، مرجحی هم وجود ندارد، تعارضا تساقطا و باید برویم به عمومات «المسافر یقصر و الحاضر یتم» تمسک کنیم[1]، ولی راهی که ما طی کردیم نه با کلام صاحب جواهر موافقیم (که از راه مرجحات مسئله را تمام کنیم) و نه با فرمایش مرحوم خوئی موافقیم که بگوئیم این دو طایفه با هم تعارض کرده و تساقط میکنند و بعد سراغ عمومات و اطلاقات برویم، بلکه به نظر ما در اینجا اصلاً تعارضی نیست.
نکته مهم
لذا هر جا میگویند این روایت با آن روایت با هم تعارض دارد، ابتدا تأمل بفرمائید ببینید میشود تعارضش را حل کرد؟ میشود به نحوی این دو روایت را با توجه به قرائنی که در هر یک از این روایات وجود دارد تعارض را حل کنیم و این در فقاهت نقش زیادی دارد که انسان یک فقه الحدیث قوی داشته باشد و بتواند تعارض را حل کند. در ما نحن فیه با توضیحاتی که برای طایفه دوم دادیم حل تعارض بسیار آسان است. لذا نتیجهی این بحث در این فرع این شد که ملاک این است که در همین الآن که از حضر به سفر رفته، در همان سفر نمازش را قصراً بخواند و نمیتواند نمازش را تماماً بخواند و نوبت به تعارض، تساقط و مرجحات نمیرسد.
فرع دوم مسئله؛ عکس فرع اول
دیدگاه فقیهان در مسئله
2. قول دوم تعین القصر است. صاحب جواهر(قده) میگوید: این قول قائل ندارد، «اعترف غیر واحدٍ بعدم معروفیة القائل بتعیین القصر»[2]، بعد میگوید: «بل فی السرائر أنه لم یذهب إلی ذلک أحدٌ و لم یقل به فقیهٌ و لا مصنفٌ ذکره فی کتابه لا منّا و لا من مخالفینا»؛ نه از ما و نه از مخالفین ما کسی نگفته قصر بر این شخص متعین است.
3. قول سوم تخییر است که به شیخ طوسی(قده) نسبت داده شده است.
4. قول چهارم نیز همان تفصیل بین سعة الوقت و عدم سعه وقت است و صاحب جواهر این قول را به ابن جنید نسبت داده است.
نکتهای که وجود دارد این است که آیا اصلاً بین علمای ما از حیث فتوا، بین این فرع و آن فرع کسی را داریم که قائل به تفکیک شده باشد؟ فرع قبلی این بود که «اذا دخل الوقت و هو حاضرٌ متمکنٌ من فعل الصلاة»؛ ظاهرش این است که علامه و شهیدین در آن فرع حال الوجوب را ملاک قرار دادند، اما در این فرع حال الادا را ملاک قرار دادند؛ یعنی یک چنین تفکیکی را صاحب جواهر از مرحوم علامه و شهیدین نقل میکند و ما قبلاً هم در بحث دیروز گفتیم ملازمهای بین الفرعین نیست. ربما یقال بمراعاة حال الوجوب در یک فرع، و مراعات حال الاداء در فرع دیگر. بنابراین از حیث فتوا تفکیک وجود دارد.
جمعبندی ادله مشهور؛ملاک، حال امتثال
نکته شایان ذکر آن است که اولاً مشهور که در این فرع هم ملاک را حال ادا قرار دادند، در فرع قبل هم ملاک را حال ادا قرار دادند و مستندشان روایات صحیحه معتبره مثل صحیحه اسماعیل بن جابر و عیص بن القاسم است. روایت اسماعیل بن جابر این بود که «قال قلت لابی عبدالله(عليهالسلام) یدخل علیّ وقت الصلاة و أنا فی السفر فلا أصلی حتی ادخل احد»، همین است که الآن این فرع محل بحث است، «فقال صلّ و اتم».[3]در روایت عیص بن القاسم نیز آمده بود: «الرجل یدخل علیه وقت الصلاة فی السفر ثم یدخل بیته قبل أن یصلیها قال یصلیها اربعاً»[4]، پس مشهور میگویند: اولاً در همین فرع که در سفر است و بعداً در حضر میآید، ما روایات صحیحه معتبره داریم که ملاک حال ادا است و نمازش را باید تمام بخواند. قول به تخییر (یعنی مخیر بین القصر و الاتمام) و قول به تفصیل بین سعه وقت و عدم سعه وقت را رد کردیم. مستند قول به تخییر صحیحه منصور بن حازم است که در فرع قبل خواندیم و مورد بحث قرار دادیم.
