موضوع: صلاة المسافر (9)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۱/۳۱
شماره جلسه : ۲۰۲
چکیده درس
-
حدیثی درباره قبح روزهخواری
-
لزوم بیان مسائل برای مردم توسط روحانیت
-
ارتکاب اعمال خلاف شأن توسط برخی روحانیون
-
لزوم مقابله با ترویج عقائد تکفیری در فضای مجازی
دیگر جلسات
-
جلسه ۱۸۷
-
جلسه ۱۸۸
-
جلسه ۱۸۹
-
جلسه ۱۹۰
-
جلسه ۱۹۱
-
جلسه ۱۹۲
-
جلسه ۱۹۳
-
جلسه ۱۹۴
-
جلسه ۱۹۵
-
جلسه ۱۹۶
-
جلسه ۱۹۷
-
جلسه ۱۹۸
-
جلسه ۱۹۹
-
جلسه ۲۰۰
-
جلسه ۲۰۱
-
جلسه ۲۰۲
-
جلسه ۲۰۳
-
جلسه ۲۰۴
-
جلسه ۲۰۶
-
جلسه ۲۰۷
-
جلسه ۲۰۸
-
جلسه ۲۰۹
-
جلسه ۲۱۰
-
جلسه ۲۱۱
-
جلسه ۲۱۲
-
جلسه ۲۱۳
-
جلسه ۲۱۴
-
جلسه ۲۱۵
-
جلسه ۲۱۶
-
جلسه ۲۱۷
-
جلسه ۲۱۸
-
جلسه ۲۱۹
-
جلسه ۲۲۰
-
جلسه ۲۲۱
-
جلسه ۲۲۲
-
جلسه ۲۲۳
-
جلسه ۲۲۴
-
جلسه ۲۲۵
-
جلسه ۲۲۶
-
جلسه ۲۲۷
-
جلسه ۲۲۸
-
جلسه ۲۲۹
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
حدیثی درباره قبح روزهخواری
مرحوم صدوق (ره) از پدرشان به سند «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عِمْرَانَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ حَمَّادٍ الرَّازِي» حدیثی را نقل نموده که این روایت باید بسیار مورد توجه قرار گرفته و از رسانههای مختلف به گوش مردم برسد. امام صادق(عليهالسلام) در روایت مذکور میفرمایند: «مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِيمَانِ مِنْهُ.»[1]در ماه مبارک رمضان برخی به جهت وجود عذر شرعی مانند بیماری و سفر روزه نمیگیرند که بحثی ندارد و خداوند متعال نیز درباره آنها میفرماید: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ.»[2]
اما مورد روایت درباره افرادی است که یک روز از ماه مبارک رمضان را بدون عذر شرعی و با علم به وجوب روزه ماه مبارک رمضان افطار نموده و خداوند متعال را عصیان میکنند.
هر چند مجموعاً و با نگاه منصفانه جنبه اطاعت و روزهداریمردم غلبه داشته و مسئله روزهخواری بسیار کم است اما این مسئله، مسئلهای است که در حال حاضر در جامعه مطرح میباشد. بله شاید تظاهر به روزهخواری بیشتر از سنوات قبل در جامع رایج شده باشد اما به این معنی نیست که افراد روزهگیر کمتر از افراد روزهخوار باشند.
در اینکه اگر شخص در ماه مبارک رمضان روزه را عمدی افطار نماید کار حرام و گناهی انجام داده و عقوبت اخروی دارد شکی نیست. مگر اینکه بعداً توبه و استغفار نماید که عقاب از وی برداشته شود. اما نکته حائز اهمیت این است که اثر وضعی بسیار بسیار خطرناکی در روایت مذکور برای این عمل ذکر شدهاست.
حضرت میفرمایند: این شخص به این گمان نباشد که روزهای را افطار نموده و قصد نداشته خود را مانند مقدسین قرار دهد. بلکه اثر وضعی آن این است که روح ایمان از این شخص خارج میشود.
ظاهر روایت این است که اگر شخص یک افطار عمدی کرد ولو سایر مسائل زندگی وی مانند معاملات و حتی در نماز خواندن یا پرداخت خمس و زکات درست باشد، وضع و جنبهای از روح و قلب که پذیرش ایمان دارد و حرف حق را قبول میکند و بین حق و باطل را تشخیص میدهد از وی خارج میشود و این شخص مصداق «وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ»[3] و «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»[4] میشود؛ لذا موعظه نسبت به وی اثر گذار نیست.