در صحیحه منصور بن حازم مسئله این بود: «یقول سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول اذا کان فی سفرٍ فدخل علیه وقت الصلاة قبل أن یدخل اهله فصار حتی یدخل اهله فإن شاء قصر و إن شاء اتم و الاتمام احب إلیّ»، ما چهار جواب از این روایت منصور بن حازم داده و گفتیم آن روایتی که برخی از اخبار تصریح بر نفی تخییر دارد، روایت میگوید «صلّ و اتمّ»، نفی تخییر است و باز احتمال حمل بر تقیهاش را دادیم، این مستند تخییر صحیحهی منصور بن حازم است و اشکالاتی که بر آن وارد شد ذکر کردیم.
بعد گفتیم عبارت: «فإن شاء قصّر»؛ یعنی «قصر فی السفر و إن شاء یصبر و یتم فی الحضر»، نه اینکه در خود حضر مخیّر است، چنین کسی که در سفر هست و به حضر میآید، امام(عليهالسلام) میفرماید: «إن شاء قصر فی السفر و إن شاء یصبر و یتم فی الحضر»، ولی چون با آن روایات معارض است باید حمل بر این معنا کرد.
ما یک روایت قول به تفصیل داشتیم که به قرینه صحیحه محمد بن مسلم گفتیم اگر وقت ندارد در همان سفر نمازش را قصر بخواند و اگر وقت هست و میرسد به وطن در وطن نماز را تمام بخواند این افضل است و همین کار را بکند، در اینجا هم همین را میگوئیم، منتهی اینجا بحث سعه وقت و ضیق وقت را مطرح نمیکنیم، میگوئیم اگر خواست در همان سفر نماز را قصر بخواند و اگر نخواست بیاید در وقت نماز را تمام بخواند، این خودش معنای روایت است. بعد امام(عليهالسلام) میفرماید: «و الاتمام افضل».
نکته شایان ذکر آن است که در باب تخییر در اماکن اربعه که در مکه، مدینه، مسجد کوفه و حائر حسینی مخیر است بین القصر و الاتمام، در آنجا آقایان میگویند: «الاتمام افضل و القصر احوط»، اینها دو عنوان هستند، در اینجا که یک کسی بتواند در سفر نمازش را قصر بخواند یا صبر کند وقتی به وطن رسید نمازش را تمام بخواند «الاتمام افضل»، لذا این روایت منصور بن حازم را اگر اینطور معنا کنیم اگر آن جوابی هم که به عنوان تقیه دادیم، حالا اگر کسی این را مخالفت کند بگوید امکان حمل روایت بر تقیه نیست، همان روایت منصور بن حازم را هم باید اینطور معنا کرد بگوئیم امام(عليهالسلام) میفرماید: اگر خواست در سفر نمازش را قصر بخواند، اگر خواست صبر کند در وطن نمازش را تمام بخواند، بعد میفرماید: اگر سؤال کنی بین قصر و اتمام کدام افضل است؟ الاتمام افضل.
به بیان دیگر؛ در تفصیل بین سعه وقت و ضیق الوقت اگر خوف فوت وقت دارد، «یجب علیه أن یقصر» و اگر خوف فوت ندارد مستحب است صبر کند در وطن بخواند. اینجا بحث فقط در فرض سعة الوقت است؛ یعنی یک مصداقی از آن است، در سعة الوقت مخیر است بین اینکه قصر در سفر بخواند یا تمام در حضر بخواند.
دیدگاه برگزیده
خلاصه آنکه؛ در این فرع دوم چهار قول داریم: تعین الاتمام، تعین القصر، تخییر و تفصیل. تعین القصر را گفتیم قائل ندارد، ما میمانیم و سه قول، مستند تخییر و تقصیر را وقتی رد کردیم قول به اتمام تعین پیدا میکند. در نتیجه هم در آن فرع که کسی از حضر به سفر برود باید حتماً نمازش را قصر بخواند و هم در جایی که کسی از سفر به حضر میآید حتماً باید نمازش را تمام بخواند، اما احتیاط مستحب در جمع بین القصر و الاتمام به قوت خودش باقی است؛ یعنی هم در فرع اول و هم در فرع دوم احتیاط مستحب این است کسی که وقت را درک کرده در حضر، الآن رفته سفر احتیاط مستحب این است که هم نمازش را قصر بخواند و هم تمام، کسی در سفر بوده و الآن به حضر آمده، احتیاط مستحب این است که جمع بین الصلاتین کند.
نکاتی پیرامون تلاش در درس خواندن
امیدوارم خدای تبارک و تعالی این تلاشهایی که شما آقایان متحمل میشوید در آمدن درس، در گوش دادن به عرایض ما، در مطالعه کردن و نوشتن، به احسن وجه قبول کند، تأمل در یک فرع فقهی واقعاً از بسیاری از اذکار اگر خالصاً لوجه الله باشد و اگر برای خدا باشد، اما اگر برای این باشد که انسان بخواهد اظهار وجود کند بگوید من قواعد و مبانی دستم هست و خودم احداث مبنا میکنم، من کذا! هر روز به خودش شرک را اضافه میکند و پناه بر خدا، اینکه «العلم هو الحجاب الاکبر» یک وجهش همین است، علم اگر با قطع نظر از خدا بشود روز به روز، لحظه به لحظه برای انسان حجاب میآورد، ثروت این مقدار حجاب نمیآورد، شهوت این مقدار حجاب نمیآورد، دنیاپرستی این مقدار حجاب نمیآورد، انسان وارد شئون خدا بشود اما قطع نظر از خدا باشد. علم مال خداست، منبع علم خداست، انسان بگوید من میخواهم بشوم صاحب العلم، اما نعوذ بالله توجهی به خدا نداشته باشم، این برای آدم شرک میآورد و حجاب اکبر میآورد.از آن طرف، اگر انسان لحظه به لحظه خدا را در نظر بگیرد و بگوید: خدایا من میخواهم این حکم را در این مسئله استنباط کنم، مبادا کلمه برخلاف مقصود تو حرف بزنم، مبادا اظهار مطلبی به اندازه یک نقطه... اگر این شد آن به آن نورانیت برای انسان ایجاد میکند، آن به آن قلب انسان نورانی میشود و انسان نشاط پیدا میکند، ابتهاجی پیدا میکند.
ما سعی کنیم درس و بحثمان برای خدا باشد، مخصوصاً در این زمان که ما روحانیت از نظر اجتماع بسیار زیاد مورد هجمه هستیم، مردم مشکلات اقتصادی دارند، در زندگیشان واقعاً گرفتار هستند، یک ثباتی قوانین این کشور نه مجلس نه دولت ندارد که این مردم با خیال راحت بتوانند کار اجتماعی و اقتصادی خودشان را انجام بدهند و هر روز به عنوان یک کاری که به اسم خدمت به مردم است، اما یک گرفتاری بیشتر برای مردم ایجاد میکنند! ما نمیفهمیم این مسئولین دولت، هر کسی این طرحهای اقتصادی را میدهد، اینها واقعاً نمیآیند در اجتماع، نمیآیند در بازار، بیرون بیایند ببینند چقدر فریاد مردم بلند است، به ما طلبهها میرسند میگویند چرا شما چیزی نمیگوئید؟ میگوییم ما اولاً کی هستیم، باید بروید سراغ بزرگان مراجع، مراجع هم میفرمایند ما حرف میزنیم کسی گوش نمیدهد.
در اینکه امروزه روز به روز مشکلات بیشتر میشود، البته خدا نکند کسی بگوید من با این گروه مخالف بودم بگذار اینها از چشم مردم بیفتند، ما روز به روز دعا میکنیم عزت و اعتبارتان پیش مردم بیشتر باشد، وقتی این دولت روی کار آمد امیدوار شدیم به اینکه انقلاب ریشهدارتر بشود، اسلام محکمتر بشود، مشکلات مردم هم حل بشود، ولی متأسفانه آقایان در روزنامهها مینویسند قطار انقلاب در ریل خودش قرار گرفته؟ من در یکی از صحبتها گفتم قطار انقلاب وقتی در ریل خودش قرار گرفته که هر روز یکی از مشکلات مردم کمتر بشود، یک طرحهای اقتصادی عجیب و غریبی را مطرح میکنند و بعد هم میگویند مشاورین فراوان اقتصادی، این چه مشورتهایی است که هر روز مشکلات مردم را بیشتر میکند و مردم را ناامید میکند، آقایان باز نمیخواهند این مطلب را باور کنند.