توضیح مطلب اینکه در روایتی دیگر چنین آمدهاست که پیامبران دارای پنج روح، در مرحله بعد مؤمنان دارای چهار روح و در مرحله بعد کفار دارای سه روح هستند. معنای روایت مذکور این نیست که در اشخاص تعدد روح وجود دارد، بلکه به معنای شئون نفس انسان و داشتن مراتب مختلف برای روح انسان است؛ کما اینکه میگوئیم نفس انسان دارای قوائی مانند غضبیه، تخیل، شهوئیه و... است.
در انبیاء روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن است. با روح القدس آمادگی دریافت وحی را پیدا میکنند و خدای تبارک و تعالی از باب «يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»[5] در آنها قوهای قرار میدهد که قدرت دریافت وحی را دارند لذا سایر مردم غیر از انبیاء قدرت دریافت وحی را ندارند. بحثی وجود دارد چرا خداوند متعال این فضیلت را به انبیاء اعطاء نموده اما به سایرین ندادهاست که در محل خود باید مورد بررسی قرار گیرد.
روح الایمان دو خصوصیت دارد: الف- انسان را به سمت فهم دستورات الهی و انجام عبادت و اطاعت خدای تبارک و تعالی هدایت میکند. ب- امر میکند که برای خدای تبارک و تعالی شریک قائل نشویم.
به سبب روح القوة قدرت مقابله با دشمن یا کسب حلال و امرش معاش را بدست میآورد. با روح الشهوة قدرت بر استفاده از لذائذ حلال دنیا را کسب میکند و با روح البدن حرکت میکند. این تقسیم در فلسفه یا علوم دیگر با عنوان تقسیمات قوای نفس ذکر شدهاست.[6]
اثر وضعی اینکه شخصی افطار عمدی کند خروج روح الایمان از این شخص بوده و بعد از آن قابلیت و صلاحیت انجام سایر عبادات مانند خواندن نماز، پرداخت زکات و حتی کسب حلال را نیز ندارد تا جاییکه به حد قائل شدن شریک برای خدای تبارک و تعالی نیز میرسد.
هر چند ملازمه بین خروج روح الایمان و «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» در جایی ذکر نشدهاست اما چنین به نظر میرسد این مسئله محقق خواهد شد.
در همین روایت، اصبغ ابن نباته نقل میکند که شخصی خدمت امیرالمومنین (عليهالسلام) عرض کرد برخی مردم عقیده دارند که شخص مومن زنا و سرقت نکرده و شراب و ربا نمیخورد و خون به ناحق نمیریزد. آن شخص در ادامه میگوید: ما افراد بسیار زیادی را در اطراف خود و در تعاملات اجتماعی میبینیم که تمام این کارها را انجام میدهند پس اینها مومن نیستند؟!
حضرت در پاسخ میفرمایند: حرف شما صحیح است و من نیز از پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) همین صحبت را شنیدم. دلیل فرمایش ایشان قرآن کریم است و اشاره به آیات سوره واقعه دارند که در آن آیات سه گروه اصحاب میمنه، مشئمه و السابقون السابقون بیان شدهاست.
سابقون پیامبران مرسل و غیر مرسل هستند که خداوند در آنها پنج روح قرار دادهاست. میمنه مومنان هستند که در آنها چهار روح قرار دادهاست.
مشئمه یهود و نصاری هستند که «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم»[7] قرآن یا تورات بر آنها نازل شد و طبق بشارتی که در مورد پیامبر آخر الزمان در کتاب به آنها داده شدهاو را میشناسند همچنانکه فرزندانشان را میشناسند. سپس حضرت میفرمایند: روح ایمان از این افراد گرفته شد چرا که «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَق» در حالیکه حق را میدانستند.
این از شئون روح الایمان است یعنی اگر کسی حق را دانست؛ مثلاً میداند خداوند متعال در قرآن کریم حجاب را واجب کردهاست اما در عین حال با آن مخالفت یا نسبت به آن بی اعتنایی نموده و آنرا زیر پا گذاشت معلوم است روح الایمان در او وجود ندارد. گاهی اوقات نیز که در مورد حکمی به آنها تذکر داده میشود با اینکه میدانند اما میگویند خیر خداوند چنین حکمی ندارد.
این مسئله در مورد تمامی احکام وجود دارد لذا طبق برخی آیات اگر شخصی نومن ببعض و نکفر ببعض شد روح ایمان از قلب وی خارج میَشود.
این مسئله یعنی خروج روح ایمان به واسطه یک افطار عمدی باید برای مردم بیان شود. اشخاصی که روزه را میخورند غالباً نسبت به تبعات و آثار وضعی آن آگاه نیستند. بلکه مسئله را عادی و سخیف پنداشته و میگویند: روزه را میخوریم بعداً یا قضای آنرا به جا میآوریم یا توبه میکنیم.
یکی از اسباب تزیین شیطان «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ»[8] در مورد گناه همین است یعنی زشتی،خطر و قبح گناه را نزد انسان پایین میآورد. مثلاً میگوید اگر سه هزار میلیارد اختلاس کردم مشکلی ندارد. یا اگر عمداً دست به نامحرم زدم یا نگاه عمدی به زن نامحرم انداختم چیزی نیست و نهایت مثلاً یک گناه صغیره است. یا زبان را رها کرده و در مورد صغیر و کبیر صحبت کرده و غیبت و تهمت در مورد افراد بیان میکنیم بعد توجیه کرده و میگوئیم مقصودم این بود که بدی و خوبی این شخص را بیان کنم و همه این مطالب را میدانند.
اگر روح الایمان از انسان خارج شد انجام گناه بزرگ مثل کشتن انسانها در نظر او امری عادی میشود در حالیکه در ابتدا شاید نتواند حتی یک مورچه را بکشد. آثار خروج روح الایمان از انسان تا جایی است که انسان خدایی نکرده فرزند خود یا فرزند پدر و مادر خود را میکشد.
لزوم بیان مسائل برای مردم توسط روحانیت
مردم تمام مشکلات معیشتی مانند گران شدن گوشت که در کشور وجود را بر عهده تمام روحانیت میگذارند حال آنکه اکثر و بلکه تمام افرادی که مسائل اقتصادی را در کشور برنامهریزی میکنند مانند وزراء غیر روحانی هستند و چه بسا هیچ ارتباطی با روحانیت ندارند. حتی کارشناسانی که در مسائل اقتصادی مشورت میدهند نیز غیر روحانی بوده و دانشگاهی هستند.
چند شب قبل یکی از اساتید، فضلا و روحانیون در محلی برای من پیامی ارسال کرد مبنی بر اینکه از ابتدا تا این روز از ماه ماه مبارک رمضان موفق نشدهام ذرهای گوشت برای خانوادهام بخرم.
ارتکاب اعمال خلاف شأن توسط برخی روحانیون
ما مدعی هدایت مردم پس از خواندن و یادگرفتن آن هستیم. بله در اسلام شادی وجود دارد اما مسئولیت کار بر عهده روحانیت نیست. البته مسئولیت روحانیت فقط برقراری مجالس روضه و گریه هم نیست. ولی برخی افعال از جانب عدهای که شاید از برخی اشخاص خاص سر میزند و کارش تنها خنداندن مردم بوده و کاری به حلال و حرام آن ندارد صحیح نیست. مسلماً اگر این روحانی آیه قرآن کریم یا احکام را بیان کند مردم گوش نمیدهند و نباید هم گوش بدهند.
مردم باید از ما دغدغه دین را ببینند؛ یعنی ببینند تمام تلاش یک روحانی بر این است که زندگی آنها در مرتع شیطان قرار نگیرد. بلکه تمام دلسوزی وی در این زمینه باشد که زندگی مردم در صراط مستقیم طی شود.
عوامل متعددی امروز علیه روحانیت در حال کار هستند و سبب میشود وظیفه ما سنگین شود. ما باید نسبت به گفتار و کردار خود مراقبت داشته باشیم و مستند صحبت کنیم. از پیش خودمان حرفی را به افراد نزنیم بلکه با دلیل باشد.
امروز انجام وظیفه برای یک روحانی جهادی بزرگ است. بله طعنهها و ناسزا از داخل و خارج و غریبه و آشنا زیاد است اما در عین حال ما باید محکم باشد. این راحت است که کسی بگوید من رها میکنم و به دنبال کاری میروم که هیچ مشکلی نداشته باشد و زندگی عادی داشته باشم. اما ما برای ایستادگی در مقابل شیاطین آمدهایم تا به مردم بگوئیم راه خدا آن است که در قرآن کریم آمده و پیامبر و ائمه (عليهمالسلام) فرمودهاند.