به هر حال، در این زمان آخوند بودن، روحانی بودن، که از یک طرف این مشکلات هست، اگر امروز ارز گران میشود شمای طلبه از خانهات بیرون میآیی و میگویند شما باعث شدی، همان مشکلات روی دوش ما هم هست و طلاب بیشتر از دیگران متحمل مشکلات هستند، ولی در این شرایط دشمنی با دین به اعلی درجه رسیده، یعنی دشمنان با رسانههایی که دارند، یک روز میگویند قرآن به درد نمیخورد، یک روز میگویند روایات به درد نمیخورد، فقه به درد نمیخورد! واقعاً 24 ساعته کار میکنند. گاهی اوقات برخی میگویند چون در حوزه حرف تازه وجود ندارد مردم اقبالی به حوزه ندارند، میگوئیم حرف تازه چیست؟ انکار مسلمات، بگو حجاب واجب نیست، بگو خمس واجب نیست، جهاد واجب نیست، در اسلام ما جهاد نداریم، بیا حدود الهی را زیر پا بگذار، این اقبال میآورد، با انکار احکام خدا، با انکار مسلمات دنیا به ما نظر پیدا کند، خاک بر سر ما اگر بخواهیم این اقبال به ما بشود، همه هویت ما این است که حکم خدا را پافشاری کنید، این احکام خدا «تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فاولئک هم الکافرون، اولئک هم الفاسقون»، هنر ما این است که پای این احکام بایستیم، نیائیم مسخره کنیم، نیائیم به راحتی دست از اینها برداریم.
علی ای حال در این زمان واقعاً یک جهاد مضاعف است، درس بخوانیم هم مشکلات مالی در حوزهها فراوان دارند، شهریهای که امروز طلاب میگیرند از نازلترین حقوقی که دولت به افراد خودش میدهد کمتر است ولی بحمدالله با قناعت و صبر سپری میکنند و این مشکلات وجود دارد و حالا هم وقت میگذاریم برای درس و بحث، کار کنیم.
من توصیه میکنم در تابستان درس و بحث را تعطیل نکنید، درس حضوری تعطیل بشود ولی برای خودتان برنامه داشته باشید، بنشینید همین فروعی که در طول سال بوده را منظم کنید، نظر خودتان را بنویسید یا بعضی از کتابها را ببینید، کار کنید. ذهن علمی اگر یک هفته تعطیل بشود مثل یک میوهای است که در یخچال خیلی سالم نگه داشته شده اگر شما دو ساعت بیرون بگذاری چه میشود؟ ذهن هم همینطور است، ذهن را باید دائماً مباحث علمی کار کرد، نمیگویم خسته شوید و سفر و تفریح هم نروید، تفریح هم بروید ولی منافات ندارد هر جایی میروید کتاب همراهتان باشد لااقل چند ساعت کار علمی داشته باشید که ذهن یک مقداری تلاش علمی خودش را بکند.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. موسوعة الإمام الخوئي، ج20، ص: 390.
[2]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج14، ص: 361.
[3]. «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) يَدْخُلُ عَلَيَّ وَقْتُ الصَّلَاةِ- وَ أَنَا فِي السَّفَرِ- فَلَا أُصَلِّي حَتَّى أَدْخُلَ أَهْلِي- فَقَالَ صَلِّ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ- قُلْتُ (فَدَخَلَ عَلَيَّ) وَقْتُ الصَّلَاةِ- وَ أَنَا فِي أَهْلِي أُرِيدُ السَّفَرَ- فَلَا أُصَلِّي حَتَّى أَخْرُجَ- فَقَالَ فَصَلِّ وَ قَصِّرْ- فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَقَدْ خَالَفْتَ (وَ اللَّهِ) رَسُولَ اللَّهِ(ص).» التهذيب 2- 13- 29 و التهذيب 3- 163- 353 و التهذيب 3- 222- 558، و الاستبصار 1- 240- 856؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 512، ح 11313- 2.
[4]. «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) عَنِ الرَّجُلِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ وَقْتُ الصَّلَاةِ- فِي السَّفَرِ ثُمَّ يَدْخُلُ بَيْتَهُ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَهَا- قَالَ يُصَلِّيهَا أَرْبَعاً- وَ قَالَ لَا يَزَالُ يَقْصُرُ حَتَّى يَدْخُلَ بَيْتَهُ.» التهذيب 3- 162- 352؛ وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 513، ح 11315- 4.
نظری ثبت نشده است .