لزوم مقابله با ترویج عقائد تکفیری در فضای مجازی
آیا تعریف از امیرالمومنین(عليهالسلام) و بیان ولایت ایشان دعوت به غیر خدا است؟ اگر این عمل دعوت به غیر خدا است که پیامبر اکرم(صلياللهعليهوآله) در تمام عمر خود مردم را به سمت ایشان دعوت نمود. روزی نبود که پیامبر اکرم(صلياللهعليهوآله) فضیلتی را از آن حضرت برای مردم بیان نکنند پس شما باید بگوئیم نغوذبالله پیامبر اکرم(صلياللهعليهوآله) جزء مشرکین است.
ولایت امیرالمومنین(عليهالسلام) به دستور خدای تبارک و تعالی است. آنچه بزرگان شما در مخالفت با درخواست پیامبر اکرم(صلياللهعليهوآله) برایآوردن قلم و دوات انجام دادند که ایشان فرمود میخواهم چیزی برای شما بنویسم تا هیچ گاه گمراه نشوید مبنی بر حسبنا کتاب الله چه حکمی دارد؟! این مطلب هفت مرتبه در صحیح بخاری ذکر شدهاست که در اوائل آن از خلیفه اول ذکر شدهاست که وی گفت «ان الرجل لیهجر.» بعد شما به ما میگوئید مشرک؟! شما فقه و قرآن بلد هستید؟ این دعوت به سمت خداوند متعال است؟
به نظر ما ولایت امیرالمومنین(عليهالسلام) حقیقت دعوت به خداوند است چون خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) فرمود: «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.»[9] یعنی این همه زحماتی که کشیدی و تمام احکام را بیان نمودی اگر ولایت امیرالمومنین(عليهالسلام) بیان نشود تمام رسالتت باطل است. نمیتوان گفت آیه مذکور درباره محبت بین مردم و دوست داشتن و احکام خورد و خوراک است چرا که مگر امکان دارد با عدم بیان چنین احکامی بگوئیم رسالت آن حضرت ابلاغ نشدهاست.
بله عدهای از علماء اهل سنت هستند که ما قدردان آنها هستیم و چنین مزخرفاتی را نمیگویند که در ماجرای چند وقت قبل که حرفی از جانب برخی بیان شده بود همه مقابله کردند. اما میّبینیم اینها دست بردار نیستند و صریحاً این آدم بی سواد میگوید: اگر کسی قائل به شفاعت شود مشرک است. یا اگر کسی از غیر خدا درخواست شِفا داشته باشد مشرک است. یا اگر کسی به زیارت حرم اهل بیت (عليهمالسلام) برود مشرک است. یا اگر از ائمه (عليهمالسلام) چیزی بخواهیم مشرک هستیم. یا اگر شخصی بگوید غیر از خدای متعال علم غیب دارد مشرک است. جوانان خود را إغراء به جهل میکنند و تهمت میزنند.
جای تعجب است که آیا اینها در قرآن کریم تعبیر «باذنالله» را ندیده و نخواندهاند؟! خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: به اذان خداوند میتوان شفاعت کرد یا علم غیب داشت یا میتوان مرده را زنده و یا کور را بینا کرد. اعتقاد شیعه نیز دقیقاً همین مطلب است یعنی ما میگوئیم ائمه ما (عليهمالسلام) به اذن الهی این کارها را انجام میدهند نه مستقلاً.
بله تنها یک چیز و آن مسئله پرستش است که خداوند متعال در مورد آن اذن ندادهاست. شیعه قبر و صاحب قبر را نمیپرستد. ما وجود مبارک پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) و نه امیرالمومنین (عليهالسلام) را نمیپرستیم بلکه اعتقاد داریم که اگر حقیقت ولایت را متوجه شدیم تازه میتوانیم خدا را پرستش نمائیم.
مقصودم این است که ببینید چقدر وظیفه روحانیت شیعه در حال حاضر سنگین است. باید از خداوند متعال و ائمه معصومین (عليهمالسلام) استمداد کنیم و از غیر خداوند از احدی خشیت نداشته باشیم. آنها نیز کمک میکنند تا بتوانیم مصداق آیه «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّه»[10] واقع شویم.
در هر صورت مفاد روایتی که در صدر مطالب بیان شد را برای مردم بیان کنیم تا مردم بدانند و مطمئن باشید اکثر افرادی که افطار عمدی میکنند اگر با این روایت برخورد کنند قطعاً دیگر مرتکب آن نخواهند شد. بگوئیم اگر روح الایمان موجود بود انسان را به توحید محض میرساند اما اگر نباشد انسان را به شرک میرساند.
امیدوارم در این شبها و لیالی قدر خداوند متعال ما را موفق درک به لیلة القدر نموده و ما را موفق به رسیدن اسماء و صفات خود نماید. ماه رمضان ماه وصول و متصف شدن به اسماء و صفات الهی است و امیدوارم ما در این ماه به وادی قرب الهی بیشتر داخل شویم.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. «وَ قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِيمَانِ مِنْهُ وَ مَنْ أَفْطَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ كَفَّارَةٌ وَاحِدَةٌ وَ قَضَاءُ يَوْمٍ مَكَانَهُ وَ أَنَّى لَهُ بِمِثْلِهِ.» من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 118 و ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 236.
[2]. بقره، 184.
[3]. توبه، 87.
[4]. بقره، 7.
[5]. ابراهیم، 11.
[6]. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا يَزْنِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَأْكُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ ثَقُلَ عَلَيَّ هَذَا وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِي حِينَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ يُصَلِّي صَلَاتِي وَ يَدْعُو دُعَائِي وَ يُنَاكِحُنِي وَ أُنَاكِحُهُ وَ يُوَارِثُنِي وَ أُوَارِثُهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ يَسِيرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ كِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنْ أَمْرِ السَّابِقِينَ فَإِنَّهُمْ أَنْبِيَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَيْرُ مُرْسَلِينَ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْيَاءَ وَ بِرُوحِ الْإِيمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِيذَ الطَّعَامِ وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ثُمَّ قَالَ فِي جَمَاعَتِهِمْ- وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ «4» يَقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ ذَكَرَ أَصْحَابَ الْمَيْمَنَةِ وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا* بِأَعْيَانِهِمْ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَلَا يَزَالُ الْعَبْدُ- يَسْتَكْمِلُ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ الْأَرْبَعَةَ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيْهِ حَالاتٌ فَقَالَ الرَّجُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذِهِ الْحَالاتُ فَقَالَ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَهُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً فَهَذَا يَنْتَقِصُ مِنْهُ جَمِيعُ الْأَرْوَاحِ وَ لَيْسَ بِالَّذِي يَخْرُجُ مِنْ دِينِ اللَّهِ لِأَنَّ الْفَاعِلَ بِهِ رَدَّهُ إِلَى أَرْذَلِ عُمُرِهِ فَهُوَ لَا يَعْرِفُ لِلصَّلَاةِ وَقْتاً وَ لَا يَسْتَطِيعُ التَّهَجُّدَ بِاللَّيْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ وَ لَا الْقِيَامَ فِي الصَّفِّ مَعَ النَّاسِ فَهَذَا نُقْصَانٌ مِنْ رُوحِ الْإِيمَانِ وَ لَيْسَ يَضُرُّهُ شَيْئاً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الْقُوَّةِ فَلَا يَسْتَطِيعُ جِهَادَ عَدُوِّهِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ طَلَبَ الْمَعِيشَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَصْبَحُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ يَحِنَّ إِلَيْهَا وَ لَمْ يَقُمْ وَ تَبْقَى رُوحُ الْبَدَنِ فِيهِ فَهُوَ يَدِبُّ وَ يَدْرُجُ حَتَّى يَأْتِيَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَهَذَا الْحَالُ خَيْرٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْفَاعِلُ بِهِ وَ قَدْ تَأْتِي عَلَيْهِ حَالاتٌ فِي قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ فَيَهُمُّ بِالْخَطِيئَةِ فَيُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ يُزَيِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ يَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوْقِعَهُ فِي الْخَطِيئَةِ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ تَفَصَّى مِنْهُ فَلَيْسَ يَعُودُ فِيهِ حَتَّى يَتُوبَ فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ- وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ أَنَّكَ الرَّسُولُ إِلَيْهِمْ- فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ فَسَلَبَهُمْ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ فَقَالَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 447 تا 449 و الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 281 تا 284.
[7]. بقره، 146.
[8]. انفال، 48.
[9]. مائده، 67.
[10]. احزاب، .
نظری ثبت نشده است .